نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: شوهرم رفت و امد نمی کند

5417
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17515
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy شوهرم رفت و امد نمی کند

    سلام 20 سالمه تو عقد هستم و شوهرم 24 ساله
    1.سوال اول: من تا الان هرچی مهمونی دعوت بودیم شوهرمو درک میکردم واگر میگفت نمیتونم ، میدونستم نمیتواند بیاید اصرار نمی کردم اگر خودم میتوانستم میرفتم اگرنه پیش همسرم بودم .ولی ما دوره های دعا ندبه داریم و شوهرم شب کاره نمیتونه بیاد منتهی یک بار منزل برادرم ندبه دعوت بودیم و شوهرم طبق معمول بخاطر خستگی و راه دور نیامد ولی بعد فهمیدم با صاحاب کارش رفته اند برای خانم ایشان ماشین بخرند خوب بدلیل لطفی که صاحاب کارش داشتند من فهمیدم که تو رودربایستی رفته ولی زمانی که برای ایشان گذاشته و از خوابش گذشته ولی برای من نمیذاشته ناراحتم کرد،گفتین برای این مسایل با شوهرم با ارامش صحبت کنم و گفتم دوست دارم برای مراسم ها بیایی و شده حتی یک ساعت خودتو نشون بدی... ولی فقط میگه اوکی و فردا حرف خودشو میزنه حتی بهش گفتم از این که از خوابش واسه صاحاب کارش زده ناراحت نیستم ولی اینکه حاضر نیس بخاطر من اینکارو بکنه ناراحتم.خونه خواهرم تقریبا نزدیک به منزلشونه و ازش خواستم ایندفعه بهانه نیاره و حتما بیاد ولی... با هم بحث کردیم ،نمیدونم کار درست چیه!؟خانواده ما خیلی اهل رفت و امدن ولی شوهرم نه!بهانه هاش هم همش خستیگیه و راه دوره و میگه تو درکم کن.همیشه درکش کردم ولی اون حرکتش خیلی ناراحتم کرد دیگه نمیتونم درک کنم!!! حتی دیگه الانم نمیگه تو برو مهمونی و جا منم عذرخواهی کن که نیومدم ،همش میگه بیا اینجا پیشم و اونجا هم که میرم دیگه از مهمونی رفتن خانوادمون خبری نیس!انگاری همش میخواد منو از خانوادم دور کنه... هروقت مراسم داریم پشتم بهم میلرزه که چطور شوهرمو راضی کنم بیاد!که جدیدا هم نمیاد هیجا.باهاش صحبت کردم دلیل نیومدنش چیه همش میگه من با خانوادت مشکلی ندارم بتونم میام ولی احساسم میگه میل نداره،باز در جواب این سوالم یک بار دیگه گفت کله سحر خوشم نمیاد برم ندبه باز یک بار دیگه بهانه رفتارای خواهرمو میاره یا میگه از این باجناق خوشم نمیاد یا میگه دعوتم نکردن نمیام. شوهرمم ادمیه که خیلی از لجبازی بدش میاد از هر راهی بگین هردفعه باهاش طی کردم ولی کوتاه نیومده،منطقی باهاش صحبت میکنم میگه تو حرفات منطقی نیس اصلا حرفامو قبول نداره یا اوکی میگه...با لج بازی که کار بدتر میشد،باقهر هم امتحان کردم ولی بازم کارشو تکرار کرد... شوهرم خیلی زبون داره ولی متاسفانه من زیاد زبون ندارم همیشه اون با حرفاش منو قانع کرد..
    2. مشکل دیگری که هست شوهرم بعضی وقت ها که کار ندارد و منزل هست حاضر نیس همون رو شب بیاد خونه ما بازم بهانه میاره،به روش ها مختلف به خونمون سعی کردم بکشونمش خونمون ولی نیومده یا کم اومده بهانه شام اوردم که بخاطر تو درست کردم نیومد!!! این سه شنبه هم کار نداشت و خونه موند و بهش گفتم بیا خونمون (اخه من فرداش دانشگاه داشتم نمیتونستم برم خونشون وگرنه حتما میومد دنبال من،اخه همیشه میگه خونه شما راحت نیستم خونه خودمون راحت ترم)ولی نیومد حتی بهش گفتم امشب به بودنت در کنارم نیاز دارم و اهمیتی نداد...ولی صبح بهم پیام داد بعد کلاست بیا پیشم خوابم نمیبره!و اینجاست که من بهانه بیارم هزار تا حرف برام میزنه...مثلا میگه تو به حرف شوهرت گوش نمیدی تو چرا واسه حرفام احترام قایل نمیشی . چکار کنم دوستان کمک کنید لطفا؟من مشکلی ندارم با رفتن ولی اینکه من بهش نیاز داشتم و اهمیتی نداد ناراحتم..حتی حرفا خودشم اون شب تکرار کردم ولی بی جواب موند

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شوهرم رفت و امد نمی کند

    بعضی از افراد چندان علاقمند به معاشرت با دیگران نیستند. حتی برای بازدید از اقوام خودشان هم باید هزینه کرد.

    مشکلشان کم حوصلگی و یا شاید انزواطلبی است. ترجیح می دهند اوقات فراغتشان را به تلویزیون زل بزنند، مطالعه کنند، بخوابند یا به هر شکلی خودشان باشند و خلوت تنهایی و این واقعا برای همسر و فرزندانشان مسئله آزار دهنده ای است. البته اینها بعضا محاسن دیگری هم دارند. مثلا مهمان گریز هم هستند. اگر چه ممکن است از ترشرویی با مهمان بپزهیزند، اما گرم هم نمی گیرند تا زودتر رفع زحمت شده و کمتر تکرار شود!



    در هر حال این افراد نرمال نیستند و وجود یک مشکل را گوشزد می کنند. مسلما اینها در معاشرت با دیگران به نوعی طعم تلخ حقارت را مزه می کنند. گفتنی است در روانشناسی ریشه ی تمام مشکلات رفتاری افراد را با توجه به ارتباط آن با "عقده حقارت" بررسی می کنند. در مورد این افراد هم باید فهمید چه چیزی از گذشته تا کنون در روابط خود با دیگران تجربه کرده اند که منجر به احساس حقارت در وجودشان شده و آنها را به انزوا کشانده است. منطق کسی که با دیگران معاشرت نمی کند یا این است که : "من خوبم و دیگران بدند" (خود بزرگ بینی)، یا اینکه "من بدم و دیگران خوبند" (خود کم بینی)، یا "من بدم و دیگران هم بدند." (بدبینی)؛ در هر حال این مشکل باید اصلاح شود و نهایتا جمله " من خوبم و دیگران هم خوبند" نتیجه شود.


    باید کمک کرد تا بتوانند مهارتهای داشتن رابطه ای سالم و استاندارد را به دست بیاورند باید یاد بگیرند چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند. بدون اینکه خودشان را مجبور کنند بیش از حد معقول برای سرگرم کردن دیگران به زحمت بیندازند. یا اینکه با اخم و گوشه گیری ابراز ناراحتی کنند.


    شاید گمان کنید کسانی که در جمعها با شوخی و صحبتهای جالب سر دیگران را گرم می کنند خیلی اجتماعی و خوش معاشرت هستند اما اصلا اینطور نیست. چه بسا همین ها هم جمع گریز و منزوی باشند. همین که یک فرد خودش را مجبور می بیند برای معاشرت با دیگران بیش از حد از خودش مایه بگذارد نشان از وجود یک مشکل دارد. اینها هم نمی توانند رابطه ای سالم و استاندارد برقرار کنند. یا قطع رابطه یا داشتن رابطه ای با صرف هزینه زیاد!


    پس برای حل مشکل اینها باید یک رابطه ی سالم را برای آنها تعریف کرد. باید بتوانند با داشتن یک رابطه ی سالم بدون صرف هزینه ی زیاد یا کم احساس لذت از معاشرت را تجربه کنند. باید زیبایی های معاشرت را درک کنند تا خودشان طالب ارتباط با دیگران شوند.


    همچنین باید به ایشان کمک کرد تا ریشه ی انزوا طلبی خودشان را بشناسند. بفهمند که احساس منفی آنها نسبت به داشتن معاشرتی سالم با دیگران به یک مشکل درونی در وجود خودشان بر می گردد و دلیلی ندارد که مشکلات گذشته در روابط آتی هم تاثیر گذار باشد.


    بنابراین لازم است که برای حل این مشکل حرکتی و تلاشی انجام شود اما این تلاش با دعوا و ستیز بسیار تفاوت دارد. آیا کسی که در خود شناسی مشکل دارد، یا کسی که در قضاوت با دیگران دچار بدبینی است با دعوا متوجه مشکل موجود می شود و آن را حل می کند. به همسران این دسته از افراد نه تسلیم و سکوت را توصیه می کنیم نه دعوا و ستیز را .

    بلکه توصیه می کنیم با نگاهی روانشناسانه و خیرخواهانه با توجه به ریشه ی مشکل ، با صبر و حوصله برای حل این مشکل تلاش کنند. هیچ گاه در مقابل همسری که عادت بدی دارد تسلیم شدن راه چاره نیست. تسلیم نشانه ی نجابت و سازش نیست. نشانه ی ضعف است.

    کسی که در روبرویی با این مشکل، می پذیرد که بدون همراهی همسرش به تنهایی با دیگران معاشرت کند تسلیم شده است. این تسلیم مشکل را حل نمی کند بلکه این عادت را تقویت می کند. دعوا و اضطراب زایی هم راه چاره نیست.
    دعوا شاید کسی را به ستوه بیاورد و او را برای مدت کوتاهی مجبور به تسلیم کند اما هرگز مشکل را از ریشه حل نمی کند تازه این نگاه خوشبینانه به دعواست.
    چرا که اغلب اوقات دعواها به لجبازی و بدرفتاری های بشتر ختم می شوند.
    بنابراین برای حل مشکلات باید مبارزه کرد مبارزه ای بدون خشونت، توهین، و آزار. بلکه باید زحمت کشید تا فرد منزوی از درونگرایی به برونگرایی راهنمایی شود.


    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد