نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: شوهر شکاک

1255
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18383
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    شوهر شکاک

    سلام من دختری سی ساله هستم یه یک بار در سن هجده سالگی یه ازدواج ناموفق چهار ماهه داشتم . از اون سن تا لان فقط روی پای خودم ایستادم و حتی از خانواده ام کمک نگرفتم و زندگی کاملا پاکی داشتم. دو سال پیش با مردی آشنا شدم و با هم رابطه بر قرار کردیم.این رابطه بعد از کلی مکافات و اعصاب خوردی به ازدواج منجر شد.حالا شوهرم از روز اول زندگی که یک سال ازش میگذره منو متهم میکنه که در طول سالهای گذشته با وجود اینکه مطلقه بودم و کارمند بودم و با افراد زیادی از لحاظ کاری در ارتباط بودم با آنها رابطه نا مشروع داشتم. این در حالی ست که تمامی همکاران و دوست و آشنا و حتی همکار های خودش بنده رو از لحاظ اخلاقی شایسته و نمونه میدونن و همیشه بهش میگن شانس زیادی آوردی که یه همچین زن پاکدامن و بی آلایشی نصیبت شده . خودش هم تا به حال هیچگونه خطایی از من ندیده .حتی وقتی میخوام تلفنی با همکارم حتی همکار خانم صحبت کنم گوشی رو روی بلند گو میذارم تا یه وقت شک و شبحه ایی براش نمونه.اما با این حال منو پیش همه دوست و آشنا و فامیل یک زن خراب و فاحشه معرفی می کنه و میگه مگه میشه آدم مطلقه باشه و بهش پیشنهاد های آنچنانی ندن؟ من همیشه در این مواقع قسم خوردم و حتی قرآن رو بین مون شاهد آوردم که با هیچ مردی رابطه نداشتم اما باز هم حرف خودش رو میزنه. همسرم یک آدم مغرور و خودخواهی هست که هیچ وقت نتونستم در مورد خواسته هام و علایقم باهاش حرف بزنم و همیشه خواسته هامو سرکوب میکنه و میگه حرف حرفه خودمه.همیشه رفتارم رو به خاطر اینکه اون عصبانی نشه عوض کردم و دیگه خودم نیستم. انقدر فحش و نا سزا ازش شنیدم و به خاطر آبروی خودم و خانوادم دم نزدم حالا شدم یه زن بی غیرتی که هر اسنادی به خودش و خانواده اش رو قبول میکنه.منو از خانواده ام دور کرده و اجازه نمیده حتی تلفنی باهاشون صحبت کنم. البته نا گفته نمونه.گاهی اوقات انقدر باهام خوب رفتار میکنه که منو غرق خودش میکنه و باعث میشه همه اون حرفا رو فراموش کنم ولی بعد از چند روز دوباره پرخاشگری و فحاشی میکنه. به خاطر همین مجبورم توی زندگی لام تا کام حرف نزنم و همیشه سکوت کنم و هیچ خواسته ایی ازش نداشته باشم. حتی توی مسائل رابطه زناشویی مون همیشه منو مجبور میکنه که من پیش قدم باشم. ولی وقتی نیازش برطرف میشه میگه "دیدی چقدر بی رغبت بودم خودت خواستی .من هیچ نیازی به تو ندارم". در این مواقع هم هیچگونه معاشقه ایی با من نداره و هیچ وقت با من همبازی نمیشه و صفر تا صد رابطه رو به خودم میسپاره. در طول این مدت تمام خرج و مخارج زندگی به عهده من بوده حتی خرید رخت و لباس و مایحتاجم و لباس و لوازم های همسرم رو از حقوقم پرداخت میکنم. چون میترسم بهش بگم به چیزی نیاز دارم و شروع به پرخاشگری کنه. بارها به این نتیجه رسیدم که راهی جز جدایی ندارم.چون حاضر نیست تغییری توی رفتارش ایجاد کنه.اما طلاق بگیرم که چکار کنم؟ با دوبار شکست حرف مردم رو چکار کنم؟ کجا برم.حق و حقوقی ندارم. مهریه من یک سکه ست . روی برگشتن به خانه پدری رو ندارم. چون بخاطر همسرم بارها آنها رو سر افکنده کردم. البته خودم هم اصلا رغبتی به برگشتن پیش آنها رو ندارم. بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. نه راه پس دارم نه راه پیش.کمکم کنین

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    با سلام خوش امدید.....
    دو سال پیش با مردی آشنا شدم و با هم رابطه بر قرار کردیم.این رابطه بعد از کلی مکافات و اعصاب خوردی به ازدواج منجر شد
    میشه بفرمایید ایا رابطه جنسی داشتید در این 2 سال؟ایا این ازدواج تحمیلی بوده؟
    امضای ایشان
    خداحافظ
    این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
    اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18383
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    نه تحمیلی نبوده. جفتمون خواستیم .ولی توی رابطه دوستی مون چند باری با هم قهر کردیم ولی دوباره به هم رجوع کردیم. ما از نظر جنسی رابطه خیلی زیادی حتی در طول هفته داریم. ولی همسرم خودش رو بی میل نشون میده.ولی من کاملا احساس می کنم که ظاهر خودش رو حفظ میکنه که منو عذاب بده

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    نقل قول نوشته اصلی توسط صلح نمایش پست ها
    نه تحمیلی نبوده. جفتمون خواستیم .ولی توی رابطه دوستی مون چند باری با هم قهر کردیم ولی دوباره به هم رجوع کردیم. ما از نظر جنسی رابطه خیلی زیادی حتی در طول هفته داریم. ولی همسرم خودش رو بی میل نشون میده.ولی من کاملا احساس می کنم که ظاهر خودش رو حفظ میکنه که منو عذاب بده
    نه منظورم در طول زمان اشنایی هست و قبل از ازدواج...ایا رابطه داشتید؟
    امضای ایشان
    خداحافظ
    این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
    اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18383
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    بله زیاد.و به خاطر همین همسرم میگه خون حاضر شدی با من رابطه داشته باشی پس با دیگران هم داشتی. حالا نمیتونم بهش ثابت کنم حرفی که داره میزه درست نیست و اشتباه ست

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    اره دقیقا همینه...فکر کنم اگه میتونست با شما ازدواج نمیکرد...
    یک آسیب‌شناس اجتماعی با اشاره به نتایج تحقیق بر روی ۵۰ پسری که با دوست دختران خود رابطه جنسی داشتند، گفت: این پسران عنوان کردند که اگر تا آخر عمر هم مجرد باقی بمانند حاضر به ازدواج با این دختران نیستند چون خیانت توسط این افراد دور از انتظار نیست.
    امان الله قرائی مقدم با اشاره به نتایج تحقیق بر روی پسرانی که قبل از ازدواج رابطه جنسی با دوست دختر خود داشتند، اظهار داشت: در این تحقیق ۵۰ پسری که در دوران تجرد رابطه جنسی داشتند،‌بررسی شدند.
    نکته جالب در تحقیق این بود که آنها اعلام کردند به هیچ عنوان حاضر نیستند با دختری که رابطه جنسی با او داشتند ازدواج کنند.
    وی افزود: این پسران عنوان کردند دختری که با آنها ارتباط جنسی برقرار کرده به راحتی می‌تواند پس از ازدواج به همسر خود خیانت کند و مخفیانه از همسر با فرد دیگری رابطه جنسی داشته باشد.
    وقتی یه پسر در دوران دوستی با دختر رابطه جنسی برقرار میکنه این فکر براش حاصل میشه که وقتی این خانم به راحتی با من رابطه داره پس حتما هم با بقیه همینجور بوده...یعنی این فکر 90% پسرها هست نه فقط همسر شما برای همین خیلی از پسرا با دختری که رابطه داشتن ازدواج نمیکنن...برای همین عنوان میشه نباید قبل از ازدواج رابطه جنسی صورت بگیره..
    امضای ایشان
    خداحافظ
    این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
    اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....

  7. 2 کاربران زیر از saeed021 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16510
    نوشته ها
    225
    تشکـر
    76
    تشکر شده 143 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    منم با سعید آقا موافقم. بهتره به یک مشاوره رجوع کنید

    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

  9. کاربران زیر از helenbahar بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18437
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    سلام
    خانوم شمام یبار تو مسائل جنسی بهش اهمیت نده وقتی انتظار داره پیش قدم میشی و خودتو در اختیارش میزاری خوب اونم با دست پس میزنه با پا پیش میکشه.
    خانوما تو مسائل جنسی سریع خودشونو می بازن،یکم سرسخت باش و غرور داشته باش

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18143
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    من اگه جای خانوادت بودم جنازه اش رو تحویل خانواده اش میدادم مرتیکه ی عوضی،خجالت نمی کشه آدم به ناموس خودش از این حرفا بزنه؟،خودتو دست بالا بگیر اگه ترو زدت میتونی ازش شکایت کنی و بندازیش زندان تا آب خنک بخور از هیچ چیز نترس،باید غرور توخالیشو خورد کنی،بهش بگو از کجا معلوم خودت با خانومای دیگهنباشی چون وقتی بامن دوست بودی حتم با دخترای دیگه هم بودی

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    منم با سعید موافقم نباید رابطه برقرار میکردین باهاش قبل رسمی شدن موضوع .

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. کمکم کنین

    نقل قول نوشته اصلی توسط صلح نمایش پست ها
    سلام من دختری سی ساله هستم یه یک بار در سن هجده سالگی یه ازدواج ناموفق چهار ماهه داشتم . از اون سن تا لان فقط روی پای خودم ایستادم و حتی از خانواده ام کمک نگرفتم و زندگی کاملا پاکی داشتم. دو سال پیش با مردی آشنا شدم و با هم رابطه بر قرار کردیم.این رابطه بعد از کلی مکافات و اعصاب خوردی به ازدواج منجر شد.حالا شوهرم از روز اول زندگی که یک سال ازش میگذره منو متهم میکنه که در طول سالهای گذشته با وجود اینکه مطلقه بودم و کارمند بودم و با افراد زیادی از لحاظ کاری در ارتباط بودم با آنها رابطه نا مشروع داشتم. این در حالی ست که تمامی همکاران و دوست و آشنا و حتی همکار های خودش بنده رو از لحاظ اخلاقی شایسته و نمونه میدونن و همیشه بهش میگن شانس زیادی آوردی که یه همچین زن پاکدامن و بی آلایشی نصیبت شده . خودش هم تا به حال هیچگونه خطایی از من ندیده .حتی وقتی میخوام تلفنی با همکارم حتی همکار خانم صحبت کنم گوشی رو روی بلند گو میذارم تا یه وقت شک و شبحه ایی براش نمونه.اما با این حال منو پیش همه دوست و آشنا و فامیل یک زن خراب و فاحشه معرفی می کنه و میگه مگه میشه آدم مطلقه باشه و بهش پیشنهاد های آنچنانی ندن؟ من همیشه در این مواقع قسم خوردم و حتی قرآن رو بین مون شاهد آوردم که با هیچ مردی رابطه نداشتم اما باز هم حرف خودش رو میزنه. همسرم یک آدم مغرور و خودخواهی هست که هیچ وقت نتونستم در مورد خواسته هام و علایقم باهاش حرف بزنم و همیشه خواسته هامو سرکوب میکنه و میگه حرف حرفه خودمه.همیشه رفتارم رو به خاطر اینکه اون عصبانی نشه عوض کردم و دیگه خودم نیستم. انقدر فحش و نا سزا ازش شنیدم و به خاطر آبروی خودم و خانوادم دم نزدم حالا شدم یه زن بی غیرتی که هر اسنادی به خودش و خانواده اش رو قبول میکنه.منو از خانواده ام دور کرده و اجازه نمیده حتی تلفنی باهاشون صحبت کنم. البته نا گفته نمونه.گاهی اوقات انقدر باهام خوب رفتار میکنه که منو غرق خودش میکنه و باعث میشه همه اون حرفا رو فراموش کنم ولی بعد از چند روز دوباره پرخاشگری و فحاشی میکنه. به خاطر همین مجبورم توی زندگی لام تا کام حرف نزنم و همیشه سکوت کنم و هیچ خواسته ایی ازش نداشته باشم. حتی توی مسائل رابطه زناشویی مون همیشه منو مجبور میکنه که من پیش قدم باشم. ولی وقتی نیازش برطرف میشه میگه "دیدی چقدر بی رغبت بودم خودت خواستی .من هیچ نیازی به تو ندارم". در این مواقع هم هیچگونه معاشقه ایی با من نداره و هیچ وقت با من همبازی نمیشه و صفر تا صد رابطه رو به خودم میسپاره. در طول این مدت تمام خرج و مخارج زندگی به عهده من بوده حتی خرید رخت و لباس و مایحتاجم و لباس و لوازم های همسرم رو از حقوقم پرداخت میکنم. چون میترسم بهش بگم به چیزی نیاز دارم و شروع به پرخاشگری کنه. بارها به این نتیجه رسیدم که راهی جز جدایی ندارم.چون حاضر نیست تغییری توی رفتارش ایجاد کنه.اما طلاق بگیرم که چکار کنم؟ با دوبار شکست حرف مردم رو چکار کنم؟ کجا برم.حق و حقوقی ندارم. مهریه من یک سکه ست . روی برگشتن به خانه پدری رو ندارم. چون بخاطر همسرم بارها آنها رو سر افکنده کردم. البته خودم هم اصلا رغبتی به برگشتن پیش آنها رو ندارم. بین دوزخ و برزخ گیر افتادم. نه راه پس دارم نه راه پیش.کمکم کنین

    اگر به این روال باشه که شما گفتید اختلال شخصیت در شوهر شما وجود داره و

    شما با ایشون ارامشی رو تجربه نخواهید کرد مگر بتونید با رفتاردرمانی در نزد مشاوری مجرب این حالت ها رو کاهش بدید

    چون شک تردید ریشه هر زندگی رو خشک میکنه پس از این نشانه ها انتظار لحظات خوب رو نداشته باشید

    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864

    وجه مشخصه شخصيت شكاك Paranoid Personality Disorder باختصار PPD حالت بدبين و شك نسبتاً پايدار و خصومت نسبت به ديگران است. پس زمينه ي ضمير ناخودآگاه اين افراد قابل اعتماد نبودن ديگران با قصد سودجويي يا صدمه رساندن به او و عدم كفايت خود است و فرد براي مقابله با چنين نگراني و ترس پناه به يك سري مكانيسم هاي دفاعي نامناسب و ناخودآگاه مي برد كه خود را به صورت شكاكي، حساسيت، اجتناب از نزديك شدن به ديگران، حالت تدافعي گرفتن، خودبزرگ بيني يا خودمحوري، كينه توزي، لجاجت، انعطاف ناپذيري و ستيزه جويي نشان مي دهد.

    اگرچه اين افراد هميشه دلايلي براي توجيه شك و بدبيني خود دارند ولي مشكل ذهن آنها تفسير غيرمنطقي و نامتناسب آنها است (از جمله سيستم فکري همه يا تعميم دادن) براي مثال اگر همسر فرد در رسيدن به خانه کمي تأخير کرده باشد اولين و مهمترين چيزي که به فکر شخص خطور خواهد كرد قرار داشتن همسرش با ديگري است (هر چند اين فكر مي تواند درست باشد ولي محتمل ترين علت آن گير كردن در ترافيك يا خراب شدن ماشين و يا پيش آمدن مسئله غيرمترقبه اي است، مگر اينكه شواهد محتمل تر ديگري براي شك خود داشته باشد). يا اگر وقتي به چند تن از همكارانش نزديك مي شود و آنها ناگهان صحبت هاي خود را قطع مي كنند تصور مي كند كه آنها در حال غيبت كردن و يا چيدن توطئه عليه او هستند؛ يا « چرا امروز زود آومد خونه؟ نكنه... »؛ « درو محكم بست كه بگه...و... » اين افراد اغلب:

    ــ هرچيز جزئي را غيرعادي و كاسه اي زير نيم كاسه تلقي كرده و اگر در رابطه با همسرش باشد آن را دليل بر عدم صداقت و يا بي وفايي همسرش مي گذارند (چرا آن آقا يا خانم به همسرش خيره شده بود؟ اگر اون حركت غيرعادي حركت نكرده بود كه آن فرد اونطوري نگاهش نمي كرد و...).
    ــ هر نوع انتقاد يا حتي صحبت ساده را به خود گرفته و حمل بر تهديد و تحقير مي گيرند (بسيار حساس و زود رنجند).
    ــ تصور مي كنند ديگران او را زير ذره بين گذاشته و بدنبال نواقص و عيوب و ضربه زدن به او هستند (خودمحوري و خود بزرگ بيني).
    ــ به راحتي كينه به دل گرفته و تا مدتهاي مديدي (سالها) آن را فراموش نمي كنند و در مواقع لزوم آن را يادآوري مي كنند (يادت هست چند سال پيش خونه مادرم با طعنه گفتي آدم زياد بخوابه افسرده مي شه؟ منظورت اين بود كه آدم تنبلي هستم و احساس مسئوليت نمي كنم! و...).
    ــ هميشه بدنبال شواهد و دلايلي براي تأييد غيرقابل اعتماد بودن ديگران هستند (و تقريباً هميشه چيزي حتي جزئي براي آن پيدا مي كنند).
    ــ بدليل عدم اعتماد به ديگران از برقراري رابطه نزديك و صميمي پرهيز مي كنند (زيرا ممكن است اطلاعات آنها روزي عليه خودشان استفاده شود) معمولاً دوست صميمي ندارند و روابط اجتماعي بسيار سطحي و محدودي دارند.
    ــ پرخاشگر، ستيزه جو، جر و بحث كننده و معمولاً حسود هستند (بدليل اينكه خود را بي كفايت، ناتوان و كم ارزش مي پندارند).
    ــ مسئوليت اشتباه و قصور خود را نپذيرفته و در مقابل به گردن ديگران مي اندازند.
    ــ در كارهايي كه به حساسيت و دقت بالايي نياز است و يا با ارباب رجوع و افراد ديگر سر و كار زيادي ندارند، موفق تر هستند.
    توجه: نبايستي شخصيت شكاك (Paranoid) را با پارانويا (paranoia) كه يك بيماري رواني همراه با هذيان است، اشتباه گرفت. هر چند افراد پارانوئيد در مواقعي كه شديداً تحت استرس و فشار رواني هستند ممكن است بطور موقت دچار هذيان نيز شوند. براي مثال مردي كه براي مدتهاي طولاني دچار ppo بوده، در پي يك مشكل ريوي و مراجعه به پزشك متوجه مي شود كه دچار سرطان ريه شده است. اندكي تعد از اين قضيه زبان مي گشايد كه برادرانش (كه همگي با هم يك شركت را مي چرخاندند) سعي داشتند سر او كلاه بگذارند و رابطه اش را با ساير اعضاء خانواده قطع كنند. چندي پس از اينكه اين فرد تحت درمان مناسب قرار گرفت و با تشخيص افسردگي، درماني دارويي نيز دريافت كرد اين تفكر (هذيان) او كاملاً برطرف شد و ديگر هيچگاه از آن صحبتي به ميان نياورد.



    ابعاد پنج گانه شخصيتي پارانوئيد (ppo)
    افراد با شخصيت ppo داراي تعهد پذيري و مسئوليت پذيري نسبتاً پاييني هستند ولي ساير خصيصه ها در سطح نسبتاً بالايي قرار دارند .


    الگوي فكري افراد با شخصيت پارانوئيد
    اين افراد غالباً در دوران كودكي، محيط و خانواده اي ناامن و والدين خشمگين و سخت گير داشته و دائماً تحت انتقاد، تحقير، سرزنش، سركوفت و بي مهري قرار داشته اند. در ضمير ناخودآگاه و نيمه خودآگاه اين افراد مجموعه اي از الگوهاي فكري زير شكل گرفته اند:


    * من نمي توانم به ديگران اعتماد كنم؛
    * ديگران انگيزه هاي پنهان دارند؛
    * اگر مراقب نباشم ديگران من را به بازي خواهند گرفت و يا قصد كنترل من را خواهند داشت؛
    * هميشه بايستي مواظب ديگران و مراقب خود باشم؛
    * خوبي ديگران ممكن است براي بدست آوردن چيزي باشد؛
    * اگر به ديگران اجازه دهم آنها از من سوء استفاده خواهند كرد؛
    * ديگران به عمد قصد تحقير كردن من را دارند؛
    * اگر ديگران چيزهايي در مورد من بدانند عليه خودم استفاده خواهند كرد؛
    * ديگران اغلب يك چيزي را مي گويند ولي مقصودشان چيز ديگري است (هميشه كاسه اي زير نيم كاسه است)؛
    * حتي دوست و افراد نزديك به من نيز ممكن است خيانت و بي وفايي كنند.


    شيوع و علل شخصيت شكاك
    شيوع اين اختلال شخصيتي حدود 1% كل افراد بالغ جامعه بوده (در آمريكا) و بر خلاف دو نوع قبلي در مردان شايعتر از زنان است. هنوز علت دقيق آن بدرستي شناخته نشده است ولي عوامل ژنتيكي (سابقه خانوادگي اختلالات شخصيتي و بيماريهاي رواني، خصوصاً اسكيزوفرني و پارونيا)، پيوند عاطفي ناامن دوران كودكي و تجربيات متعدد شديد و اثرگذار قبلي مي توانند در ايجاد آن نقش ايفاء كنند.


    تشخيص و درمان شخصيت شكاك
    PPO معمولاً با مشاوره متخصص قابل تشخيص است، اما براي ارزيابي بيشتر معمولاً از تستهاي MMPI و يا PPDFQ نيز استفاده مي شود. برخلاف تصور گذشته كه چندان اميدي به درمان موفقيت آميز اين نوع اختلال وجود نداشت امروزه به كمك روان درماني، خصوصاً الگو درماني (Schema therapy)، شناخت رفتار درماني و... تقويت حرمت نفس و افزايش اعتماد به نفس و فراهم آوردن شرايط مناسب، بهبودهاي قابل ملاحظه اي را مي توان انتظار داشت.


    سناريو:
    خانمي بدون دليل خاصي بر اين باور بود كه همسايه هايش با عدم جلوگيري از سر و صداي بازي كودكانشان در راهرو و حياط قصد اذيت و آزار او را دارند و اين مسئله را با آنها در ميان نمي گذاشت. زيرا بر اين باور بود كه اگر چنين قصدي را نداشتند بايستي خودشان مي دانستند كه ديوارهاي ساختمان بسيار نازك است و صداها به راحتي بداخل خانه ها مي رود و موجب ناراحتي ديگران مي شود. به همين دليل شروع به برخوردهاي بسيار سرد و گاهي تلافي جويانه (محكم بستن درب ها و...) كرد و حتي با ميهمانهاي آنها با نگاهي تحقيرآميز برخورد مي كرد تا اينكه يكي از همسايه ها موضوع را از او جويا شد و علت آن را بيان كرد. با وجود توضيح و معذرت خواهي و رعايت بيشتر همسايه ها تغييري در رفتار او پيدا نشد. او دائم بر سر بچه هاي خود داد و فرياد مي زد و به همين دليل ميان همسايه ها به جيغ جيغو معروف شده بود. به بهانه اينكه مدارس نقش تعليم و تربيتي شان را بدرستي ايفاء نمي كردند، مدارس فرزندانش را چند بار عوض كرده بود و...
    * خانمي بر اين باور بود كه درخت كاج همسايه عمداً در آنجا كاشته شده بود تا درخت پس از اينكه خوب بزرگ شد جلوي ديد او را بگيرد تا معلوم نشود همسايه اش چه كارهاي بدي انجام مي دهد.

    * همسايه به فرد گفت كه اگر ممكن است كيسه زباله خود را داخل سطل زباله بگذارد زيرا حيوانات آن را متلاشي مي كنند و چهره كوچه و بوي محل براي حداقل مدتي ناخوشايند مي شود. فرد با معذرت خواهي و جواب مثبت ادامه داد اگر همه مشكلات اين بود دنيا آباد مي شد!!. همين خانم وقتي يكي از همسايه هايش شكايت مي كرد كه در موقع باز كردن درب ماشين به ماشين او صدمه رسانده است گفت: خوب مقصر خودتون هستيد كه ماشين تون رو زياد نزديك ماشين من پارك كرده بوديد!
    * من يك خارجي هستم و همه از خارجي ها بدشان مياد، پس همه از من متنفرند (مغلطه و قياس مع الفارق: من باكره ام و مريم مقدس باكره بود، پس من مريم مقدس هستم).
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  14. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد