نوشته اصلی توسط
مینا2
سلام خدا قوت
بنده زنی هستم 30 ساله فرهنگی هستم ودر محل کارم هم با افراد زیادی از هر قشر در ارتباطم وهمسرم میدونست که من کارم اینجور هست اما یه اخلاق به خصوصی داره همیشه فکر میکنه عین دستورات اسلام عمل میکنه وهر چی میگم با حدیث وزمان پیامبر مقایسه میکنه از همون اول خانوادش در دوران نامزدی بهم گفتن که این خصلتو داره ونباید بهش بها بدم اما من متوجه نشدم ازدواجم هم به اجبار پدرم بود واصلا راضی به ازدواج نبودم بعد از یک مدت که از نامزدیمون گذشت شروع کرد به گیرهای مختلف اول مجبرم کرد چادری شم بعد به کرم ضد آفتاب وعطر زدنم ونوع راه رفتنم ونوع خندیدنم ونوع سلام دادنم ونگاه کردنم شدیدا گیر میده بارها با خانوادهام سر این موضوع بحثش شده اما من همیشه جانب همسرمو گرفتم بارها با خودم بحث کردیم اما تو این چهر سالی که ازدواج کردم کسی متوجه اختلافمون نشده البته ناگفته نمونه کنار این اخلاق بدش اخلاقای خوب خییییلی داره مرد خانوادس مهربونه توکارا کمکم میکنه سعیش همیشه زندگی شاد داشتنه مسافرتهای زیاد و.... اما این تو دست داشتن من حتی موقع خواب برام آزار دهندس باید حتما بغلش بخوابم تا صبح که خیلی اذیت میشم راه رفتنی تو خیابون باید حتما کنار دیوار باشم کسی از کنارم رد نشه نسبت به خواستگارای قبلیم شدیدا حساسیت داره حتی با خواهر زادم که بچس نمیزاره تنها باشم در کل حتی خونه پدر مادر خودشم منو تنها نمیزاره برم توی جمع و خیابون نگاه منو دنبال میکنه اصلا دیگه خسته شدم منم ادم زود جوشی هستم در مقابل این کارا شدیدا پرخاش میکنم تا جایی که دیشب بعد از کلی توهین بهش گفتم طلاق میخوام نمیتونم تحمل کنم انگار دیونه شده باشه موبایلمو که خودش کادو خرید شکست میخواست همه چیو آتیش بزنه واقعا با این مرد من چکار کنم وبجز این اخلاق بقیه اخلاقاش فوق العادس تا جایی که همه حسادت شدید میکنن اینم بگم یه مورد خیانت هم قبلا تو خانوادشون از طرف زن داداشش اتفاق افتاد