سلام
من 24 سالمه،یه دختر خیلی تنوع طلب و خیلی هم دوست پسر داشتم تو دوران مجردیم
ولی هیچوقت علاقه ای به ازدواج با هیچکدومشون نداشتم،همشه دوست داشتم عشق بعد ازدواج بوجود بیاد،دوست داشتنهای قبل ازدواج و خیلی مضخرف میدونستم
2سال پیش پسرعمو بهم پیشنهاد ازدواج داد ولی رد کردم تا اینکه 7 ماه پیش به این نتیجه رسیدم اون از همه نظر برای من مناسبتره،و اینکه ما 2 تا خواهر هستیم گفتم دوماد خوبی هم برای بابا مامانم میشه
من و اون 7 ماهه باهم عقد کردیم،نمیگم رابطمون خیلی بد بود نه،جلوی بقیه خیلی حفظ ابرو میکنیم،راستش از بابام و عموم خیلی میترسم،ولی من اون عشقی که بعد ازدواج میخواستم و هنوز ندیدم،دلم میخواد عاشق شوهرم باشم،اون زیاد زبون باز نیست
تو این 7 ماه دارم حسرت اینو میخورم اصلا چرا ازدواج کردم،کاش با یکی از همون دوست پسرام که دوسشون داشتم ازدواج میکردم
توروخدا کمکم کنین،خیلی درموندم،همیشه باهاش بد برخورد میکنم و باهاش سردم،تو رابطه جنسی خیلی خودم سرد نشون میدم
3 ماه دیگه هم عروسی میکنیم و میریم سر خونه زندگیمون
ببخشید پر حرفی کردم