نوشته اصلی توسط
به اسم زندگی
سلام لطفا کمک کنید.من با عقدم 4 ساله که ازدواج کردم خونوادم به ازدواجم راضی نبودن شوهرم با اصرار زیاد و گفتن از عشقو عاشقی باعث این ازدواج شد.دلایل مخالفت خونوادم:وضعیت مالی در حد صفرش با یه سال سابقه کار و حقوق متوسط خونه نداشت خونوادش تو حاشیه تهران بودن خودش ازم کوچیکتره شغل و موقعیت اجتماعی درست و حسابی نداشت.در حالیکه من تو همون زمان موقعیتای عالی ازدواج داشتم و خواهر بزرگترمم وضعیت زندگیش اوکی بود.خلاصه اینارو گفتم بدونیین با چه بدبختی ازدواج کردم.اوایل عقد متوجه وابستگی زیاد از حدش به خونوادش شدم به طور آزار دهنده ای.و کم کم اخلاقای خیلی تندش برام روشن شد. شخصیت شوهرم:کینه ای. اهل انتقام قضاوت بیجا تعصب زیاد رو خونواده حساسیت زیادش.بد دهنی دست بزن.مشکل عمده من الان باهاش اینه که بسیار بددهنه و به مادر پدر من فحشای بدی تو دعوا میده و اگه من عکس العمل نشون بدم دستش روم بند میشه و به طرز وحشیانه ای منو میزنه یه بار تو اتوبان تهران به من فحش خواهر داد گفتم خواهر خودته و اون ماشینو نگه داشت و وسط اتوبان با مشت و لگد افتاد به جونم.تا حالا جای کبودیاش بارها رو بدنم مونده بود من تا نصفه راه پزشک قانونی اقدام کردم ولی منصرف شدم خونوادم در جریان حساستش به خونوادش هستن ولی از دست بزنش خبر ندارن بعد جالب اینه بعد زدن اصلا عذرخواهی نمیکنه میگه خودت باعث شدی.همه اینا جدا از بی منطقیش بچگیش .عدم توانای تجزیه تحلیل درست مسایل هستش.منو برده تو حاشیه تهران تا جایی که روم نمیشه به کسی بگم کجا زندگی میکنم چون خونوادم هیچکدوم اینجور جاها نبودن ولی من با همه چیش ساختم ولی این اخلاق جنگی بودنش دیگه داره عاصیم میکنه سر موضوعات بسیار بی اهمیت شر درست میکنه.کلا دعوایین این آقا دو بار عموهاشو زده تو بحث با پدرش.هفته قبل سر یه موضوع بی اهمیت به من فح شمادر داد من خیلی عصبی شدم رفتم سمتش گردنشو گرفتم گفتم به مادرم فحش نده اونم شروع کرد به زدنم و ش************دن وسایل خونه اونقدر بهم مشت زد تا 5 روز بدنم درد میکرد و خون بالا آوردم همون موقع ولی یاصلا به روش نیاورد.راستش دیگه تحمل ندارم احساس خفت میکنم میخوام برم خونه پدر مادرم که شهرستانن. شوهر من فقط زمانی که خوبه واقعا خوبه ولی به شرط خوبه یعنی فقط وقتی خیالش از رفت و آمدش با خونوادش راحت باشه.شوهرم سالمه کاریه مسولیت پذیره ولی از نظرش زن یعنی کسی که خدمتکار خونه و مرده با وجود این که من شاغلم هستم همیشه همه چی زندگیم مرتبه از لحاظ زناشوییم هیچ کمبودی نداشته ولی بسیار عصبی و بی منطقه و من دارم به طلاق فکر میکنم راهنماییم کنید.ضمنا من همه راهیو امتحان کردم باهاش اکثر وقتا سکوت میکردم موقع فحش دادناش تا به این جاها نرسه.ولی همیشه سخته واقعا.