یا سلام
حدود 15 سال هست که ازدواج کردیم و دارای یک فرزند پسر هستیم اوایل ازدواج وضع مالی خوبی نداشتم ولی با تلاش تونستم خانه ای بخرم و ماشی هم همینطور در زمان ازدواج هر دو ما لیسانس داشتیم و من برای کار دگر ادامه تحصیل ندادم ولی همسرم دوست داشت ادامه تحصیل بده و تا فوق لیسانس ادامه داد بعد از مدتی خانه را می خواستیم عوض کنیم همسرم گفت منزل را به نام من کن و من هم به خاطر علاقه ای که به ایشان داشتم خانه و ماشی را به نام ایشان زدم بعد از یک مدت یک بورسیه از مالزی برای ایشان آمد و گفت که باید برم و درس را ادامه دهم و بعد از آن پیشنهاد داد یک وکالت نامه برای گرفتن پاسپورت بدون اجازه همسر به او بدهم و من هم چون علاقه شدیدی به ایشان داشتم به ایشان وکالت را دادم ایشان الان سال آخر دکتری هست بعد از مدتی دیگر آن کسی که اول بود نیست مرتب می گه این خانه مال منه دیگه شوهر می خوام چیکار بدون اینکه به من بگه از ایران خارج میشه و پسرم هم را با خودش می بره . من الان تصمیم گرفتم یک خانه احاره ای دست و پا کنم و تنها زندگی کنم . با دوست هایی هم نشت و بر خاست می کنه که همه اگثرا طلاق گرفتن کلام ایشون اینه که اینا دیگه آقا بالا سر ندارن دارن راحت زندگی می کنند . هر وقت یاد کارهایی که من براش انجام دادم و ایشان با خیله و فریب آن وکالت و دیگر چیزها را از من گرفت به سادگی خودم لعنت می فرستم . الان ایشان استاد دانشگاه هستند و من دیگر نمی دانم چکاری انجام دهم . لطفا من را راهنمایی کنید