نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: رفتار همسر

847
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    11954
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    رفتار همسر

    با سلام
    من حدود 28 سال سن دارم و تقریبا 8 ماه قبل بعد از یک آشنایی بسیار کوتاه مدت با فردی علیرغم تفاوتهای تحصیلی و تا حدودی توان و باور های خانوادگی به دلیل تفاهم دیدگاهها و باورهای خودمان به عقد هم در آمدیم (تحصیلات بنده دکتری و همسرم کارشناسی و به لحاظ فرهنگ خانواده ها ایشان از خانواده نسبتا ساده تر و سنتی تر البته این تفاوت به قدری جزئی بود که الان هم تا به حال مشکل خاصی را سبب نشده است) اندکی پس از عقد با اصرار بنده مبنی بر خرید خانه این کار انجام شد و با توجه به بودجه کم مان از کمک خانواده ها بویژه خانواده بنده بسیار استفاده کردیم (حدود بیش از نیمی از مبلغ) یکی از این کمک ها هم وام بانکی ای بود که به شرطی اعطاء می شد که منزل به نام شخص من خریداری شود و بدین ترتیب علیرغم میل باطنی من و خانواده این اتفاق افتاد و با توجه به هزینه های بالای محضر و ... بعد از اتمام کار ما همه چیز را تمام شده فرض می کردیم تا مدتی بعد که همسرم زمزمه هایی را شروع کردن که من تصورم این بود بعد از دریافت وام شما از من میخواهید که سند به نام من انتقال یابد یا اینکه شما از این ماجرا مطلع بودید و از روی عمد این کار را انجام دادید و یا دوستان من از این کار من متعجب شدند و یا اینکه شما سند را به نام من انتقال دهید تا من در فرصت مناسب آن را شخصا به نام شما ثبت کنم چون این اتفاقی که افتاد با میل من نبود و خواسته و به اجبار بانک بود و لذا ارزشی ندارد و ... تا اینکه چند وقت قبل با توجه به اصرارهای بنده مبنی برگزاری مراسم عروسی و یا تعیین تاریخ آن ایشان بعد از دلایل متعددی که ذکر کردند گفتند من با این موضوع که وارد منزل شما بشوم مشکل دارم و باید این مسئله را برای خود حل و فصل کنم و بنابراین من چاره ای ندیدیم جز اینکه مشورتی با خانواده داشته باشم که خود این موضوع هم مورد انتقاد ایشان قرار گرفت که چرا خانواده ها را درگیر موضوع کنیم و بعد از چند روز بحث و نگرانی من و خانواده (بدلیل اینکه نمیخواستم ذهنیت تفکیک اموال از همین اول ایجاد شود و حتی برای رفع این مشکل با توه به اینکه ایشان گفتند از این موضوع که بخشی از مبلغ را خانواده من پرداخت کردند اذیت می شوند و برای اینکه این ذهنیت که من از روی عمد این کار را انجام دادم هم برطرف شود پیشنهاد دادم که نیمی از ملک به نام ایشان انتقال یابد که ایشان مخالفت کردند و گفتند اصلا این مسئله ای نیست) و اندکی بعد از اینکه ما تصور می کردیم مشکل حل شده مجددا به بهانه ی اینکه من باید به جهت احترام از پدر شما بپرسم که بدهی من چقدر است مجددا با پدرم تماس گرفتند و این مسئله را مطرح کردند کما اینکه قاعدتا انتظار میرفت ایشان خود کاملا در جریان باشند و بنده هم با توجه به سوالات ایشان بارها حساب و کتابها را برایشان توضیح داده بودم بدین ترتیب من واقعا متوجه این موضوع نمیشوم و نمیدانم علت این رفتارها آیا واقعا مسئله دیگری است که علیرغم ابراز علاقه وافرشان به نظر اینطور نباشد و مشکل خاصی غیر از صحبتها ی معمولی که همیشه در هر زندگی ای ممکن است پیش آید و خیلی زود حل می شود هم واقعا نبوده اگرچه در جریان این بحث هم متاسفانه ایشان بعضا فرافکنی می کردند و دلیل این رفتار را موضوعات این چنینی مطرح می کردند و مجددا به همین موضوع اشاره می کردند لطفا راهنمایی بفرمائید آیا علت این اتفاقات اشکالی در رفتار ایشان هست یا شخص من و پیشنهاد شما چیست؟
    بی نهایت سپاسگزارم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : رفتار همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط malihehrostami نمایش پست ها
    با سلام
    من حدود 28 سال سن دارم و تقریبا 8 ماه قبل بعد از یک آشنایی بسیار کوتاه مدت با فردی علیرغم تفاوتهای تحصیلی و تا حدودی توان و باور های خانوادگی به دلیل تفاهم دیدگاهها و باورهای خودمان به عقد هم در آمدیم (تحصیلات بنده دکتری و همسرم کارشناسی و به لحاظ فرهنگ خانواده ها ایشان از خانواده نسبتا ساده تر و سنتی تر البته این تفاوت به قدری جزئی بود که الان هم تا به حال مشکل خاصی را سبب نشده است) اندکی پس از عقد با اصرار بنده مبنی بر خرید خانه این کار انجام شد و با توجه به بودجه کم مان از کمک خانواده ها بویژه خانواده بنده بسیار استفاده کردیم (حدود بیش از نیمی از مبلغ) یکی از این کمک ها هم وام بانکی ای بود که به شرطی اعطاء می شد که منزل به نام شخص من خریداری شود و بدین ترتیب علیرغم میل باطنی من و خانواده این اتفاق افتاد و با توجه به هزینه های بالای محضر و ... بعد از اتمام کار ما همه چیز را تمام شده فرض می کردیم تا مدتی بعد که همسرم زمزمه هایی را شروع کردن که من تصورم این بود بعد از دریافت وام شما از من میخواهید که سند به نام من انتقال یابد یا اینکه شما از این ماجرا مطلع بودید و از روی عمد این کار را انجام دادید و یا دوستان من از این کار من متعجب شدند و یا اینکه شما سند را به نام من انتقال دهید تا من در فرصت مناسب آن را شخصا به نام شما ثبت کنم چون این اتفاقی که افتاد با میل من نبود و خواسته و به اجبار بانک بود و لذا ارزشی ندارد و ... تا اینکه چند وقت قبل با توجه به اصرارهای بنده مبنی برگزاری مراسم عروسی و یا تعیین تاریخ آن ایشان بعد از دلایل متعددی که ذکر کردند گفتند من با این موضوع که وارد منزل شما بشوم مشکل دارم و باید این مسئله را برای خود حل و فصل کنم و بنابراین من چاره ای ندیدیم جز اینکه مشورتی با خانواده داشته باشم که خود این موضوع هم مورد انتقاد ایشان قرار گرفت که چرا خانواده ها را درگیر موضوع کنیم و بعد از چند روز بحث و نگرانی من و خانواده (بدلیل اینکه نمیخواستم ذهنیت تفکیک اموال از همین اول ایجاد شود و حتی برای رفع این مشکل با توه به اینکه ایشان گفتند از این موضوع که بخشی از مبلغ را خانواده من پرداخت کردند اذیت می شوند و برای اینکه این ذهنیت که من از روی عمد این کار را انجام دادم هم برطرف شود پیشنهاد دادم که نیمی از ملک به نام ایشان انتقال یابد که ایشان مخالفت کردند و گفتند اصلا این مسئله ای نیست) و اندکی بعد از اینکه ما تصور می کردیم مشکل حل شده مجددا به بهانه ی اینکه من باید به جهت احترام از پدر شما بپرسم که بدهی من چقدر است مجددا با پدرم تماس گرفتند و این مسئله را مطرح کردند کما اینکه قاعدتا انتظار میرفت ایشان خود کاملا در جریان باشند و بنده هم با توجه به سوالات ایشان بارها حساب و کتابها را برایشان توضیح داده بودم بدین ترتیب من واقعا متوجه این موضوع نمیشوم و نمیدانم علت این رفتارها آیا واقعا مسئله دیگری است که علیرغم ابراز علاقه وافرشان به نظر اینطور نباشد و مشکل خاصی غیر از صحبتها ی معمولی که همیشه در هر زندگی ای ممکن است پیش آید و خیلی زود حل می شود هم واقعا نبوده اگرچه در جریان این بحث هم متاسفانه ایشان بعضا فرافکنی می کردند و دلیل این رفتار را موضوعات این چنینی مطرح می کردند و مجددا به همین موضوع اشاره می کردند لطفا راهنمایی بفرمائید آیا علت این اتفاقات اشکالی در رفتار ایشان هست یا شخص من و پیشنهاد شما چیست؟
    بی نهایت سپاسگزارم
    خب بهترین اره به نظر میرسه در وهله اول صحبت بی پرده و صریح با ایشون باشه

    غرور ایشون در مورد خدشه دار شده به همین خاطر در این مورد باید با ایشون صحبت کنید

    هر چند اگر شخصیت ایشون به نوعی حساس و ایرادگیر باشه باید روشهای برخورد مناسب با ایشون رو یاد بگیرید

    به شما توصیه میکنم حتما" در مورد خودتون و شخصیت خودتون به مشاوری مجرب مراجعه کنید
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  3. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد