سلام . ممنونم که به سوال من جواب میدید .
ما حدود 4 سال عقد کرده کردیم و دو ساله ازدواج کردیم ..الان یه پسر 11 ماهه دارم . اول از همه بگم شوهرم از نظر خوراک و پوشاک برامون کم نمیزاره . ولی از نظر احساسی و روحی در آرامش نیستیم . شوهر نظامیه . میدونم برای کارشه که اخلاقش بدتر از گذشته شده . تو دوران عقد هر موقع دعوامون میشد . داد میزد و به هر چیزی که نزدیکش بود مشت میزد . منو نزده تا حالا . گاهی دعوا پیش میاد اونو هم میدونم . ولی از زمانی که بچه اومده خیلی بی اعصاب تر و بد دهن تر دست بزن پیدا کرده . سر هر چیز کوچیکی داد میزنه . فحش های رکیک میده . و من موقعی که حرف نمیزنم و سکوت میکنم بیشتر فحش میده هم به من همه خانوادم . شاید به نظر چیز پیش پا افتاده ای بیاد . ولی از نظر روحی خیلی آسیب میبینم . همش گریه میکنم و میترسم وقتی داد میزنه . همش میترسم سر بچم از نظر روانی بلایی بیاد . مثلا همین امروز . بچه خب کوچیکه حالیش نمیشه . شوهرم یادش رفت سر آب معدنی رو ببنده . و بچه دستشو زد و اب ریخت . سری اعصاب نی شد و گفت کره خر . با دعوا و اخم . بهش گفت الهی دلت میاد فحش بدی آخه بچه حالیش نمیشه که خودت باید درو ببندی . شروع کرد به دادو بیداد و فحش به من که دخالت نکن به تو ربطی نداره . کلی فحش داد و حرفای بد زد بهم . بعد من ساکت شدم .باز ول نمیکنه . میگه تو همش برام کلاس اخلاق میزاری . تو روانی هستی . نمیفهمی . کلی حرف و حرف حرف . من حرف نمیزنم شاکی میشع میگه الان حرف نمیزنی بعد بری بشینی آب غوره بگیری . اومدم حرف بزنم میگه خفه شو . اصلا با من حرف نزن . منم گفتم باشه تو هم دیگه با من حرف نزن . بعد فک کردم آروم میشه . ولی بلند شو جیغ زد مثل زنا . مشت زد به تابلو . پسرم از ترس گریه کرد رفتم بچه رو بگیرم بهم نداد . کلی گریه کردم . تروخدا بهم یه راه کار بدید . من تو خانوادم اصلا فحش نبود . تو این چند سال خیلی غرورم خورد شد از فحاشی شوهرم . من دلم میخواد شوهرم بهمون محبت کنه مهربون باشه . ولی همش میگه من حوصله ندارم . منو ول کن . گاهی فک میکنم شاید کسی تو زندگیشه . میدونم نیست . ولی اخلاقش و بی تفاوتیش اینو تو ذهنم پرورش میده . هر دو ما فوق دیپلم داریم . شوهرم 27 سال و من 23 سال دارم . با هم دوست بودیم و ازدواج کردیم ولی برای ازدواج پافشاری نکردیم خانواده ها راضی بودن . ولی من واقعا گاها فک میکنم طلاق بهترین راه حله .چون اصلا کنار اومدن با یه آدم بی اعصاب .بد دهنه .بی محبت . آسون نیست . حداقل برای من . ولی من حاضرم خودم بمیرم بچم چیزیش نشه . دلم نمیخواد بچم مثل پدرش بی ادب بشه .