نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: شوهر رفیق باز

964
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30928
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy شوهر رفیق باز

    سلام خانمی 32 ساله هستم 7 سال ازدواج کردن همسرم رو خیلی دوست دارم ولی ایشون کاملا بی احساسه انقدر بی توجه و کم محبت بود که باعث شد یکبار قدم اشتباه بردارم و با یکی از دوستان ارتباط تلفنی برقرار کنم البته اون آقا میدونست من ازدواج کردم و با ما ارتباط خانوادگی داشتن در اصل من برای تلافی کردن کارهای همسرم اینکارو کردم که فهمید و بعد از کلی دعوا و مشکل تصمیم به ادامه زندگی گرفتیم که اوضاع داشت خوب میشد منم تمام سعی خودمو کردم اعتماد همسرمو جلب کنم ولی الان یه خانم که همسر یکی از دوستامون هست و ارتباط زیادی با هم داریم تسلط کامل روی همسرم داره و همش در ارتباط هستن با هم هر کاری دارن همسر من باید براشون انجام بده و اونم اینکارو میکنه در صورتی که کوچکترین کاری برای من انجام نمیده نه یه مسافرت دو نفره نه بیرون نه تفریح هیچی ... هرکاری میخوایم بکنیم این دو نفر باید باشن حتی اگر شوهرش نباشه خانم حتما باید باشه تا حرفی هم می زنم میگه ناراحتی طلاق بگیر هم با خودش حرف زدم هم اون خانم ولی اصلا فایده نداره این ازتباط بیش از حد داره کلافم میکنه دوست ندارم زندگیم خراب بشه ولی خیلی خسته شدم همسرم اصلا همراه من نیست نه یه محبتی نه توجهی نه حتی به زبون خوش نمیدونم چجوری بهش بفهمونم این رابطه داره اذیتم میکنه همش میگه تو حسودی دیوونه شدی نمیفهمی چی میگی توهین میکنه توروخدا یه راهنمایی بکنید چطور همسرمو به زندگی خودم برگردونم ؟؟؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : صمیمیت و وابستگی زیاد شوهر به دوستان و کم توجهی به همسر

    سلام عزیزم

    رفتار اشتباه دیگران توجیه خوبی نیست برای رفتار اشتباه ما

    یعنی بی توجهی ایشون خیانت شما رو توجیح نمیکنه

    بعد ازین که زن به همسرش خیانت میکنه مطمنن اگر همسرش ببخشتش هم بازهم یه فاصله هایی ایجاد میشه تو زندگی

    که به سختی میشه پرش کرد میدونم قبلش هم مشکل داشتید ولی مسلما اشتباه شما مشکل رو بیشترو بدتر کرد

    وقتی بهشون میگی اینکارو نکن میگه اگر ناراحتی طلاق بگیر پس دیگه چیزی نگو سعی کن رو خودت کار کنی

    میگی شوهرت پر از ایراده آیا تاحالا فکر کردی به ایرادای خودت ؟

    من نظر اینه برای رفتار صحیح با ادمها اول باید خودمون رو اصلاح کنیم

    بنظر تمرکزت رو از شوهرت و اون خانوم بردارو روی خودت تمرکز کن سعی کن کاستی هات رو جبران کنی

    دیگه غر نزن و به شوهرت نو چرا با ایشون ارتباط داری

    همسر خوبی باشی برای همسرت امیدوارم همسرت دلش به خوبی های شما و عشقتون گرم بشه و رابطشو با شما گرمتر

    کنه تایپیک زیر رو با دقت مطالعه کن تمام رموز زن بودن سیاست زنانگی رو یاد میگیری

    http://forum.moshaver.co/f124/%D9%84...C%D8%AF-30478/

    موفق باشی گلم
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30928
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : صمیمیت و وابستگی زیاد شوهر به دوستان و کم توجهی به همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط سمیراه نمایش پست ها
    سلام عزیزم

    رفتار اشتباه دیگران توجیه خوبی نیست برای رفتار اشتباه ما

    یعنی بی توجهی ایشون خیانت شما رو توجیح نمیکنه

    بعد ازین که زن به همسرش خیانت میکنه مطمنن اگر همسرش ببخشتش هم بازهم یه فاصله هایی ایجاد میشه تو زندگی

    که به سختی میشه پرش کرد میدونم قبلش هم مشکل داشتید ولی مسلما اشتباه شما مشکل رو بیشترو بدتر کرد

    وقتی بهشون میگی اینکارو نکن میگه اگر ناراحتی طلاق بگیر پس دیگه چیزی نگو سعی کن رو خودت کار کنی

    میگی شوهرت پر از ایراده آیا تاحالا فکر کردی به ایرادای خودت ؟

    من نظر اینه برای رفتار صحیح با ادمها اول باید خودمون رو اصلاح کنیم

    بنظر تمرکزت رو از شوهرت و اون خانوم بردارو روی خودت تمرکز کن سعی کن کاستی هات رو جبران کنی

    دیگه غر نزن و به شوهرت نو چرا با ایشون ارتباط داری

    همسر خوبی باشی برای همسرت امیدوارم همسرت دلش به خوبی های شما و عشقتون گرم بشه و رابطشو با شما گرمتر

    کنه تایپیک زیر رو با دقت مطالعه کن تمام رموز زن بودن سیاست زنانگی رو یاد میگیری

    http://forum.moshaver.co/f124/%D9%84...C%D8%AF-30478/

    موفق باشی گلم
    مرسي از راهنماييتون ، من نميگم بدون ايراد هستم قطعاً كار اشتباهي كردم و سعي در جبران كردنش دارم و قبول دارم زيادي حساس هستم چون دوست دارم نفر اول تو زندگيه همسرم باشم ولي نميشه، چرا اين خانم يكم حساسيت هاي منو درك نميكنه ؟ چجوري بهش بگم من براي نزديك شدن به همسرم نياز به زمان دارم كه متاسفانه ايشون تمام زمان همسر منو پر ميكنه و اجازه نميدن من فرصتي داشته باشم ، وقتي با هم تنها واسه كارهاي شخصي بيرون ميرن يا تو خونه تنها هستن يا وقتي همه هستن همش دارن با هم حرف ميزنن و اصلاً همسرم كوچكترين توجهي به من نميكنه من بايد چه عكس العملي داشته باشم ؟؟ ميشه راهنماييم كنيد؟؟

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شوهر رفیق باز

    نقل قول نوشته اصلی توسط valentina نمایش پست ها
    سلام خانمی 32 ساله هستم 7 سال ازدواج کردن همسرم رو خیلی دوست دارم ولی ایشون کاملا بی احساسه انقدر بی توجه و کم محبت بود که باعث شد یکبار قدم اشتباه بردارم و با یکی از دوستان ارتباط تلفنی برقرار کنم البته اون آقا میدونست من ازدواج کردم و با ما ارتباط خانوادگی داشتن در اصل من برای تلافی کردن کارهای همسرم اینکارو کردم که فهمید و بعد از کلی دعوا و مشکل تصمیم به ادامه زندگی گرفتیم که اوضاع داشت خوب میشد منم تمام سعی خودمو کردم اعتماد همسرمو جلب کنم ولی الان یه خانم که همسر یکی از دوستامون هست و ارتباط زیادی با هم داریم تسلط کامل روی همسرم داره و همش در ارتباط هستن با هم هر کاری دارن همسر من باید براشون انجام بده و اونم اینکارو میکنه در صورتی که کوچکترین کاری برای من انجام نمیده نه یه مسافرت دو نفره نه بیرون نه تفریح هیچی ... هرکاری میخوایم بکنیم این دو نفر باید باشن حتی اگر شوهرش نباشه خانم حتما باید باشه تا حرفی هم می زنم میگه ناراحتی طلاق بگیر هم با خودش حرف زدم هم اون خانم ولی اصلا فایده نداره این ازتباط بیش از حد داره کلافم میکنه دوست ندارم زندگیم خراب بشه ولی خیلی خسته شدم همسرم اصلا همراه من نیست نه یه محبتی نه توجهی نه حتی به زبون خوش نمیدونم چجوری بهش بفهمونم این رابطه داره اذیتم میکنه همش میگه تو حسودی دیوونه شدی نمیفهمی چی میگی توهین میکنه توروخدا یه راهنمایی بکنید چطور همسرمو به زندگی خودم برگردونم ؟؟؟

    رفیق‌بازی گاهی اوقات تا جایی شدت پیدا می‌کند که روابط زن و شوهر به تیرگی‌ گراییده و در بدترین حالت زمانی‌که مرد یا زن می‌بیند طرف مقابلش به نیازهای روحی و جسمی‌اش بی‌توجه است، حتی با داشتن فرزند یا فرزندانی به جدایی فکر می‌کند.
    سارا و مهرداد هفته گذشته به خاطر رفیق‌بازی‌های همسران خود به اتاق مشاوره آمدند که در ادامه صحبت‌های آنها و تحلیل دکتر پرویز رزاقی روان‌شناس را در این باره می‌خوانید.
    شوهرم دوستانش را به من ترجیح می‌دهد
    سارا: دیگر از دست رفیق‌بازی‌های بی‌اندازه شوهرم خسته شده‌ام. البته اغلب دوستان شوهرم متاهل بوده و اهل هیچ خلافی نیستند چون با آنها رابطه خانوادگی داریم. اما شوهرم و دوستانش دیگر شور هر چیزی را درآورده‌اند. همسرم همیشه با دوستانش خوش است و با آنها به تفریح و گردش می‌رود. در این پنج سالی که با هم ازدواج کرده‌ایم، شوهرم تنها یک ‌بار من را به مسافرت برده است، تازه آن‌ هم همراه با خانواده‌اش. در این مدت، دو بار به مسافرت مجردی رفته و اولین‌بار وقتی رفت تنها هفت روز از زایمانم‌ گذشته بود و به جای این‌که کنارم باشد، مرا تنها گذاشت. بار دوم هم گفت از طرف اداره به ماموریت می‌روم. اما چند روز بعد از همسر دوستش شنیدم همراه شوهر او به مسافرت رفته است. یک‌ بار که به خانه یکی از دوستانش رفته بود به من‌ گفت که تا یکی دو ساعت دیگر به خانه برمی‌گردد. دو ساعت که گذشت، زنگ زدم به گوشی‌اش. اما دیدم تلفنش را خاموش‌کرده است. نگران شده بودم. به هر کدام از دوستانش که زنگ می‌زدم، همگی گوشی‌هایشان را از دسترس خارج‌ کرده بودند. از طرف دیگر برق هم رفته بود و من بیش از هر زمان دیگری از تاریکی می‌ترسیدم. آن شب هر چقدر صبر کردم نیامد و هر طور بود با بدبختی با تاریکی ساختم. ساعت 7 صبح بود که شوهرم به خانه آمد. در را برایش باز نکردم و گفتم برو همانجایی که بودی. کلی بهانه آورد که در را باز کن برایت توضیح می‌دهم. وقتی از او توضیح خواستم خیلی غیرمنطقی‌گفت که پول کرایه تاکسی برای برگشت به خانه نداشتم و برای همین منتظر ماندم تا یکی از دوستانم من را به خانه بیاورد. دست آخر هم با کلی ببخشید و گفتن اشتباه کردم و دیگر تکرار نمی‌شود، موضوع پایان یافت.
    هر دفعه قول می‌دهد که دیگر دنبال رفیق‌بازی نمی‌رود. اما باز روز از نو روزی از نو. یا می‌گوید می‌روم بستنی بخرم و بعد به هوای بستنی خریدن با دوستانش بیرون می‌رود و دم صبح به خانه برمی‌گردد. وقتی به او اعتراض می‌کنم که این چه کاری است با من می‌کنی؟ با پررویی تمام می‌گوید ببین چه کردی‌که از خانه فراری هستم؟ همسرم با یکی از دوستان دانشگاهی‌اش بیش از بقیه رابطه دارد. سال‌های اول ازدواج‌مان هر دو هفته یکبار او را می‌دید. اوایل می‌گفتم اشکالی ندارد و می‌گذاشتم دو سه ساعتی بروند و با هم خوش بگذرانند. اما از دو سال پیش به این‌طرف که شوهرم یک واحد برای شرکتش اجاره کرده و با این دوستش شریک شده، به او نزدیک‌تر هم شده است.
    طوری‌که هر روز عصر فقط به‌خاطر دوستش به دفتر می‌رود. آن‌ هم فقط برای بگو و بخند. یک‌ روز در حالی‌ که خیلی عصبانی بودم، از یکی از دوستانش پرسیدم که این چه زندگی است‌ که شماها برای ما درست کرده‌اید؟ خیلی خونسرد گفت ما 12 سال این‌جوری بودیم، همیشه و همه‌جا با هم خوش گذراندیم. حالا هم نمی‌توانیم یکدفعه تغییر رویه بدهیم. بریده‌ام. هر کاری که فکرش را کنید انجام داده‌ام تا بلکه دست از این ‌کارهایش بردارد، اما درست نشد. دعوا کردم، محبت ‌کردم، قهر کردم، تهدید کردم، تشویق‌ کردم، تنبیه ‌کردم، اما نشد. از این شرایط دیگر خسته شده‌ام و نمی‌دانم چه کار کنم. فقط این ‌را می‌دانم که تحملم تمام شده و ممکن است حتی به جدایی هم فکر کنم. با این‌که طلاق در فامیل ما راه‌حل خوبی نیست.
    زنم دیگر شاد نیست
    مهرداد: همه چیز از زمانی شروع شد که همسرم گفت بیکاری در خانه اذیتش می‌کند و دوست دارد به کلاس‌های آموزشی برود. سبک سنگین‌ که کردم دیدم خیلی هم بد نمی‌گوید و سرش هم گرم می‌شود. قبول کردم و در کلاس زبان ثبت‌نام کرد. اوایل همه چیز خوب بود و مشکلی وجود نداشت و همسرم هم اشتیاق زیادی برای یادگیری زبان داشت. به کار خانه و همه چیز هم می‌رسید. اما چند ماه بعد ورق برگشت و همسرم بیش از آن‌که به من و زندگی‌اش توجه‌ کند، تمام وقت و توجه‌اش را به دوستانش اختصاص داده بود و مرتب با آنها پیامک‌بازی می‌کرد. هر وقت از سر کار به خانه برمی‌گشتم دیگر از آرامش سابق خبری نبود. همه‌جا به هم ریخته و ظرف‌های شام از شب گذشته نشسته باقی مانده بود. دیدن این منظره قابل تحمل نبود. این رفتارها هنوز هم ادامه دارد. وقتی به مهمانی می‌رویم، به جای این‌که جمع را همراهی‌کند گوشه‌ای می‌نشیند و پیامک‌بازی می‌کند. جالب این‌که وقتی با هم به گردش یا مسافرت می‌رویم دیگر شور و نشاط سابق را ندارد و بیشتر با دوستانش تلفنی حرف می‌زند. دوستانش همه زندگی‌اش شده‌اند و من نگران هستم و نمی‌دانم باید چه‌ کنم؟


    با رفیق‌بازی همسر چه باید کرد؟
    دکتر پرویز رزاقی/ روان‌شناس و مدرس دانشگاه: رفیق‌بازی در گذشته در مردان بیش از زنان رسم بود و هنوز هم هست.
    اما اکنون به دلیل نقش و حضور اجتماعی‌که زنان در جامعه دارند، باعث شده تا آنها هم به رفیق‌بازی روی ‌آورند.



    یک علت رفیق‌بازی برمی‌گردد به نوع و روش زندگی‌ که افراد از دوران مجردی خود به دنیای تاهل وارد می‌کنند. اینها در دوران مجردی وابسته به دوستان و گروه‌هایی بودند که در آنها عضو بودند و نیازهای عاطفی، روانشناختی و تعاملات اجتماعی‌شان را از راه ارتباط با آنها تامین می‌کردند. چنین افرادی پس از ازدواج هم این روال را وارد دنیای تاهل می‌کنند و همچنان با دوستان سابق خود در ارتباط هستند و تعاملات‌شان را حفظ می‌کنند. علت بعدی ناشی از عقده‌های سرکوب شده دوران مجردی است. یعنی تعاملات اجتماعی فرد رفیق‌باز در مجردی با دیگران کم یا ضعیف بود و زمانی‌که وارد زندگی مشترک می‌شود و عرصه را برای خودنمایی آزاد می‌بیند، آرام آرام با دیگران ارتباط برقرار کرده و دوست می‌شوند. نکته سوم، داشتن پدر و مادرهای سختگیر و کنترل‌کننده است. افرادی ‌که در گذشته والدین‌شان روی آنها نظارت و کنترل بیمارگونه‌ای داشتند، وقتی پس از ازدواج وارد زندگی مشترک می‌شوند، تصمیم می‌گیرند نیازهای روانشناختی‌ را که در گذشته به آنها پاسخی نداده‌اند، با دوستی‌یابی و رفیق‌بازی تامین‌ کنند. گاهی وقت‌ها افراد می‌بینند که همسرشان در زندگی مشترک نمی‌تواند نیازهای روانی و عاطفی او را تامین کند؛ غر می‌شنود، کنترل می‌شود، تهدید می‌شود، آرامش در زندگی‌اش ندارد، برای هر کاری‌ که انجام می‌دهد بازخواست می‌شود، این مشکلات برای هر یک از زوجین‌ که رخ دهد باعث می‌شود او با عضو شدن در گروه‌های ورزشی، کوهنوردی، سازمان‌های مختلف و.. آرامشی را ‌که در محیط خانه پیدا نکرده بیابد. افراد رفیق‌باز کسانی هستند که نیازها و احساسات دوست یا دوستان خود را مقدم بر همسر خود می‌دانند و با این‌که می‌دانند همسرشان به کمک و حمایت آنها نیاز دارند، اما این توجه را معطوف دوست خود می‌کنند.

    نگاه اینها به دنیای رفیق‌بازی ناشی از رسم، طرز تفکر و نگرشی است که آنها به دوست خود دارند و احساس می‌کنند رفیق‌بازی یعنی بامرام بودن، یعنی این‌که هوای دوستم را داشته باشم. نوع دیگری از رفیق‌بازی هم وجود دارد که فرد در آن نیازها را اولویت‌بندی می‌کند. یعنی در عین این‌که برای دوستش احترام زیادی قائل است و نیازهای روانشناختی‌اش را تامین می‌کند، اما نیازهای روانشناختی خانواده را مقدم بر او می‌داند و خود را فدای دوست نمی‌کند. رفیق‌بازی چون با بی‌توجهی به فرد یا خانواده و تامین نیازهای آنان همراه است، سبب بروز اختلاف در زندگی مشترک شده و حتی ممکن است منجر به خیانت و جدایی میان زوجین شود. برای جلوگیری از بروز این مشکل چند توصیه داریم؛ اول این‌که افراد تا جایی‌که می‌توانند نیازهای روانی و عاطفی و احساسی همسر خود را تامین ‌کنند. اگر با این راهکار مرد یا زن به زندگی مشترک برنگشت، بهتر است به سمت عضویت در گروه‌هایی بروند که کمترین میزان آسیب را به همراه دارد و سبب زیرسوال‌رفتن اصالت خانواده یا بروز خیانت نشود. اگر فرد تمام این قدم‌ها را برداشت و باز هم جواب نداد، بهتر است به روان‌شناس مراجعه و با حضور زن و شوهر در جلسات مشاوره، نسبت به حل مشکل اقدام‌ کنند.


    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد