نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: شوهر حساس و زود رنج

7723
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11270
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    شوهر حساس و زود رنج

    سلام و خسته نباشيد. بدون مقدمه شروع ميکنم. اميدوارم با کمک و راهنمايي شما به نتيجه مطلوب يرسم
    من سي سالمه. پنج ساله با کسي که از قبل نمي شناختم توسط يه واسطه..ازدواج کردم البته بدون رضايت قلبي از لحاظ کاري و تحصيلات و خانواده در حد خوبيه ازدواج من صرفاً به پيشنهاد اطرافيان و منطق خودم بوده. ولي در اون زمان نمي تونستم با قلبم کنار بيام چون علاقه نداشتم بلاخره علاقمند شدم يا کنار اومدم .اينو نميدونم پنج سال گذشته متاسفانه شروع خوبي نداشتيم بنا به دلايلي مجبور به تغيير شغل شد و يک دوره بيکاري و جنگ رواني رو طي کردیم سال اول ازدواج هر رو ز دعوا می گرفیتم .الان از لحاظ شغلي خوبه و رو به پيشرفته از لحاظ اخلاقي ادمه بسيار حساس و زود رنجيه. تفاوت شوخي و جدي رو درک نميکنه بايد همه چيز رو توضيح بدم مثلا اينکه اگه نميام خونه مامانت به اين دليله در غير اينصورت به اولين چيزي که فکر ميکنه اينه که تو از خانوادم خوشت نمياد ( البته فقط در مورد زندگی مشترک خیلی درک نمی کنه برای دیگران مشاور و راهنمای خوبیه)خيلي عصبيه در چند مورد اينقدر اعصباني شد که به خاطر محکم کوبيدن درب مايکروفر دستگاه سوخت رابطه جنسي بسيار سردي داريم در وافع اصلاً نداريم جوري که ميتونم تعداد دفعاتش رو بشمرم. ميگه وقتي من مشکل بيرون داشته باشم نمي تونم ارتباط برقرار کنم اين صرفا براي شناخت شرايط من بود.
    من با شخصي تو دوران دبيرستان اشنا شده بودم البته از دوم راهنمايي فقط مي ديدمش ولي دوم دبيرستان باه صحبت کرديم اون موقع کار ميکرد يه مغازه داشت ماله خودش بود بعد از جدايي ديگه اونجا نبود نميدونم کچاه رفته بود ولي الان دوباره تو مغازه خودشه.خيلي بهش علاقه مند بودم در واقع عشق اولم بوده و ديگه کسي جاش نيومد متاسفانه به خاطر شرايط سني و خجالت نتونستم درخواست خواستگاريش رو قبول کنم و با بهانه اي رد کردم و ادامه تحصيل دادم و سالها طي شد تا پارسال که تو يه مراسم ديدمش و دوباره برام زنده شدهر روز بهش فکر ميکنم . نمي خوام بهش فکر کنم ميخوام به زندگي خودم سرو سامون بدم به هيچ کسي ام در موردش نمي تونم بگم نميدونم چرا اصلا بهش فکر ميکنم. باهاش حتي حرفم نزدم حتي نميدونم ازدواج کرده يا نه بعضي وقتا ميگم اگه بدونم ديگه بهش فکر نمي کنم. شايد به خاطر شرايط سرد خونم باشه .
    ميشه کمکم کنيد خيلي عصبي شدم خودمم موندم چند وقت پيش به مادرم گفتم بهم گفت اگه ميدونستم کمکت ميکردم که باهاش ازداوج کني.نميدونم ديگه چي بايد بگم . من منتظر راهنماييتون هستم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : این مشکله من یا همسرم ؟ نمیدونم....

    نقل قول نوشته اصلی توسط مرجان. م نمایش پست ها
    سلام و خسته نباشيد. بدون مقدمه شروع ميکنم. اميدوارم با کمک و راهنمايي شما به نتيجه مطلوب يرسم
    من سي سالمه. پنج ساله با کسي که از قبل نمي شناختم توسط يه واسطه..ازدواج کردم البته بدون رضايت قلبي!!?? از لحاظ کاري و تحصيلات و خانواده در حد خوبيه ازدواج من صرفاً به پيشنهاد اطرافيان و منطق خودم بوده. ولي در اون زمان نمي تونستم با قلبم کنار بيام چون علاقه نداشتم بلاخره علاقمند شدم يا کنار اومدم .اينو نميدونم پنج سال گذشته متاسفانه شروع خوبي نداشتيم بنا به دلايلي مجبور به تغيير شغل شد و يک دوره بيکاري و جنگ رواني رو طي کردیم سال اول ازدواج هر رو ز دعوا می گرفیتم .الان از لحاظ شغلي خوبه و رو به پيشرفته از لحاظ اخلاقي ادمه بسيار حساس و زود رنجيه. تفاوت شوخي و جدي رو درک نميکنه بايد همه چيز رو توضيح بدم مثلا اينکه اگه نميام خونه مامانت به اين دليله در غير اينصورت به اولين چيزي که فکر ميکنه اينه که تو از خانوادم خوشت نمياد ( البته فقط در مورد زندگی مشترک خیلی درک نمی کنه برای دیگران مشاور و راهنمای خوبیه)خيلي عصبيه در چند مورد اينقدر اعصباني شد که به خاطر محکم کوبيدن درب مايکروفر دستگاه سوخت رابطه جنسي بسيار سردي داريم در وافع اصلاً نداريم جوري که ميتونم تعداد دفعاتش رو بشمرم. ميگه وقتي من مشکل بيرون داشته باشم نمي تونم ارتباط برقرار کنم اين صرفا براي شناخت شرايط من بود.
    من با شخصي تو دوران دبيرستان اشنا شده بودم البته از دوم راهنمايي فقط مي ديدمش ولي دوم دبيرستان باه صحبت کرديم اون موقع کار ميکرد يه مغازه داشت ماله خودش بود بعد از جدايي ديگه اونجا نبود نميدونم کچاه رفته بود ولي الان دوباره تو مغازه خودشه.خيلي بهش علاقه مند بودم در واقع عشق اولم بوده و ديگه کسي جاش نيومد متاسفانه به خاطر شرايط سني و خجالت نتونستم درخواست خواستگاريش رو قبول کنم و با بهانه اي رد کردم و ادامه تحصيل دادم و سالها طي شد تا پارسال که تو يه مراسم ديدمش و دوباره برام زنده شدهر روز بهش فکر ميکنم . نمي خوام بهش فکر کنم ميخوام به زندگي خودم سرو سامون بدم به هيچ کسي ام در موردش نمي تونم بگم نميدونم چرا اصلا بهش فکر ميکنم. باهاش حتي حرفم نزدم حتي نميدونم ازدواج کرده يا نه بعضي وقتا ميگم اگه بدونم ديگه بهش فکر نمي کنم. شايد به خاطر شرايط سرد خونم باشه .
    ميشه کمکم کنيد خيلي عصبي شدم خودمم موندم چند وقت پيش به مادرم گفتم بهم گفت اگه ميدونستم کمکت ميکردم که باهاش ازداوج کني.نميدونم ديگه چي بايد بگم . من منتظر راهنماييتون هستم
    سلام

    ببینید عزیز شما ازدواج بسیار بدی داشته اید نه عشقی و نه علاقه ای فقط صرف اینکه باید ازدواج میکردید همین و بس!!!!!!؟؟

    ولی حالا طلاق و یا خیانت و در گذشته زندگی کردن هیچ مشکلی رو حل نمیکنه بلکه صد در صد از اون ازدواج غلط شما غلط تره.

    بهتره که حضورا به یکی از همکاران حاذق خانم رجوع کنید و اگر همسرتان نیز آمدند که چه بهتر که با هم برید.

    موفق باشید

    سپاس
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2022
    شماره عضویت
    48024
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شوهر حساس و زود رنج

    درباره اون پسر مغازه داره فکر نکنم عاشق باشی احتمالا خاطرات گذشته و زندگی الان یجوری بهت تلقین می‌کنه که عشقه ولی واقعی نیست
    ولی درباره شوهرت من نمیتونم راهنمایی کنم چون تجربه ای ندارم فقط میتونم بگم بهش محبت کن و حتما پیش روانشناس یا مشاور خانواده برید

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12497
    نوشته ها
    390
    تشکـر
    1,041
    تشکر شده 580 بار در 275 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شوهر حساس و زود رنج

    تاپیک متعلق به دوران دایناسورها هست...دوران موزاییک و سرامیک...

    عزیزان وراد تاپیکها که میشن به تاریخ درج اولین پست دقت کنن...موفق باشید.
    امضای ایشان
    ***
    If You Always Put Limits On Everything You Do
    Physical Or Anything Else
    It Will Spread Into Yor Work And Into Yor Life
    There Are No Limits
    There Are Only Plateaus , And You Must Not Stay There

    You Must Go Beyond Them

    ***

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا درس هايم را زود فراموش مي کنم؟
    توسط Artin در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 11-13-2023, 04:19 PM
  2. تناسب ظاهری زوجین
    توسط admin98 در انجمن تیپ و ظاهر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-10-2015, 08:31 PM
  3. مشاوره خانواده ارتباط زوجین
    توسط نسیم1 در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-21-2014, 05:49 PM
  4. برای درمان دندان قروچه زودتر اقدام کنید!
    توسط Artin در انجمن سلامت دهان و دندان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-25-2014, 10:32 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد