نمایش نتایج: از 1 به 19 از 19

موضوع: مخالفت شوهر با روابط دوستانه

1853
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    24914
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    سلام می خوام کمکم کنید من آبان ماه92 با پسر خالم ازدواج کردم اونموقع تازه وارد دانشگاه شده بودم و 17سال داشتم دو تا از دوستانم باهام تو دانشگاه همکلاس بودن یعنی با هم رفتیم واسه ثبت نام.یکیش هم دوست یا بهتر بگم خواهر عزیزم بود که الان ده ساله باهاش دوستم.ما دو تا دخترای خیلی ساده ای بودیم و با دخترای امروزی کاملا فرق داشتیم و همیشه و در همه جا باهم بودیم.من از دانشگاه بهتری هم قبول شده بودم اما به خاطر اینکه از هم جدا نشیم به یه دانشگاه دیگه ثبت نام کردم.خلاصه اینکه خیلی بهم وابسته بودیم و امکان نداشت یکبار باهم حرفمون بشه.,وقتی پسرخالم اومد خواستگاری بهش گفتم که من یه دوستی دارم که باهاش رفت وم اومد خونوادگی هم داریم و من ازش جدا نمیشم یعنی یکی از شرایطم بود.بهش گفتم که می خوام مثل خودش کارشناسی رو هم بعد از کاردانی بخونم اونم همش رو قبول کرد اما...رفته رفته سعی کرد رابطه ی ما رو کمرنگ کنه اما به طور نامحسوس،اجازه نداد براش کادوی تولد بگیرم،اجازه نداد حتی برای انجام پروژه های دانشگاهی مون برم خونشون و...در حالیکه خودشم میدونست دختر خیلی خوبیه و نباید از بابت ناباب بودنش بهش شک داشت.هر وقت بهش گفتم شرط من این بود گفت رابطه ی مجرد و متلاهل معنی نداره حالا بذار ازدواج که کرد خونه ی همدیگه هم میریم ایشالا ولی میدونم که دروغ میگه.بعد از تموم کردن کاردانی نذاشت برم کارشناسی یعنی از رفتارش دیدم که غیرتش نمیکشه در حالی که من هیچ اشتباهی تو دانشگاه نکرده بودم و سر به زیر میرفتیم و میومدیم هر دفعه با خودمک میگفتم اوایل ازدواجمونه رفته رفته درست میشه ولی اینجوری نشد بدتر هم شد الان اونا دارن کارشناسی میخونن و مدام میگن دلمون برات تنگ شده بیا همدیگه رو ببینیم ولی نامزدم نمیذاره و با ایهنکه منم دلم براشون خیلی تنگ شده هر دفعه یه بهونه ای میارم.دیشب تو تلگرام دوستم رک و واضح گفت که مند میدونم نامزدت راضی نیست با ما ارتباط داشته باشی تو از وقتی ازدواج کردی از ما دورتر و دورتر شدی.
    خیلی ناراحت شدم راست میگفتآخه تازگیا رفته بود عمل منم خواستم با مامانم برم مکلاقاتش باز هم اجازه ندادخیلی بد شد.من واقعا نمیدونم چجوری باهاش حرف یزنم که دست از این حساسیت های بیش از حدش برداره،شما کمکم کنید دیگه دارم عذاب میکشم من واقعا اونو دوست داشتم دوستم بهترین همدردم بود تو همه ی مراحل زندگی و مثل یه خواهر بزرگتر یه راهنمای خوب برام بود همیشه وقتی بین منو نامزدم مشکلی پیش میومد اون بود که آرومم میکرد و با اینکه مجرده خیلی خوب راهنماییم میکرد.علت این رفتار های نامزدم رو نمی فهمم چجوری باهاش حرف یزنم؟بدون بحث و جدال به تفاهم برسیم؟الان یه سالی اصلا با هم دعوایی نکردیم و خیلی بهم نزدیکیم و میترسم خیلی رو این مسئله باهاش حرف یزنم که باعث ناراحتیمون بشه.کمکم کنید من ازش انتظار ندارم که مثل دوران مجردیم با دوستم برم بیرون و بیام اما هرزگاهی اجازه می خوام که ببینمش به یه بهونه ای دوباره باهم بگیم بخندیم مثل اون موقع ها دلم برا اون روزا تنگ شده خیلی وقته مثل اونروزا انقدر از ته دل نخندیدممنتظر جوابتون هستم دیگه نمیدونم به کی بگم که بدون تعصب یه کمک ماثر برام بکنه
    در ضمن من با اینجا زیاد آشنایی ندارم و از طریق ایمیلم منتظر دریافت پاسختون هستم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21119
    نوشته ها
    255
    تشکـر
    252
    تشکر شده 188 بار در 121 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    سلام دوست عزیزم
    گاهی اوقات اینجور رفتار ها از طرف مردا ناشی از حسادته. شاید باورتون نشه اما ممکنه از دوست داشتن زیاد دلش نخواد شما حتی با همجنس خودتم زیاد صمیمی باشی. شاید پیش خودش فکر کنه که اگه شما زیاد با دوستت بپری توجه کمتری به اون داشته باشی و یا حواست پیش خونه و زندگیت نباشه. همینجور که خیلی از خانم ها بعد از ازدواج دوست ندارند شوهرشون زیاد با دوستشون مخصوصا مجردا رفت و امد داشته باشه. شما دقیقا ازش بپرس مشکلش چیه؟ رفتاری خاصی از شما دیده؟ یا چیزی چیزی شنیده؟! اخه باید دلیل منطقی داشته باشه!
    امضای ایشان

    تنها کسی که با من درست رفتار می کند، خیاط من است
    که هربار اندازه های جدیدم را می گیرد. بقیه به همان اندازه های قبلی چسبیده اند
    و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.


    جرج برنارد شاو



  3. 3 کاربران زیر از کرانه آسمان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زیبا75 نمایش پست ها
    سلام می خوام کمکم کنید من آبان ماه92 با پسر خالم ازدواج کردم اونموقع تازه وارد دانشگاه شده بودم و 17سال داشتم دو تا از دوستانم باهام تو دانشگاه همکلاس بودن یعنی با هم رفتیم واسه ثبت نام.یکیش هم دوست یا بهتر بگم خواهر عزیزم بود که الان ده ساله باهاش دوستم.ما دو تا دخترای خیلی ساده ای بودیم و با دخترای امروزی کاملا فرق داشتیم و همیشه و در همه جا باهم بودیم.من از دانشگاه بهتری هم قبول شده بودم اما به خاطر اینکه از هم جدا نشیم به یه دانشگاه دیگه ثبت نام کردم.خلاصه اینکه خیلی بهم وابسته بودیم و امکان نداشت یکبار باهم حرفمون بشه.,وقتی پسرخالم اومد خواستگاری بهش گفتم که من یه دوستی دارم که باهاش رفت وم اومد خونوادگی هم داریم و من ازش جدا نمیشم یعنی یکی از شرایطم بود.بهش گفتم که می خوام مثل خودش کارشناسی رو هم بعد از کاردانی بخونم اونم همش رو قبول کرد اما...رفته رفته سعی کرد رابطه ی ما رو کمرنگ کنه اما به طور نامحسوس،اجازه نداد براش کادوی تولد بگیرم،اجازه نداد حتی برای انجام پروژه های دانشگاهی مون برم خونشون و...در حالیکه خودشم میدونست دختر خیلی خوبیه و نباید از بابت ناباب بودنش بهش شک داشت.هر وقت بهش گفتم شرط من این بود گفت رابطه ی مجرد و متلاهل معنی نداره حالا بذار ازدواج که کرد خونه ی همدیگه هم میریم ایشالا ولی میدونم که دروغ میگه.بعد از تموم کردن کاردانی نذاشت برم کارشناسی یعنی از رفتارش دیدم که غیرتش نمیکشه در حالی که من هیچ اشتباهی تو دانشگاه نکرده بودم و سر به زیر میرفتیم و میومدیم هر دفعه با خودمک میگفتم اوایل ازدواجمونه رفته رفته درست میشه ولی اینجوری نشد بدتر هم شد الان اونا دارن کارشناسی میخونن و مدام میگن دلمون برات تنگ شده بیا همدیگه رو ببینیم ولی نامزدم نمیذاره و با ایهنکه منم دلم براشون خیلی تنگ شده هر دفعه یه بهونه ای میارم.دیشب تو تلگرام دوستم رک و واضح گفت که مند میدونم نامزدت راضی نیست با ما ارتباط داشته باشی تو از وقتی ازدواج کردی از ما دورتر و دورتر شدی.
    خیلی ناراحت شدم راست میگفتآخه تازگیا رفته بود عمل منم خواستم با مامانم برم مکلاقاتش باز هم اجازه ندادخیلی بد شد.من واقعا نمیدونم چجوری باهاش حرف یزنم که دست از این حساسیت های بیش از حدش برداره،شما کمکم کنید دیگه دارم عذاب میکشم من واقعا اونو دوست داشتم دوستم بهترین همدردم بود تو همه ی مراحل زندگی و مثل یه خواهر بزرگتر یه راهنمای خوب برام بود همیشه وقتی بین منو نامزدم مشکلی پیش میومد اون بود که آرومم میکرد و با اینکه مجرده خیلی خوب راهنماییم میکرد.علت این رفتار های نامزدم رو نمی فهمم چجوری باهاش حرف یزنم؟بدون بحث و جدال به تفاهم برسیم؟الان یه سالی اصلا با هم دعوایی نکردیم و خیلی بهم نزدیکیم و میترسم خیلی رو این مسئله باهاش حرف یزنم که باعث ناراحتیمون بشه.کمکم کنید من ازش انتظار ندارم که مثل دوران مجردیم با دوستم برم بیرون و بیام اما هرزگاهی اجازه می خوام که ببینمش به یه بهونه ای دوباره باهم بگیم بخندیم مثل اون موقع ها دلم برا اون روزا تنگ شده خیلی وقته مثل اونروزا انقدر از ته دل نخندیدممنتظر جوابتون هستم دیگه نمیدونم به کی بگم که بدون تعصب یه کمک ماثر برام بکنه
    در ضمن من با اینجا زیاد آشنایی ندارم و از طریق ایمیلم منتظر دریافت پاسختون هستم
    سلام

    متاسفم ولی چند نکته رو متذکر میشم که امید دارم بخوانید و بهش فکر کنید و کوشش کنید و سپس تصمیم بگیرید:

    سن و سال شما سن ازدواج درست امروز نیست (بعد از 25 سالگی)

    ازدواج امروز هدف نیست بلکه مرحله ای است از زندگی که اگر درست و با درایت وعقل انجام بشه باعث رشد و شکوفایی و در غیر اینصورت باعث تباهی و بدبختی خواهد بود

    ایشون پسر خاله شما هستند و مسائل ژنتیکی میتونه در مورد فرزندتان مسئله ساز بشه

    ایشون فعلا نامزد شما هستند با توجه به روحیاتی که متذکر شده اید بعد از اینکه همسرتان شدند(قانونی) و زیر یک سقف رفتید شرایط ممکنه سختر بشه

    ایشون طبق گفته های شما احتمالا شخصی هستند پارانوئیدی و شکاک که مشکلات خاص خودش رو داره

    بهتره هر دو با هم پهلوی یکی از همکاران مشاور برید تست ازدواج و تست mmpi رو بدیدین و سپس با توجه به نتیجه تستها و توضیحات همکارمان نسبت به ازدواج تصمیم بگیرید.

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  5. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12274
    نوشته ها
    380
    تشکـر
    444
    تشکر شده 347 بار در 199 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    چيزي نيست با گذشت زمان عاقل تر ميشه،بهترين كار اينكه منطقي باهاش بحث كنيد تا جايي كه هيچ دليلي نتونه بيار و قبول كنه

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    24914
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط کرانه آسمان نمایش پست ها
    سلام دوست عزیزم
    گاهی اوقات اینجور رفتار ها از طرف مردا ناشی از حسادته. شاید باورتون نشه اما ممکنه از دوست داشتن زیاد دلش نخواد شما حتی با همجنس خودتم زیاد صمیمی باشی. شاید پیش خودش فکر کنه که اگه شما زیاد با دوستت بپری توجه کمتری به اون داشته باشی و یا حواست پیش خونه و زندگیت نباشه. همینجور که خیلی از خانم ها بعد از ازدواج دوست ندارند شوهرشون زیاد با دوستشون مخصوصا مجردا رفت و امد داشته باشه. شما دقیقا ازش بپرس مشکلش چیه؟ رفتاری خاصی از شما دیده؟ یا چیزی چیزی شنیده؟! اخه باید دلیل منطقی داشته باشه!
    ممنون راستش منم حس میکنم حسودی میکنه،دلیلشم میپرسم ولی جواب واضحی نمیده و تفره میره،خودشم میدونه که هیچ مشکلی نداره رابطه ی ما ولی رفتارش همینطوره

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    24914
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    متاسفم ولی چند نکته رو متذکر میشم که امید دارم بخوانید و بهش فکر کنید و کوشش کنید و سپس تصمیم بگیرید:

    سن و سال شما سن ازدواج درست امروز نیست (بعد از 25 سالگی)

    ازدواج امروز هدف نیست بلکه مرحله ای است از زندگی که اگر درست و با درایت وعقل انجام بشه باعث رشد و شکوفایی و در غیر اینصورت باعث تباهی و بدبختی خواهد بود

    ایشون پسر خاله شما هستند و مسائل ژنتیکی میتونه در مورد فرزندتان مسئله ساز بشه

    ایشون فعلا نامزد شما هستند با توجه به روحیاتی که متذکر شده اید بعد از اینکه همسرتان شدند(قانونی) و زیر یک سقف رفتید شرایط ممکنه سختر بشه

    ایشون طبق گفته های شما احتمالا شخصی هستند پارانوئیدی و شکاک که مشکلات خاص خودش رو داره

    بهتره هر دو با هم پهلوی یکی از همکاران مشاور برید تست ازدواج و تست mmpi رو بدیدین و سپس با توجه به نتیجه تستها و توضیحات همکارمان نسبت به ازدواج تصمیم بگیرید.

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    ممنون، منظورم از نامزدی اینه که قانونا زن و شوهریم اما به خونه ی خودمون نرفتیم هنوز.ما قبل از ازدواج از لحاظ ژنتیکی تست دادیم و گفتن هیچ مشکلی نیست.برا سن هم میدونم یکم زود بود اما به نظرم تو این زمونه مهم تر از سن اینه که کسی رو پیدا کنی که اهل زندگی باشه و خوشبختت کنه نامزد منم پسر خیلی خوبیه و مرد زندگی،ازش راضیم و همه بهمون حسودیشون میشه چون تو این دوره زمونه سخت پیدا میشه زوجی که زندگیش مثل ما باشه از همه لحاظ با هم تفاهم داریم.برا من و رسوندنم به خوشبختی همه کار میکنه و من باهاش خیلی خوشبختم هیچوقت به خاطر همچین مسائل کوچیکی از تصمیمم پشیمون نمیشم تنها مسئله ای که باعث آزارم میشه فقط همین ارتباط با دوستامه که سعی دارم راهش رو پیدا کنم تا با یه راه درست حلش کنم
    ویرایش توسط زیبا75 : 12-09-2015 در ساعت 06:30 PM

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    24914
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط .:: عباس ::. نمایش پست ها
    چيزي نيست با گذشت زمان عاقل تر ميشه،بهترين كار اينكه منطقي باهاش بحث كنيد تا جايي كه هيچ دليلي نتونه بيار و قبول كنه
    شما هم مردین و فک کنم بتونین بهتر متوجه گفته های من بشین ممنون از راهنماییتون منم به گذشت زمان معتقدم و امیدوارم حل شه.

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زیبا75 نمایش پست ها
    ممنون،ما قبل از ازدواج از لحاظ ژنتیکی تست دادیم و گفتن هیچ مشکلی نیست.برا سن هم میدونم یکم زود بود ولی پسر خیلی خوبیه و مرد زندگی،ازش راضیم و همه بهمون حسودیشون میشه چون تو این دوره زمونه سخت پیدا میشه زوجی که زندگیش مثل ما باشه از همه لحاظ با هم تفاهم داریم.برا من و رسوندنم به خوشبختی همه کار میکنه و تنها مسئله ای که باعث آزارم میشه فقط همین ارتباط با دوستامه
    عزیز باورم کنین شما استاد خود فریبی و پیچوندن خودتون هستین!!!!

    دو تا مطلب خودتون رو(عنوان و جوابیه خودتون به من) رو بی طرفانه بخوانید ممکنه متوجه شوید تناقض رو.!!!؟؟

    اگر باور دارید که زوج خوشبختی هستیدو............ دیگه ارتباط با دوستان و سخت گیریهای ایشون و..... اصلا معنی نداره.

    خوشبخت باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  11. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    عزیز باورم کنین شما استاد خود فریبی و پیچوندن خودتون هستین!!!!

    دو تا مطلب خودتون رو(عنوان و جوابیه خودتون به من) رو بی طرفانه بخوانید ممکنه متوجه شوید تناقض رو.!!!؟؟

    اگر باور دارید که زوج خوشبختی هستیدو............ دیگه ارتباط با دوستان و سخت گیریهای ایشون و..... اصلا معنی نداره.

    خوشبخت باشید

    سپاس
    dr
    سلام آقا شهرام عزیز

    دوست گرامی از دیدگاهی که شما میگین باید قبل ازدواج به حدی از رشد و بلوغ های مخطلف رسید درسته ، اما برای همه افراد جامعه نمیشه این فاکتور رو مهم دونست .
    حتی این بلوغ و رشد در همه در یک سن نیست ، یعنی 25 سالگی نیست ، در افراد متفاوته ، اما بازم میتونن زودتر از رسیدن به این حد ازدواج کنن
    دختر و پسر لازم نیست که حتماً در تمام زمینه ها به رشد کامل داشته باشن تا ازدواج کنن ، خود ازدواج زمینه ای برای رشده
    ( چطور دخترا و پسرا میتونن در سن های پایین چندین سال دوست باشن اما نمیتونن با هم زندگی کنن ؟! با دوستی هم مخالفم چون کاملاً غلطه و آخرش هم بد تموم میشه ، چون دوستی درست نیست . وقتی جاده آسفالت هست چرا خاکی ؟ )

    البته من کسی رو تشویق به زود ازدواج کردن نمیکنم ، ازدواج باید به هنگامش باشه

    اما کسانی که تو زندگیشون هدف دار زندگی میکنن ، و از الگو اسلامی درست رو بخوان پیش ببرن به مشکلی بر نمیخورن ، چون هر دو یک هدف دارن و یک مسیر ، حتی بعد این که هر دو به سنی برسن که پخته و دارای ثبات شخصیت و ... شده باشن هردو هنوزم با هم یکی هستن و کاملاً متناسب همدیگه چون باهمدیگه در یک مسیر رشد کردن .
    اما بازم باید درست انتخاب کنن ، و دقت کنن و کفویت ها باشه تا هر دو با هم رشد کنن .

    شاید در فرهنگ روانشاسی غربی سن ازدواج رو 25 بدونن و زودتر از این ازدواج رو اشتباه ، و ازدواج در سن پایین رو مثل مسیری میبینن که انتهاش برخود با دیواری هست، اما دلیلش اینه که اون ها دیدگاه اسلامی رو مورد برسی قرار نداده اند

    منم با نظرات شما مخالف نیستم ، اما این الگوی که شما میفرمایید برای افرادی مناسبه که زندگی اسلامی و هدفدار ندارن ، که در غرب فراوان ، و در داخل کشور هم کم نیستن
    پس یک روش رو نمیشه برای همه بسط داد

    اگه دوستانی هم که با شما مخالفت میکنن دلیلش اینه که اونا همه رو مثل خودشون میبینن و فکر میکنن همه زندگی اسلامی رو در پیش گرفتن .

    در کل نظرتون در رابطه با ازدواج هم در مورد همه نمیتونه درست واقع بشه ( با کمی مطالعه و برسی خودتون بهتر درک میکنید )

    البته بنده در جای نیستم که به شما چیزی ارائه بدم ، شما خودتون استاد هستین ، پس کمی مطالعه در این زمینه هم بفرماید خارج از لطف نیست .

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زیبا75 نمایش پست ها
    سلام می خوام کمکم کنید

    در ضمن من با اینجا زیاد آشنایی ندارم و از طریق ایمیلم منتظر دریافت پاسختون هستم
    سلام دوست گرامی

    سخت گیری همسرتون با ارتباط با دوستانتون میتونه دلایل زیادی داشته باشه ...
    بهتره فقط از دیدگاه احساسی مسئله رو نگاه نکنید
    شاید همسرتون تغییراتی در شما میبینه که براش جالب نیست و دلیلش رو دوستانتون میدونه
    به هرحال ما هر چقدر هم دوستانمون رو دوست داشته باشیم ، دلیل نمیشه تمام رفتار ها و حرفاشون درست باشه ..... و دوست ها هم تاثیر های میتونن در رفتار و گفتار و ... ما بزارن
    با همسرتون صحبت و مشورت کنید تا بتونین دلیل و علت رو پیدا کنید ، به هر حال همسر آدم همیشه در اولویته چون خانواده شماس و هر چیز که بخواد بر زندگی خانوادگی شما تاثیر منفی بزاره نبودنش بهتره


    خودتون کم در اطرافیان نمیبینید که چه پسر چه دختر به خاطر روابط دوستی از زندگیشون منحرف شدن و از دست دادنش
    هم پسرا هم دخترا ، فرقی نمیکنه ، دوست ها و جمع های دوستی تاثیر های رو ما میزارن که شاید ما نمیتونیم احساس کنیم و ناخودآگاه شکل میگیرن

    به طور مثال برای شما خانوم ها وقتی در جمع های دوستیتون هستین اگه منفی باشه ، بیشتر به غیبت کردن میپردازین ، زنا تو جمع زیاد فخر فروشی میکنن از منزل بگیر تا اجناس داخل منزل ، پوشاک ، همسر ، فرزند و... که کلی به بنیان خانواده آسیب میرسونه و انسان رو حتی از زندگی خوب دور میکنه


    نمیخوام همه حق رو به همسرتون بدم ، شاید تا حدودی هم سخت گیریشون بی دلیله ، به هر حال ما با توجه به دیدگاه شما که توضیح میدین و شاید فرضیات باشن کمکمون رو میکنیم
    پس هر چه که هست باهمدیگه با مشورت و صحبت کردن حلش کنید
    حتی اگه لازم بود میتونید پیش مشاور برین ، لازم نیست که حتماً افرادی که مشکل دارن مشاوره برن
    مشاوره میتونه از بزرگ فامیل باشه ، فرد خاصی ، یا مثلاً اینجا ، یا تلفنی ، یا متخصص و... ( به هر حال مشاور باید تخصص و علمش رو هم داشته باشه ، پس از مشورت کردن با غریبه ها و افرادی که نمیشناسید یا صلاحیت ندارن هم بپرهیزید )
    هر مسئله ای که پیش میاد با صحبت کردن با همسرتون میتونید ریشه یابی و حل کنید ، کمک لازم داشتین برین مشاوره ( بازم میگم مشاور باید صلاحیت و علمش رو داشته باشه ، دوستان شما نمیتونن مشاور شما بشن ، یا هر فرد غریبه ای در اینترنت )

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    24914
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    سلام دوست گرامی

    سخت گیری همسرتون با ارتباط با دوستانتون میتونه دلایل زیادی داشته باشه ...
    بهتره فقط از دیدگاه احساسی مسئله رو نگاه نکنید
    شاید همسرتون تغییراتی در شما میبینه که براش جالب نیست و دلیلش رو دوستانتون میدونه
    به هرحال ما هر چقدر هم دوستانمون رو دوست داشته باشیم ، دلیل نمیشه تمام رفتار ها و حرفاشون درست باشه ..... و دوست ها هم تاثیر های میتونن در رفتار و گفتار و ... ما بزارن
    با همسرتون صحبت و مشورت کنید تا بتونین دلیل و علت رو پیدا کنید ، به هر حال همسر آدم همیشه در اولویته چون خانواده شماس و هر چیز که بخواد بر زندگی خانوادگی شما تاثیر منفی بزاره نبودنش بهتره


    خودتون کم در اطرافیان نمیبینید که چه پسر چه دختر به خاطر دوستی های مخطلف زندگیشون رو از دست دادن
    هم پسرا هم دخترا ، فرقی نمیکنه ، دوست ها و جمع های دوستی تاثیر های رو ما میزارن که شاید ما نمیتونیم احساس کنیم و ناخودآگاه شکل میگیرن

    به طور مثال برای شما خانوم ها وقتی در جمع های دوستیتون هستین اگه منفی باشه ، بیشتر به غیبت کردن میپردازین ، زنا تو جمع زیاد فخر فروشی میکنن از منزل بگیر تا اجناس داخل منزل ، پوشاک ، همسر ، فرزند و... که کلی به بنیان خانواده آسیب میرسونه و انسان رو حتی از زندگی خوب دور میکنه


    نمیخوام همه حق رو به همسرتون بدم ، شاید تا حدودی هم سخت گیریشون بی دلیله ، به هر حال ما با توجه به دیدگاه شما که توضیح میدین و شاید فرضیات باشن کمکمون رو میکنیم
    پس هر چه که هست باهمدیگه با مشورت و صحبت کردن حلش کنید
    حتی اگه لازم بود میتونید پیش مشاور برین ، لازم نیست که حتماً افرادی که مشکل دارن مشاوره برن
    مشاوره میتونه از بزرگ فامیل باشه ، فرد خاصی ، یا مثلاً اینجا ، یا تلفنی ، یا متخصص و... ( به هر حال مشاور باید تخصص و علمش رو هم داشته باشه ، پس از مشورت کردن با غریبه ها و افرادی که نمیشناسید یا صلاحیت ندارن هم بپرهیزید )
    هر مسئله ای که پیش میاد با صحبت کردن با همسرتون میتونید ریشه یابی و حل کنید ، کمک لازم داشتین برین مشاوره ( بازم میگم مشاور باید صلاحیت و علمش رو داشته باشه ، دوستان شما نمیتونن مشاور شما بشن ، یا هر فرد غریبه ای در اینترنت )
    سلام ممنون بابت وقتی که برای کمک به من گذاشتین،ذهنیت و تفکر من هم مثل شماست،سعی میکنم خودم رو دقیقا بذارم جای همسرم تا درکش کنم درکش هم میکنم ولی تا یه حدی چون اگه رو نظرم پا فشاری میکردم و درکش نمیکردم مطمئنا تا الان باهاش مشکل اساسی در این مورد داشتم.

    شما حرف منطقی زدید میدونم که اونم از تاثیرات بد احتمالی که ممکنه از زن ها و یا دوستان اطرافیانم بگیرم نگرانه،ولی من و دوستم در حدی رابطمون خوبه که از همه ی مشکلات هم خبر داشتیم و با هم فخر فروشی و این حرفا رو نداشتیم خیلی وقتا در رابطه با همین مشکلات منو همسرم بهم توصیه میکرد که عیبنداره مرده ممکنه این حساسیت ها در اوایل باشه و منو قانع میکرد که نباید در این مورد باهاش حرفم بشه

    میدونم که پیشنهاد دادنم برای رفتن پیش مشاور الکیه و نمیره خوب میشناسمش چون حق رو کاملا با خودش میدونه
    الان می خوام بدونم چجوری میشه با یه مرد لجباز و حساس این جور موارد رو صحبت کرد که تاثیر گذار باشه،از هیچکس هم حرف شنوی نداره فقط از خودم حرف قبول میکنه که تو این مورد هیچ فایده ای نداره

  15. کاربران زیر از زیبا75 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زیبا75 نمایش پست ها
    سلام ممنون بابت وقتی که برای کمک به من گذاشتین،ذهنیت و تفکر من هم مثل شماست،سعی میکنم خودم رو دقیقا بذارم جای همسرم تا درکش کنم درکش هم میکنم ولی تا یه حدی چون اگه رو نظرم پا فشاری میکردم و درکش نمیکردم مطمئنا تا الان باهاش مشکل اساسی در این مورد داشتم.

    شما حرف منطقی زدید میدونم که اونم از تاثیرات بد احتمالی که ممکنه از زن ها و یا دوستان اطرافیانم بگیرم نگرانه،ولی من و دوستم در حدی رابطمون خوبه که از همه ی مشکلات هم خبر داشتیم و با هم فخر فروشی و این حرفا رو نداشتیم خیلی وقتا در رابطه با همین مشکلات منو همسرم بهم توصیه میکرد که عیبنداره مرده ممکنه این حساسیت ها در اوایل باشه و منو قانع میکرد که نباید در این مورد باهاش حرفم بشه

    میدونم که پیشنهاد دادنم برای رفتن پیش مشاور الکیه و نمیره خوب میشناسمش چون حق رو کاملا با خودش میدونه
    الان می خوام بدونم چجوری میشه با یه مرد لجباز و حساس این جور موارد رو صحبت کرد که تاثیر گذار باشه،از هیچکس هم حرف شنوی نداره فقط از خودم حرف قبول میکنه که تو این مورد هیچ فایده ای نداره
    همسر شما هر چقدر هم لجبازی کنه برا خودش قلقی داره که میتونید پیدا کنید
    نوع دوستی تون و میزانش رو به همسرتون توضیح بدیم
    بگین چه حدود و قوانین و خطی مشی های در دوستی هاتون دارین تا همسرتون هم بدونه شما بی فکر دوست انتخاب نمیکنید
    شاید با صحبت کردنتون هم خودتون متوجه ایرادی از خودتون بشین ، هم اینکه باعث نرم شدن همسرتون بشه چون وقتی طرز فکر و نوع ارتباطتون رو بدونه دیگه تو ذهنش چیزی برای نگرانی هم پیش نیاد ،
    توضیح بدین که به ارتباط برقرار کردن به همجنسون نیاز دارین و این یک نیاز اجتماعی در هر انسانیه ......
    با صحبت کردن با همسرتون و مشورت کلی از مسائل بینتون به راحتی حل میشه و میتونید باهم زندگی همیشه آروم داشته باشین ،
    مشکل اصلی همه ما اینه که اگه مسئله ای با شخصی داشته باشیم به همه میگیم و آخر به اون فرد اصلی در میان میزاریم ، یادتون باشه که در صحبت کردن و مشورت همیشه باید آرامش داشته باشیم و صبور باشیم تا فرد مقابل هم مثل خودمون رفتار کنه
    اما بازم همیشه ایراد هامون رو به این راحتی نمیتونیم ببینیم ، پس بهتره خودمون نرم و آروم رفتار کنیم تا فرد مقابل هم مثل خودمون آروم و منطقی پیش بیاد ، اون وقت ریشه مسائل رو بهتر پیدا میکنید که شاید از ما بوده ...

  17. 2 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    24914
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    عزیز باورم کنین شما استاد خود فریبی و پیچوندن خودتون هستین!!!!

    دو تا مطلب خودتون رو(عنوان و جوابیه خودتون به من) رو بی طرفانه بخوانید ممکنه متوجه شوید تناقض رو.!!!؟؟

    اگر باور دارید که زوج خوشبختی هستیدو............ دیگه ارتباط با دوستان و سخت گیریهای ایشون و..... اصلا معنی نداره.

    خوشبخت باشید

    سپاس
    dr
    راستی آقا شهرام
    یکم که فک کردم میگم شاید همسر من همون آدم پارانوئیدی باشه،میدونم که پیش مشاور برو نیست پس از همین جا کمکم کنین من چند تا از مواردی که باعث شد این احتمال رو بدم براتون میگم ببینید مشکل خاصیه؟اگه آره چجوری حلش کنم؟چجوری این مشکلش رو آروم براش توضیح بدم که باعث ناراحتیش نشه؟البته به نظر من اینا همش به خاطر علاقه ای هست که بهم داره و عادیه اما گفتم بازم باهاتون مطرح کنم
    مثلا رو این که من به موهام سشوار بکشم حساسه و میگه موهات خراب میشه به هیچ عنوان نباید بکشی.وقتی هم مجبور به زود خشک کردن موهام میشم و شک میکنه میگه تو رو به جون من راستشو بگو به موهات سشوار کشیدی؟
    یا مثلا یه رنده داریم که گاها باعث زخمی شدن عمیق دستم میشه،اینبار که انگشتمو دید و علت زخمش رو پرسید گفت مگه نگفتم اونو استفاده نکن؟بندازمش دور؟

    یا اینکه گردن من حساسه و زود دردش میگیره نباید زیاد پایین بمونه واسه همینم اگه بدونه می خوام کاری انجام بدم که سرم پایین بمونه و باعث گردن درد،مانع این کار میشه مثلا مادرخودش آش نذری داشت و همگی میرفتیم برا پاک کردن سبزی هاش ولی نامزدم نمیذاشت که به زور راضیش کردم و گفتم زشته من نرم کمک

    خیلی سخت به رفتن مراسم عزاداری کسی موافقت میکنه
    اگر هم هوا سرد باشه به سختی اجازه میده برم بیرون و این کاراش باعث میشه فک کنم مثل یه بچه باهام برخورد میکنه

  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زیبا75 نمایش پست ها
    راستی آقا شهرام
    یکم که فک کردم میگم شاید همسر من همون آدم پارانوئیدی باشه،میدونم که پیش مشاور برو نیست پس از همین جا کمکم کنین من چند تا از مواردی که باعث شد این احتمال رو بدم براتون میگم ببینید مشکل خاصیه؟اگه آره چجوری حلش کنم؟چجوری این مشکلش رو آروم براش توضیح بدم که باعث ناراحتیش نشه؟البته به نظر من اینا همش به خاطر علاقه ای هست که بهم داره و عادیه اما گفتم بازم باهاتون مطرح کنم
    مثلا رو این که من به موهام سشوار بکشم حساسه و میگه موهات خراب میشه به هیچ عنوان نباید بکشی.وقتی هم مجبور به زود خشک کردن موهام میشم و شک میکنه میگه تو رو به جون من راستشو بگو به موهات سشوار کشیدی؟
    یا مثلا یه رنده داریم که گاها باعث زخمی شدن عمیق دستم میشه،اینبار که انگشتمو دید و علت زخمش رو پرسید گفت مگه نگفتم اونو استفاده نکن؟بندازمش دور؟

    یا اینکه گردن من حساسه و زود دردش میگیره نباید زیاد پایین بمونه واسه همینم اگه بدونه می خوام کاری انجام بدم که سرم پایین بمونه و باعث گردن درد،مانع این کار میشه مثلا مادرخودش آش نذری داشت و همگی میرفتیم برا پاک کردن سبزی هاش ولی نامزدم نمیذاشت که به زور راضیش کردم و گفتم زشته من نرم کمک

    خیلی سخت به رفتن مراسم عزاداری کسی موافقت میکنه
    اگر هم هوا سرد باشه به سختی اجازه میده برم بیرون و این کاراش باعث میشه فک کنم مثل یه بچه باهام برخورد میکنه
    ببینید عزیز شما اولا این رو بدونید که به هیچ وجه توانایی حل کردن این مسئله رو ندارید میدانید چرا!؟

    چون این در حوزه تخصصی شما نست عزیز, مثال فرزند شما تب 39 تا 40 درجه داره چیکار میکنید؟

    جواب درست پاشویه و سپس رساندن به دکتر متخصص. درسته؟

    دوما تمام این خصوصیاتی که فرمودید همه در شخصیت پارانوئیدی بارز و جزو علائم اختلاله و ناشی از مهربانی و..... نیست و شخصیت شکاک اصلا بدون کنترل به حد جنون میرسه.

    سوما شما سعی کنید ایشون رو دعوت کنین که برن پهلوی یکی از همکاران و اگر نمیروند لااقل خود شما برید که اولا بیشتر بدانید و سپس جهت زندگی خود تصمیم بگیرید.


    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  20. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    سلام آقا شهرام عزیز

    دوست گرامی از دیدگاهی که شما میگین باید قبل ازدواج به حدی از رشد و بلوغ های مخطلف رسید درسته ، اما برای همه افراد جامعه نمیشه این فاکتور رو مهم دونست .
    حتی این بلوغ و رشد در همه در یک سن نیست ، یعنی 25 سالگی نیست ، در افراد متفاوته ، اما بازم میتونن زودتر از رسیدن به این حد ازدواج کنن
    دختر و پسر لازم نیست که حتماً در تمام زمینه ها به رشد کامل داشته باشن تا ازدواج کنن ، خود ازدواج زمینه ای برای رشده
    ( چطور دخترا و پسرا میتونن در سن های پایین چندین سال دوست باشن اما نمیتونن با هم زندگی کنن ؟! با دوستی هم مخالفم چون کاملاً غلطه و آخرش هم بد تموم میشه ، چون دوستی درست نیست . وقتی جاده آسفالت هست چرا خاکی ؟ )

    البته من کسی رو تشویق به زود ازدواج کردن نمیکنم ، ازدواج باید به هنگامش باشه

    اما کسانی که تو زندگیشون هدف دار زندگی میکنن ، و از الگو اسلامی درست رو بخوان پیش ببرن به مشکلی بر نمیخورن ، چون هر دو یک هدف دارن و یک مسیر ، حتی بعد این که هر دو به سنی برسن که پخته و دارای ثبات شخصیت و ... شده باشن هردو هنوزم با هم یکی هستن و کاملاً متناسب همدیگه چون باهمدیگه در یک مسیر رشد کردن .
    اما بازم باید درست انتخاب کنن ، و دقت کنن و کفویت ها باشه تا هر دو با هم رشد کنن .

    شاید در فرهنگ روانشاسی غربی سن ازدواج رو 25 بدونن و زودتر از این ازدواج رو اشتباه ، و ازدواج در سن پایین رو مثل مسیری میبینن که انتهاش برخود با دیواری هست، اما دلیلش اینه که اون ها دیدگاه اسلامی رو مورد برسی قرار نداده اند

    منم با نظرات شما مخالف نیستم ، اما این الگوی که شما میفرمایید برای افرادی مناسبه که زندگی اسلامی و هدفدار ندارن ، که در غرب فراوان ، و در داخل کشور هم کم نیستن
    پس یک روش رو نمیشه برای همه بسط داد

    اگه دوستانی هم که با شما مخالفت میکنن دلیلش اینه که اونا همه رو مثل خودشون میبینن و فکر میکنن همه زندگی اسلامی رو در پیش گرفتن .

    در کل نظرتون در رابطه با ازدواج هم در مورد همه نمیتونه درست واقع بشه ( با کمی مطالعه و برسی خودتون بهتر درک میکنید )

    البته بنده در جای نیستم که به شما چیزی ارائه بدم ، شما خودتون استاد هستین ، پس کمی مطالعه در این زمینه هم بفرماید خارج از لطف نیست .
    سلام

    ممنونم از لطف و محبتتون , با وجود پر مشغلگی و ضیق وقت لازم میبینم که کمی راجب حرفهایم توضیحاتی رو عرض کنم:

    من شخصا به خود اجازه داده و در موارد تخصصی که خودم تاحدود اندکی(آموزش و تدریس آکادمیک و تحقیقاتی و داشتن فوق لیسانس و درجه دکترا در این رشتها) به آنها آشنایی و شناخت دارم اظهار نظر میکنم ولا غیر چون در تخصص و سواد من نیست.
    اینجا هم گاهی میام جهت کمک و راهنمایی اندک به هموطنان و دوستانی که دسترسی به دیگر همکاران ندارند.

    در پاسخ به صحبتهایی که فرمودید باید عرض کنم علم,علمه یعنی( قابل اثبات رد) که توضیحش مفصله و در این مقال نمیگنجه و کلا علم مسیحی و یهودی و یونانی و بودایی و اسلامی و........ نداریم

    انسان با رشد کامل هم نداریم و نخواهیم داشت بلکه انسان موجودیست که میتوانه در شرایط مسائد با توجه به عقل و هوش و دانایی و دانش و آگاهی رو به رشد باشه. خود ازدواج نیز که به درستی فرمودید

    وسیله و یا به عبارتی مرحله ای است در جهت رشد ولی ازدواج درست و صحیح(که دارای 50 مرحله و سلسله مراتبه) والا به شدت آسیب زننده و ویرانگر.

    متوجه مراحل دگردیسی و شرایط جامعه ایران نیز هستم ولی کلا ما در علم جاده خاکی و غیر خاکی نداریم انسان انسانه با شرایط زیست محیطی و اقلیمی و فرهنگی که در آن زندگی میکنه. در هیچ کتاب

    علمی نیز پیدا نمیکنید(کتاب با موئلف یا رفرنس تحقیقاتی از دانشگاه های معتبر) که تشویق کنن جوانان رو در زیر یک سقف زندگی کردن بدون ازدواج و یا رابطه جنسی داشتن! اونهایی که شما میبینید

    ناشی از فرهنگهاست که ما با علم مخلوط و قاطی میکنیم.

    همانطور که در فرهنگ و عقیده شخص شما و دوستانی به مانند شما ازدواج راهیست برای زاد و ولد و رابطه جنسی و تشکیل خانواده در نظر عده دیگری از دوستان و مانند آنها به خودشان آدم برای یک لیوان

    شیر توی این دوره و زمونه دیگه یک گاو نمیخره(امید دارم متوجه منظورم بشید). وصد البته هیچ کدوم اینها علمی نیستند و نه قابل اثبات و نه رد. و من با هزاران کیس برخورد داشته ام.

    در مورد ازدواج بالای 25 سال نیز باید عرض کنم در طول سالهای 1977 تا 1985 یعنی به مدت 8 سال بخش علوم اجتمایی و روانشناسی دانشگاه مینی سوتای امریکا( که به عبارتی یکی از برترین منابع تحقیقاتی دنیاست).

    تحقیقاتی رو در موردشخصیت و سوئیچ مودهای انسانی در هر دو جنس کردند و به این نتیجه رسیدند که در 92% موارد تحقیقاتی که بیش از 4000 نفر بوده اند از کشورهای مختلف و فرهنگهای مختلف(امریکایی و آسیایی و مسلمان و مسیحی و کلیمی و...).

    که انسان امروز در 25 سالگی معمولا به یک ثبات شخصیتی میرسه و بعدها ام.ار .ای های مغزی نیز همین مطلب را تائید کردند.

    و بر پایه این تحقیقات وتحقیقات بعدی علمیه که کتب اجتمایی و روانشناسی امروز سن ازدواج رو 25 میدونه.

    ولی هر کسی حتما حق داره بر اساس نیاز(صائق) علم و آگاهی و دانش خودش تصمیم بگیره.

    امید دارم هم وطن عزیز این مختصر توضیح شفاف کننده نظرات اینجانب بوده باشه.


    با آرزوی بهترینها

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  21. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام
    ممنونم از لطف و محبتتون , با وجود پر مشغلگی و ضیق وقت لازم میبینم که کمی راجب حرفهایم توضیحاتی رو عرض کنم:

    dr
    سلام
    ممنون از جوابتون

    من شخصا به خود اجازه داده و در موارد تخصصی که خودم تاحدود اندکی(آموزش و تدریس آکادمیک و تحقیقاتی و داشتن فوق لیسانس و درجه دکترا در این رشتها) به آنها آشنایی و شناخت دارم اظهار نظر میکنم ولا غیر چون در تخصص و سواد من نیست.
    اینجا هم گاهی میام جهت کمک و راهنمایی اندک به هموطنان و دوستانی که دسترسی به دیگر همکاران ندارند.
    بازم ممنون ، نشانه حس انسان دوستی شماس ، لطف و بزرگواریتون رو میرسونه

    در پاسخ به صحبتهایی که فرمودید باید عرض کنم علم,علمه یعنی( قابل اثبات رد) که توضیحش مفصله و در این مقال نمیگنجه و کلا علم مسیحی و یهودی و یونانی و بودایی و اسلامی و........ نداریم

    انسان با رشد کامل هم نداریم و نخواهیم داشت بلکه انسان موجودیست که میتوانه در شرایط مسائد با توجه به عقل و هوش و دانایی و دانش و آگاهی رو به رشد باشه. خود ازدواج نیز که به درستی فرمودید

    وسیله و یا به عبارتی مرحله ای است در جهت رشد ولی ازدواج درست و صحیح(که دارای 50 مرحله و سلسله مراتبه) والا به شدت آسیب زننده و ویرانگر.

    متوجه مراحل دگردیسی و شرایط جامعه ایران نیز هستم ولی کلا ما در علم جاده خاکی و غیر خاکی نداریم انسان انسانه با شرایط زیست محیطی و اقلیمی و فرهنگی که در آن زندگی میکنه. در هیچ کتاب
    بله هیچ انسان کاملی نداریم
    اما علم اسلامی که من ازش صحبت میکنم علم کتاب قرآن است
    تمام نوشته های این کتاب مقدس سرشار از علمه
    اگه فردی به بلوغ های لازم رسیده باشه و از قوانین اسلامی ( کتاب قرآن ) پیروی کرده باشه و در آینده هم خواهد کرد ، نیاز نیست تا سن 25 برای ازدواج صبر کنه .
    البته در این راستا مسئله تربیتی و خانواده که مربوط به قبل از ازدواج است اهمیت ویژه ای داره ، که فرد باید از بطن زندگیش این اصول اسلامی رو رعایت کرده باشه نه وسط کار ... باید فرد ثبات داشته باشه
    و اگه تصمیم بگیره که میتونه ازدواج کنه ( به دور از مسائل احساسی ) ، و خانواده هم همایت ش کنن ( همایت هم مادی هم معنوی ) میتونه زودتر ازدواج کنه ، چون ازدواج خودش یک بستر مناسب برای رشد است .

    علمی نیز پیدا نمیکنید(کتاب با موئلف یا رفرنس تحقیقاتی از دانشگاه های معتبر) که تشویق کنن جوانان رو در زیر یک سقف زندگی کردن بدون ازدواج و یا رابطه جنسی داشتن! اونهایی که شما میبینید

    ناشی از فرهنگهاست که ما با علم مخلوط و قاطی میکنیم.
    بله ، اون افرادی که بدون ازدواج روابطه مخطلف و بدون تعهد رو پیش میرن و .... علم مخلوطی و شخصی خودشونه ، که هیچ اعتباری نداره


    همانطور که در فرهنگ و عقیده شخص شما و دوستانی به مانند شما ازدواج راهیست برای زاد و ولد و رابطه جنسی و تشکیل خانواده در نظر عده دیگری از دوستان و مانند آنها به خودشان آدم برای یک لیوان

    شیر توی این دوره و زمونه دیگه یک گاو نمیخره(امید دارم متوجه منظورم بشید). وصد البته هیچ کدوم اینها علمی نیستند و نه قابل اثبات و نه رد. و من با هزاران کیس برخورد داشته ام.


    در مورد ازدواج بالای 25 سال نیز باید عرض کنم در طول سالهای 1977 تا 1985 یعنی به مدت 8 سال بخش علوم اجتمایی و روانشناسی دانشگاه مینی سوتای امریکا( که به عبارتی یکی از برترین منابع تحقیقاتی دنیاست).

    تحقیقاتی رو در موردشخصیت و سوئیچ مودهای انسانی در هر دو جنس کردند و به این نتیجه رسیدند که در 92% موارد تحقیقاتی که بیش از 4000 نفر بوده اند از کشورهای مختلف و فرهنگهای مختلف(امریکایی و آسیایی و مسلمان و مسیحی و کلیمی و...).

    که انسان امروز در 25 سالگی معمولا به یک ثبات شخصیتی میرسه و بعدها ام.ار .ای های مغزی نیز همین مطلب را تائید کردند.

    و بر پایه این تحقیقات وتحقیقات بعدی علمیه که کتب اجتمایی و روانشناسی امروز سن ازدواج رو 25 میدونه.
    این مثال لیوان شیر برای ازدواج هم درسته هم غلط ، این مثال برای اونای درسته که فقط به خاطر میل جنسی شون میخوان ازدواج کنن .... ( داشتن شریک جنسی خوبه ، اما ازدواج برای برطرف کردن نیاز جنسی اشتباه )

    اما ازدواج فقط مین جنسی ، و یا زاد ولد نیست ، که خودتون بهتر از هر کسی باید بدونید ، فرزند هم مثل یک مهمان میاد و میره ، فوقش بیشتر از یک مهمان

    هدف ازدواج اینه که یک بستر مناسب برای آرامش و رشد ایجاد بشه ، اونم با انتخاب درست ( که توضیح انتخاب درست خودش کلی مطلبه )

    مثلاً : فردی که مجرده و بالغ شده نیاز های زیادی داره که برطرف نشده از عاطفی بگیرین تا جنسی و روانی ، و طی زندگی مجردی باید همش با این نیاز ها کلنجار بره و وقت ، انرژی ، تمرکز ، باید خرج کنه تا تازه از مسیر خارج نشه ،

    اون وقت که به سن 25 رسید به خاطر سختی های درونی که دیده ، " سخت شده " ، اون وقت باید بگرده با یک سنگ مثل خودش ازدواج کنه ، شاید تو زندگی کمتر با مشکل روبرو بشه اما اون رشدی که میتونست رو نکرده .

    سن 25 سالگی که علم ( علم روانشناختی ) باید صبر کنه بعد ازدواج کنه برای اونای خوبه که بدون قانون زندگی میکنن .

    اگه به وقتش با انتخاب درست ازدواج انجام بشه فرد تو زندگی خیلی بهتر پیشرفت میکنه ( که در این مسیر خانواده ها بهترین کمک و الگو میتونن باش ، که متاسفانه اکثراً نیستن )

    ولی هر کسی حتما حق داره بر اساس نیاز(صائق) علم و آگاهی و دانش خودش تصمیم بگیره.
    کاملاً با این حرفتون موافق هستم


    امید دارم هم وطن عزیز این مختصر توضیح شفاف کننده نظرات اینجانب بوده باشه.


    با آرزوی بهترینها

    سپاس
    ممنون
    شما هم همیشه موفق و پیروز باشید

  23. کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    سلام
    ممنون از جوابتون



    بازم ممنون ، نشانه حس انسان دوستی شماس ، لطف و بزرگواریتون رو میرسونه



    بله هیچ انسان کاملی نداریم
    اما علم اسلامی که من ازش صحبت میکنم علم کتاب قرآن است
    تمام نوشته های این کتاب مقدس سرشار از علمه
    اگه فردی به بلوغ های لازم رسیده باشه و از قوانین اسلامی ( کتاب قرآن ) پیروی کرده باشه و در آینده هم خواهد کرد ، نیاز نیست تا سن 25 برای ازدواج صبر کنه .
    البته در این راستا مسئله تربیتی و خانواده که مربوط به قبل از ازدواج است اهمیت ویژه ای داره ، که فرد باید از بطن زندگیش این اصول اسلامی رو رعایت کرده باشه نه وسط کار ... باید فرد ثبات داشته باشه
    و اگه تصمیم بگیره که میتونه ازدواج کنه ( به دور از مسائل احساسی ) ، و خانواده هم همایت ش کنن ( همایت هم مادی هم معنوی ) میتونه زودتر ازدواج کنه ، چون ازدواج خودش یک بستر مناسب برای رشد است .



    بله ، اون افرادی که بدون ازدواج روابطه مخطلف و بدون تعهد رو پیش میرن و .... علم مخلوطی و شخصی خودشونه ، که هیچ اعتباری نداره




    این مثال لیوان شیر برای ازدواج هم درسته هم غلط ، این مثال برای اونای درسته که فقط به خاطر میل جنسی شون میخوان ازدواج کنن .... ( داشتن شریک جنسی خوبه ، اما ازدواج برای برطرف کردن نیاز جنسی اشتباه )

    اما ازدواج فقط مین جنسی ، و یا زاد ولد نیست ، که خودتون بهتر از هر کسی باید بدونید ، فرزند هم مثل یک مهمان میاد و میره ، فوقش بیشتر از یک مهمان

    هدف ازدواج اینه که یک بستر مناسب برای آرامش و رشد ایجاد بشه ، اونم با انتخاب درست ( که توضیح انتخاب درست خودش کلی مطلبه )

    مثلاً : فردی که مجرده و بالغ شده نیاز های زیادی داره که برطرف نشده از عاطفی بگیرین تا جنسی و روانی ، و طی زندگی مجردی باید همش با این نیاز ها کلنجار بره و وقت ، انرژی ، تمرکز ، باید خرج کنه تا تازه از مسیر خارج نشه ،

    اون وقت که به سن 25 رسید به خاطر سختی های درونی که دیده ، " سخت شده " ، اون وقت باید بگرده با یک سنگ مثل خودش ازدواج کنه ، شاید تو زندگی کمتر با مشکل روبرو بشه اما اون رشدی که میتونست رو نکرده .

    سن 25 سالگی که علم ( علم روانشناختی ) باید صبر کنه بعد ازدواج کنه برای اونای خوبه که بدون قانون زندگی میکنن .

    اگه به وقتش با انتخاب درست ازدواج انجام بشه فرد تو زندگی خیلی بهتر پیشرفت میکنه ( که در این مسیر خانواده ها بهترین کمک و الگو میتونن باش ، که متاسفانه اکثراً نیستن )



    کاملاً با این حرفتون موافق هستم




    ممنون
    شما هم همیشه موفق و پیروز باشید

    این نظر شماست و صد در صد قابل احترام( اصول آزادی در فکر و عقیده ونظر).

    سخنی ندارم.

    سرافراز و سربلند باشید.

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  25. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16868
    نوشته ها
    356
    تشکـر
    1,100
    تشکر شده 545 بار در 260 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    بیاید از یه زاویه دیگه نگاه کنید:
    ایشون دو تا قول به شما دادن و به هیچ کدوم اول نکردن
    اول این که می تونید با دوستتون باشید
    دوم این که می تونید دانشگاه رو ادامه بدید

    چون شما کوتاه اومدین دلیل نمیشه حق با ایشون باشه.
    از کجا معلوم که ازدواج کردین سخت گیری ها بیش تر نشه
    متاسفانه خانومای ایرانی نمی دونم به خاطر بزرگ شدن تو این
    جامعه ست یا به خاطر پیشینه سنتی و مذهبی، ولی خیلی راحت
    کوتاه میان. من نمیگم دعوا راه بندازید و کارو به جدائی بکشونید.
    ولی بدونید که این یه رابطه دو طرفه ست. شما هم باید حقوق و
    ارزش خودتون رو داشته باشید

  27. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    24914
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مخالفت شوهر با روابط دوستانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Blue Way نمایش پست ها
    بیاید از یه زاویه دیگه نگاه کنید:
    ایشون دو تا قول به شما دادن و به هیچ کدوم اول نکردن
    اول این که می تونید با دوستتون باشید
    دوم این که می تونید دانشگاه رو ادامه بدید

    چون شما کوتاه اومدین دلیل نمیشه حق با ایشون باشه.
    از کجا معلوم که ازدواج کردین سخت گیری ها بیش تر نشه
    متاسفانه خانومای ایرانی نمی دونم به خاطر بزرگ شدن تو این
    جامعه ست یا به خاطر پیشینه سنتی و مذهبی، ولی خیلی راحت
    کوتاه میان. من نمیگم دعوا راه بندازید و کارو به جدائی بکشونید.
    ولی بدونید که این یه رابطه دو طرفه ست. شما هم باید حقوق و
    ارزش خودتون رو داشته باشید
    من خودم هم قبل از ازدواج به دوستای متاهلم همینو میگفتم
    چرا حرف اون بشه؟کوتاه نیا
    اینجوری که تو بهش رو میدی خدا به دادت برسه و...

    ولی الان میبینم که آدم باید برای به دست آوردن یه چیز بهتر از بقیه چیز ها بگذره،من با اینکه بهترین دوستام رو از دست میدم ولی یکی از بهترین مردا رو دارم.منم می خوام بدونم چجوری باید این مورد رو حل کنم و ممنونم بابت راهنماییتون ولی شوهر من با اینکه مرده ولی ارتباطی با دوستان مجرد یا حتی متاهلش نداره و معتقده که ارتباط با دوست ممکنه باعث ایجاد بعضی مشکلات بشه و راستم میگه چون پدر من رفیق باز بود فقط یکم،اما بعضا مادرم خیلی اذیت میشد و این برای من درس عبرته

    شوهرم اهل کار و زندگیه و میگه اگه احتمال بدم که چیزی باعث فاصله بین منو تو بشه،مانع این کار میشم و چند بار هم ثابتش کرده
    اون عاشق فوتباله و استادیوم رو از دست نمیدادولی از وقتی متاهل شده دیگه اینا رو گذاشته کنارةیه بار روز جمعه وقتی با هم بیرون بودیم دوستش بهش زنگ زد و گفت بیا بریم استادیوم فوتبال مهمی هست ولی شوهرم گفت تو اونجا چیکار میکنی برو با خانمت بگردین تفریح کنین،خانوم منم خوشش نمیاد

    این حرفش منو ت************ داد و تا حدی میتونم بهش حق بدم از منم متقابلا این انتظارات رو داشته باشه اما از یه طرفم زن و مرد یکم شرایطشون فرق میکنه،بعضا از بیکاری انقدر حوصلم سر میره که یاد دوستام میوفتم...

  28. 2 کاربران زیر از زیبا75 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوستان خوب و قدیمی بیان بریم تفریح.
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 12-10-2015, 04:04 PM
  2. بحث آزاد : تاثیر رفت و آمد خانوادگی با دوستان؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 15
    آخرين نوشته: 06-10-2015, 01:31 PM
  3. ارتباط با گروه دوستان
    توسط vahid88 در انجمن سایر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 05-29-2015, 08:29 PM
  4. روستای مجردها+عکس
    توسط ASSASSIN در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 05-10-2015, 10:03 PM
  5. کمک در مورد یکی از دوستام
    توسط sniper در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 04-28-2015, 04:21 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد