سلام شوهرم اهل تفریح نیست ادم خوبی هست اما همش دوست داره کارهای دیگران و انجام بده کمتر به من ودخترم میرسه بیشتر وقتش بیرون خونه هست خودش میدونه که کارش اشتبا هست میگه چاره ای ندارم خسته شدم حتی روزهای تعطیل هم برای ما وقت نمیزاره
سلام شوهرم اهل تفریح نیست ادم خوبی هست اما همش دوست داره کارهای دیگران و انجام بده کمتر به من ودخترم میرسه بیشتر وقتش بیرون خونه هست خودش میدونه که کارش اشتبا هست میگه چاره ای ندارم خسته شدم حتی روزهای تعطیل هم برای ما وقت نمیزاره
سلام، با هم دیگه بشینید حرف بزنید و برنامه ریزی کنید مثلا هفته اول 2 ساعت باهم باشید هفته دوم 6 ساعت ، هفته سوم 1 روز . و بالاخره به حد معقولی که خودتون باید تعیین کنید مثلا 3 روز در هفته ، باهم باشید لازم نیست حتما برید بیرون همین که باهم باشید کافیه بستگی به علایق خودتون داره
با هم صحبت میکنیم کارای خودشو قبول دارد که اشتباه هست اما دوباره تکرار میکنه میخواد همزمان همه رو داشته باشد
خوب همین که اشتباهشو قبول دارع درسته ، اما بهش بگید که اول خانواده مهمه بعد بقیه!
برنامه ریزی کنید تو ساعتایی که تعیین کردید تلفن خونه و حتی گوشیاتونو خاموش کنید ، درسته اولش برای ایشون سخته اما شما باید کمکشون کنید و هم ایشون باید اراده کنن،لازم نیس کامل ترکش کنن فقط باید وقت کافی برای خانوادشون اختصاص بدن
بسیاری از افراد نمیتوانند مشکلات آنهایی را که محبت بیش از اندازه میکنند درک کنند ولی باید ریشه بسیاری از این رفتارها را در تجارب دوران کودکی آنها جستو جو کرد.
اغلب ما براساس آموزشهای دوران کودکی خود رفتار میکنیم. بسیاری از زنان در کودکی یاد گرفتهاند نیاز افراد خانواده مقدم بر آنهاست و شاید در بسیاری موارد مجبور شدهاند کارهای افراد خانواده را انجام دهند و مسئولیتهای زیادی هم بر عهده آنها بوده و چه بسا مجبور شدهاند خیلی اوقات خود را نادیده بگیرند، پس طبیعی است هنگام بزرگسالی نیز نتوانند به خود اطمینان داشته باشند و از حق و حقوق خود آگاه باشند. وقتی نیازهای افراد در کودکی بیپاسخ مانده باشد، در بزرگسالی به سختی میتوانند امیدوار باشند که دیگران به نیازهایشان توجه کنند، پس سعی میکنند با برآوردهکردن تقاضاهای دیگران خود را دوستداشتنی نشان دهند.
افرادی که به دلیل مشکلات گذشته خود، اکنون بیشازحد محبت میکنند برای بهبود رنجهای گذشته باید بتوانند آنها را بشناسند و ارتباطشان را با رنجهای اکنون خود دریابند. این افراد در کودکی، دائم تحت کنترل دیگران بودهاند و اکنون دوست دارند دیگران را تحت کنترل خود درآورند. افرادی که محبت بیاندازه دارند، اغلب تقصیرها و مشکلات همسرشان را نمیبینند و به گونهای آنها را انکار میکنند ولی باید دانست انکار و کنترل دیگران نه تنها چیزی از مشکلات ما کم نمیکند بلکه روابط ما را نیز با مشکل مواجه میکند. اما بهترین راه این است که واقعیتها را به همان صورتی که هست بپذیریم و هیچگاه در مقام تغییرشان برنیاییم. فراموش نکنید که شادی و موفقیت با توجه داشتن به درون ما به وجود میآید.
چه باید کرد
افرادی که دچار محبت کردنهای بیتناسب و بیش از حد هستند معمولا در بسیاری از موارد شباهتهایی با یکدیگر دارند. اما کسانی که به نتیجه رسیده و موفقشدهاند اقداماتی برای بهبود خود کنند که از پس این موارد برآمدهاند؛ نخست باید بدانید که مشکل دارید و حل آن را نخستین اولویت زندگی خود قرار دهید. میتوانید در این خصوص از دیگران، به ویژه افرادی که مشکلی مشابه شما داشتهاند و اکنون بهبود یافتهاند کمک بگیرید. هرگز درصدد کنترلکردن دیگران برنیایید. با خودتان مهربانتر باشید، استعدادها و تواناییهایتان را شناسایی کنید و بیشتر برای استراحت و آرامش خود وقت بگذارید. از خودتان سؤال کنید تا چه زمان میخواهید دیگران را بیشتر از خود دوست بدارید و تا چه زمانی میتوانید بیشتر توان خود را برای دیگران و تغییر دادن آنها صرف کنید؟
آیا بهتر نیست انرژی خود را صرف بهبود حال خودتان بکنید؟ فراموش نکنید اگر تمام توان خود را هم برای تغییردادن دیگران به کار ببرید نتیجهای نمیگیرید اما اگر همین انرژی را صرف تغییر خود کنید حتما موفق خواهید شد. بنابراین کاملا به خود متعهد باشید تا بتوانید پیروز شوید. برای کمک بیشتر به خود میتوانید مطالعاتتان را در این زمینه بیشتر کنید. مثلا اگر در خانوادهای بودهاید که محبت و توجه لازم را دریافت نکردهاید میتوانید در این زمینه کتاب بخوانید یا از مشاور کمک بگیرید. هنگامی که متوجه ریشه مسائل خود میشوید امکان انتخاب پیدا میکنید، بنابراین هر چه درک و فهم شما از شرایط موجود بیشتر شود آزادی انتخابتان نیز بیشتر خواهد شد.
فراموش نکنید اگر قدم در راه بهبود گذاشتهاید نباید دیگران را کنترل کنید. البته نه اینکه به آنها کمک یا نصیحت و همدردی نکنید. شاید فکر میکنید کسی که قصد کمککردن به او را دارید به اندازه شما آگاهی ندارد اما اگر شما به جای او کارهایش را انجام بدهید و مسائلش را حل کنید او را از قید مسئولیتهایی که در قبال خود دارد رها میکنید. بدین ترتیب او نمیتواند به رشد کافی برسد و همیشه منتظر میماند تا دیگران کارهایش را انجام دهند؛ پس میبینید که این کار نه به نفع اوست و نه خود شما.
باید بیاموزید هنگامی که کسی از شما کمکی نخواسته، پیشقدم نشوید. بگذارید دیگران خودشان مشکلات را تجربه کنند و این شانس را به آنها بدهید تا بزرگ شوند و رشد کنند. در این شرایط حرفی نزنید، کاری هم نکنید. شاید این برای شما یکی از دشوارترین وظایفی است که برای بهبود خود باید انجام دهید. هنگامی که فکر میکنید با تمام وجود میخواهید به دیگران بگویید چه کار کنند و آنها را نصیحت یا راهنمایی کنید، یا هر طور شده شرایط را به سود خود تغییر دهید، آرام بگیرید و هیچ کاری نکنید. به دیگران احترام بگذارید و این حق را به آنها بدهید خودشان تصمیم نهایی را بگیرند. نگران این نباشید که اگر کاری نکنید مشکلی پیش میآید. به جای سلطهجویی بر دیگران، کاری کنید که از شر ترسهای بیهوده خود رها شوید.
هنگامی که از کنترل کردن دیگران دست برمیدارید، احساس رهایی بیشتری میکنید. فکر نکنید فقط با تغییرکردن دیگران به احساس خوبی دست مییابید. ممکن است دیگران هرگز تغییر نکنند، بنابراین بیجهت آنها را تحت فشار قرار ندهید. شما باید بیاموزید در هر شرایطی احساس خوشبختی کنید و شادمانی خود را در گرو شادمانی دیگران قرار ندهید.تا زمانی که نیروی خود را صرف تغییر دیگران کنید نمیتوانید از نیرویتان برای کمک به خود و رسیدن به شادمانی بیشتر استفاده کنید.باید راههای جدیدی برای برقراری ارتباط با خود و دیگران بیابید؛ راههایی که نشان میدهند خودتان میخواهید مسئولیت زندگیتان را بر عهده بگیرید.
خواستهها، سلامتی، کار، تفریح و سرگرمی و فعالیتهای مربوط به خودتان را در اولویت قرار دهید و همیشه دیگران را مقدم بر خود ندانید. باید بیاموزید خواستهها و نیازهای شما مهم هستند و این وظیفه شماست که این خواستهها را برآورده کنید.هنگامی که بهبود پیدا کردید میآموزید برای کمک به دیگران این فقط شما نیستید که راضی میشوید، دیگران هم احساس خوبی خواهند داشت اما کمک شما قبل از این خالصانه نبود. شما باید محبت و علاقه خود را خالصانه و بدون هیچ انتظاری نثار دیگران بکنید.
خـــــدانـگهــــــدار
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)