صفحه 1 از 2 12
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 52

موضوع: مدیریت رابطه در خانواده

4229
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    مدیریت رابطه در خانواده

    سلام به دوستان
    قبل از نوشتن تشکر میکنم از عزیزانی که وقت میگذارند مطلب بنده رو میخوانند و زحمت میکشند راهنمایی میکنند

    موردی که ذهنم رو درگیر کرده طریقه رفتار من با همسرم و دخترم هستش. دخترم 10 ساله است و خیلی ناز و بابایی.
    میدانید که دخترها به پدرها وابسته هستند و بالعکس.
    دخترم همینطور به خانمم خیلی وابسته است و ایشون هم هیچوقت برای بچه ها کم نگذاشتند خیلی بیش از حد و توانشون هم برای بچه ها مایه گذاشتند و از نظر من نمونه بارز یک مادر دلسوز و فداکارند و این خصوصیتشون رو بارها گفتم و همه جوره ازش تشکر کردم.

    این رو هم بگم خانمم ذاتا" فوق العاده مهربان،خوش برخورد و فداکارند و اگر الان شما به عنوان دوست یا فامیل از ایشون کمک بخواهید کاری که از دستش بربیاید انجام میدن کلا" خصوصیاتشون به این شکل هست.

    الان موضوع این هست حس میکنم همسرم به توجه کردن من نسبت به دخترمون حساسیت نشان میدن.
    مثال میزنم:
    چند ماه پیش بک گوشی برای خانمم گرفتم به انتخاب خودشون بود.چند وقت پیش دخترم گوشی لازم داشت با دخترم برای خرید گوشی رفتیم خوب مدل های بهتری میاد توی بازار. دخترم یه گوشی بهتر برداشت.
    توی خانه همسرم گوشی دخترم رو دید با یک حالت ناراحت رفتش توی اتاق و در رو بست.پرسیدم از چیزی ناراحتی؟ جواب نداد. منم گفتم اگر فکز میکنی گوشیت رو دوست نداری بریم یکی دیگه بردار.گفتش نه نیازی نیست.

    اضافه کنم خرج خانه همیشه دست خانمم هستش یعنی من از اون دسته مردهایی نیستم که پول توجیبی به زن بدهم کلا" درآمدم رو حالا اقساط و خرج و مخارج های سر ماه رو از آن کم میکنیم باقی پول پیش خانمم هست و پس اندازی هم باشه ایشون انجام میدن. یعنی از نظر خرج کردن منعی ندارند

    یا یک روز قرار بود خانه رو تغییر دکور بدیم وسایل رو جابجا کنیم.از چندروز قبل دخترم میگفت راکت میخواهد راکتش گم شده بود.صبح رفتیم با دخترم راکتش رو گرفتیم.به خانمم گفتم همراهمان بیاد گفت کار داره و نمیتونه بیاد. ظهر که برگشتیم خانمم گفتش قرار بود به من کمک بدی وسایل رو جابجا کنیم از صبح پاشدی رفتی دنبال راکت تنیس.
    حالا من فقط همان روز فرصت داشتم که بتونم برای دخترم راکتش رو بگیرم و توی ذهنم بود برگشتم با خانمم دکور رو تغییر بدیم.خلاصه کمک همسرم دادم و وسایل رو جابجا کردیم.

    دخترم به خوراکی ها خیلی علاقه داره.مرنب میگه من رو بفرستید کلاس میخوام شیرینی یادبگیرم.گاهی اوقات که قهوه یا یه چیزهایی رو درست میکنه تعریف میکنم بهش میگم خوشمزه اس.خانمم هم میگن خوشمزه است بعد رو به من میگه ولی به خوشمزگی که من درست میکنم نیست مگه نه؟
    یا دخترم مثلا" اومده توی بغلم خوابیده خانمم می بیننند به یک بهانه ای میفرستتش دنبال یه کاری.

    من توی هیچ موردی واسه همسرم کم نمیگذارم و همیشه در صدر کارها و توجه من هست.حتی سرکار باشم ولی حساسیتشون زیاده.یعنی از اول این حساسیت رو داشتند و من چون با اخلاقشون آشنایی داشتم رعایت میکردم.

    دوست ندارم خانمم فکرکنه من دارم به اون کم توجهی میکنم و به دخترمون بیش از اون بها میدم و دلخور بشه و از طرفی دخترم هم نیازهای خودش رو داره نیاز به تائید و دیده شدن از سمت من که پدرش هستم رو داره. در سنی هست که ممکنه کم توجهی من یا اینکه متوجه بشه مامانش نسبت به اون حساس شده ممکنه توی روحیه اش تاثیر بد بگذاره.

    میخواهم این موضوع رو مدیریت کنم ولی نمیدونم چطوری!!؟؟
    خواهشا" دوستانی که تجربه دارند یا در این مورد میتوانند راهتمایی کنند ممنون میشم.

  2. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : چطوری رابطه ام رو بین خانمم و دخترم مدیریت کنم ؟

    سلام
    بهتون تبریک میگم ک تو این زمانه مردی هستین ک به این چیزها توجه دارین چون الان همه مردها نیاز همسرشون و فرزندان را پول و ازادی میدونن.
    و اما در مورد مشکلتون
    اگه میخواهید چیزی برای دخترتون بخرین حتما ازش خواهش کنین ک باشما همراهی کنه و بهش بگین ک نظر و همراهیش براتون باارزشه و اگه نیامد نرین خرید. و یااگه مجبور شدین ک بخاطره واجب بودن برین موقع برگشت ی شاخه گل بخرین و به خانمتون تقدیم کنید.
    و درمورد غذا درست کردن اگه دخترتون چیزی درست کردن بگین چه خوشمزه شده معلومه ک به مامان کدبانوت رفتی.
    و یا وقتی دخترتون در آغوش میکشید بلند طوری ک به گوش همسرتون برسه بگین قربون دخترم بشم ک مثله مامانش خوشکل و دوست داشتنیه.
    از قدیم گفتن دختر هووی مادره
    واقعا درسته خخخ


    یا علی مدد

  4. 6 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چطوری رابطه ام رو بین خانمم و دخترم مدیریت کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    بهتون تبریک میگم ک تو این زمانه مردی هستین ک به این چیزها توجه دارین چون الان همه مردها نیاز همسرشون و فرزندان را پول و ازادی میدونن.
    و اما در مورد مشکلتون
    اگه میخواهید چیزی برای دخترتون بخرین حتما ازش خواهش کنین ک باشما همراهی کنه و بهش بگین ک نظر و همراهیش براتون باارزشه و اگه نیامد نرین خرید. و یااگه مجبور شدین ک بخاطره واجب بودن برین موقع برگشت ی شاخه گل بخرین و به خانمتون تقدیم کنید.
    و درمورد غذا درست کردن اگه دخترتون چیزی درست کردن بگین چه خوشمزه شده معلومه ک به مامان کدبانوت رفتی.
    و یا وقتی دخترتون در آغوش میکشید بلند طوری ک به گوش همسرتون برسه بگین قربون دخترم بشم ک مثله مامانش خوشکل و دوست داشتنیه.
    از قدیم گفتن دختر هووی مادره
    واقعا درسته خخخ


    یا علی مدد
    خیلی عالی بود. واقعا یه چیز جدید یاد گرفتم البته برا آیندم.
    امضای ایشان
    آنکس که ظلمی بر دوش دارد، رستگار نخواهد شد.

  6. 2 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چطوری رابطه ام رو بین خانمم و دخترم مدیریت کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    بهتون تبریک میگم ک تو این زمانه مردی هستین ک به این چیزها توجه دارین چون الان همه مردها نیاز همسرشون و فرزندان را پول و ازادی میدونن.
    و اما در مورد مشکلتون
    اگه میخواهید چیزی برای دخترتون بخرین حتما ازش خواهش کنین ک باشما همراهی کنه و بهش بگین ک نظر و همراهیش براتون باارزشه و اگه نیامد نرین خرید. و یااگه مجبور شدین ک بخاطره واجب بودن برین موقع برگشت ی شاخه گل بخرین و به خانمتون تقدیم کنید.
    و درمورد غذا درست کردن اگه دخترتون چیزی درست کردن بگین چه خوشمزه شده معلومه ک به مامان کدبانوت رفتی.
    و یا وقتی دخترتون در آغوش میکشید بلند طوری ک به گوش همسرتون برسه بگین قربون دخترم بشم ک مثله مامانش خوشکل و دوست داشتنیه.
    از قدیم گفتن دختر هووی مادره
    واقعا درسته خخخ


    یا علی مدد



    ممنونم. وقتی بیرون میریم برای خرید یا کاری من بدون خانمم نمیرم اون هم همینطوره.ولی گاهی میگم بیا مثل اون روز که میخواستیم گوشی بگیریم ،میگن کار دارم و پیش میاد تنهایی واسه بچه ها یا کاری بیرون بریم.
    مواردی که گفتید خیلی خوب بود انجام میدم

  8. 2 کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    جناب آقای فرخ
    اسم تایپیک من این بود: چطوری رابطه ام رو بین خانمم و دخترم مدیریت کنم!؟
    تایپیک من سئوالی بود مقاله که نگذاشتم شما ویرایش کردیدو همچین اسمی برای تایپیک قرار دادید.
    موضوع تایپیک باید با محتوا همخوانی داشته باشه.
    رنگ فونت تایپیکم آبی بود اون رو هم تغییر دادید.
    به جای این کار اگر ممکن بود راهنمایی میفرمودید قشنگتر بود
    راهنمایی هم ندارید حداقل به شعور و آزادی عمل مخاطب احترام بگذارید

  10. 2 کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32517
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    14
    تشکر شده 22 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    مدتی خواننده نظرات و تای پیکای شما واعضا بودم

    به شما تبریک میگم مردفهمیده وعاقلی هستید وبه خانم شما برای داشتن چنین شوهری مرحباتون باشه

    حسودیم شد

    به گمان من خانم شما بسیار دوستتون دارندونمیخواند به کسی جز ایشون توجه کنید برای این که همیشه مرکز ثقل بودند

    شماخیلی صبورهستید شاید هر مرد دیگه ی بود رفتاردیگه ی داشت.ماشالله تون باشه

    شما آقا سیاوش بایدسباست داشته باشید مابین زن ودخترتون.خانم فاطمه 68 نظرشون عالی بود

    درباره سایت به نظر منم مشاور ندارند من با دنیایی از مشکلات تای پیک نزدم چون مشاور ندارند.

  12. کاربران زیر از فروزنده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    جناب آقای فرخ
    اسم تایپیک من این بود: چطوری رابطه ام رو بین خانمم و دخترم مدیریت کنم!؟
    تایپیک من سئوالی بود مقاله که نگذاشتم شما ویرایش کردیدو همچین اسمی برای تایپیک قرار دادید.
    موضوع تایپیک باید با محتوا همخوانی داشته باشه.
    رنگ فونت تایپیکم آبی بود اون رو هم تغییر دادید.
    به جای این کار اگر ممکن بود راهنمایی میفرمودید قشنگتر بود
    راهنمایی هم ندارید حداقل به شعور و آزادی عمل مخاطب احترام بگذارید
    فکر کنم چون موضوع بلند بود این اسمو گذاشتند. کوتاهش کردند

    به غیر اقا فرخ کسای دیگه ای هم رو سایت نظارت دارن
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  14. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    فکر کنم چون موضوع بلند بود این اسمو گذاشتند. کوتاهش کردند

    به غیر اقا فرخ کسای دیگه ای هم رو سایت نظارت دارن
    برای ما اصلا مهم نیست چند نفر سایتو نظارت میکنن، اگه تاپیکامون دسکاری بشه فقط از فرخ انتقاد خواهیم کرد

  16. 2 کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط فروزنده نمایش پست ها
    مدتی خواننده نظرات و تای پیکای شما واعضا بودم

    به شما تبریک میگم مردفهمیده وعاقلی هستید وبه خانم شما برای داشتن چنین شوهری مرحباتون باشه

    حسودیم شد

    به گمان من خانم شما بسیار دوستتون دارندونمیخواند به کسی جز ایشون توجه کنید برای این که همیشه مرکز ثقل بودند

    شماخیلی صبورهستید شاید هر مرد دیگه ی بود رفتاردیگه ی داشت.ماشالله تون باشه

    شما آقا سیاوش بایدسباست داشته باشید مابین زن ودخترتون.خانم فاطمه 68 نظرشون عالی بود

    درباره سایت به نظر منم مشاور ندارند من با دنیایی از مشکلات تای پیک نزدم چون مشاور ندارند.



    سلام
    ممنونم . بله من واقف هستم احساس همسرم رو... درک میکنم
    خوب من کلا" آدم سیاست مداری خصوصا" در زندگی مشترکم نیستم. یکی دو مورد را خانم فاطمه لطف کردند نوشتند.
    یک مورد رو انجام دادم امشب گفتم قربون دخترم که مثل مامانش خوشگله.خانمم گفتند اتفاقا" شبیه خودته.هر دوشون شبیهت هستن سه کله پوک

  18. 2 کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    ممنونم . بله من واقف هستم احساس همسرم رو... درک میکنم
    خوب من کلا" آدم سیاست مداری خصوصا" در زندگی مشترکم نیستم. یکی دو مورد را خانم فاطمه لطف کردند نوشتند.
    یک مورد رو انجام دادم امشب گفتم قربون دخترم که مثل مامانش خوشگله.خانمم گفتند اتفاقا" شبیه خودته.هر دوشون شبیهت هستن سه کله پوک
    با اجازه من یکم بخندم

  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط تجربه نمایش پست ها
    با اجازه من یکم بخندم

    قربانت

  21. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32517
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    14
    تشکر شده 22 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    ممنونم . بله من واقف هستم احساس همسرم رو... درک میکنم
    خوب من کلا" آدم سیاست مداری خصوصا" در زندگی مشترکم نیستم. یکی دو مورد را خانم فاطمه لطف کردند نوشتند.
    یک مورد رو انجام دادم امشب گفتم قربون دخترم که مثل مامانش خوشگله.خانمم گفتند اتفاقا" شبیه خودته.هر دوشون شبیهت هستن سه کله پوک

    شباهت به شما را دارند پس غم به دلت راه نده

    اگه بادخترتون بیرون رفتیدیکروز همراه خانمتون برو برایشون هدیه بگیربگو این را دیدم خوشم آمدبرای شما بگیرم.

    تماس تلفنی را با خانم تون افزایش بده در روزچن بار زنگ بزنید خانم ها دوست دارند

    یک چیزی به فکرم رسید احتمالن خانم شماخیلی خود و زندگی شون زا وقف شماکردند حالا انتظار ار شمادارند همجور هواشون را داشته باشید

    شما آقاسیاوش میگی خانم تون فداکاری ودلسوزی زیاد داشتند سطح انتظار خانم تون رفته بالا با این تفاسیر شما

    ما زن ها خیلی عشق می دیم بعد از آن توقع مان بالا می ره چون انتظارداریم مرد ما درک کنه وبا آن سطح انتظار توقع جبران داریم یا اسمش را قدردانی بگذاریم

    همسرشما نسبت به خانم های فامیل مثل مادروخواهر شما مثل جاری حساسیت دارند؟
    ویرایش توسط فروزنده : 12-01-2016 در ساعت 10:27 AM

  23. کاربران زیر از فروزنده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    ممنونم . بله من واقف هستم احساس همسرم رو... درک میکنم
    خوب من کلا" آدم سیاست مداری خصوصا" در زندگی مشترکم نیستم. یکی دو مورد را خانم فاطمه لطف کردند نوشتند.
    یک مورد رو انجام دادم امشب گفتم قربون دخترم که مثل مامانش خوشگله.خانمم گفتند اتفاقا" شبیه خودته.هر دوشون شبیهت هستن سه کله پوک
    بهشون بگو از لحاظ محبت و اخلاق چقدر مثه مامانش خوب و مهربونه.
    بهترین کار اینه ک با همسرتون حرف بزنید و بگین ک اگه به دخترم توجه میکنم دلیل نمیشه ک ذره ای از محبت به شما کم شده باشه در قلبم ، بلکه برعکس اون ثمره عشق ما دوتاس و برام باارزشه چون با نگاه کردن بهش به تو میرسم ک خدا چه زندگی باارزشی به من داده و قدر همتون را باید بدونم.

    یا علی مدد

  25. 2 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,198 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    سلام چه زندگی شیرینی دارید

    بنظر من وقتی می خواید برای دخترتون چیزی بخرید حتما از همسرتون بخواید همراهتون بیان
    اگر دخترتون چیزی پسندید که باب میل همسرتون نبود بهش بگید اول باید مادرتو راضی کنی
    اینجوری همسرتون میفهمن که اولویتشون شما هستید و اینکه وقتی دخترتون کنارتونه با همسرتون صحبت کنید و بهش محبت کنید که حس حسودی کمتر بشه


  27. کاربران زیر از حناء بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط فروزنده نمایش پست ها
    شباهت به شما را دارند پس غم به دلت راه نده

    اگه بادخترتون بیرون رفتیدیکروز همراه خانمتون برو برایشون هدیه بگیربگو این را دیدم خوشم آمدبرای شما بگیرم.

    تماس تلفنی را با خانم تون افزایش بده در روزچن بار زنگ بزنید خانم ها دوست دارند

    یک چیزی به فکرم رسید احتمالن خانم شماخیلی خود و زندگی شون زا وقف شماکردند حالا انتظار ار شمادارند همجور هواشون را داشته باشید

    شما آقاسیاوش میگی خانم تون فداکاری ودلسوزی زیاد داشتند سطح انتظار خانم تون رفته بالا با این تفاسیر شما

    ما زن ها خیلی عشق می دیم بعد از آن توقع مان بالا می ره چون انتظارداریم مرد ما درک کنه وبا آن سطح انتظار توقع جبران داریم یا اسمش را قدردانی بگذاریم

    همسرشما نسبت به خانم های فامیل مثل مادروخواهر شما مثل جاری حساسیت دارند؟



    سلام
    درست میفرمایید.من همه این کارها رو برای همسرم انجام دادم.خانمم حیلی خوبه محبتش خیلی زیاده.
    در هیچ زمینه ای کم نمیگذارند و کوتاهی نمیکنند.
    همیشه صبح ها بیدار میشن قبل از اینکه سرکار برم با هم صبحانه میخوریم.
    همین امروز مثل همیشه واسم ناهار گذاشته،این همه سال با این حال که برای شرکت برای پرسنل ناهار میگیرم و میگم نمیخواد خودت رو توی زحمت بندازی ،میگن غذای رستوران معده رو داغون میکنه بیخیال نیستم بگذارم غذای بیرون رو بخوری.
    تنها کسی هستم در شرکت که صبحانه اش رو در خانه میخوره و ناهارش رو از خانه میبره.
    هوا سرد میشه میگن فلان لباس رو واست کنار گذاشتم هوا سرد شده اون رو بپوش.
    باران میباره تلفن میزنه جاده لغزنده است مراقب باش آرام رانندگی کن.چون من یک مقدار سریع رانندگی میکنم.
    مدیونید اگر فکر کنید خانمم من رو لوس کرده
    رابطه خانمم با حانوادم خیلی خوبه البته من هم همیشه سعی کردم حد تعادل رو نگه دارم.

  29. 2 کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    ببخشید اینو میگم

    ولی من خیلی دلم گرفت این مطلب رو خوندم

  31. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    بهشون بگو از لحاظ محبت و اخلاق چقدر مثه مامانش خوب و مهربونه.
    بهترین کار اینه ک با همسرتون حرف بزنید و بگین ک اگه به دخترم توجه میکنم دلیل نمیشه ک ذره ای از محبت به شما کم شده باشه در قلبم ، بلکه برعکس اون ثمره عشق ما دوتاس و برام باارزشه چون با نگاه کردن بهش به تو میرسم ک خدا چه زندگی باارزشی به من داده و قدر همتون را باید بدونم.

    یا علی مدد




    سلام
    می دونید همسر من کمالگرا هستن.نمیدونم با این تیپ شخصیتی چه اندازه آشنایی دارید.
    درباره کمالگرایی و شخصیت خانمم قبل تر خیلی تحقیق کردم در کل برای ایشون همه چیز باس خیلی خوب یا عالی باشه.
    سرکار باشم حتی در جلسه کاری، تلفن همسرم رو پاسخ میدهم و درجلسه هر کسی حضور داشته باشه واسم مهم نیست.
    یعنی مهم هست اما تماس اون برایم اهمیت داره .اصلا" هم واسم مهم نیست کسی خوشش میاد یا نمیاد.
    وقت دکتر داشته باشند همراهش میرم ،بخواد خرید کنه محدودیت زمانی نداشته باشم همراهش میرم،انتظار داره باشم منم سعی میکنم برنامه ام رو تنظیم کنم.
    رابطه مون با هم خیلی خوبه .حداقل هفته ای یا دوهفته ای بک مرتبه رو شام یا ناهار دوتایی بیرون میریم.گاهی با هم فیلم می بینیم البته بیشتر روزهای تعطیل و در خانه می بینیم.
    در سال چند دفعه سفر میریم مسافرت همیشه با بچه هاست مگر اینکه سفر غیر تفریحی باشه مثلا" سفر کاری واسه من باشه یا سفر غیر تفریحی باشه.
    یعنی بیشتر این خصوصیات رو همسرم داره و خلق و خوی ایشون روی من تاثیر گذاشته.چون مردها وقتی وارد زندگی میشن مشغله و کار زیاد دارند به تنها چیزی که فکز میکنن کاره و اینکه بتوانند مخارج رو تامین کنند
    الان اینکه چطوری بحواهم این موضوع رو حلاجی کنم که جایگاهشون به عنوان همسرم به همان شکل و محبتم به همان صورته واسم سخت شده
    پیشنهاد شما خیلی خوبه انجام میدهم فقط نمیدانم با حرف زدن میتونم منظورم رو برسونم یا نه.
    چون همانطور که عرض کردم همسرم شخصیتشون کمالگراست و با شناختی که از خانمم دارم به راحتی و یا حرف ساده چیزی رو نمی پدیرند.برعکس بسیاری از خانمها که با گوش دادن محاب میشن.
    ویرایش توسط siavash_en : 12-02-2016 در ساعت 12:48 PM

  32. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها
    سلام چه زندگی شیرینی دارید

    بنظر من وقتی می خواید برای دخترتون چیزی بخرید حتما از همسرتون بخواید همراهتون بیان
    اگر دخترتون چیزی پسندید که باب میل همسرتون نبود بهش بگید اول باید مادرتو راضی کنی
    اینجوری همسرتون میفهمن که اولویتشون شما هستید و اینکه وقتی دخترتون کنارتونه با همسرتون صحبت کنید و بهش محبت کنید که حس حسودی کمتر بشه




    سلام. ممنونم از لطف شما
    بدون نظر خانمم چیزی واسه بچه ها نمیگیرم. ولی از این به بعد فکر کنم بیشتر دقت کنم
    سعی کردم این چند روزه توجهم رو بیشتر کنم.

  33. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    ببخشید اینو میگم

    ولی من خیلی دلم گرفت این مطلب رو خوندم



    سلام
    کدام مطلب ؟ چرا؟

  34. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    کدام مطلب ؟ چرا؟
    سلام

    همین مطلبی که پست کردید

    راستش یه تاپیکی هم قبل شما خوندم که یه خانمی میگفت نمیخواد خواهرشوهرش بیاد خونش مگر اینکه قبلش بهش زنگ بزنه

    با خوندم تاپیک شما و اون خانم خیلی تعجب کردم ولی دیدم کاربرا راهنمایی گذاشتن و این بیشتر متعجبم کرد..چون برا کاربرا هم گویا عادی باشه

    نمیتونم درک کنم راستش

    خیلی برام عجیبه

    شاید چون ازدواج نکردم درکی ندارم

    ولی میشه برام توضیح بدید که این احساس خانمتون چرا ایجاد شده؟؟ اصن چرا؟؟ چطوری میشه؟؟؟ نمیتونم بفهممش

    ببخشید شاید مربوط نباشه، اگه دوست داشتید جواب ندید یا برای اینکه تاپیکتون خراب نشه تو خوش و بش جواب بدید.
    ویرایش توسط رزمریم : 12-01-2016 در ساعت 11:55 PM

  35. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    سلام

    همین مطلبی که پست کردید

    راستش یه تاپیکی هم قبل شما خوندم که یه خانمی میگفت نمیخواد خواهرشوهرش بیاد خونش مگر اینکه قبلش بهش زنگ بزنه

    با خوندم تاپیک شما و اون خانم خیلی تعجب کردم ولی دیدم کاربرا راهنمایی گذاشتن و این بیشتر متعجبم کرد..چون برا کاربرا هم گویا عادی باشه

    نمیتونم درک کنم راستش

    خیلی برام عجیبه

    شاید چون ازدواج نکردم درکی ندارم

    ولی میشه برام توضیح بدید که این احساس خانمتون چرا ایجاد شده؟؟ اصن چرا؟؟ چطوری میشه؟؟؟ نمیتونم بفهممش

    ببخشید شاید مربوط نباشه، اگه دوست داشتید جواب ندید یا برای اینکه تاپیکتون خراب نشه تو خوش و بش جواب بدید.



    با توجه به استنباطهایی که از رفتار همسرم دارم و مواردی که دوستان گفتند فکر میکنم چند علت داره
    یکی حس اولویت چون همسرم همیشه اولویت من بوده الان میخوان اون اولویت سر جای خودش باشه
    دوم دوست داشتن و از خودگذشتگی که ایشون در زندگی داشتن و دارن
    سوم اینکه خانمم همیشه دختر ناز عروسکی خواستنی برای من بوده به خانمم میگفتم عروسک یا همچین حرفهایی
    الان شاید یه دختر ناز کوچولو داره خودنمایی میکنه بک جورایی حس میکنه توجهم کم شده.
    ولی توجهم کم نشده رفتارم تغییری نکرده شاید از حرفهایی که میزنم خیلی قربون صدقه دخترم میرم
    مثال میگه بابایی میگم جانم جان دلم یا میگم درد و بلایت توی سرم و دردت توی قلبم. این جملات رو میگم خانمم واکنش نشان میده میگه خدا نکنه بس کن دیگه .... یا حرفهای این شکلی.
    چهارم اینکه دقیق نمیدانم چرا

  37. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32451
    نوشته ها
    135
    تشکـر
    125
    تشکر شده 86 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام به دوستان
    قبل از نوشتن تشکر میکنم از عزیزانی که وقت میگذارند مطلب بنده رو میخوانند و زحمت میکشند راهنمایی میکنند

    موردی که ذهنم رو درگیر کرده طریقه رفتار من با همسرم و دخترم هستش. دخترم 10 ساله است و خیلی ناز و بابایی.
    میدانید که دخترها به پدرها وابسته هستند و بالعکس.
    دخترم همینطور به خانمم خیلی وابسته است و ایشون هم هیچوقت برای بچه ها کم نگذاشتند خیلی بیش از حد و توانشون هم برای بچه ها مایه گذاشتند و از نظر من نمونه بارز یک مادر دلسوز و فداکارند و این خصوصیتشون رو بارها گفتم و همه جوره ازش تشکر کردم.

    این رو هم بگم خانمم ذاتا" فوق العاده مهربان،خوش برخورد و فداکارند و اگر الان شما به عنوان دوست یا فامیل از ایشون کمک بخواهید کاری که از دستش بربیاید انجام میدن کلا" خصوصیاتشون به این شکل هست.

    الان موضوع این هست حس میکنم همسرم به توجه کردن من نسبت به دخترمون حساسیت نشان میدن.
    مثال میزنم:
    چند ماه پیش بک گوشی برای خانمم گرفتم به انتخاب خودشون بود.چند وقت پیش دخترم گوشی لازم داشت با دخترم برای خرید گوشی رفتیم خوب مدل های بهتری میاد توی بازار. دخترم یه گوشی بهتر برداشت.
    توی خانه همسرم گوشی دخترم رو دید با یک حالت ناراحت رفتش توی اتاق و در رو بست.پرسیدم از چیزی ناراحتی؟ جواب نداد. منم گفتم اگر فکز میکنی گوشیت رو دوست نداری بریم یکی دیگه بردار.گفتش نه نیازی نیست.

    اضافه کنم خرج خانه همیشه دست خانمم هستش یعنی من از اون دسته مردهایی نیستم که پول توجیبی به زن بدهم کلا" درآمدم رو حالا اقساط و خرج و مخارج های سر ماه رو از آن کم میکنیم باقی پول پیش خانمم هست و پس اندازی هم باشه ایشون انجام میدن. یعنی از نظر خرج کردن منعی ندارند

    یا یک روز قرار بود خانه رو تغییر دکور بدیم وسایل رو جابجا کنیم.از چندروز قبل دخترم میگفت راکت میخواهد راکتش گم شده بود.صبح رفتیم با دخترم راکتش رو گرفتیم.به خانمم گفتم همراهمان بیاد گفت کار داره و نمیتونه بیاد. ظهر که برگشتیم خانمم گفتش قرار بود به من کمک بدی وسایل رو جابجا کنیم از صبح پاشدی رفتی دنبال راکت تنیس.
    حالا من فقط همان روز فرصت داشتم که بتونم برای دخترم راکتش رو بگیرم و توی ذهنم بود برگشتم با خانمم دکور رو تغییر بدیم.خلاصه کمک همسرم دادم و وسایل رو جابجا کردیم.

    دخترم به خوراکی ها خیلی علاقه داره.مرنب میگه من رو بفرستید کلاس میخوام شیرینی یادبگیرم.گاهی اوقات که قهوه یا یه چیزهایی رو درست میکنه تعریف میکنم بهش میگم خوشمزه اس.خانمم هم میگن خوشمزه است بعد رو به من میگه ولی به خوشمزگی که من درست میکنم نیست مگه نه؟
    یا دخترم مثلا" اومده توی بغلم خوابیده خانمم می بیننند به یک بهانه ای میفرستتش دنبال یه کاری.

    من توی هیچ موردی واسه همسرم کم نمیگذارم و همیشه در صدر کارها و توجه من هست.حتی سرکار باشم ولی حساسیتشون زیاده.یعنی از اول این حساسیت رو داشتند و من چون با اخلاقشون آشنایی داشتم رعایت میکردم.

    دوست ندارم خانمم فکرکنه من دارم به اون کم توجهی میکنم و به دخترمون بیش از اون بها میدم و دلخور بشه و از طرفی دخترم هم نیازهای خودش رو داره نیاز به تائید و دیده شدن از سمت من که پدرش هستم رو داره. در سنی هست که ممکنه کم توجهی من یا اینکه متوجه بشه مامانش نسبت به اون حساس شده ممکنه توی روحیه اش تاثیر بد بگذاره.

    میخواهم این موضوع رو مدیریت کنم ولی نمیدونم چطوری!!؟؟
    خواهشا" دوستانی که تجربه دارند یا در این مورد میتوانند راهتمایی کنند ممنون میشم.
    سلام.

    محسنم.

    اعتراض دارم (به سبک سیاوش مفیدی تو خنده بازار بخونید تو دادگاه)

    پسره رو میزنی دختره رو بغل می کنی پسر چقدر مظلومه

    ولی جدا پدر بودن هم جوگیری میخوادا مثل مادرا... آدم باید تو حسش باشه.
    ویرایش توسط کاربر انجمن : 12-02-2016 در ساعت 12:28 AM

  39. کاربران زیر از کاربر انجمن بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط کاربر انجمن نمایش پست ها
    سلام.

    محسنم.

    اعتراض دارم (به سبک سیاوش مفیدی تو خنده بازار بخون تو دادگاه)

    پسره رو میزنی دختره رو بغل می کنی پسر چقدر مظلومه خوبه من خواهر ندارم...



    سلام بههههههه آقا محسن گل

    پسرم رو هم کلی بغلش کردم بابا. دیگه درس نمیخواند اعصاب خورد کن شده بود
    بچه که بیاد حسه هم میاد حالا جو میگیرتت یا هر چی
    من بچه دوست هستم دوست داشتم باز هم بچه داشتم دو تا کمه

  41. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام به دوستان
    قبل از نوشتن تشکر میکنم از عزیزانی که وقت میگذارند مطلب بنده رو میخوانند و زحمت میکشند راهنمایی میکنند


    موردی که ذهنم رو درگیر کرده طریقه رفتار من با همسرم و دخترم هستش. دخترم 10 ساله است و خیلی ناز و بابایی.
    میدانید که دخترها به پدرها وابسته هستند و بالعکس.
    دخترم همینطور به خانمم خیلی وابسته است و ایشون هم هیچوقت برای بچه ها کم نگذاشتند خیلی بیش از حد و توانشون هم برای بچه ها مایه گذاشتند و از نظر من نمونه بارز یک مادر دلسوز و فداکارند و این خصوصیتشون رو بارها گفتم و همه جوره ازش تشکر کردم.


    این رو هم بگم خانمم ذاتا" فوق العاده مهربان،خوش برخورد و فداکارند و اگر الان شما به عنوان دوست یا فامیل از ایشون کمک بخواهید کاری که از دستش بربیاید انجام میدن کلا" خصوصیاتشون به این شکل هست.


    الان موضوع این هست حس میکنم همسرم به توجه کردن من نسبت به دخترمون حساسیت نشان میدن.
    مثال میزنم:
    چند ماه پیش بک گوشی برای خانمم گرفتم به انتخاب خودشون بود.چند وقت پیش دخترم گوشی لازم داشت با دخترم برای خرید گوشی رفتیم خوب مدل های بهتری میاد توی بازار. دخترم یه گوشی بهتر برداشت.
    توی خانه همسرم گوشی دخترم رو دید با یک حالت ناراحت رفتش توی اتاق و در رو بست.پرسیدم از چیزی ناراحتی؟ جواب نداد. منم گفتم اگر فکز میکنی گوشیت رو دوست نداری بریم یکی دیگه بردار.گفتش نه نیازی نیست.


    اضافه کنم خرج خانه همیشه دست خانمم هستش یعنی من از اون دسته مردهایی نیستم که پول توجیبی به زن بدهم کلا" درآمدم رو حالا اقساط و خرج و مخارج های سر ماه رو از آن کم میکنیم باقی پول پیش خانمم هست و پس اندازی هم باشه ایشون انجام میدن. یعنی از نظر خرج کردن منعی ندارند


    یا یک روز قرار بود خانه رو تغییر دکور بدیم وسایل رو جابجا کنیم.از چندروز قبل دخترم میگفت راکت میخواهد راکتش گم شده بود.صبح رفتیم با دخترم راکتش رو گرفتیم.به خانمم گفتم همراهمان بیاد گفت کار داره و نمیتونه بیاد. ظهر که برگشتیم خانمم گفتش قرار بود به من کمک بدی وسایل رو جابجا کنیم از صبح پاشدی رفتی دنبال راکت تنیس.
    حالا من فقط همان روز فرصت داشتم که بتونم برای دخترم راکتش رو بگیرم و توی ذهنم بود برگشتم با خانمم دکور رو تغییر بدیم.خلاصه کمک همسرم دادم و وسایل رو جابجا کردیم.


    دخترم به خوراکی ها خیلی علاقه داره.مرنب میگه من رو بفرستید کلاس میخوام شیرینی یادبگیرم.گاهی اوقات که قهوه یا یه چیزهایی رو درست میکنه تعریف میکنم بهش میگم خوشمزه اس.خانمم هم میگن خوشمزه است بعد رو به من میگه ولی به خوشمزگی که من درست میکنم نیست مگه نه؟
    یا دخترم مثلا" اومده توی بغلم خوابیده خانمم می بیننند به یک بهانه ای میفرستتش دنبال یه کاری.


    من توی هیچ موردی واسه همسرم کم نمیگذارم و همیشه در صدر کارها و توجه من هست.حتی سرکار باشم ولی حساسیتشون زیاده.یعنی از اول این حساسیت رو داشتند و من چون با اخلاقشون آشنایی داشتم رعایت میکردم.


    دوست ندارم خانمم فکرکنه من دارم به اون کم توجهی میکنم و به دخترمون بیش از اون بها میدم و دلخور بشه و از طرفی دخترم هم نیازهای خودش رو داره نیاز به تائید و دیده شدن از سمت من که پدرش هستم رو داره. در سنی هست که ممکنه کم توجهی من یا اینکه متوجه بشه مامانش نسبت به اون حساس شده ممکنه توی روحیه اش تاثیر بد بگذاره.


    میخواهم این موضوع رو مدیریت کنم ولی نمیدونم چطوری!!؟؟
    خواهشا" دوستانی که تجربه دارند یا در این مورد میتوانند راهتمایی کنند ممنون میشم.



    سلام به شما
    خیلی خوبه که دارین سعی میکنین همه چی رو درست مدیریت کنین، امیدوارم این مورد رو هم بتونین به خوبی حل کنین
    به نظر من چند تا نکته هستش اینجا
    از اونجایی که گفتین همسرتون خیلی مهربونن معلومه حساسن و کلا احساسی هستن آدم های مهربون و این باعث میشه گاهی از ارطرافیانشون انتظاراتی داشته باشن که اگه مورد به درستی مورد توجه قرار نگیره باعث ناراحتیشون میشه
    از طرفی دیگه هم دخترتون تو سن حساسی هستن و نیازمند توجه والدین هم مادر و هم پدر
    و خب اشاره کردین که دخترا بابایی هستن و همچنین دختر شما
    اصولا دختر دوس داره با پدرش رابطه صمیمی داشته باشه و بتونه همیشه بهش تکیه کنه و خودشو برای پدرش لوس کنه
    متقابلا دوس داره مورد توجه مادر هم باشه و مثل دوستش بتونه بهش اعتماد کنه و ازش کمک بخواد
    به نظر من چند تا راهکار برای این موضوع وجود داره:
    یکی اینکه سعی کنین ارتباط ها رو طوری مدیریت کنین که دخترتون و همسرتون در مقابل هم قرار نگیرن که از محبت و توجه شما علیه دیگری ناراحت نشن
    سعی کنین تو یک مسیر باشن
    همون نکته ای که دوستمون فرمودن
    مثلا وقتی دخترتون قهوه درست میکنه میخواید تعریفشو کنین بگید آفرین معلومه مامانت استاد خوبی بوده برات و خودتم خوب یادگرفتی
    من وقتی بابام این مواقع تعریفمو میکنه میگم استادم خوب بوده که من شاگرد خوبی شدم مادرمم میخنده و کسی هم دلخور نمیشه
    یه مورد دیگه اینکه سعی کنین وقتی میخواید برای دخترتون خرید کنید همسرتون رو هم مجاب کنین باهاتون بیان که بدونن نظرشون برای شما و دخترتون مهمه
    و یه نکته دیگه هم اینکه همونطور که پیش همسرتون به دخترتون ابراز محبت میکنین متقابلا این کار رو برای همسرتون هم انجام بدین
    یعنی پیش دخترتون هم از همسرتون تعریف کنین بهش ابراز احساسات کنین در چارچوب
    وکلا طوری مدیریت کنین رفتارها رو که دخترتون درک کنه شما مادرش رو هم خیلی دوس دارین و براتون باارزشن
    ان شاالله حل میشه.
    موفق باشین.

  43. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 25


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    ... مثال میگه بابایی میگم جانم جان دلم یا میگم درد و بلایت توی سرم و دردت توی قلبم. این جملات رو میگم خانمم واکنش نشان میده میگه خدا نکنه بس کن دیگه .... یا حرفهای این شکلی ...
    خوب اینکه کاملاً واضحه چون از نظر خانمتون هیچوقت درد و بلایی نخواهد بود که به سر کسی بخوره و میخوان که از جملات منفی به این شکل استفاده نکنید و بجاش جملات مثبت بکار ببرید.

    اینجور موارد حتی میتونید ازشون بپرسید: « به نظر شما چی بگم خوبه؟ »

  45. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    با توجه به استنباطهایی که از رفتار همسرم دارم و مواردی که دوستان گفتند فکر میکنم چند علت داره
    یکی حس اولویت چون همسرم همیشه اولویت من بوده الان میخوان اون اولویت سر جای خودش باشه
    دوم دوست داشتن و از خودگذشتگی که ایشون در زندگی داشتن و دارن
    سوم اینکه خانمم همیشه دختر ناز عروسکی خواستنی برای من بوده به خانمم میگفتم عروسک یا همچین حرفهایی
    الان شاید یه دختر ناز کوچولو داره خودنمایی میکنه بک جورایی حس میکنه توجهم کم شده.
    ولی توجهم کم نشده رفتارم تغییری نکرده شاید از حرفهایی که میزنم خیلی قربون صدقه دخترم میرم
    مثال میگه بابایی میگم جانم جان دلم یا میگم درد و بلایت توی سرم و دردت توی قلبم. این جملات رو میگم خانمم واکنش نشان میده میگه خدا نکنه بس کن دیگه .... یا حرفهای این شکلی.
    چهارم اینکه دقیق نمیدانم چرا
    ببخشید من براتون مطالبی رو نوشتم ولی حذف کردم

    آخه ترسیدم حرفام درست نباشه و سوتعبیر شده باشه برام

    فقط با خودم فکر میکنم حس خانمتون درست نیست...دختر شما فقط دختر شما نیست دختر ایشون هم هست

    پس نباید براشون ناراحت کننده باشه... هیچ درکی از این احساس خانمتون ندارم و اصلا قابل باور نیست برام، خیلی گیج شدم پس هیچی نگم بهتره.

    ان شاءالله به خوبی حل میشه این مسئله.

  47. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام به دوستان
    قبل از نوشتن تشکر میکنم از عزیزانی که وقت میگذارند مطلب بنده رو میخوانند و زحمت میکشند راهنمایی میکنند

    موردی که ذهنم رو درگیر کرده طریقه رفتار من با همسرم و دخترم هستش. دخترم 10 ساله است و خیلی ناز و بابایی.
    میدانید که دخترها به پدرها وابسته هستند و بالعکس.
    دخترم همینطور به خانمم خیلی وابسته است و ایشون هم هیچوقت برای بچه ها کم نگذاشتند خیلی بیش از حد و توانشون هم برای بچه ها مایه گذاشتند و از نظر من نمونه بارز یک مادر دلسوز و فداکارند و این خصوصیتشون رو بارها گفتم و همه جوره ازش تشکر کردم.

    این رو هم بگم خانمم ذاتا" فوق العاده مهربان،خوش برخورد و فداکارند و اگر الان شما به عنوان دوست یا فامیل از ایشون کمک بخواهید کاری که از دستش بربیاید انجام میدن کلا" خصوصیاتشون به این شکل هست.

    الان موضوع این هست حس میکنم همسرم به توجه کردن من نسبت به دخترمون حساسیت نشان میدن.
    مثال میزنم:
    چند ماه پیش بک گوشی برای خانمم گرفتم به انتخاب خودشون بود.چند وقت پیش دخترم گوشی لازم داشت با دخترم برای خرید گوشی رفتیم خوب مدل های بهتری میاد توی بازار. دخترم یه گوشی بهتر برداشت.
    توی خانه همسرم گوشی دخترم رو دید با یک حالت ناراحت رفتش توی اتاق و در رو بست.پرسیدم از چیزی ناراحتی؟ جواب نداد. منم گفتم اگر فکز میکنی گوشیت رو دوست نداری بریم یکی دیگه بردار.گفتش نه نیازی نیست.

    اضافه کنم خرج خانه همیشه دست خانمم هستش یعنی من از اون دسته مردهایی نیستم که پول توجیبی به زن بدهم کلا" درآمدم رو حالا اقساط و خرج و مخارج های سر ماه رو از آن کم میکنیم باقی پول پیش خانمم هست و پس اندازی هم باشه ایشون انجام میدن. یعنی از نظر خرج کردن منعی ندارند

    یا یک روز قرار بود خانه رو تغییر دکور بدیم وسایل رو جابجا کنیم.از چندروز قبل دخترم میگفت راکت میخواهد راکتش گم شده بود.صبح رفتیم با دخترم راکتش رو گرفتیم.به خانمم گفتم همراهمان بیاد گفت کار داره و نمیتونه بیاد. ظهر که برگشتیم خانمم گفتش قرار بود به من کمک بدی وسایل رو جابجا کنیم از صبح پاشدی رفتی دنبال راکت تنیس.
    حالا من فقط همان روز فرصت داشتم که بتونم برای دخترم راکتش رو بگیرم و توی ذهنم بود برگشتم با خانمم دکور رو تغییر بدیم.خلاصه کمک همسرم دادم و وسایل رو جابجا کردیم.

    دخترم به خوراکی ها خیلی علاقه داره.مرنب میگه من رو بفرستید کلاس میخوام شیرینی یادبگیرم.گاهی اوقات که قهوه یا یه چیزهایی رو درست میکنه تعریف میکنم بهش میگم خوشمزه اس.خانمم هم میگن خوشمزه است بعد رو به من میگه ولی به خوشمزگی که من درست میکنم نیست مگه نه؟
    یا دخترم مثلا" اومده توی بغلم خوابیده خانمم می بیننند به یک بهانه ای میفرستتش دنبال یه کاری.

    من توی هیچ موردی واسه همسرم کم نمیگذارم و همیشه در صدر کارها و توجه من هست.حتی سرکار باشم ولی حساسیتشون زیاده.یعنی از اول این حساسیت رو داشتند و من چون با اخلاقشون آشنایی داشتم رعایت میکردم.

    دوست ندارم خانمم فکرکنه من دارم به اون کم توجهی میکنم و به دخترمون بیش از اون بها میدم و دلخور بشه و از طرفی دخترم هم نیازهای خودش رو داره نیاز به تائید و دیده شدن از سمت من که پدرش هستم رو داره. در سنی هست که ممکنه کم توجهی من یا اینکه متوجه بشه مامانش نسبت به اون حساس شده ممکنه توی روحیه اش تاثیر بد بگذاره.

    میخواهم این موضوع رو مدیریت کنم ولی نمیدونم چطوری!!؟؟
    خواهشا" دوستانی که تجربه دارند یا در این مورد میتوانند راهتمایی کنند ممنون میشم.

    سلام به شما
    خیلی خوبه که دارین سعی میکنین همه چی رو درست مدیریت کنین، امیدوارم این مورد رو هم بتونین به خوبی حل کنین
    به نظر من چند تا نکته هستش اینجا
    از اونجایی که گفتین همسرتون خیلی مهربونن معلومه حساسن و کلا احساسی هستن آدم های مهربون و این باعث میشه گاهی از ارطرافیانشون انتظاراتی داشته باشن که اگه مورد به درستی مورد توجه قرار نگیره باعث ناراحتیشون میشه
    از طرفی دیگه هم دخترتون تو سن حساسی هستن و نیازمند توجه والدین هم مادر و هم پدر
    و خب اشاره کردین که دخترا بابایی هستن و همچنین دختر شما
    اصولا دختر دوس داره با پدرش رابطه صمیمی داشته باشه و بتونه همیشه بهش تکیه کنه و خودشو برای پدرش لوس کنه
    متقابلا دوس داره مورد توجه مادر هم باشه و مثل دوستش بتونه بهش اعتماد کنه و ازش کمک بخواد
    به نظر من چند تا راهکار برای این موضوع وجود داره:
    یکی اینکه سعی کنین ارتباط ها رو طوری مدیریت کنین که دخترتون و همسرتون در مقابل هم قرار نگیرن که از محبت و توجه شما علیه دیگری ناراحت نشن
    سعی کنین تو یک مسیر باشن
    همون نکته ای که دوستمون فرمودن
    مثلا وقتی دخترتون قهوه درست میکنه میخواید تعریفشو کنین بگید آفرین معلومه مامانت استاد خوبی بوده برات و خودتم خوب یادگرفتی
    من وقتی بابام این مواقع تعریفمو میکنه میگم استادم خوب بوده که من شاگرد خوبی شدم مادرمم میخنده و کسی هم دلخور نمیشه
    یه مورد دیگه اینکه سعی کنین وقتی میخواید برای دخترتون خرید کنید همسرتون رو هم مجاب کنین باهاتون بیان که بدونن نظرشون برای شما و دخترتون مهمه
    و یه نکته دیگه هم اینکه همونطور که پیش همسرتون به دخترتون ابراز محبت میکنین متقابلا این کار رو برای همسرتون هم انجام بدین
    یعنی پیش دخترتون هم از همسرتون تعریف کنین بهش ابراز احساسات کنین در چارچوب
    وکلا طوری مدیریت کنین رفتارها رو که دخترتون درک کنه شما مادرش رو هم خیلی دوس دارین و براتون باارزشن
    ان شاالله حل میشه.
    موفق باشین.

  49. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  50. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام به شما
    خیلی خوبه که دارین سعی میکنین همه چی رو درست مدیریت کنین، امیدوارم این مورد رو هم بتونین به خوبی حل کنین
    به نظر من چند تا نکته هستش اینجا
    از اونجایی که گفتین همسرتون خیلی مهربونن معلومه حساسن و کلا احساسی هستن آدم های مهربون و این باعث میشه گاهی از ارطرافیانشون انتظاراتی داشته باشن که اگه مورد به درستی مورد توجه قرار نگیره باعث ناراحتیشون میشه
    از طرفی دیگه هم دخترتون تو سن حساسی هستن و نیازمند توجه والدین هم مادر و هم پدر
    و خب اشاره کردین که دخترا بابایی هستن و همچنین دختر شما
    اصولا دختر دوس داره با پدرش رابطه صمیمی داشته باشه و بتونه همیشه بهش تکیه کنه و خودشو برای پدرش لوس کنه
    متقابلا دوس داره مورد توجه مادر هم باشه و مثل دوستش بتونه بهش اعتماد کنه و ازش کمک بخواد
    به نظر من چند تا راهکار برای این موضوع وجود داره:
    یکی اینکه سعی کنین ارتباط ها رو طوری مدیریت کنین که دخترتون و همسرتون در مقابل هم قرار نگیرن که از محبت و توجه شما علیه دیگری ناراحت نشن
    سعی کنین تو یک مسیر باشن
    همون نکته ای که دوستمون فرمودن
    مثلا وقتی دخترتون قهوه درست میکنه میخواید تعریفشو کنین بگید آفرین معلومه مامانت استاد خوبی بوده برات و خودتم خوب یادگرفتی
    من وقتی بابام این مواقع تعریفمو میکنه میگم استادم خوب بوده که من شاگرد خوبی شدم مادرمم میخنده و کسی هم دلخور نمیشه
    یه مورد دیگه اینکه سعی کنین وقتی میخواید برای دخترتون خرید کنید همسرتون رو هم مجاب کنین باهاتون بیان که بدونن نظرشون برای شما و دخترتون مهمه
    و یه نکته دیگه هم اینکه همونطور که پیش همسرتون به دخترتون ابراز محبت میکنین متقابلا این کار رو برای همسرتون هم انجام بدین
    یعنی پیش دخترتون هم از همسرتون تعریف کنین بهش ابراز احساسات کنین در چارچوب
    وکلا طوری مدیریت کنین رفتارها رو که دخترتون درک کنه شما مادرش رو هم خیلی دوس دارین و براتون باارزشن
    ان شاالله حل میشه.
    موفق باشین.



    سلام. فکر میکنم این موضوع بین مادرها و دخترها کمی عادی باشه درسته؟
    البته احتمالا" بسته به میزان علاقه ای که مادر نسبت به پدر داره متفاوته
    پیش بچه هایم به مامانشون محیت میکنم حتی بیرون از خانه میام صورت یا پیشانی اش رو میبوسم.اگر خانه بیام همسرم در اتاقی جایی باشه و همان لحظه متوجه نباشه دخترم ببینه میگه مامان بیا بابا اومده. یا اینکه یک مرتبه من خانه اومدم خانمم یه وسیله رو با پسرم درست میکردن پسرم گفته بود این رو بده به من برو بغل شوهرت اومده.خانمم کلی میخندید.
    این موضوع که باید حتما" وقتی دخترم کاری رو انجام میده در کنارش از خانمم هم تعریف کنم دارم تمرین میکنم
    خانم ها خیلی حساس و پیچیده هستن
    هر سالی که از زندگیت میگذره فکر میکنی نمیشناسی خانمت رو و باید از اول روی یک سری مسائل کار کنی.

  51. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط تجربه نمایش پست ها
    خوب اینکه کاملاً واضحه چون از نظر خانمتون هیچوقت درد و بلایی نخواهد بود که به سر کسی بخوره و میخوان که از جملات منفی به این شکل استفاده نکنید و بجاش جملات مثبت بکار ببرید.

    اینجور موارد حتی میتونید ازشون بپرسید: « به نظر شما چی بگم خوبه؟ »



    راستش دست خودم نیست یکدفعه میگم پدر بشی منظورم رو متوجه میشی

  52. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    ببخشید من براتون مطالبی رو نوشتم ولی حذف کردم

    آخه ترسیدم حرفام درست نباشه و سوتعبیر شده باشه برام

    فقط با خودم فکر میکنم حس خانمتون درست نیست...دختر شما فقط دختر شما نیست دختر ایشون هم هست

    پس نباید براشون ناراحت کننده باشه... هیچ درکی از این احساس خانمتون ندارم و اصلا قابل باور نیست برام، خیلی گیج شدم پس هیچی نگم بهتره.

    ان شاءالله به خوبی حل میشه این مسئله.




    ممنون. همسرم به دخترم خیلی علاقه داره و خیلی بیشتر از من برای اون زحمت کشیده .اگر بیشتر از من دخترمون رو دوست نداشته باشه کمتر هم دوست نداره.

  53. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها

    من مادرم مثل همسر شماست به من حسودی میکنه حالا شما درک میکنید و مراقبید همسرتون فکر نکنه شما دخترتو بیشتر از ایشون دوست دارید
    وی پدر من اصلا رعایت نمیکنه از بیرون که میاد اسم منو صدا میکنه بقلم میکنه و اصلا سراغ مامانم نمیگیره..
    هرچی من بهش میم رعایت کن دوروز رعایت میکنه بعد یادش میره
    بنده خدا مامانم



    خوب رفتار پدرتون باید با مادرتون بهتر باشه.همیشه از بیرون میام اول سراغ خانمم رو میگیرم معمولا" پیش رویم هست ولی اگر نبینمش اسمش رو صدا میزنم یا از بچه ها میپرسم مامانت کجاست.
    من بخواهم کاری که بابای شما میکنه رو انجام بدم باس برم جایم رو توی خیابون پهن کنم
    ویرایش توسط siavash_en : 12-02-2016 در ساعت 01:32 PM

  54. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  55. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32451
    نوشته ها
    135
    تشکـر
    125
    تشکر شده 86 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام بههههههه آقا محسن گل

    پسرم رو هم کلی بغلش کردم بابا. دیگه درس نمیخواند اعصاب خورد کن شده بود
    بچه که بیاد حسه هم میاد حالا جو میگیرتت یا هر چی
    من بچه دوست هستم دوست داشتم باز هم بچه داشتم دو تا کمه
    خخخخخخخخ

    من نی نی دوست هستم... مخصوصا تپل... لپاشو انقدر می کشم مخصوصا اگه تنها باشه

  56. کاربران زیر از کاربر انجمن بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  57. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط کاربر انجمن نمایش پست ها
    خخخخخخخخ

    من نی نی دوست هستم... مخصوصا تپل... لپاشو انقدر می کشم مخصوصا اگه تنها باشه



    نوزاد خیلی خوبه بچه خودت باشه

    مخصوصا" اینکه بوی شیر بده بچه ت رو بو میکشی زنده میشی

  58. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  59. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32517
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    14
    تشکر شده 22 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    آقاسیاوش تای پیک شمابرای من جالب انگیز بود آیا امکان پذیره اگ ازدواج کنم وخدا خواست و دختر دار شدم به دخترم حسادت کنم.

    پس از پرسش از چندنفر و گشت و گذار در مقالات خانواده ومشاوره مطالبی را دیدم بعضی هایش را رونوشت می گذارم امیدوارم مشکل شما برطرف شود

    اگر فرزند شما در آغوش شماست و آن لحظه مادر یا پدر میخواهد در کنارتان باشد آغوش خود را برای همسر بازکنید

    هیچوقت بودن با همسر را بخاطر فرزند به بعد موکول نکنید

    مسئولیت شما قبل از فرزند پروری همسر داری است

    هنگام غذا خوردن همسر باید بر روی صندلی در کنار شما قرار بگیرد و فرزندان در اطراف پدر و مادر قرار بگیرند

    گاهی برای همسرتان عروسک یا گیره سر خریداری کنید تا به او بفهمانید مثل روزهای اول او را دوست دارید و آمدن دخترتان خللی درعشق شما نسبت به همسر ایجاد نکرده است

    شما وقتی به خانه می روید با شیرین زبانی های دخترتان همسر شما به یکباره در اولویت دوم قرار گرفته است.وقت شما صرف دخترکی میشود که اتفاقا او هم بسیار دوستش دارد اما نگران جایگاه خود در قلب شما و خانه مشترکتان است.

    کافی است با او در این مورد صحبت کنید.به او بگویید که فرزندتان هرقدر هم عزیز باشد نمیتواند جای مادرش را بگیرد و او همچنان اولویت اول زندگی تان است.

    اما مجبورید وقت بیشتری را صرف فرزند مشترکتان کنید.

    با تمام مشغله ای که دارید رسیدگی به ظاهر ،برنامه ریزی برای رابطه زناشویی و ابراز علاقه به همسرتان را فراموش نکنید.

    بگذارید او احساس امنیت کند تا با قوای بیشتری در کنار شما باشد

    گاهی باید به زن زندگیتان فرصت دهید تا آن احساس مادرانه را کشف کند و آن را در کنار احساس زن بودن ،مدیریت کرده و شکل جدید خانواده را بپذیرد.

    این مطالب برای احساس حسادت پدران نسبت پسران نیز صدق میکند.

  60. کاربران زیر از فروزنده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  61. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    [QUOTE=siavash_en;220673]سلام. فکر میکنم این موضوع بین مادرها و دخترها کمی عادی باشه درسته؟
    البته احتمالا" بسته به میزان علاقه ای که مادر نسبت به پدر داره متفاوته
    پیش بچه هایم به مامانشون محیت میکنم حتی بیرون از خانه میام صورت یا پیشانی اش رو میبوسم.اگر خانه بیام همسرم در اتاقی جایی باشه و همان لحظه متوجه نباشه دخترم ببینه میگه مامان بیا بابا اومده. یا اینکه یک مرتبه من خانه اومدم خانمم یه وسیله رو با پسرم درست میکردن پسرم گفته بود این رو بده به من برو بغل شوهرت اومده.خانمم کلی میخندید.
    این موضوع که باید حتما" وقتی دخترم کاری رو انجام میده در کنارش از خانمم هم تعریف کنم دارم تمرین میکنم
    خانم ها خیلی حساس و پیچیده هستن
    هر سالی که از زندگیت میگذره فکر میکنی نمیشناسی خانمت رو و باید از اول روی یک سری مسائل کار کنی.[/QUOT


    اگه دختر سنش کمتر باشه تا حدودی میشه گفت عادیه و بستگی هم داره که صمیمیت دختر و مادر در چه حد باشه که اون حس حسادت بیشنون پیش نیاد و رفیق باشن با همدیگه
    باید طوری مدیریت کرد که این تبدیل به مسئله ی مهمی نشه و مادر و دختر رو از زاویه دید دختر مقابل هم قرار نده
    خیلی خوبه که به فکر هستین
    وقتی حرفاتونو در مورد خانومتون خوندم دیدم خیلی اخلاقشون شبیه من هست
    من هم تا حدودی کمالگرا هستم

    مثلا این اخلاقای همسر شما در مورد شما رو من نسبت به خونواده ام دارم به خصوص داداش کوچیکم یه وقتایی که تو جاده باشه یا جایی بره بهش نکات مهم رو یادآوری میکنم ، البته سعی می کنم زیاد نشه که باعث ناراحتیش بشه یا مثلا وقتی خونه باشه میگم امروز بهم کم محبت کردی زود باش بگو دوستت دارم! طفلی یه بار هم حرف میزدیم گفتم دوست داشتن که به حرف نیست فقط به عمله روز بعدش گفت بریم بیرون بعدش برام گل خرید با خط خودشم روشو نوشت شاید باورش سخت باشه ولی همون یه شاخه گل برام اندازه یه دنیا ارزشمنده هر روزش نگاهش می کنم و خیلی دوسش دارم یا کلا هدیه هایی که برام میخره به اندازه جونم دوسشون دارم...
    با اینکه 25 سالمه ولی گاهی روی بعضی مسائل ریز میشم و برام حساس میشن
    مثلا چند روز پیش من و مادرم خونه بودیم و من توی اتاق بودم چند دقیقه قبلش که پیش مادرم بودم میدونستم میخواد بره بیرون یه خرید کوچیک داشت
    بعدش من اومدم تو اتاق صدای در رو شنیدم که مادرم از خونه رفت بیرون منم یه لحظه ناراحت شدم که چرا به من نگفت
    بعد به خودم تشر زدم تو این سن و سال دیگه لوس بازی بسه...
    ولی واقعا چند دقیقه حواسم پرت شد که چرا بهم نگفت
    بعد که زود برگشت داشتم خفه میشدم رفتم زودی بهش گفتم متوجه شدم بیرون رفتی تعجب کردم بهم نگفتی چون همیشه هر جایی بره بهم میگه
    مادرمم گفت همین روبروی خونه خرید کردم کردم زودی اومدم ببخشید که بهت نگفتم چیزی لازم داشتی؟ منم گفتم نه فقط تعجب کردم چرا بی خبر رفتی!
    بنده خدا تعجب کرد کلا
    میدونین زیادی احساسی بودن و کمالگرا بودن خیلی وقت ها برای خود شخص سردرگمی و ابهام و اذیت شدن رو به دنبال داره
    باید سعی کرد توقعات از دیگران رو خیلی خیلی کم کرد که باعث نشه آدم اذیت بشه
    معمولا آدم های کمالگرا و احساسی بعضی وقتا پیچیده میشن چون توی موقعیت های مختلف توقعاتشون باید مورد توجه قرار بگیره
    یه نکته هم که یادم رفت بگم این بود که حالا واجب بود گوشی دختر ده سالتون از گوشی مادرش گرون تر باشه؟
    به نظرم آدم تا حدودی ناراحت میشه نه از حس حسادت به دخترش از اینکه حس کنی همسرت بیشتر از تو به دخترت توجه میکنه و براش هزینه میکنه
    شاید بهتر بود گوشی دخترتون ارزون تر و پایین تر بودش.
    البته ببخشید من نظرم رو رک گفتم امیدوارم ناراحت نشین.
    ببخشید حرفام طولانی شد.

  62. 2 کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  63. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32517
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    14
    تشکر شده 22 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    [quote=یلدا 25;220747][quote=siavash_en;2206





    یه نکته هم که یادم رفت بگم این بود که حالا واجب بود گوشی دختر ده سالتون از گوشی مادرش گرون تر باشه؟
    به نظرم آدم تا حدودی ناراحت میشه نه از حس حسادت به دخترش از اینکه حس کنی همسرت بیشتر از تو به دخترت توجه میکنه و براش هزینه میکنه
    شاید بهتر بود گوشی دخترتون ارزون تر و پایین تر بودش.
    البته ببخشید من نظرم رو رک گفتم امیدوارم ناراحت نشین.
    ببخشید حرفام طولانی شد.[/quote]



    مورد خوبی را اشاره کردند منم آقا سیاوش اگ روزی شوورم گوشی بهتر از من برای بچم بگیره ناراحت میشم شاید حتا باهاش برخورد کنم.

  64. کاربران زیر از فروزنده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  65. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32451
    نوشته ها
    135
    تشکـر
    125
    تشکر شده 86 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    نوزاد خیلی خوبه بچه خودت باشه

    مخصوصا" اینکه بوی شیر بده بچه ت رو بو میکشی زنده میشی
    خخخخخخخخخ

    بچه مگه بوی شیر میده؟

  66. کاربران زیر از کاربر انجمن بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  67. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    ممنون. همسرم به دخترم خیلی علاقه داره و خیلی بیشتر از من برای اون زحمت کشیده .اگر بیشتر از من دخترمون رو دوست نداشته باشه کمتر هم دوست نداره.
    بله حتما همینطوره که شما میگید و اتفاقا همین هم برای من باعث سوال شد

    چون تو تاپیک های مختلف و در ابتدای همین تاپیک هم کاملا بارز ومشخص هس که چقدر خانمتون به خانوادش علاقه داره!

    که اگه نداشت شما انقدر عاشقانه در موردشون حرف نمیزدید

    منم گفتم که احتمالا چون مجردم این احساسات رو درکی ندارم ازشون و اینکه گفتم چرا براشون ناراحت کننده صرفا یه حدیث نفس بود با خودم

    که بخوام تجزیه تحلیلش کنم و به جواب برسم

    قصد ناراحت کردنتون رو نداشتم، عذرخواهی میکنم ازتون اگه ناراحت شدید!

  68. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  69. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها

    رزمریم گلی اگه الان خانومشون اومده بود واسه مشاوره ما بهشون میگفتیم که این حس درست نیست بچه میوه عشقه و حتما شوهرتون عاشق شماست
    که اینجور عاشقانه بچتونم دوست داره ولی چون الان شوهرشون راهنمایی میخان باید به ایشون راه کار بدیم
    درست یا غلط خیلی از مادرها به بچشون حسودی میکنن حالا اقا سیاوش که رعایت میکنن پدر من واقعا شورش در اورده واقعا هیچ اهمیتی به مادرم نمیده
    و تمام حواسش به منه فقط


    میدونی تو زندگی مشترک وقتی دو نفر عاشق هم میشن سعی میکنن کوتاه بیان و رعایت کنن مثلا الان اقا سیاوش بجا رعایت کردن بره دعوا کنه با خانومش بگه حست درست نیست
    اصلا خوشایند نیست و این کاری که دارن الان میکنن یعنی عاشقانه دوسشون دارن
    مثلا من زمانی که نامزد داشتم همسرم خیلی خیلی لجباز بود من سعی نمیکردم بهش بگم تو لجبازی کارت اشتباست سعی میکردم تحریکش نکنم که لجبازی نکنه این اسمش عشقه
    ما نمیتونیم تمام نکات منفی طرفمون مثبت کنیم ولی اگر عاشق باشیم میتونیم رعایت حالشو بکنیم
    و این بنظر من خیلی قشنگه
    عزیزم من که نگفتم ایشون عاشق همسرش نیست یا رفتار ایشون بده

    من اصلا قصد بی ادبی و بی احترامی نداشتم

    یا حتی این جسارت رو نکردم که بگم این نکته ی منفی هست در زندگیشون

    فقط گفتم این یه حس عجیبه که من درکش نمیتونم کنم

    و حتی از آقا سیاوش هم خواستم اگه دوس دارن جوابمو ندن

    و خودم هم این درک رو دارم که اصولا در پست های زناشویی نظری نمیذارم، چون واردش نشدم و نمیتونم نظر مساعد بدم

    تو این تاپیک هم هیچ نظر و مشاوره ای ندادم

    فقط گفتم دلیل این حس و رفتار چی میتونه باشه؟! و چرا تو خانما ایجاد میشه...

    همین.

    ان شاءالله که مشکل ایشون هم حل میشه.

  70. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  71. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط فروزنده نمایش پست ها
    آقاسیاوش تای پیک شمابرای من جالب انگیز بود آیا امکان پذیره اگ ازدواج کنم وخدا خواست و دختر دار شدم به دخترم حسادت کنم.

    پس از پرسش از چندنفر و گشت و گذار در مقالات خانواده ومشاوره مطالبی را دیدم بعضی هایش را رونوشت می گذارم امیدوارم مشکل شما برطرف شود

    اگر فرزند شما در آغوش شماست و آن لحظه مادر یا پدر میخواهد در کنارتان باشد آغوش خود را برای همسر بازکنید

    هیچوقت بودن با همسر را بخاطر فرزند به بعد موکول نکنید

    مسئولیت شما قبل از فرزند پروری همسر داری است

    هنگام غذا خوردن همسر باید بر روی صندلی در کنار شما قرار بگیرد و فرزندان در اطراف پدر و مادر قرار بگیرند

    گاهی برای همسرتان عروسک یا گیره سر خریداری کنید تا به او بفهمانید مثل روزهای اول او را دوست دارید و آمدن دخترتان خللی درعشق شما نسبت به همسر ایجاد نکرده است

    شما وقتی به خانه می روید با شیرین زبانی های دخترتان همسر شما به یکباره در اولویت دوم قرار گرفته است.وقت شما صرف دخترکی میشود که اتفاقا او هم بسیار دوستش دارد اما نگران جایگاه خود در قلب شما و خانه مشترکتان است.

    کافی است با او در این مورد صحبت کنید.به او بگویید که فرزندتان هرقدر هم عزیز باشد نمیتواند جای مادرش را بگیرد و او همچنان اولویت اول زندگی تان است.

    اما مجبورید وقت بیشتری را صرف فرزند مشترکتان کنید.

    با تمام مشغله ای که دارید رسیدگی به ظاهر ،برنامه ریزی برای رابطه زناشویی و ابراز علاقه به همسرتان را فراموش نکنید.

    بگذارید او احساس امنیت کند تا با قوای بیشتری در کنار شما باشد

    گاهی باید به زن زندگیتان فرصت دهید تا آن احساس مادرانه را کشف کند و آن را در کنار احساس زن بودن ،مدیریت کرده و شکل جدید خانواده را بپذیرد.

    این مطالب برای احساس حسادت پدران نسبت پسران نیز صدق میکند.


    سلام
    ممنون واسه توضیحاتتون.قابل تامل بودن

  72. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  73. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    [QUOTE=یلدا 25;220747]
    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام. فکر میکنم این موضوع بین مادرها و دخترها کمی عادی باشه درسته؟
    البته احتمالا" بسته به میزان علاقه ای که مادر نسبت به پدر داره متفاوته
    پیش بچه هایم به مامانشون محیت میکنم حتی بیرون از خانه میام صورت یا پیشانی اش رو میبوسم.اگر خانه بیام همسرم در اتاقی جایی باشه و همان لحظه متوجه نباشه دخترم ببینه میگه مامان بیا بابا اومده. یا اینکه یک مرتبه من خانه اومدم خانمم یه وسیله رو با پسرم درست میکردن پسرم گفته بود این رو بده به من برو بغل شوهرت اومده.خانمم کلی میخندید.
    این موضوع که باید حتما" وقتی دخترم کاری رو انجام میده در کنارش از خانمم هم تعریف کنم دارم تمرین میکنم
    خانم ها خیلی حساس و پیچیده هستن
    هر سالی که از زندگیت میگذره فکر میکنی نمیشناسی خانمت رو و باید از اول روی یک سری مسائل کار کنی.[/QUOT


    اگه دختر سنش کمتر باشه تا حدودی میشه گفت عادیه و بستگی هم داره که صمیمیت دختر و مادر در چه حد باشه که اون حس حسادت بیشنون پیش نیاد و رفیق باشن با همدیگه
    باید طوری مدیریت کرد که این تبدیل به مسئله ی مهمی نشه و مادر و دختر رو از زاویه دید دختر مقابل هم قرار نده
    خیلی خوبه که به فکر هستین
    وقتی حرفاتونو در مورد خانومتون خوندم دیدم خیلی اخلاقشون شبیه من هست
    من هم تا حدودی کمالگرا هستم

    مثلا این اخلاقای همسر شما در مورد شما رو من نسبت به خونواده ام دارم به خصوص داداش کوچیکم یه وقتایی که تو جاده باشه یا جایی بره بهش نکات مهم رو یادآوری میکنم ، البته سعی می کنم زیاد نشه که باعث ناراحتیش بشه یا مثلا وقتی خونه باشه میگم امروز بهم کم محبت کردی زود باش بگو دوستت دارم! طفلی یه بار هم حرف میزدیم گفتم دوست داشتن که به حرف نیست فقط به عمله روز بعدش گفت بریم بیرون بعدش برام گل خرید با خط خودشم روشو نوشت شاید باورش سخت باشه ولی همون یه شاخه گل برام اندازه یه دنیا ارزشمنده هر روزش نگاهش می کنم و خیلی دوسش دارم یا کلا هدیه هایی که برام میخره به اندازه جونم دوسشون دارم...
    با اینکه 25 سالمه ولی گاهی روی بعضی مسائل ریز میشم و برام حساس میشن
    مثلا چند روز پیش من و مادرم خونه بودیم و من توی اتاق بودم چند دقیقه قبلش که پیش مادرم بودم میدونستم میخواد بره بیرون یه خرید کوچیک داشت
    بعدش من اومدم تو اتاق صدای در رو شنیدم که مادرم از خونه رفت بیرون منم یه لحظه ناراحت شدم که چرا به من نگفت
    بعد به خودم تشر زدم تو این سن و سال دیگه لوس بازی بسه...
    ولی واقعا چند دقیقه حواسم پرت شد که چرا بهم نگفت
    بعد که زود برگشت داشتم خفه میشدم رفتم زودی بهش گفتم متوجه شدم بیرون رفتی تعجب کردم بهم نگفتی چون همیشه هر جایی بره بهم میگه
    مادرمم گفت همین روبروی خونه خرید کردم کردم زودی اومدم ببخشید که بهت نگفتم چیزی لازم داشتی؟ منم گفتم نه فقط تعجب کردم چرا بی خبر رفتی!
    بنده خدا تعجب کرد کلا
    میدونین زیادی احساسی بودن و کمالگرا بودن خیلی وقت ها برای خود شخص سردرگمی و ابهام و اذیت شدن رو به دنبال داره
    باید سعی کرد توقعات از دیگران رو خیلی خیلی کم کرد که باعث نشه آدم اذیت بشه
    معمولا آدم های کمالگرا و احساسی بعضی وقتا پیچیده میشن چون توی موقعیت های مختلف توقعاتشون باید مورد توجه قرار بگیره
    یه نکته هم که یادم رفت بگم این بود که حالا واجب بود گوشی دختر ده سالتون از گوشی مادرش گرون تر باشه؟
    به نظرم آدم تا حدودی ناراحت میشه نه از حس حسادت به دخترش از اینکه حس کنی همسرت بیشتر از تو به دخترت توجه میکنه و براش هزینه میکنه
    شاید بهتر بود گوشی دخترتون ارزون تر و پایین تر بودش.
    البته ببخشید من نظرم رو رک گفتم امیدوارم ناراحت نشین.
    ببخشید حرفام طولانی شد.


    سلام
    وقتی گوشی رو میگرفتم اصلا" به این فکر نکردم خوب الان دارم یه گوشی بهتر از گوشی خانمم واسه دخترم میگیرم
    فقط به این فکر میکردم دخترم خوشحال باشه
    نمیدانم شاید واقعا" کارم اشتباه بوده ولی از روی قصد و غرض نبود

    درسته آدم های کمالگرا میخوان همه چیز واسشون به نحو احسنت باشه.مثلا" خانم من میگن اگر یک چیزی به بهترین نحو انجام نشه آرامش ندارن.
    اینکه میفرمایید از مادرتون سئوال کردید و.... این هم جزوی از تیپ شخصیتی شماست که میخواهید روی همه چیز اشراف داشته باشید
    همسر من هم دقیقا" این خصوصیت رو دارند
    روزی که میرفتم خواستگاری خانمم با ابنکه از قبل همدیگه رو میشناختیم، دیگران به من میگفتند این دختر حتی از نحوه غذا خوردن و قاشق دست گرفتن طرف هم ایراد میگیره
    از آنجایی که دوست ندارم مسائل خانه رو سرسری بگیرم تلاشم رو میکنم یک فرمی که خانمم هم قادر باشه به اون آرامش برسه این موضوع رو مدیریتش کنم ولی سخته.شما با توجه به اینکه فرمودید چنین تیپ شخصیتی رو دارید ممنون میشم اگر چیزی به ذهنتون رسید در این تایپیک واسم بنویسید.

  74. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط کاربر انجمن نمایش پست ها
    خخخخخخخخخ

    بچه مگه بوی شیر میده؟


    محسن جان بچه وقتی شیر میخوره بوی شیر میگیره پسرم

  75. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    بله حتما همینطوره که شما میگید و اتفاقا همین هم برای من باعث سوال شد

    چون تو تاپیک های مختلف و در ابتدای همین تاپیک هم کاملا بارز ومشخص هس که چقدر خانمتون به خانوادش علاقه داره!

    که اگه نداشت شما انقدر عاشقانه در موردشون حرف نمیزدید

    منم گفتم که احتمالا چون مجردم این احساسات رو درکی ندارم ازشون و اینکه گفتم چرا براشون ناراحت کننده صرفا یه حدیث نفس بود با خودم

    که بخوام تجزیه تحلیلش کنم و به جواب برسم

    قصد ناراحت کردنتون رو نداشتم، عذرخواهی میکنم ازتون اگه ناراحت شدید!



    سلام
    اصلا" ناراحت نشدم چیز خاصی نفرمودید که ناراحت کننده باشه مشکلی نیست
    اینکه بنا دیدید پست بگذارید و نظر بدید جای تشکر داره

  76. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  77. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    سلام
    وقتی گوشی رو میگرفتم اصلا" به این فکر نکردم خوب الان دارم یه گوشی بهتر از گوشی خانمم واسه دخترم میگیرم
    فقط به این فکر میکردم دخترم خوشحال باشه
    نمیدانم شاید واقعا" کارم اشتباه بوده ولی از روی قصد و غرض نبود

    درسته آدم های کمالگرا میخوان همه چیز واسشون به نحو احسنت باشه.مثلا" خانم من میگن اگر یک چیزی به بهترین نحو انجام نشه آرامش ندارن.
    اینکه میفرمایید از مادرتون سئوال کردید و.... این هم جزوی از تیپ شخصیتی شماست که میخواهید روی همه چیز اشراف داشته باشید
    همسر من هم دقیقا" این خصوصیت رو دارند
    روزی که میرفتم خواستگاری خانمم با ابنکه از قبل همدیگه رو میشناختیم، دیگران به من میگفتند این دختر حتی از نحوه غذا خوردن و قاشق دست گرفتن طرف هم ایراد میگیره

    از آنجایی که دوست ندارم مسائل خانه رو سرسری بگیرم تلاشم رو میکنم یک فرمی که خانمم هم قادر باشه به اون آرامش برسه این موضوع رو مدیریتش کنم ولی سخته.شما با توجه به اینکه فرمودید چنین تیپ شخصیتی رو دارید ممنون میشم اگر چیزی به ذهنتون رسید در این تایپیک واسم بنویسید.

    سلام
    با مشخصه هایی که گفتین بله دقیقا درک میکنم همسرتون رو چجوری هست اخلاقشون
    یه سوال همسرتون شاغل هستن؟
    چون اگه شاغل باشن باید وقت بیشتری برای بچه ها به خصوص دخترتون در نظر بگیرن که از محبت و صمیمیت مادرانه بیشتری برخوردار باشن
    پس خیلی ایده آل بودین که همسرتون برای ازدواج انتخابتون کردن
    این مشخصه ها تا حدودی به نظرم به احساساتی بودن و کمالگرایی بودن مربوط میشه
    گاهی واقعا برای خود من هم سخت میشه
    گاهی وقتا مدام باید در حال جنگ بین عقل و احساسم باشم و یا اینکه سعی کنم احساسی تصمیم نگیرم

    گاهی هم بخوام برانامه ای رو تو زندگیم شروع کنم انقدر وسواس به خرج میدم که چجوری انجام بدم که خوب بشه و بدون ایراد گاهی مدت ها طول میکشه که عملی کنم برنامه ام رو حتی شاید خیلی هم دیر بشه..!
    البته مدتیه سعی می کنم این ها رو کمتر کنم
    چون واقعا احساس رو باید کنترل کرد هر چیزی زیادیش آسیب زا میشه...

    هر کسی جایگاه خودش رو تو این دنیا داره
    واسه کسایی مثل من و همسر شما این چیزا بیشتر از بقیه به چشم میاد
    همونطور که من از خونواده ام انتظار داشتم اگه صد تا عروس هم تو خونه ما باشه اون ها اولین اولیتشون مثل همیشه من باید باشم
    همسر شما هم به نظرم این انتظار رو دارند
    وقتی بچه ها نبودن شما و همسرتون بودین و اولین اولویت برای شما ایشون بودن
    خب وقتی بچه ها میان که نباید این جایگاه عوض بشه
    سعی کنین همیشه اولین اولویت رو برای همسرتون نگه دارین
    که باعث ایجاد مشکل با بچه ها هم نشه
    و سعی کنین این رو به بچه هاتون هم نشون بدین که بدونن جایگاه مادرشون رو
    مثلا اگه دخترتون دفعات زیادی خواست با شما بیاد خرید کنه و یا جای دیگه بره بگید مادرتم باید باشه که متوجه بشه نظر مادرش هم مهمه توی انتخاب هاش


    راستش الان که دقیقتر فکر می کنم اگه خودم تو همچین موقعیتی بودم واقعا ناراحت میشدم شدید... حالا شاید آدم به خاطر طرف مقابلش نتونه به روی خودش بیاره ولی خب از حق نگذریم ناراحت کننده است من رو ببخشید که رک حرف میزنم این ها نظر شخصیمه چون فرمودین بیان کنم واضح عرض می کنم
    ولی خب یه دلیلش هم اینه که آدم وقتی کسی رو دوست داره ازش هم انتظارش یبشتر میشه

    به دو دلیل ناراحت کننده است این موضوع برای یه خانوم البته همه مثل هم نیستن شاید بعضیا راحت از کنارش بگذرن و براشون اهمیتی نداشته باشه
    یکی اینکه چرا وقتی برای دخترتون گوشی میخواستین بخرین مادرش نباید باشه؟
    زیاد با هم بودن دختر و پدر باعث وابستگی و عاطفه شدید بینشون میشه و یه جورایی ممکنه دختر از مادر دور بشه باید خیلی دقت کرد تعادل رو نگه داشت
    دختر درسته باباییه ولی مادرش هم خیلی عزیزه واسش
    من به شخصه اولین کسی که بعد خدا دوسش دارم و برام عزیزه مادرمه البته پدرم رو هم خیلی دوست دارم ولی کمی بیشتر مادرم رو
    و همین محبت و صمیمی زیادی باعث شده بهش حس حسادت نداشته باشم
    شاید فقط من اینجوری باشم ولی خب وقتی بررسی میکنم میبینم مادرم مثل یه رفیق همیشه پایه همیشه کنارم بوده با غمم غصه میخورده با شادی هام شاد
    بدون اینکه ازم توقعی داشته باشه البته همه مادرا اینجورین
    وقتی دلم میگیره تا جایی که بتونم با مادرم حرف میزنم
    حتی معمولا روم نمیشه از بابام پول بگیرم و به مادرم میگم
    نه اینکه پدرمو دوست نداشته باشم ها ولی خب روش برام یه مقدار سنگینه یه وقتایی
    به راحتی توی بغل مادرم میرم و بوسش میکنم
    ولی بابام مگه خودش پیشقدم بشه یا خیلی کم پیش میاد من اینکارم انجام بدم ازش خجالت میکشم یه جورایی...
    یا اینکه گاهی مادرم زیاد به برادرم محبت میکنه به شوخی میگم کاری نکنین حسودی کنم بسه دیگه
    البته شوخیه ولی خب میخاوم بگم برام مهمه
    هرچند پدرمادرم بارها میگن داداشات یه طرف تو یه طرف و میگن که خیلی منو دوست دارن


    دوم اینکه خب کمی بهتر بود دقت میکردین به این مسئله حالا هم اشکالی نداره میتونین از دلشون در بیارین و بگین که عمدی نبوده و شما به فکر بودین
    و این هم به نظرم برمیگرده به دیدگاه کلی نگری آقایون و یا اینکه چون سرتون شلوغ بوده یادتون نبوده اون موضوع رو
    پس سعی کنین از دلش در بیارین
    بگین صد تا پسر دختر دوست داشتنی هم داشته باشین براتون جای همسرتون رو نمیگیرن
    میتونین یه شاخه گل رز به خصوص سرخش براشون بگیرین یا یه چیز دیگه که ناراحتیش از بین بره
    و سعی کنین حالا که اخلاق همسرتون رو کاملا میدونین خیلی مراقبش باشین
    فقط بچه ها نیستن که به توجه زیاد نیاز داشته باشن
    سعی کنین یه وقت هایی رو فقط برای همسرتون باشین مثل دوران مجردی که احساس نکنن با اومدن بچه ها شما محبت و توجه تون کم شده و سعی کنین این رو بچ هها هم بفهمونین که چقدر مادرشون برای شما و خودشون باید عزیز باشه
    خلاصه طوری مدیریت کنین که همیشه همسرتون مثل اول براتون خاص باشه به نسبت بقیه
    وی اینکه سعی کنین همیشه با همسرتون رفیق باشین یعنی اگه از رفتار شما ناراحت شد بیاد بهتون بگه و اگه سوع تفاهمی شده باشه زودی حل بشه و باعث ناراحتی نشه
    و نشون بدین همیشه برای شما مهمه هم حضورش و خودش

    یه نکته دیگه هم اینجاست که به نظرم خریدن چیزای خیلی گرون برای بچه تو سن پایین باعث میشه توقعاتش هم با خودش رشد کنه
    اینکه شما ثروتمند هستین جای شکرش باقیه ولی توقع داشته باشین که آینده انتظار بچه ها هم زیاد میشه تا حدودی
    بعضی بچه ها تو سن کم انتظار دارن ماشین داشته باشن و چیزایی از این دست
    البته این رو خودتون میتونین دقیقتر بررسی کنین.



  78. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  79. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها



    سلام
    با مشخصه هایی که گفتین بله دقیقا درک میکنم همسرتون رو چجوری هست اخلاقشون
    یه سوال همسرتون شاغل هستن؟
    چون اگه شاغل باشن باید وقت بیشتری برای بچه ها به خصوص دخترتون در نظر بگیرن که از محبت و صمیمیت مادرانه بیشتری برخوردار باشن
    پس خیلی ایده آل بودین که همسرتون برای ازدواج انتخابتون کردن
    این مشخصه ها تا حدودی به نظرم به احساساتی بودن و کمالگرایی بودن مربوط میشه
    گاهی واقعا برای خود من هم سخت میشه
    گاهی وقتا مدام باید در حال جنگ بین عقل و احساسم باشم و یا اینکه سعی کنم احساسی تصمیم نگیرم

    گاهی هم بخوام برانامه ای رو تو زندگیم شروع کنم انقدر وسواس به خرج میدم که چجوری انجام بدم که خوب بشه و بدون ایراد گاهی مدت ها طول میکشه که عملی کنم برنامه ام رو حتی شاید خیلی هم دیر بشه..!
    البته مدتیه سعی می کنم این ها رو کمتر کنم
    چون واقعا احساس رو باید کنترل کرد هر چیزی زیادیش آسیب زا میشه...

    هر کسی جایگاه خودش رو تو این دنیا داره
    واسه کسایی مثل من و همسر شما این چیزا بیشتر از بقیه به چشم میاد
    همونطور که من از خونواده ام انتظار داشتم اگه صد تا عروس هم تو خونه ما باشه اون ها اولین اولیتشون مثل همیشه من باید باشم
    همسر شما هم به نظرم این انتظار رو دارند
    وقتی بچه ها نبودن شما و همسرتون بودین و اولین اولویت برای شما ایشون بودن
    خب وقتی بچه ها میان که نباید این جایگاه عوض بشه
    سعی کنین همیشه اولین اولویت رو برای همسرتون نگه دارین
    که باعث ایجاد مشکل با بچه ها هم نشه
    و سعی کنین این رو به بچه هاتون هم نشون بدین که بدونن جایگاه مادرشون رو
    مثلا اگه دخترتون دفعات زیادی خواست با شما بیاد خرید کنه و یا جای دیگه بره بگید مادرتم باید باشه که متوجه بشه نظر مادرش هم مهمه توی انتخاب هاش


    راستش الان که دقیقتر فکر می کنم اگه خودم تو همچین موقعیتی بودم واقعا ناراحت میشدم شدید... حالا شاید آدم به خاطر طرف مقابلش نتونه به روی خودش بیاره ولی خب از حق نگذریم ناراحت کننده است من رو ببخشید که رک حرف میزنم این ها نظر شخصیمه چون فرمودین بیان کنم واضح عرض می کنم
    ولی خب یه دلیلش هم اینه که آدم وقتی کسی رو دوست داره ازش هم انتظارش یبشتر میشه

    به دو دلیل ناراحت کننده است این موضوع برای یه خانوم البته همه مثل هم نیستن شاید بعضیا راحت از کنارش بگذرن و براشون اهمیتی نداشته باشه
    یکی اینکه چرا وقتی برای دخترتون گوشی میخواستین بخرین مادرش نباید باشه؟
    زیاد با هم بودن دختر و پدر باعث وابستگی و عاطفه شدید بینشون میشه و یه جورایی ممکنه دختر از مادر دور بشه باید خیلی دقت کرد تعادل رو نگه داشت
    دختر درسته باباییه ولی مادرش هم خیلی عزیزه واسش
    من به شخصه اولین کسی که بعد خدا دوسش دارم و برام عزیزه مادرمه البته پدرم رو هم خیلی دوست دارم ولی کمی بیشتر مادرم رو
    و همین محبت و صمیمی زیادی باعث شده بهش حس حسادت نداشته باشم
    شاید فقط من اینجوری باشم ولی خب وقتی بررسی میکنم میبینم مادرم مثل یه رفیق همیشه پایه همیشه کنارم بوده با غمم غصه میخورده با شادی هام شاد
    بدون اینکه ازم توقعی داشته باشه البته همه مادرا اینجورین
    وقتی دلم میگیره تا جایی که بتونم با مادرم حرف میزنم
    حتی معمولا روم نمیشه از بابام پول بگیرم و به مادرم میگم
    نه اینکه پدرمو دوست نداشته باشم ها ولی خب روش برام یه مقدار سنگینه یه وقتایی
    به راحتی توی بغل مادرم میرم و بوسش میکنم
    ولی بابام مگه خودش پیشقدم بشه یا خیلی کم پیش میاد من اینکارم انجام بدم ازش خجالت میکشم یه جورایی...
    یا اینکه گاهی مادرم زیاد به برادرم محبت میکنه به شوخی میگم کاری نکنین حسودی کنم بسه دیگه
    البته شوخیه ولی خب میخاوم بگم برام مهمه
    هرچند پدرمادرم بارها میگن داداشات یه طرف تو یه طرف و میگن که خیلی منو دوست دارن


    دوم اینکه خب کمی بهتر بود دقت میکردین به این مسئله حالا هم اشکالی نداره میتونین از دلشون در بیارین و بگین که عمدی نبوده و شما به فکر بودین
    و این هم به نظرم برمیگرده به دیدگاه کلی نگری آقایون و یا اینکه چون سرتون شلوغ بوده یادتون نبوده اون موضوع رو
    پس سعی کنین از دلش در بیارین
    بگین صد تا پسر دختر دوست داشتنی هم داشته باشین براتون جای همسرتون رو نمیگیرن
    میتونین یه شاخه گل رز به خصوص سرخش براشون بگیرین یا یه چیز دیگه که ناراحتیش از بین بره
    و سعی کنین حالا که اخلاق همسرتون رو کاملا میدونین خیلی مراقبش باشین
    فقط بچه ها نیستن که به توجه زیاد نیاز داشته باشن
    سعی کنین یه وقت هایی رو فقط برای همسرتون باشین مثل دوران مجردی که احساس نکنن با اومدن بچه ها شما محبت و توجه تون کم شده و سعی کنین این رو بچ هها هم بفهمونین که چقدر مادرشون برای شما و خودشون باید عزیز باشه
    خلاصه طوری مدیریت کنین که همیشه همسرتون مثل اول براتون خاص باشه به نسبت بقیه
    وی اینکه سعی کنین همیشه با همسرتون رفیق باشین یعنی اگه از رفتار شما ناراحت شد بیاد بهتون بگه و اگه سوع تفاهمی شده باشه زودی حل بشه و باعث ناراحتی نشه
    و نشون بدین همیشه برای شما مهمه هم حضورش و خودش

    یه نکته دیگه هم اینجاست که به نظرم خریدن چیزای خیلی گرون برای بچه تو سن پایین باعث میشه توقعاتش هم با خودش رشد کنه
    اینکه شما ثروتمند هستین جای شکرش باقیه ولی توقع داشته باشین که آینده انتظار بچه ها هم زیاد میشه تا حدودی
    بعضی بچه ها تو سن کم انتظار دارن ماشین داشته باشن و چیزایی از این دست
    البته این رو خودتون میتونین دقیقتر بررسی کنین.





    سلام ممنون از توضیحاتتون
    همسرم در حال حاضر شاغل نیستن قبل تر یک مدت پیش من شرکت می اومدن یک مدت هم در دانشگاه کار میکردن میگفتن خسته میشن و دیگه دوست نداشتن سرکار باشند.
    با اینکه مخالفتی نداشتم و به عهده ایشون گذاشته بودم ولی خیلی مایل نیستم خانمم سرکار باشن بخاطر روحیه حساسی که دارن.
    منم ایده آل نبودم فقط فاکتورهایی که مد نظر همسرم بود رو داشتم
    برای خرید گوشی همانطور که قبلا" عرض کردم قرار بود همسرم باشن دیگه کاری واسشون پیش اومد
    همکلاسی ها و دوستان دخترم اون مدل گوشی رو گرفته بودن و اون هم میخواست و من نمیتونستم واسش نگیرم چون میگم بچه است توی دلش می مونه
    از طرفی شما وقتی بتوانی به تربیت و سر و لباس فرزندت و چیزهایی که میخواد خوب رسیدگی کنی احساس رضایت داری.بچه تون نمادی از شخصیتت هست
    نکته دیگه اینکه کلا" ظرفیت ناراحتی خانمم یا دیدن بغض و اشکش رو ندارم اعصابم خورد میشه
    درباره این موضوعات هم با خانمم صحبت کردم در این چند روز...به من گفتش همین که بفکری کافیه واسم مشکلی نیست.

  80. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  81. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32451
    نوشته ها
    135
    تشکـر
    125
    تشکر شده 86 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    محسن جان بچه وقتی شیر میخوره بوی شیر میگیره پسرم
    خخخخخخخخخ

    ولی جدا اون بوی شیر نیستا... شیر مگه بو میده

  82. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط کاربر انجمن نمایش پست ها
    خخخخخخخخخ

    ولی جدا اون بوی شیر نیستا... شیر مگه بو میده


    شیر خشک بچه یه بوی خاص داره. مگه تا بحال شیرخشک ندیدی؟
    شیر خشک به عنوان یه مکمل غذایی در ورزش هم استفاده میشه.

  83. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  84. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام ممنون از توضیحاتتون
    همسرم در حال حاضر شاغل نیستن قبل تر یک مدت پیش من شرکت می اومدن یک مدت هم در دانشگاه کار میکردن میگفتن خسته میشن و دیگه دوست نداشتن سرکار باشند.
    با اینکه مخالفتی نداشتم و به عهده ایشون گذاشته بودم ولی خیلی مایل نیستم خانمم سرکار باشن بخاطر روحیه حساسی که دارن.
    منم ایده آل نبودم فقط فاکتورهایی که مد نظر همسرم بود رو داشتم
    برای خرید گوشی همانطور که قبلا" عرض کردم قرار بود همسرم باشن دیگه کاری واسشون پیش اومد
    همکلاسی ها و دوستان دخترم اون مدل گوشی رو گرفته بودن و اون هم میخواست و من نمیتونستم واسش نگیرم چون میگم بچه است توی دلش می مونه
    از طرفی شما وقتی بتوانی به تربیت و سر و لباس فرزندت و چیزهایی که میخواد خوب رسیدگی کنی احساس رضایت داری.بچه تون نمادی از شخصیتت هست
    نکته دیگه اینکه کلا" ظرفیت ناراحتی خانمم یا دیدن بغض و اشکش رو ندارم اعصابم خورد میشه
    درباره این موضوعات هم با خانمم صحبت کردم در این چند روز...به من گفتش همین که بفکری کافیه واسم مشکلی نیست.

    خواهش می کنم
    موفق باشن
    درسته پس با این حال همین که به فکر بودین خیلی خوبه و همسرتون یقینا خوشحال میشن از این بابت که توجه میکنین و اهمیت میدین
    بعلاوه که فرمودین یادتون نبوده گوشی دخترتون گرون تر از گوشی همسرتونه
    گاهی این حالت ها اتفاقی پیش میاد ولی همیشه سعی کنین حتی اگه احساس کردین کم توجهی کردین تو یه زمینه به زبون بیارین و دل همسرتون رو بدست بیارین
    همچنین بهشون بگین هر موقع از چیزی ناراحت شدن بیان کنن که زود رفع بشه و نگرانی پیش نیاد.
    با آرزوی موفقیت و خوشبختی روزافزون.

  85. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  86. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32451
    نوشته ها
    135
    تشکـر
    125
    تشکر شده 86 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    شیر خشک بچه یه بوی خاص داره. مگه تا بحال شیرخشک ندیدی؟
    شیر خشک به عنوان یه مکمل غذایی در ورزش هم استفاده میشه.
    قوطیشو دیدم. اما خودشو نه... دیدید سلام ما رو هم برسونید

  87. کاربران زیر از کاربر انجمن بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  88. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مدیریت رابطه در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    خواهش می کنم
    موفق باشن
    درسته پس با این حال همین که به فکر بودین خیلی خوبه و همسرتون یقینا خوشحال میشن از این بابت که توجه میکنین و اهمیت میدین
    بعلاوه که فرمودین یادتون نبوده گوشی دخترتون گرون تر از گوشی همسرتونه
    گاهی این حالت ها اتفاقی پیش میاد ولی همیشه سعی کنین حتی اگه احساس کردین کم توجهی کردین تو یه زمینه به زبون بیارین و دل همسرتون رو بدست بیارین
    همچنین بهشون بگین هر موقع از چیزی ناراحت شدن بیان کنن که زود رفع بشه و نگرانی پیش نیاد.
    با آرزوی موفقیت و خوشبختی روزافزون.


    سلام
    ممنونم از شما

  89. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تشخیص 64 بیت یا 32 بیت بودن ویندوز
    توسط CÆSAR در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-10-2015, 12:06 AM
  2. داشته هایت را مدیون نداشته هایت هستی
    توسط مرسانا 19 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 06-13-2015, 04:41 PM
  3. مدیریت رمز گذاری وامنیت همه جانبه گوشی
    توسط Dr . Security در انجمن موبایل
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-15-2015, 09:11 PM
  4. وایبر با قابلیت ارسال ویدئو با کیفیت بالا
    توسط Dr . Security در انجمن موبایل
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-24-2015, 11:06 AM
  5. نظارت و مدیریت فعالیت های فرزندان HomeGuard Activity Monitor
    توسط Dr . Security در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 03-16-2015, 06:10 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد