نوشته اصلی توسط
3saman
ببینید زنم مادرشوب خاطر سرطان از دست داده،،،حدود چهارساله تقریبا 18سالشه،حدود دوسالم هس ک زیر دست زن باباس،خیلی باهم جرو بحث دارن،اونقدر ک این جرو بحثا تو زندگیم تاثیر گذاشته،همشم باهم قهرایه کوتا مدت میکنیم،،
خانمم قبل ازدواج از لحاظ تیپ و قیافه و ارایش ازاد بوده،منم سعی کردیم ک یهو تغییرش ندم،اروم اروم وبا کارامو حرف زدن ازاون شرایط درش بیارم..اما واقعا بعضی کاراش فکرمو درگیر میکنه،،مثلا همین مسله ای ک مطرح کردم،،احساس میکنم چشماش همش اینورو اونوره،،،
همدیگرم دوس داریم اما نمیدونم چرا اینجورییم!!!
قهرامون دیگه خیلی شده اما زود اشتی میکنیم،واقعا کم کم دارم خسته میشم،،اونم همینطور،،،
هر حرفیم ک نمیشه بزنم بش
شما بگین چجوری این مسله رو بش بگم و حلش کنم
فرستاده شده از D2105ِ من با Tapatalk