نوشته اصلی توسط
amir_hossein
با سلام خدمت دوستان عزیز بنده حدود یکسال پیش با خانمی که پدر و مادرش فرهنگی بودن عقد کردم که البته والدینش تجربه مدیریت نیز دارند و حتی دایی های همسرم نیز همگی مدیران بازنشته آموزش و پرورش هستند و الان حدود دو ماه هست که ازدواج کردیم ، یک موضوعی که در این فاصله زمانی باهاش روبرو هستم و باعث شده که حتی خوشی های دوران نامزدی ما کمتر از بقیه باشه و معمولا ذهن مشغولی داشته باشم نگرانی های همسرم از آینده و به خیال خودش آینده نگری ایشان است که حتی باعث شده خودش در اکثر موارد بد تصمیم بگیرد و خودش هم با توجه به استعداد زیاد ولی به علت این نگرانی ها و تصمیمات نادرست از جایگاه اجتماعیش ناراضی باشد و با وجود اینکه خودم از لحاظ کار و زندگی و اقتصادی در وضعیت نسبتا مناسبی هستم و اکثر دوستان و حتی طایفه خانمم دوست دارن به جای من باشن ولی دائما همسرم با این که اذعان داره من در اکثر موارد تصمیمات بهتری برای انجام یک کار خاص میگیرم (البته به نظراتش هم احترام میذارم و در خیلی موارد هم تصمیم را به ایشان میسپارم ) ولی استرسش و بدبینیش به آینده باعث میشه که از زندگیمون لذت آنچنانی نبریم و موضوع دیگر اینکه به واسطه نوع مدیریتی که در خانوادشون حاکم بوده هر زمانی که ازش درخواستی داشته باشم اگر با اعمال قدرت و یه جورایی شبیه مدیران مطرحش کنم انجامش میده و میپذیره ولی وقتی دوستانه میگم و به قولی با آرامش میگم موضوع رو جدی نمیگیره و اکثرا پشت گوش میندازه تا اینکه دوباره من ژست مدیریتی بگیرم بعد انجامش میده لطفا برای حل این دو موضوع و برای اینکه بتوانیم جو خانوادگی صمیماه تری ( نه مدیریتی ) داشته باشیم راهنمایی بفرمایید. با تشکر