نمایش نتایج: از 1 به 30 از 30

موضوع: عدم توجه شوهر

4690
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    عدم توجه شوهر

    سلام خدمت کاربران ومشاوران
    من 6ساله که ازدواج کردم ورابطه خوبی با همسرم ندارم تقریبا میشه گفت که همسرم بهم علاقه ای نداره وتا اونجا که میدونم ازدواجش با من اجباری بوده ومن تباه شدم
    نسبت به من هیچگونه محبتی نداره هیچ تجهی بهم نداره
    واین بی محبتیش وکمبودی که دارم باعث شده پرخاشگر بشمو تحمل هیچ مشکلیو ندارم وهروزگریه میکنم
    نا گفته نمونه یه پسر 5ساله هم دارم
    ایشون قبلا با دختر عموش رابطه دوستی داشته وهمیشه میگه خوابشو میبینمو نسبت به اینکه چرا باهاش رابطه رو قطع کرده پشیمونه
    الان فردا قراره بریم خونه پدر شوهرمو اونم اونجاس من دارم دیوونه میشم عصابم داغونه میدونم که همسرم دوستم نداره میدونم که فردا همدیگرو میبینن ودوباره یاد گذشته میفتن
    قبلا هم چندبار همدیگرودیدن شوهرم میگفت که فقط بهم نگاه میکردیم
    تورو خدا کمکم کنید من خیلی دارم اذیت میشم چرا شوهرم منو دوست نداره همیشه پدرو پدرشوهرمو لعنت میکنم که شوهرمو مجبور به ازدواج با منه بی گناه کردن
    تورو خدا بگین چیکار کنم

  2. 4 کاربران زیر از S@m بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13902
    نوشته ها
    28
    تشکـر
    6
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تباه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط S@m نمایش پست ها
    سلام خدمت کاربران ومشاوران
    من 6ساله که ازدواج کردم ورابطه خوبی با همسرم ندارم تقریبا میشه گفت که همسرم بهم علاقه ای نداره وتا اونجا که میدونم ازدواجش با من اجباری بوده ومن تباه شدم
    نسبت به من هیچگونه محبتی نداره هیچ تجهی بهم نداره
    واین بی محبتیش وکمبودی که دارم باعث شده پرخاشگر بشمو تحمل هیچ مشکلیو ندارم وهروزگریه میکنم
    نا گفته نمونه یه پسر 5ساله هم دارم
    ایشون قبلا با دختر عموش رابطه دوستی داشته وهمیشه میگه خوابشو میبینمو نسبت به اینکه چرا باهاش رابطه رو قطع کرده پشیمونه
    الان فردا قراره بریم خونه پدر شوهرمو اونم اونجاس من دارم دیوونه میشم عصابم داغونه میدونم که همسرم دوستم نداره میدونم که فردا همدیگرو میبینن ودوباره یاد گذشته میفتن
    قبلا هم چندبار همدیگرودیدن شوهرم میگفت که فقط بهم نگاه میکردیم
    تورو خدا کمکم کنید من خیلی دارم اذیت میشم چرا شوهرم منو دوست نداره همیشه پدرو پدرشوهرمو لعنت میکنم که شوهرمو مجبور به ازدواج با منه بی گناه کردن
    تورو خدا بگین چیکار کنم
    شما بهش عشق بورزید...مردا اغلب کم حوصله و عصبانین بهش محبت کنید مطمئن باشید جواب میگیرید

  4. 3 کاربران زیر از mohammadrezasafari بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8802
    نوشته ها
    185
    تشکـر
    63
    تشکر شده 156 بار در 86 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط S@m نمایش پست ها
    سلام خدمت کاربران ومشاوران
    من 6ساله که ازدواج کردم ورابطه خوبی با همسرم ندارم تقریبا میشه گفت که همسرم بهم علاقه ای نداره وتا اونجا که میدونم ازدواجش با من اجباری بوده ومن تباه شدم
    نسبت به من هیچگونه محبتی نداره هیچ تجهی بهم نداره
    واین بی محبتیش وکمبودی که دارم باعث شده پرخاشگر بشمو تحمل هیچ مشکلیو ندارم وهروزگریه میکنم
    نا گفته نمونه یه پسر 5ساله هم دارم
    ایشون قبلا با دختر عموش رابطه دوستی داشته وهمیشه میگه خوابشو میبینمو نسبت به اینکه چرا باهاش رابطه رو قطع کرده پشیمونه
    الان فردا قراره بریم خونه پدر شوهرمو اونم اونجاس من دارم دیوونه میشم عصابم داغونه میدونم که همسرم دوستم نداره میدونم که فردا همدیگرو میبینن ودوباره یاد گذشته میفتن
    قبلا هم چندبار همدیگرودیدن شوهرم میگفت که فقط بهم نگاه میکردیم
    تورو خدا کمکم کنید من خیلی دارم اذیت میشم چرا شوهرم منو دوست نداره همیشه پدرو پدرشوهرمو لعنت میکنم که شوهرمو مجبور به ازدواج با منه بی گناه کردن
    تورو خدا بگین چیکار کنم
    بهترین عکس العمل شما میتونه عکس العمل عاقلانه باشه.من بهتون پیشنهاد میکنم خیلی مخفیانه این موضوع رو با خانواده شوهرت در میان بگذاری همینطور خانواده خودت.البته فقط با پدر مادرها..این باعث میشه که شوهر شما یک کارت زرد بگیره و در صورتی که خطایی ازش سر بزنه یا به قولی شما زیر دلش بزنی و بخواد شمارو بپیچونه دیگه راه تقلب نداشته باشه.شما سعی کن این تصور رو نداشته باشی و خیلی معمولی به زندگی ادامه بدی ولی چنانچه دیدی رفتار و اخلاقش همچنان ادامه داشت تصمیم جدیدی بگیر

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13797
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    3
    تشکر شده 8 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    هوگو این دیگه چ مشاوراه ایه تو خودت با این فکرها ب مشاوره نیاز داری

  7. 4 کاربران زیر از hassan1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    چرا کسی درست وحسابی راهنماییم نمیکنه چطوری عصبانیتم و کم کنم زندگیم داره نابود میشه اونقد دعوا کردیم پسرمم پرخاشگر شده
    آرامشنداریم
    رابطه جنسیمون عالیه خانواده همسرم بسیار قبولم دارن
    اما همسرم نه به هیچ وجه قبولم نداره هر چیخوبی میکنم انگار نمیبینه
    مشکلاته خیلی بده دیگه ای هم دارم
    خودم به شدت افسرده شدم همش فکر کردن به افکاره منفی به گذشته لعنتیم داره آزارم میده
    حتی از خدا هم دور شدمو نمیتونم نماز بخونم بگین چطوری از این باتلاق بیام بیرون 6 ساله فقط دعوا دعوا
    طلاقم نمیخوام بگیرم چون همسرمو بچهمو دوست دارم
    ولی خیلی تو عذابم بگین چکار کنم خواهش میکنم

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11276
    نوشته ها
    119
    تشکـر
    28
    تشکر شده 66 بار در 46 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    اجباری و بعد شما تباه شدید ؟ نه عزیزم اگه اجبار بوده یعنی شما یه سر اجباریت بودید . و اون تباه شده

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    میخوام خودکشی کنم اونقد گریه کردم دارم دیوونه میشم
    میخوام خودمو بکشم من چه گناهی دارم چرا اینجا کسی کمکم نکرد

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط RPSOAL نمایش پست ها
    اجباری و بعد شما تباه شدید ؟ نه عزیزم اگه اجبار بوده یعنی شما یه سر اجباریت بودید . و اون تباه شده
    خب گناه من چی بوده چرا اذیتم میکنه منم نابود شدم خباین چه مشاوره دادنیه چرا ناامیدم میکنید بدتر

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    چرا کسی کمکم نمیکنه پس کو مدیران و مشاوران

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    دوست عزيز ارام باشيد ايام تعطيلاته دوستانم گرفتار واينرو درنظر داشته باشيد اينجا انجمنه وشما باطرف خاصي مخاطب وشماوره نداري بچه ها كاربر عادين ومشاور نيستن پس دلسرد نشيد از جوابهاشون بنده هم مشاور نيستم واصلا هم تخصصم نيست مننتهي برحسب تجربه دارم عرض ميكنم شما 6سال چطو دوام اورديد وتحمل ازاول ميدونستيد؟ يانه كه دوستت نداره وسرده يا نه ي مشكل خاص رابطه اتون روتيره كرده ريشه يابي كيتيد با حرف وملايمت چون پرخاش ومقابله ب مثل كاري رودرست نميكنه وتاثير بدم رو فرزندتون داره همينكه 6سال تحمل يني زندگيتونرودوس داريد وداريد ميجنگيد براي حفظش ئلي بايد اصولي باشه وشوهرتون هم دراين مدت بوده دركنارتون اينم يني هنوز پايبنده الان شما وضعيت ماليتون درچ حده كار شوهرتون چيه چون بيشترين عقده ومشكل اقايون مشكل ماليه اما فرمودين اجباري تن به ازدواج دادين اون مجبور بوده شما چي؟ آيا فاميليد؟ بهرحال صبور باشيد تا دوستان ومديران جواب بدند وبه يك جمع بندي متناسب دست پيدا كيند وعاقل باشيد خواهر من با خودكشي ويا برهم زدن نظم زندگي ودعوا چيزي درست نميشه از خوشنامي وبدنامي يه قدم هست خب با يك بزرگتر ازفاميل كه روي شوهرتون نفوذ ذاره ميتونيد درميان بگذاريد يا دركمال ارامش بنشينيد حرف بزنيد من ببينم بقيه چي ميكندوخودشما چ توضيحاتي ميدين بعد نتيجه ودرتوانم كمكتون ميكنم اينو نوشتم صرف اينكه ازجواب ونبودن بچه ها دلگير نشيد وصبور باشيد وخدا بزرگه ان شاالله باكمك هم وخداوند رحمان ورحيم مشكلتون حل ميشه واينوبدونيد باخدا باشيد واعتماد كنيد چون بايادش ارام ميشيد وبهتر ميتونيد تصميي بگيريد درك ميكنم روحيه اتون رو ومشكلتون رو وشايد جواب منو هم قبول نداشته باشيد اما باور كن باخدابودن خيلي بهتر از نبود وحذفش درزندگي ادميه من بعدا سوالاتي ميپرسم وان شاالله بتوييم حلش كنيم

  14. 6 کاربران زیر از Dr . Security بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13910
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط S@m نمایش پست ها
    سلام خدمت کاربران ومشاوران
    من 6ساله که ازدواج کردم ورابطه خوبی با همسرم ندارم تقریبا میشه گفت که همسرم بهم علاقه ای نداره وتا اونجا که میدونم ازدواجش با من اجباری بوده ومن تباه شدم
    نسبت به من هیچگونه محبتی نداره هیچ تجهی بهم نداره
    واین بی محبتیش وکمبودی که دارم باعث شده پرخاشگر بشمو تحمل هیچ مشکلیو ندارم وهروزگریه میکنم
    نا گفته نمونه یه پسر 5ساله هم دارم
    ایشون قبلا با دختر عموش رابطه دوستی داشته وهمیشه میگه خوابشو میبینمو نسبت به اینکه چرا باهاش رابطه رو قطع کرده پشیمونه
    الان فردا قراره بریم خونه پدر شوهرمو اونم اونجاس من دارم دیوونه میشم عصابم داغونه میدونم که همسرم دوستم نداره میدونم که فردا همدیگرو میبینن ودوباره یاد گذشته میفتن
    قبلا هم چندبار همدیگرودیدن شوهرم میگفت که فقط بهم نگاه میکردیم
    تورو خدا کمکم کنید من خیلی دارم اذیت میشم چرا شوهرم منو دوست نداره همیشه پدرو پدرشوهرمو لعنت میکنم که شوهرمو مجبور به ازدواج با منه بی گناه کردن
    تورو خدا بگین چیکار کنم
    با سلام و تبریک سال نو حضور خواهر محترم ، به نظر من این همه خود خوری کردن و حساس بودن شما نه تنها دردی دوا نخواهد کرد بلکه اعصاب خود و همسرت را متشنج تر خواهد نمود چه بسا این رفتارها و بها دادن به حرکات و تفتیش و پرس و جو کردن نسبت به این موضوع شوهرتان را هم جری تر خواهد نمود بطوری که الان هم بی محابا و بدون ایجاد شرم نسبت به محیط خانواده از احساسش نسبت به دخترعمویش صحبت می کند. انسان به گونه ای است وقتی از چیزی منع می شود به انجام همان کار و رسیدن به همان موضوع مصر می شود. شما باید واقعیت موجود را بپذیریید که چنین چیزی قبلا بوده و خیلی بی تفاوت رفتار کنید و نسبت به وظایف همسرداری و ایجاد آرامش در محیط خانواده غافل نباشید خودتان را شاد ، آرام و آراسته نگه دارید منظورم این نیست که مثل کبک سرتان را زیر برف کنید سعی کنید خانمی آگاه به مسائل و به روز باشید و وقتی می بینید نتوانستید زندگی را به نفع خود برگردانید حتما با یک مشاور مجرب همراه با همسرتان مشاوره نمایید. ان شاله روزگار بکام تان خواهد بود .

  16. 3 کاربران زیر از قره داغی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12584
    نوشته ها
    271
    تشکـر
    737
    تشکر شده 206 بار در 120 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    به نظر من مطرح کردن این موضوع حتی پیش پدر و مادر ها هم اشتباه هست.
    با سیاست زنانه و کمی ولخرجی در محبت همسرت رو جلب خودت کن اگه مطرح کن هر دوشون دریده میشن و زندگیت نابود میشه
    اینقدر زود کم نیار برای زندگیت بجنگ.
    امضای ایشان

  18. 3 کاربران زیر از m:gh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط p30today2014 نمایش پست ها
    دوست عزيز ارام باشيد ايام تعطيلاته دوستانم گرفتار واينرو درنظر داشته باشيد اينجا انجمنه وشما باطرف خاصي مخاطب وشماوره نداري بچه ها كاربر عادين ومشاور نيستن پس دلسرد نشيد از جوابهاشون بنده هم مشاور نيستم واصلا هم تخصصم نيست مننتهي برحسب تجربه دارم عرض ميكنم شما 6سال چطو دوام اورديد وتحمل ازاول ميدونستيد؟ يانه كه دوستت نداره وسرده يا نه ي مشكل خاص رابطه اتون روتيره كرده ريشه يابي كيتيد با حرف وملايمت چون پرخاش ومقابله ب مثل كاري رودرست نميكنه وتاثير بدم رو فرزندتون داره همينكه 6سال تحمل يني زندگيتونرودوس داريد وداريد ميجنگيد براي حفظش ئلي بايد اصولي باشه وشوهرتون هم دراين مدت بوده دركنارتون اينم يني هنوز پايبنده الان شما وضعيت ماليتون درچ حده كار شوهرتون چيه چون بيشترين عقده ومشكل اقايون مشكل ماليه اما فرمودين اجباري تن به ازدواج دادين اون مجبور بوده شما چي؟ آيا فاميليد؟ بهرحال صبور باشيد تا دوستان ومديران جواب بدند وبه يك جمع بندي متناسب دست پيدا كيند وعاقل باشيد خواهر من با خودكشي ويا برهم زدن نظم زندگي ودعوا چيزي درست نميشه از خوشنامي وبدنامي يه قدم هست خب با يك بزرگتر ازفاميل كه روي شوهرتون نفوذ ذاره ميتونيد درميان بگذاريد يا دركمال ارامش بنشينيد حرف بزنيد من ببينم بقيه چي ميكندوخودشما چ توضيحاتي ميدين بعد نتيجه ودرتوانم كمكتون ميكنم اينو نوشتم صرف اينكه ازجواب ونبودن بچه ها دلگير نشيد وصبور باشيد وخدا بزرگه ان شاالله باكمك هم وخداوند رحمان ورحيم مشكلتون حل ميشه واينوبدونيد باخدا باشيد واعتماد كنيد چون بايادش ارام ميشيد وبهتر ميتونيد تصميي بگيريد درك ميكنم روحيه اتون رو ومشكلتون رو وشايد جواب منو هم قبول نداشته باشيد اما باور كن باخدابودن خيلي بهتر از نبود وحذفش درزندگي ادميه من بعدا سوالاتي ميپرسم وان شاالله بتوييم حلش كنيم
    سلام خدمت شما ودوستان ممنون که جوابمو دادین من زندگی برام خیلی سخت شده طوری که هرروز آرزوی مرگ میکنم ....در مورد اینکه میدونستم شوهرم دوستم داره یا نه راستش نه ولی میدونستم قبله اینکه بیاد خاستگاریم با یکی تو دانشگاه آشنا شده ومیخواسته بره خاستگاری که خانواده ش قبول نکردن و عشق اولش ایشون بوده ....من فقط 16سالم بود که ازدواج کردم نمیدونستم که اینچیزا بعدا برام مشکل ایجاد میکنه چون خانواده خوبی هم نداشتم زود قبول کردم که ازدواج کنم
    روزها وهفته های اول همسرم بسیار بهم بی توجهی میکرد در حدی که شب وروز گریه میکردم خیلی بغلش میکردم محبتش میکردم اما شوهرم خیلی خشک بود همیشه شبا تا بغلش نمیکردم خوابم نمیبرد اما اون همیشه ازم دوری میکرد
    خیلی سختی کشیدم خیلی بی محبتی دیدم تا اینکه باعث شدمنم پرخاشگر شدم عصابم داغون شدهمیشه گریه میکردم کم کم دعواهامون شروع شد منم جوابشو میدادم دیگه هیچ وقت علاقه ش بهم بیشتر نشد هر وقت رفتم طرفش هر وقت بهش محبت کردم پسم زده بخدا ولی هم اون مهربونه هم من ولی فقط با دیگران باهم خیلی بدیم
    وباید بگم وضعیت مالیمون افتضاح و شوهرم بی کاره من خیلی با خانواده ش مهربونم خیلی احترامشونو نگه میدارم اونا هم خیلی ازم راضین اما شوهرم فقط از طلاق حرف میزنه
    من چند باری اقدام به خود کشی کردم تورو خدا بهم بگین چرا اینقد ناامید شدم هیچ وقت شوهرم قبولم نداره در حالی که همه دوستم دارن وازم راضین من حتی از لحاظ جنسی هم راضی نگهش داشتم

  20. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط m:gh نمایش پست ها
    به نظر من مطرح کردن این موضوع حتی پیش پدر و مادر ها هم اشتباه هست.
    با سیاست زنانه و کمی ولخرجی در محبت همسرت رو جلب خودت کن اگه مطرح کن هر دوشون دریده میشن و زندگیت نابود میشه
    اینقدر زود کم نیار برای زندگیت بجنگ.
    بله میدونم برا همین شیش ساله کسی از دعواهامون از گریه هام از کتکایی که خوردم از خودکشی که میخواستم بکنم خبر ندارن
    هیچ کس
    ما حتی 3سال پیشه خانواده همسرم زندگی میکردمو هر روز دعوا میکردیم اما نمیزاشتم کسی بفهمه چند بار از خونه بیرونم کرد اما برگشتم خونه بخاطر بچه م بخدا دیگه بریدم دیشب بخدا تاساعت دوگریه کردمو میخواستم خودکشی کنم

  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط قره داغی نمایش پست ها
    با سلام و تبریک سال نو حضور خواهر محترم ، به نظر من این همه خود خوری کردن و حساس بودن شما نه تنها دردی دوا نخواهد کرد بلکه اعصاب خود و همسرت را متشنج تر خواهد نمود چه بسا این رفتارها و بها دادن به حرکات و تفتیش و پرس و جو کردن نسبت به این موضوع شوهرتان را هم جری تر خواهد نمود بطوری که الان هم بی محابا و بدون ایجاد شرم نسبت به محیط خانواده از احساسش نسبت به دخترعمویش صحبت می کند. انسان به گونه ای است وقتی از چیزی منع می شود به انجام همان کار و رسیدن به همان موضوع مصر می شود. شما باید واقعیت موجود را بپذیریید که چنین چیزی قبلا بوده و خیلی بی تفاوت رفتار کنید و نسبت به وظایف همسرداری و ایجاد آرامش در محیط خانواده غافل نباشید خودتان را شاد ، آرام و آراسته نگه دارید منظورم این نیست که مثل کبک سرتان را زیر برف کنید سعی کنید خانمی آگاه به مسائل و به روز باشید و وقتی می بینید نتوانستید زندگی را به نفع خود برگردانید حتما با یک مشاور مجرب همراه با همسرتان مشاوره نمایید. ان شاله روزگار بکام تان خواهد بود .
    نمیتونم بخدا جوه خونه خیلی بده خیلی نمیتونم آروم باشم هیچی نمیتونم ازش بخوام بخدا دوساله خیلی قانع بودمو چیزی ازش نخواستم اما اون خیلی بی انصافی میکنه
    خیلی بیرحمه وبه راحتی دلمو میش************
    منم بی انصاف نیستم منم مقصرم منم بد اخلاق شدمو همش باهم دعوا میکنیم همش جوابشو میدم حتی بهش فحش میدم میدونم کارم اشتباهه احترامی بینمون نمونده منم خیلی مقصرم چه جوری خودمو کنترل کنم تو روخدا یکی بهم بگه وگرنه قسم خوردم اگه درست نشدم خودمو بکشم
    تورو خدا یکی بهم بگه چیکار کنم

  22. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    ویه چیزه دیگه که یادم رفته شوهرم خیلی سعی داره پسرمو از دور کنه وقتی پسرمو بغل میکنم بهش میگه نرو بغله دخترا همش رو افکارش کار میکنه که پسرم نیاد پیشه منو به حرفام گوش نکنه
    بخدا دارم با اشک میگم خیلی بدبختم چرا داره با من اینکاترو میکنه چرا پسرمو ازم دور میکنه منم مادرم منم قلب دارم منم آدمم
    به امید پسرم زنده م خیلی رو این قضیه دعوامون شده چرا اینجور میکنه به نظرتون

  23. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11276
    نوشته ها
    119
    تشکـر
    28
    تشکر شده 66 بار در 46 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط S@m نمایش پست ها
    خب گناه من چی بوده چرا اذیتم میکنه منم نابود شدم خباین چه مشاوره دادنیه چرا ناامیدم میکنید بدتر
    نا امیدت نکردم واقعیت رو گفتم . خو عزیزم کسی که شمارو مجبور نکرده بلکه اون رو مجبور کردن . سعی کن بهش بیشتر محبت کنی و بهش ثابت کنی که توی اجبارش نقشی نداشتی

  24. 2 کاربران زیر از RPSOAL بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط RPSOAL نمایش پست ها
    نا امیدت نکردم واقعیت رو گفتم . خو عزیزم کسی که شمارو مجبور نکرده بلکه اون رو مجبور کردن . سعی کن بهش بیشتر محبت کنی و بهش ثابت کنی که توی اجبارش نقشی نداشتی
    خب بخدا من محبت میکنم ولی نمیشه منم بعد یه مدت ناامید از همه دنیا میشم وقتی همش دلت بشکنه دیگه پشیمون میشیو ناامید چون طرف ت اصلا بهت رو نمیده (به قولی)

  26. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10779
    نوشته ها
    186
    تشکـر
    314
    تشکر شده 360 بار در 123 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    این مشکلو فقط شما ندارید

    متاسفانه باید بگم برای پشیمون شدن دیر شده چون حاصله ازدواجتون یه بچس

    مهمترین ابزار یه زن برای رام کردن شوهرش زبون چرب و نرم و اشپزی عالی شه همین طور خونه داری

    درسته واقعا شرایط سختی دارید ببینید عیبتون از کجاست رفعش کنید

    اگر واقعا عیبی ندارید یه مدت تا میتونید خوبی کنید مهربونی کنید خیلی زیاد

    بعد وقتی از شرایط خیلی خسته شدید با خوندادت هماهنگ کن که به بهانه قهر کردن میخای یه مسافرت کوچیک بری

    و واقعا به مدت دوهفته برو مشهد با بچت اگر پدر و مادرت هم اومدن که چه بهتر

    اون وقته که جای خالیت تو خونه حس میشه

    وقت داره فک کنه به رفتارش

    شمام همین طور میتونید فک کنید و جای خالی همو حس کنید

    تا یه مدت یه ماه دو ماه دیگه اصلا دعوا نکن صدا تو بلند نکن فقط خوب باش تا میتونی خوبی کن

    حالا مسافرت هم نشد ولی یه مدت خوبه از هم دور باشید البته نه الان که راضیه سر به تنت نباشه

    موقعی که اونقد از محبت سیرابش کردی که میدونی دلش واسه خودتم نه واسه خوبی هات تنگ بشه

    (موفق باشید)
    امضای ایشان
    . وقتی به کسی،به طور کامل
    وبدون هیچ شک وتردیدی
    اعتماد
    می کنید درنهایت دونتیجه کلی خواهد داشت. :
    یا شخصیبرای زندگی
    یادرسیبرای زندگی

  27. 2 کاربران زیر از n@jmeh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8802
    نوشته ها
    185
    تشکـر
    63
    تشکر شده 156 بار در 86 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط hassan1 نمایش پست ها
    هوگو این دیگه چ مشاوراه ایه تو خودت با این فکرها ب مشاوره نیاز داری
    شما لطف کن دهنتو ببند و بی مورد تا ازت سوال نپرسیدن چیزی نگو...
    در حیطه خودت اظهار نظر کن از دیگران ایراد نگیر چون در حدی نیستی بخوای کسی رو تائید یا رد کنی....
    من تاحالا از کسی نه انتقاد کردم نه کسی رو تائید یا رد کردم.بنا بر این اسم نمیبرم ولی خیلی از کسانی که توی این سایت جواب میدن به سبک مشاورهای پولی جواب مخاطبین رو میدن... فقط منافع عام رو در نظر میگیرن یعنی ماست مالی کردن ماجرا و مشکلات دیگران به سبک درنظر گرفتن منافع عام ! ولی من سبکم این نیست من سعی میکنم اگه به کسی مشورتی میدم در حد مقام خودم راهنمایی که میدم طوری باشه که به سود و منفعت خود مخاطب باشه ولا غیر ! یعنی مثلا برای این دوستمون اصلا پدر مادر شوهرش یا فامیل ها و امثالهم رو دخیل نکردم و در نظر نگرفتم چون منافع اونارو من در نظر نمیگیرم که به این شخص بگم بیا دلخوش کن و بساز و توکل کن...
    من واقعیت رو میگم و فقط منافع شخص خودش رو در نظر میگیرم و تصمیمگیری رو به خود مخاطب میسپارم.برام مهم نیست خانواده شوهر یا خانواده خودش چه منافعی دارن ادامه زندگی به نفعشونه یا طلاق ؟! مهم خود شخصه !
    شما یه جوری رفتار میکنید انگار این شخص یه برده است و قراره تحت هر شکنجه ای به زندگی ادامه بده و اگه کسی شخصی رو به توهم دعوت نکنه از دید شما خلاف مشاوره و روانشناسیه.برای من مهم نیست نظر دیگران چیه طبق تجربه خودم صلاحی که در منفعت خصوصی زندگی فرد میبینم رو به طرف گوش زد میکنم بدون در نظر گرفتن تلقینات و توصیه های شعار آمیز و منفعت عامی.تنها چیزی که به نفع زندگی شاداب و سلامت طرف باشه رو توصیه میکنم

  29. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط n@jmeh نمایش پست ها
    این مشکلو فقط شما ندارید

    متاسفانه باید بگم برای پشیمون شدن دیر شده چون حاصله ازدواجتون یه بچس

    مهمترین ابزار یه زن برای رام کردن شوهرش زبون چرب و نرم و اشپزی عالی شه همین طور خونه داری

    درسته واقعا شرایط سختی دارید ببینید عیبتون از کجاست رفعش کنید

    اگر واقعا عیبی ندارید یه مدت تا میتونید خوبی کنید مهربونی کنید خیلی زیاد

    بعد وقتی از شرایط خیلی خسته شدید با خوندادت هماهنگ کن که به بهانه قهر کردن میخای یه مسافرت کوچیک بری

    و واقعا به مدت دوهفته برو مشهد با بچت اگر پدر و مادرت هم اومدن که چه بهتر

    اون وقته که جای خالیت تو خونه حس میشه

    وقت داره فک کنه به رفتارش

    شمام همین طور میتونید فک کنید و جای خالی همو حس کنید

    تا یه مدت یه ماه دو ماه دیگه اصلا دعوا نکن صدا تو بلند نکن فقط خوب باش تا میتونی خوبی کن

    حالا مسافرت هم نشد ولی یه مدت خوبه از هم دور باشید البته نه الان که راضیه سر به تنت نباشه

    موقعی که اونقد از محبت سیرابش کردی که میدونی دلش واسه خودتم نه واسه خوبی هات تنگ بشه

    (موفق باشید)
    منو همسرم هروز باهم دعوامون میشه هرروز باهم به این نتیجه میرسیم که باید طلاق بگیریم بخدا نمیدونم چی بگم دیگه
    بخاطر بچه م نمیتونم طلاق بگیرم نمیتونمم قهر کنم برم خونه مادرم چون خانواده خودم از همسرم بدترن
    من یه زنه بی پناهم چطور میتونم زندگیمو درست کنم راستش یه مدتیه همش ازش تقاضای محبت میکنم گدایی محبت میکنم آخه فقط اونه که دلم بهش خوشه اون میتونه کمبودای منو جبران کنه
    من خیلی کمبود دارمو نمیخوام با خیانت کردن یه ضربه دیگه هم بخورم راه محبت کردنو بلد نیستم
    دلم مرده دیگه زود شکست میخورم

    شوهرم یه عقیده داره اونم اینه که من باید پدرو مادرمو همه کس و کارمو فراموش کنم خب من چطوری فراموششون کنم چطوری
    چرا مردا اینقد بیرحمن توزندگیم پر شده از غمو غصه

    اگه طلاق بگیرم زندگیم درست میشه؟

  30. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط هوگر نمایش پست ها
    شما لطف کن دهنتو ببند و بی مورد تا ازت سوال نپرسیدن چیزی نگو...
    در حیطه خودت اظهار نظر کن از دیگران ایراد نگیر چون در حدی نیستی بخوای کسی رو تائید یا رد کنی....
    من تاحالا از کسی نه انتقاد کردم نه کسی رو تائید یا رد کردم.بنا بر این اسم نمیبرم ولی خیلی از کسانی که توی این سایت جواب میدن به سبک مشاورهای پولی جواب مخاطبین رو میدن... فقط منافع عام رو در نظر میگیرن یعنی ماست مالی کردن ماجرا و مشکلات دیگران به سبک درنظر گرفتن منافع عام ! ولی من سبکم این نیست من سعی میکنم اگه به کسی مشورتی میدم در حد مقام خودم راهنمایی که میدم طوری باشه که به سود و منفعت خود مخاطب باشه ولا غیر ! یعنی مثلا برای این دوستمون اصلا پدر مادر شوهرش یا فامیل ها و امثالهم رو دخیل نکردم و در نظر نگرفتم چون منافع اونارو من در نظر نمیگیرم که به این شخص بگم بیا دلخوش کن و بساز و توکل کن...
    من واقعیت رو میگم و فقط منافع شخص خودش رو در نظر میگیرم و تصمیمگیری رو به خود مخاطب میسپارم.برام مهم نیست خانواده شوهر یا خانواده خودش چه منافعی دارن ادامه زندگی به نفعشونه یا طلاق ؟! مهم خود شخصه !
    شما یه جوری رفتار میکنید انگار این شخص یه برده است و قراره تحت هر شکنجه ای به زندگی ادامه بده و اگه کسی شخصی رو به توهم دعوت نکنه از دید شما خلاف مشاوره و روانشناسیه.برای من مهم نیست نظر دیگران چیه طبق تجربه خودم صلاحی که در منفعت خصوصی زندگی فرد میبینم رو به طرف گوش زد میکنم بدون در نظر گرفتن تلقینات و توصیه های شعار آمیز و منفعت عامی.تنها چیزی که به نفع زندگی شاداب و سلامت طرف باشه رو توصیه میکنم
    از دوستان خواهش میکنم باهم بحث نکنید خواهش میکنم کمکم کنید به یه نتیجه برسم
    شیش ساله مشکلمو به کسی نگفتم بلاخره تحملم تموم شده نه راه محبت کردنو بلدم چون اصلا بهم رو نمیده
    به نظرتون طلاق بگیرم با این وضع هیچ کسی رو ندارم ازم حمایت کنه
    یه بچه هم دارم زن با محبته که رو پاس میتونه پایه های زندگیشو محکم کنه چیکار کنم

  31. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    درود حدس زدم مشكل مالي مزيد برعلت شده باشه بهرحال شمااينمه صبوري كردين ولي ن اصولي ومقبله ب مثلتون عكس نتيجه داده بهرحال شما يكبار ديگر شانستو امتحان كن بخاطر زندگي وبچه ات و.ابروت فضاي خونه رو محبت اميز كن كمك ي كار ودرامد تا سرگرم شوند يا درمورد اختلاف نه مشكل بيكاري شوهرتون با يه نفر كه نفوذ وحرفشو ميخونه كمكش كنه وبعد بهش نزديك شو باحرف وملايمت حرفاتوبزت وسعي كنيد الان بچه داريد عاقل وزندگيتونوروخراب نكيند درك ميكنم سخته وتحملش برامن كه حرف ميزنم ساده هست بهر حال طلاق گزينه واخرين راه حله وافكار منفي مردن وخودكش ووو روكلا منتفي كيند چون هيچي برنميگرده سرجاش يا چيزي از طرف كم نميشه جز خودتون وهمچنين ابروي خودت وخانوادت وزير سوال ميرين بايد رگ خوابشو پيدا كني واصليترين عقده وهم فشار مرد درامد وكار ومشكل ماليه بايد مرافع بشه خدا بزرگه توكل كنيد اگر با خدا دوست باشيد وبهش نزديك ونماز وقران دلتون اروم ميشه وبهتر ميتونيد راهنماي خودت باشي وفضاي خونه هم اروم ميشه اميدوارم اساتيد هم بيان ونظر بدن ومشاوره ولي اينو بدون تنها شخصي ميتونه كمكت كنه خود ادمه ن من وديگران خودتوباور كن ودوست بدار ان شاالله حل بشه بازم درخدمتتونيم

  32. 3 کاربران زیر از Dr . Security بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط p30today2014 نمایش پست ها
    درود حدس زدم مشكل مالي مزيد برعلت شده باشه بهرحال شمااينمه صبوري كردين ولي ن اصولي ومقبله ب مثلتون عكس نتيجه داده بهرحال شما يكبار ديگر شانستو امتحان كن بخاطر زندگي وبچه ات و.ابروت فضاي خونه رو محبت اميز كن كمك ي كار ودرامد تا سرگرم شوند يا درمورد اختلاف نه مشكل بيكاري شوهرتون با يه نفر كه نفوذ وحرفشو ميخونه كمكش كنه وبعد بهش نزديك شو باحرف وملايمت حرفاتوبزت وسعي كنيد الان بچه داريد عاقل وزندگيتونوروخراب نكيند درك ميكنم سخته وتحملش برامن كه حرف ميزنم ساده هست بهر حال طلاق گزينه واخرين راه حله وافكار منفي مردن وخودكش ووو روكلا منتفي كيند چون هيچي برنميگرده سرجاش يا چيزي از طرف كم نميشه جز خودتون وهمچنين ابروي خودت وخانوادت وزير سوال ميرين بايد رگ خوابشو پيدا كني واصليترين عقده وهم فشار مرد درامد وكار ومشكل ماليه بايد مرافع بشه خدا بزرگه توكل كنيد اگر با خدا دوست باشيد وبهش نزديك ونماز وقران دلتون اروم ميشه وبهتر ميتونيد راهنماي خودت باشي وفضاي خونه هم اروم ميشه اميدوارم اساتيد هم بيان ونظر بدن ومشاوره ولي اينو بدون تنها شخصي ميتونه كمكت كنه خود ادمه ن من وديگران خودتوباور كن ودوست بدار ان شاالله حل بشه بازم درخدمتتونيم
    ممنون از راهنماییتون درسته از وقتی که بیکار شده زندگی برامون از هر لحاظ سخت شده دلم برای پسرم میسوزه ولی تو دعوا ها نمیتونم خودمو کنترل کنم ومیدونم بیشترین آسیبو پسرم میبینه واونم خیلی پرخاشگر وعصبانی شده ومیدونم بخاطر دعوا های ماست
    واینکه بخدا نزدیک شم من بخاطر مشکلات خیلی ازش دور شدم خیلی چون هر چی ازش خواستم بهم نداده وپسم زده هیچ نوری تو زندگیم نمیبینم
    وخانواده م هم با دخالت های بی جاشون تو زندگیم زندگیرو خیلی تلخ تر کردن برام از هر لحاظ تحت فشارم برا همینه که تحملم تموم شده واز خدا خیلی دور شدمو
    وقتی نماز میخونم یا قران اون آرامشه رو که انتظارشو دارم بهم دست نمیده فکر میکنم خدا دوستم نداره و مثل همسرم پسم میزنه

  34. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    دوست عزيز اعتقادات قلبيه ميگن پا جايي ميره قلب ميره پس قلبتو روشن كن ودومين چيزي كه ادمو از پا درمياره تلقينه شما داريد موج منفي و حكم صادر ميكنيد يعني چي خدا پست ميزنه هيچ كار خدا بي حكمت نيس چ بسا ميشد اينم باش ازدواج نميكردي ي زندگي بدتر نصيبت ميشد پس هميشه خداروشاكر باش ما به داشته هامو قانع نيستيم وديگرانو مقصر واين يمشه تداخل وعقده بهرحال يعي كنيد قلبتونو نوراني وخودتونو باور كنيد ارامش فكري ومذهبي درخانواده باششه دررحمت خدا باز وكم كم شاهد تغييرات ميشيد صبور باشيد وخداروانكار نكنيد اصلا ربطي نداره خدا حت يي مورچه رو بي روزي نيمكنه يا كافر ومسلمون نداره خيلي كافر وبي مسلكها هم دررفاهن وخدا بهشونميده داشتن خدا توقلب اغتقاديه ونوره ربطي به دادن وندادن ني اونو داشتهب اشي حامي وباورته خودت بايد حركت كن يوخدا بركت اگر شما نميومدي اينجا الان مااين حرفارو برات نميزديم دركل وجمع بندي باخودتونمهربون وباور كنيد وسعي كنيد دوباره ارام وبا حرف رگ خواب شوهرتون رو بدست بيارد وكمكش ي كار ودرامد يا ي شخص بزرگتر كه اطش حساب وحرف شنوي داشته بي طرف كمكش وحرف بزنه بله متاسفانه نبايد والدين درشرايط خاصي دخالت كنند چون نتيجه عكس ميده بازم من درخدمتم من مشاور نيستم ولي بعنوان بزادر بزرگترتون درخدمتتم

  35. 3 کاربران زیر از Dr . Security بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط S@m نمایش پست ها
    سلام خدمت کاربران ومشاوران
    من 6ساله که ازدواج کردم ورابطه خوبی با همسرم ندارم تقریبا میشه گفت که همسرم بهم علاقه ای نداره وتا اونجا که میدونم ازدواجش با من اجباری بوده ومن تباه شدم
    نسبت به من هیچگونه محبتی نداره هیچ تجهی بهم نداره
    واین بی محبتیش وکمبودی که دارم باعث شده پرخاشگر بشمو تحمل هیچ مشکلیو ندارم وهروزگریه میکنم
    نا گفته نمونه یه پسر 5ساله هم دارم
    ایشون قبلا با دختر عموش رابطه دوستی داشته وهمیشه میگه خوابشو میبینمو نسبت به اینکه چرا باهاش رابطه رو قطع کرده پشیمونه
    الان فردا قراره بریم خونه پدر شوهرمو اونم اونجاس من دارم دیوونه میشم عصابم داغونه میدونم که همسرم دوستم نداره میدونم که فردا همدیگرو میبینن ودوباره یاد گذشته میفتن
    قبلا هم چندبار همدیگرودیدن شوهرم میگفت که فقط بهم نگاه میکردیم
    تورو خدا کمکم کنید من خیلی دارم اذیت میشم چرا شوهرم منو دوست نداره همیشه پدرو پدرشوهرمو لعنت میکنم که شوهرمو مجبور به ازدواج با منه بی گناه کردن
    تورو خدا بگین چیکار کنم
    سلام

    در موقعیتی که شما هستین، به نظر من طلاق راه حل منطقی به نظر نمیرسه (چون اولا فرزند خردسال دارین، در ثانی از حمایت خانواده خودتون و یا استقلال مالی برخوردار نیستین)

    راهکار در شرایط موجود:

    اول از همه بسیار مهمه که آرامش خودتون راحفظ کنین، شرایط سختیه درسته، اما اگه میخواین زندگیتونو دوباره بسازید باید خیلی قوی تر بشین

    قدم اول برای ایجاد آرامش اینه که سعی کنین شرایط موجود غیرقابل تغییر را بپذیرین و ازش گذر کنین یعنی: 1.ازدواج اجباری درگذشته 2.بی محبتی های همسرتون 3.شرایط مالی نامناسب

    و قدم دوم اینکه در جهت بهبود شرایط قابل تغییر اقدام کنین:

    - از خودتون شروع کنین: با روش های مختلف "خود آرام سازی" سعی کنین خشم و ناراحتی های درونی را بجای سرکوب کردن ، کنترل کنین

    - تنش و درگیری را از جانب خودتون به حداقل برسونین، هر دعوا و درگیری دو سو داره، تلاش کنین مشاجره از طرف شما به حداقل برسه (در برابر حرف طرف مقابلتون سکوت کنین یا محل را ترک کنین)

    - وظیفه همسری را تا حد امکان بجا بیارین، حتی اگه ایشون براتون کم میذاره

    - با مناجات و ارتباط بیشتر با خدا میتونین خلا عاطفی که در حال حاضر دارین تا حد زیادی جبران کنین، اینکار هم بهتون آرامش میده و هم قدرت بیشتر برای مواحهه با مشکلات

    - شما شوهر بداخلاقی دارین، اگه میخواین زندگیتون ترمیم بشه و اخلاق ایشون بهتر، باید خیلی صبر به خرج بدین، با صبوری و روی خوش شما، انشالله ایشون هم اخلاقش نرم تر میشه

    - اینکه میگین سعی میکنه پسرتون را از شما دور کنه به این معنیه که اونقدر جبهه گیری تو خونه تون زیاد شده که ایشون حس میکنه دربرابر شما نیاز به یارکشی داره!
    سعی کنین این حسو از بین ببرین، شما یک خانواده این، به عنوان اصلی ترین عضو بنیان خانوداه تلاش کنین انسجام بین شما، همسر و فرزندتون حفظ بشه

    - پیشنهاد میکنم به فعالیتی به جز امور خانه (مثلا ورزشی یا هنری) خودتون را مشغول کنین، این موضوع میتونه کمک کنه ذهنتون نظم پیدا کنه و کمتر عصبی بشین
    اگه این فعالیت بتونه درامدزایی هم داشته باشه که خیلی عالیه...

    -درنهایت باید بگم هر مردی یه لمی داره حتی بداخلاق ترینشون، شما بعد از 6سال مطمئنا متوجه شدین چی از همه بیشتر میتونه اخلاق ایشون رو نرم کنه...
    به این موضوع بیشتر فکر کنین و ازش برای ارتباط بهتر باهمسرتون استفاده کنین

    این تاپیک رو برای شما گذاشتم، امیدوارم مفید باشه : http://forum.moshaver.co/f24/%D8%A7%...699/#post73160
    امضای ایشان



  37. 3 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    ممنون از شما دوستان که تاحدودی تکلیفم با خودم مشخص شده
    دوم اینکه با پدرو مادرم چطوری رفتار کنم چون بسیار در زندگیم دخالت میکنن چطورباهاشون برخورد کنم کسی تجربه ای داره؟

  39. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    سلام خسته نباشید

    منم با نظر دوستان موافقم پاک کردن صورت صورت مسئله چیزی رو حل نمیکنه ، شما خودتون بابد به فکر خودتون باشین و مسائل زندگیتون رو حل کنید

    با جرو بحث و دعوا به جای نمیریسید ، باید از راه های منطقی تر به زندگیتون رسیدگی کنین

    اول همه باید آرامش خودتون رو پیدا کنید و نزارین کسی اونو برهم بزنه ، و با آرامش و صبوری هر مسئله ای قابل حله . . .

    در مورد گذشته مشاجره کردن و نارضایتی از زندگی فقط اوقات خودتون تلخ میکنید ، احساسات رو کنار بزارید و سیاست داشته باشید

    شما دیگه بچه نیستید و یک زندگی رو آغاز کردین که در برابرش مسئول هستین ، همچنین فرد مقابل تون

    شما وظایف خودتون رو به عنوان مادر و همسر انجام بدین و بقیه مسائل رو به عهده خودشون بزارید که حل کنن ،اینکه همسرتون راضی به این ازدواج نبوده تقصیر خودشه شما مسئول نیستی و قرار هم نیست حلش کنی ، خودش باید به افکارش رسیدگی کنه

    همانطور که دوستان گفتن برای اینه همسرتون رو به سمت خودتون جذبش کنید باید از محبت و سیاست هاتون استفاده کنید با فاصله گرفتن به شما جذب نمیشه

    ما آدما متونیم بازتابی باشیم از همدیگه مثل بازتاب نور درون آب ، برای اینکه بتونید برین توی دل همسرتون باید اول زمینه آرامشش رو فراهم کنید یعنی اینکه خودتون آروم باشید و باهاش جروبحث نکنید تا این آب گل آلود نشه

    ازش تقاضای محبت نکنین و بهش هی گوش زد تکرار نکنید ، با رفتارتون مجبورش کنید که بهتون محبت کنه و احترام بزاره . سعی کنید براش بشین یک ارزش

    با صبوری و آرامش زندگی کنید و از محبت کردن لذت ببرین ، طوری رفتار نکنید که شما از زندگی کنار همسرتون رنج میبرید و یا تحت فشار هستین .

    هیچ وقت هم تسلیم نشین هیچ چیز غیر ممکنی وجود نداره ، به خودتون زمان بدین

    به هیچ کس هم اجازه ندین آرامش خودتون و خانوادتون رو به هم بزنه ، حتی اگه بخواد لطف یا مهربونی کرده باشه . . .

    اگه اطرافیان میخوان در مسائل خانوده شما دخالت کنن بهشون بگید که خودمون قدرت کنترل زندگی رو داریم خیلی ممنون اگه امکانش هست دخالت نکنید . خجالت نکشید و با احترام حدوحدود رو بهشون اعلام کنید .

  40. 3 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8699
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    176
    تشکر شده 133 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید

    منم با نظر دوستان موافقم پاک کردن صورت صورت مسئله چیزی رو حل نمیکنه ، شما خودتون بابد به فکر خودتون باشین و مسائل زندگیتون رو حل کنید

    با جرو بحث و دعوا به جای نمیریسید ، باید از راه های منطقی تر به زندگیتون رسیدگی کنین

    اول همه باید آرامش خودتون رو پیدا کنید و نزارین کسی اونو برهم بزنه ، و با آرامش و صبوری هر مسئله ای قابل حله . . .

    در مورد گذشته مشاجره کردن و نارضایتی از زندگی فقط اوقات خودتون تلخ میکنید ، احساسات رو کنار بزارید و سیاست داشته باشید

    شما دیگه بچه نیستید و یک زندگی رو آغاز کردین که در برابرش مسئول هستین ، همچنین فرد مقابل تون

    شما وظایف خودتون رو به عنوان مادر و همسر انجام بدین و بقیه مسائل رو به عهده خودشون بزارید که حل کنن ،اینکه همسرتون راضی به این ازدواج نبوده تقصیر خودشه شما مسئول نیستی و قرار هم نیست حلش کنی ، خودش باید به افکارش رسیدگی کنه

    همانطور که دوستان گفتن برای اینه همسرتون رو به سمت خودتون جذبش کنید باید از محبت و سیاست هاتون استفاده کنید با فاصله گرفتن به شما جذب نمیشه

    ما آدما متونیم بازتابی باشیم از همدیگه مثل بازتاب نور درون آب ، برای اینکه بتونید برین توی دل همسرتون باید اول زمینه آرامشش رو فراهم کنید یعنی اینکه خودتون آروم باشید و باهاش جروبحث نکنید تا این آب گل آلود نشه

    ازش تقاضای محبت نکنین و بهش هی گوش زد تکرار نکنید ، با رفتارتون مجبورش کنید که بهتون محبت کنه و احترام بزاره . سعی کنید براش بشین یک ارزش

    با صبوری و آرامش زندگی کنید و از محبت کردن لذت ببرین ، طوری رفتار نکنید که شما از زندگی کنار همسرتون رنج میبرید و یا تحت فشار هستین .

    هیچ وقت هم تسلیم نشین هیچ چیز غیر ممکنی وجود نداره ، به خودتون زمان بدین

    به هیچ کس هم اجازه ندین آرامش خودتون و خانوادتون رو به هم بزنه ، حتی اگه بخواد لطف یا مهربونی کرده باشه . . .

    اگه اطرافیان میخوان در مسائل خانوده شما دخالت کنن بهشون بگید که خودمون قدرت کنترل زندگی رو داریم خیلی ممنون اگه امکانش هست دخالت نکنید . خجالت نکشید و با احترام حدوحدود رو بهشون اعلام کنید .
    سلام ممنون از راهنماییتون
    زندگی برام واقعا سخت شده اما از امروزتصمیم گرفتم مهربون باشم و به زندگیم سرو سامون بدم
    ولی واقعا برام سخته رو حرفم وایسم اینکه هر هر چی میگه روم تاثیر نذاره اینکه نذارم تو زندگیم حرف بزنه اینه بتونم نه بگم
    خیلی برام سخته خودمو گم کردم نمیتونم درست تصمیم بگیرم نمیدونم که زندگیم داره تباه میشه فقط شدم یه بازیچه برای همه درسته 25سالمه
    اماخیلی چیزارو بلد نیستم همین باسیاست رفتار کردنو بلد نیستم باور کنید بلد نیستم

  42. کاربران زیر از S@m بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : عدم توجه شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط S@m نمایش پست ها
    سلام ممنون از راهنماییتون
    زندگی برام واقعا سخت شده اما از امروزتصمیم گرفتم مهربون باشم و به زندگیم سرو سامون بدم
    ولی واقعا برام سخته رو حرفم وایسم اینکه هر هر چی میگه روم تاثیر نذاره اینکه نذارم تو زندگیم حرف بزنه اینه بتونم نه بگم
    خیلی برام سخته خودمو گم کردم نمیتونم درست تصمیم بگیرم نمیدونم که زندگیم داره تباه میشه فقط شدم یه بازیچه برای همه درسته 25سالمه
    اماخیلی چیزارو بلد نیستم همین باسیاست رفتار کردنو بلد نیستم باور کنید بلد نیستم
    آفرین به شما با تصمیمتون

    سیاست زنانه چیزی نیست که بلد نباشید ، یاد میگیرد ، برای سیاست زنانه داشتن باید اول احساساتتون رو خاموش کنید و از دلسوزی برای خودتون دست بکشید و به راه رسیدن به هدفتون تمرکز کنید .

    خودتون رو ناراحت نکنید موفق میشید ، کم کم ، با صبر و حوصله

    افکار منفی مثل نمیشه نابود میشم از این حرفا رو هم از خودتون دور کنید حتی اعتماد به نفس منفی نمیتونم ، نمیشه ، کار من نیست ، بلد نیستم هم از خودتون دور کنید .

    مثبت باشید تا افکار مثبت رو در واقعیت به خودتون جذب کنید ، متونید ، میشه ، موفق میشین . هیچ چیز غیر ممکنی وجود نداره .

  44. کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آشنایی اینترنتی
    توسط omid_pj75 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 25
    آخرين نوشته: 10-01-2020, 11:52 AM
  2. کم توجهی های شوهرم
    توسط زینب7166 در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-03-2015, 09:38 AM
  3. چگونه می توان خوشحال تر زندگی کرد؟
    توسط m@ede در انجمن روانشناسی عمومی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 08-26-2014, 01:26 PM
  4. اظطراب-توروخدا نجاتم بدین
    توسط yas77 در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 08-25-2014, 11:39 AM
  5. قابل توجه افراد حساس
    توسط farokh در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 07-20-2014, 05:33 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد