نمایش نتایج: از 1 به 18 از 18

موضوع: مشکل شدید من با جدای همسرم

1515
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31257
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل شدید من با جدای همسرم

    سلام عرض ادب خدمت تمامی دوستان مشکلی داشتم که میخواستم از شما کمکمی بگیرم یه سال پیش با دختری اشنا شدم باهاش ازدواج کردم اما بعد عروسی متوجه شدم ایشون مشکلات فراوانی دارن ایشون خیلی سر خود عمل میکردن اشپزی نمیکردن خونه رو تمیز نمیکردن بچه دار نمیخواستن بشن با همه از جمله مادرم مشکل فراوانی داشتن حتی با داداشش خواهرش مشکل داشت شیش صبح میرفت بیرون منم دیگه خسته شدم ب صورت توافقی از هم جدا شدیم طلاق پیشنهاد پدرش بکپود اما الان دو ماهی میشه ک جدا شدیم هیچی نمیفهمیدم الان یه هفتس بد جور رفتم تو لک همش ناراحتی میکنم غمگینم استرص شدیدی دارم بی غذا شدم خوابم بهم خورده احساس میکنم دوستش داشتم میخواستم بدونم چند ثانیه ببینمش ولی نمیشه خیلی تلاش میکنم نمیشه ببینمش میخواستم بدونم اونی ک ازم اصرار داشت ک طلاقش ندم بنظرتون چنین حسی داره یا الان منو فراموش کرده راحت داره کنار میاد با این مسعله خیلی گریه میکرد قبل جدایی ولی تو دادگاه چیزی نفهمیدم لطفا منو راهنمایی کنید اینم بگم ک کوچیکترین و شخصیترین مسایل زندگیمونو ب مادرش خبر میدا د اونم براش نسخه میپیچید یا حق

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    سلام

    دوست عزیز بعد از جدایی این حسها طبیعیه

    درست تو این رابطه خیلی اذیت شدید اما بعد جدایی چون تغییر بزرگی تو زندگیتون بجود میاد

    دچار حسهای منفی میشید که بزرگترینش دلتنگیه

    که کم کم به مرور زمان کم رنگ میشن

    میدونم زندگیتون دچار شک بزرگی شده ولی باید سعی کنید

    سرتون رو با تفریحاتی که دوست دارید گرم کنید با دوستاتون دردل کنید تا این مشکل رو هضم کنید

    و بپذیرید.

    درک میکنم ممکنه دلتون بخواد برگردید و با ایشون دوباره ازدواج کنید ولی بدونید

    هیچ چیز تغیری نکرده اون خانوم هنوز بی مسئولیته هنوز همون مشکلاتی رو داره

    که شما بخاطرش ازش جدا شدید که ایشونم مایل بودن به جدایی..

    میدونید همیشه همینطوریم تو یه رابطه به شدت ازذیت میشیم و با هزار دردو فلاکت

    خودمون رو از رابطه جدا میکنیم(که جدا شدن از رابطه مسموم بهترین کاره)

    زمانی که جدا شدیم و نصفه راهو اومدیم میریم تو فکر خیال اون رابطه مسموم که دوباره برش گردونیم!!

    خواهش میکنم دوباره به فکر برگردونن ایشون نیوفتیدو فراموش نکنید هیچی عوض نشده

    و اینکه حالا که جدا شدید قدمهای بعدی رو بردارید

    راه اسونی نیست ولی تا اینجا که اومدید مطمنا از پس بقیه راه هم

    بر میاد

    براتون دعا میکنم ارامشتون بدست بیارید
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  3. 6 کاربران زیر از سمیراه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31257
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    من کاری ندارم باهاش فقط این مسعله رو میخ ام بدونم میخوام بدونم اونی ک اینقدر اعدا داشت عاشقمو دوستم داره الان کجاس ایا اونم مثل من ناراحته یا داره راحت زندگی میکنه خیلی کنجکاوم بدونم

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahimgms نمایش پست ها
    من کاری ندارم باهاش فقط این مسعله رو میخ ام بدونم میخوام بدونم اونی ک اینقدر اعدا داشت عاشقمو دوستم داره الان کجاس ایا اونم مثل من ناراحته یا داره راحت زندگی میکنه خیلی کنجکاوم بدونم
    اگر فقط میخواین اینو بدونین؛مطمین باشید اون هم ناراحته و حتما بیشر از شما
    چون خانوم ها هم احساسی ترن و هم زودتر وابسته میشن و جدایی از مردشون حتی اگر بدترین مرد دنیا هم باشه خیلی سخته !

    ولی حالا دیگه شما فقط میتونین به پیش رو نگاه کنین و ایندتون رو درست بسازید ؛باقی موندن در گذشته فقط شما رو از پیش رفتن در اینده باز نگه میداره .

    اگر هم نسبت به ایشون احساس دین یا دلتنگ یا عذاب وجدان دارید ؛برای خوشبختیشون دعا کنید .بگید انشالله جفتتون اینده ای روشن خوشبختی عاقبت بخیری نصیبتون بشه .

  6. 3 کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19270
    نوشته ها
    802
    تشکـر
    817
    تشکر شده 1,156 بار در 552 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahimgms نمایش پست ها
    سلام عرض ادب خدمت تمامی دوستان مشکلی داشتم که میخواستم از شما کمکمی بگیرم یه سال پیش با دختری اشنا شدم باهاش ازدواج کردم اما بعد عروسی متوجه شدم ایشون مشکلات فراوانی دارن ایشون خیلی سر خود عمل میکردن اشپزی نمیکردن خونه رو تمیز نمیکردن بچه دار نمیخواستن بشن با همه از جمله مادرم مشکل فراوانی داشتن حتی با داداشش خواهرش مشکل داشت شیش صبح میرفت بیرون منم دیگه خسته شدم ب صورت توافقی از هم جدا شدیم طلاق پیشنهاد پدرش بکپود اما الان دو ماهی میشه ک جدا شدیم هیچی نمیفهمیدم الان یه هفتس بد جور رفتم تو لک همش ناراحتی میکنم غمگینم استرص شدیدی دارم بی غذا شدم خوابم بهم خورده احساس میکنم دوستش داشتم میخواستم بدونم چند ثانیه ببینمش ولی نمیشه خیلی تلاش میکنم نمیشه ببینمش میخواستم بدونم اونی ک ازم اصرار داشت ک طلاقش ندم بنظرتون چنین حسی داره یا الان منو فراموش کرده راحت داره کنار میاد با این مسعله خیلی گریه میکرد قبل جدایی ولی تو دادگاه چیزی نفهمیدم لطفا منو راهنمایی کنید اینم بگم ک کوچیکترین و شخصیترین مسایل زندگیمونو ب مادرش خبر میدا د اونم براش نسخه میپیچید یا حق
    سلام چه فرقی داره ؟
    اگر بدونید مثل شما تو عذابه حالتون خوب میشه؟!؟؟!!!!
    اگر بدونید حالش خوشه ناراحت میشید؟
    چه فایده ای داره؟
    به درد هم نمیخوردید جدا شدید دیگه حالتون برای هم چه اهمیتی داره مهم اینه تعلقی بهم ندارید
    پس جلو روتون نگاه کنید و سعی کنید ازین شکست به عنوان تجربه نگاه کنید دوست عزیز
    امضای ایشان
    دل بردی
    از
    من
    به یغما
    ای ترک غارتگره من

  8. 4 کاربران زیر از آراد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31257
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    ممنون دوستان عزیز ولی یه ندایی قلبی بهم میگه ک اون بر میگرده منو اون بیچاره نقشی در این جدای نداشتیم تصمیم گیرنده اصلی مادرشو مادرم بودن من شاید با این مشکلاتش سالها مسساختم چون دوستش داشتم ولی تصمیم گیرنده ما نبودیم

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19270
    نوشته ها
    802
    تشکـر
    817
    تشکر شده 1,156 بار در 552 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahimgms نمایش پست ها
    ممنون دوستان عزیز ولی یه ندایی قلبی بهم میگه ک اون بر میگرده منو اون بیچاره نقشی در این جدای نداشتیم تصمیم گیرنده اصلی مادرشو مادرم بودن من شاید با این مشکلاتش سالها مسساختم چون دوستش داشتم ولی تصمیم گیرنده ما نبودیم
    همین الان نوشتی سرخود بود و ... خسته شدم توافقی جدا شدیم
    ازدواج کرده بودید این که شوخی نیست
    مگه بچه 6 ساله اید که ماماناتون اجبار کردن جداشید
    جفتتون خواستید مطمن باش نمی خواستید کسی نمیتونست بزور طلاقتون بگیره
    خودتون گول نزنید
    امضای ایشان
    دل بردی
    از
    من
    به یغما
    ای ترک غارتگره من

  11. کاربران زیر از آراد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط آراد نمایش پست ها
    سلام چه فرقی داره ؟
    اگر بدونید مثل شما تو عذابه حالتون خوب میشه؟!؟؟!!!!
    اگر بدونید حالش خوشه ناراحت میشید؟
    چه فایده ای داره؟
    به درد هم نمیخوردید جدا شدید دیگه حالتون برای هم چه اهمیتی داره مهم اینه تعلقی بهم ندارید
    پس جلو روتون نگاه کنید و سعی کنید ازین شکست به عنوان تجربه نگاه کنید دوست عزیز
    ببینید بهرحال چند سال با هم زندگی کردن
    بعد از خدا زن و شوهر نزدیک ترین موجودات به هم هستن
    پس نمیشه گفت چرا ایشون ناراحتن و حرفی که شما میگید رو !!!
    میگم هر چقدر هر کدومشون بد بوده باشن جای خالیشون تو تک تک حظاتشون یا جای جای خونه احساس میشه
    پس احساسات الانشون کاملااااا طبیعیه
    فقط باید با مشغول کردن خودشو باهاش کنار بیان
    این اتفاق بعد از جدایی برای اکثریت پیش میاد

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19270
    نوشته ها
    802
    تشکـر
    817
    تشکر شده 1,156 بار در 552 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    ببینید بهرحال چند سال با هم زندگی کردن
    بعد از خدا زن و شوهر نزدیک ترین موجودات به هم هستن
    پس نمیشه گفت چرا ایشون ناراحتن و حرفی که شما میگید رو !!!
    میگم هر چقدر هر کدومشون بد بوده باشن جای خالیشون تو تک تک حظاتشون یا جای جای خونه احساس میشه
    پس احساسات الانشون کاملااااا طبیعیه
    فقط باید با مشغول کردن خودشو باهاش کنار بیان
    این اتفاق بعد از جدایی برای اکثریت پیش میاد
    من میفهمم زن و شوهر یعنی چی میفهمم عمق غذابو
    من گفتم اینکه بخوان خبر بگیرن سودی بحالشون نداره حتی بدترشم میکنه
    و گفتم که جلو روشون نگاه کنن نه پشت سر

    فکر نمیکنم حرف اشتباهی زده باشم
    امضای ایشان
    دل بردی
    از
    من
    به یغما
    ای ترک غارتگره من

  14. کاربران زیر از آراد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    Angry پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahimgms نمایش پست ها
    ممنون دوستان عزیز ولی یه ندایی قلبی بهم میگه ک اون بر میگرده منو اون بیچاره نقشی در این جدای نداشتیم تصمیم گیرنده اصلی مادرشو مادرم بودن من شاید با این مشکلاتش سالها مسساختم چون دوستش داشتم ولی تصمیم گیرنده ما نبودیم
    ببینید خیلی مسایل و مشکلات توی زندگی هایی که بسمت جدایی پیش میرن دست به دست هم میدن تا این اتفاق بیفته .

    اینک شما قلبا همدیگر رو دوست داشتید ولی ایشون اینهمه رفتارهایی داشتن ک قابل تحمل نبوده ؛میتونه کافی باشه تا ابعاد دیگه زندگیتون مثل دوست داشتن رو خدشه دار کنه .

    هر کدوم از شما لایق بهترین زندگی هستین اگر خودتون بخواین !

    زندگی همراه با ارامش ؛امنیت ؛سلوک و سازگاری و....

    اگر شما یه جایی از زندگیتون فکر کردید که در نهایت تلاشی که دارید میکنید برای داشتن زندگیه هر چه بهتر ؛ولی همسرتون نه تنها تلاشی نمیکنن بلکه باعث نزول توی زندگی و احساسات خوبتون هستند و بعدش با توافق تصمیم به جدایی گرفتید ؛کار نادرسستی نکردید !!!!!!!!!

    پس اگر چیزهایی که میگم درسته ؛ باید رو تصمیمتون ب قدرت باقی بمونید و بدا ثابت کردن خودتون به خودتون قدم به جلو برداشته و زندگی بهتری بسازید .

    شما تا ارامش و موفقیت بیشر از قبل رو به خودتون هدیه ندید نمیتونید از این افکار بیرون بیاید .

    باید تو زندگیتون تغییرات مثبت ایجاد کنید .

    اینم بدونید که تا دو سال تصمیم به ازدواج مجدد هم برای پر کردن این خلا عاطفی نداشته باشید .

    میدونید چرا میگن حداقل دو سال بعد جدایی ازدواج مجدد انجام ندید ؟
    چوندو سال طول میکشه که طبعات جداییرو بتوند هضم کنید

    پس فقط شما نیستین که این احساسات رو دارید و مدام دو دل میشد که نکنه اشتباه کردم ؛بلکه این احساستون در اکثریت پیش میاد .

    پس یک اشتباه بزرگ رو دوبار تکرار نکنید چون اونموقع دیگه هیچی ازتون باقی نمیمونه که بخواین به جلو حرکت کنید و جبران کنید .

  16. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    سلام کل مشکلی که باهم داشتید همون چند خطی بود که گفتید ؟؟ یا بیشتر تمیز کردن خونه وآشپزی و بچه دار نشدن !! چیز دیگه ای نبود ؟؟
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  18. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31257
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    سلام کل مشکلی که باهم داشتید همون چند خطی بود که گفتید ؟؟ یا بیشتر تمیز کردن خونه وآشپزی و بچه دار نشدن !! چیز دیگه ای نبود ؟؟
    نه دوست عزیز کلی مشکل دیگه بود ک نمیشه همشو گفت مثلا سلام کردن بلد نبود معاشرت صفر بود حلقه و نشان طلاشو انداخت دور قاب عکسو شکست عینکشو شکست مهم تر از همه دروغ زیاد میگفت خبر چین بود یعنی تو خونه هر اتفاقی می افتاد خبر میداد ب مادرش خیلی اذیتم کر ولی این دل لعنتی نمیفهمه دیگه دلتنگشه خانوادمم بهم میگن خاک تو سرت این همه بلا سرت اورد باز تو بخاطرش قصه میخوری

  20. کاربران زیر از rahimgms بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31257
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    سلام کل مشکلی که باهم داشتید همون چند خطی بود که گفتید ؟؟ یا بیشتر تمیز کردن خونه وآشپزی و بچه دار نشدن !! چیز دیگه ای نبود ؟؟
    نه دوست عزیز کلی مشکل دیگه بود ک نمیشه همشو گفت مثلا سلام کردن بلد نبود معاشرت صفر بود حلقه و نشان طلاشو انداخت دور قاب عکسو شکست عینکشو شکست مهم تر از همه دروغ زیاد میگفت خبر چین بود یعنی تو خونه هر اتفاقی می افتاد خبر میداد ب مادرش خیلی اذیتم کر ولی این دل لعنتی نمیفهمه دیگه دلتنگشه خانوادمم بهم میگن خاک تو سرت این همه بلا سرت اورد باز تو بخاطرش قصه میخوری 😢

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24611
    نوشته ها
    538
    تشکـر
    727
    تشکر شده 634 بار در 364 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    سلام

    با احساسات هیچوقت نمیشه یه زندگی درست درمونی کرد

    وقتی دو نفر واسه ازدواج فکر میکنن و میخوان وارد یه زندگی مشترک شن تنها رشد جسمیشون مهم نیست

    از لحاظ فکری، معاشرت ، روحی ، اخلاقی و برخوردی هم باید رشد کرده باشن

    این خانوم توو اوان نوجوانی و کودکی دارن به سر میبرن نه اینکه بخوان وارد زندگی مشترکی بشن

    بعدشم شما هم وقتی ک ازدواج کردین قرار نیست واسه شکست عینک و حلقه انقد غصه بخورین

    خب دوس نداشتن استفاده کنن یه جایی نگهشون داشتن

    بعدشم شما وقتی ازدواج کردین باید فقط با زنتون همفکری کنین نه اینکه مادراتون تصمیم گیرنده باشه ، مگه ازدواج شوخیه یا خاله بازیه ؟؟؟؟

    بنظر من از فکر این خانوم بیاین بیرون خودتونم تا چندین مدت ب فکر ازدواج مجدد نیفتین تا اینکه از لحاظ فکری مستقل شین و وابسته ی خونواده تون نباشین
    ویرایش توسط nepo : 09-28-2016 در ساعت 02:12 PM
    امضای ایشان
    زندگی تو فقط در خدا خلاصه کن

  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahimgms نمایش پست ها
    نه دوست عزیز کلی مشکل دیگه بود ک نمیشه همشو گفت مثلا سلام کردن بلد نبود معاشرت صفر بود حلقه و نشان طلاشو انداخت دور قاب عکسو شکست عینکشو شکست مهم تر از همه دروغ زیاد میگفت خبر چین بود یعنی تو خونه هر اتفاقی می افتاد خبر میداد ب مادرش خیلی اذیتم کر ولی این دل لعنتی نمیفهمه دیگه دلتنگشه خانوادمم بهم میگن خاک تو سرت این همه بلا سرت اورد باز تو بخاطرش قصه میخوری ������
    دوست عزیز شما همش دوماه جدا شدید الان در سوگ پس از طلاق دارید به سر میبرید کلا تا یه مدتی همینطوری ذهنتون. خود به خود درگیره دلتنگی هم جزو همین سوگی که باید سپری کنید حتی اگر به برگشتنش فکر میکنید الان وقتش نیست تا از بلاتکلیفی در بیاید



    افراد تازه جدا شده نیاز به یک دوره بازسازی روحی، روانی قبل از ورود به رابطه جدید دارند.

    . به خصوص این افراد بعد از جدایي، دوره هایي از افسردگی و اضطراب را تجربه خواهند کرد که این دوران زمان مناسبی برای تصمیم گیری های بزرگ نیست. از این رو برای پیشگیری از شکست احتمالی بعدی باید پاره ای تمهیدات را اندیشید، زیرا چنانچه فرد برای ازدواج دوم به همان شیوه سابق عمل کند احتمال شکست مجدد وجود خواهد داشت.


    این تدابیر عدم عجله برای ازدواج دوم، زیرا
    بهترین زمان برای ازدواج دوم
    حداقل ۱ الی ۲ سال بعد از جدایی است که فرد دوران سوگ بعد از طلاق را پشت سر گذاشته باشد

    و بتواند تصمیمی مناسب فارغ از احساس تنهایی و فشارهای محیطی یا مالی بگیرد. بنابراین کاملا طبیعی است که فرد پس از جدایي برای از دست دادن همسر سابق و تصویر خانواده ایده ال غمگین باشد و حتی گاه لازم است برای گذر سالم از این دوران از کمک روانشناس و در صورت لزوم روانپزشک استفاده کند.
    دومين راه، بررسی و پذیرش نقش خود در جدایي، با توجه به دو طرفه بودن تمام روابط و علیت حلقوی در روابط انسانی است؛ امکان بی تقصیر بودن فرد در بروز مشکلات زناشویی رد می شود. از این رو، یکی از مهمترین مراحل بعد از گذر از دوران سوگ و خشم نسبت به همسر سابق، بررسی واقع بینانه نقش خود در بروز مشکلات با هدف پیشگیری از شکست مجدد است.


    خودشناسی تا چه اندازه می تواند در این زمینه مفید باشد؟ ؟؟؟؟؟!!!!!!
    خودشناسی، یکی از مهمترین تمهیدات برای انتخاب صحیح و شناخت ویژگی های مثبت و منفی خود است ، که به نظر می رسد در این مرحله یاری جستن از مشاور و مطالعه کتاب بسیار کمک می کند تا نقص های احتمالی مشکل ساز شخصیتی رفع گردد و میزان سازگاری فرد برای زندگی مشترک افزایش یابد.


    موفق باشید
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31257
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط nepo نمایش پست ها
    سلام

    با احساسات هیچوقت نمیشه یه زندگی درست درمونی کرد

    وقتی دو نفر واسه ازدواج فکر میکنن و میخوان وارد یه زندگی مشترک شن تنها رشد جسمیشون مهم نیست

    از لحاظ فکری، معاشرت ، روحی ، اخلاقی و برخوردی هم باید رشد کرده باشن

    این خانوم توو اوان نوجوانی و کودکی دارن به سر میبرن نه اینکه بخوان وارد زندگی مشترکی بشن

    بعدشم شما هم وقتی ک ازدواج کردین قرار نیست واسه شکست عینک و حلقه انقد غصه بخورین

    خب دوس نداشتن استفاده کنن یه جایی نگهشون داشتن

    بعدشم شما وقتی ازدواج کردین باید فقط با زنتون همفکری کنین نه اینکه مادراتون تصمیم گیرنده باشه ، مگه ازدواج شوخیه یا خاله بازیه ؟؟؟؟

    بنظر من از فکر این خانوم بیاین بیرون خودتونم تا چندین مدت ب فکر ازدواج مجدد نیفتین تا اینکه از لحاظ فکری مستقل شین و وابسته ی خونواده تون نباشین
    ممنون ولی حلقه رو نگه میندازن تو دست اگه زشت بود میگفت عوضش کنم مشکل جای دیگه بود دوست عزیز حلقه رو دوست نداشت قاب عکس عروسیمونو چیاونم دوست نداشت سویچ ماشینمو چی اونم دوست نداشت ؟ کارتهای بانکیمو چی اونم دوست نداشت ک انداخت دور باید خدمتون عرض کنم ایشون مشکل مغزی داشتن و اگه مادرم برام تصمیمی گرفت حق اینو داشت ک تصمیم بگیره چون منه بی تجربه چیکار میتونستم بکنم

  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24611
    نوشته ها
    538
    تشکـر
    727
    تشکر شده 634 بار در 364 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahimgms نمایش پست ها
    ممنون ولی حلقه رو نگه میندازن تو دست اگه زشت بود میگفت عوضش کنم مشکل جای دیگه بود دوست عزیز حلقه رو دوست نداشت قاب عکس عروسیمونو چیاونم دوست نداشت سویچ ماشینمو چی اونم دوست نداشت ؟ کارتهای بانکیمو چی اونم دوست نداشت ک انداخت دور باید خدمتون عرض کنم ایشون مشکل مغزی داشتن و اگه مادرم برام تصمیمی گرفت حق اینو داشت ک تصمیم بگیره چون منه بی تجربه چیکار میتونستم بکنم

    ناراحت نباشین من که دشمن شما نیستم

    توو زندگی متاهلی یاد بگیرین هیچ کس حق دخالت و نظر دادن نداره ، مگه اینکه یکی به عنوان مشاور باشه و هر دوتون اونو قبول داشته باشین و پیش ایشون برین

    حتی حرفای زندگیتون هم نباید جایی درج پیدا کنه چون ممکن خونواده ها بخوان صحبتی کنن حتی من نمیگم از روو دشمنی یا بهم زدن میگم از روو محبت

    بعدشم شما با این همه خصوصیات ک میگین مغزش مشکل داشت چرا دیگه دارین بهش فک میکنین؟؟؟؟

    نگران این وضعیتم نباشین ، یه دوره ی مقطعی هست ک میگذره

    فقط یه توصیه از جانب من به شما ، هیچوقت با این دیدتون به زندگی به ازدواج مجدد فکر نکنین تا زمانیکه بدونین دقیقا ازدواج یعنی چی و از زندگی مشترک چی میخواین

    پیشنهاد من به شما مطالعه ی کتابهای ازدواج و زندگی مشترک هست

    میتونین از کلیپ های صوتی و تصویری روانشناسای مطرح کشورمون هم استفاده کنین

    اونوقت که متوجه شدین بعد با دید بازتر ب زندگی مجدد فکر کنین
    امضای ایشان
    زندگی تو فقط در خدا خلاصه کن

  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل شدید من با جدای همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahimgms نمایش پست ها
    سلام عرض ادب خدمت تمامی دوستان مشکلی داشتم که میخواستم از شما کمکمی بگیرم یه سال پیش با دختری اشنا شدم باهاش ازدواج کردم اما بعد عروسی متوجه شدم ایشون مشکلات فراوانی دارن ایشون خیلی سر خود عمل میکردن اشپزی نمیکردن خونه رو تمیز نمیکردن بچه دار نمیخواستن بشن با همه از جمله مادرم مشکل فراوانی داشتن حتی با داداشش خواهرش مشکل داشت شیش صبح میرفت بیرون منم دیگه خسته شدم ب صورت توافقی از هم جدا شدیم طلاق پیشنهاد پدرش بکپود اما الان دو ماهی میشه ک جدا شدیم هیچی نمیفهمیدم الان یه هفتس بد جور رفتم تو لک همش ناراحتی میکنم غمگینم استرص شدیدی دارم بی غذا شدم خوابم بهم خورده احساس میکنم دوستش داشتم میخواستم بدونم چند ثانیه ببینمش ولی نمیشه خیلی تلاش میکنم نمیشه ببینمش میخواستم بدونم اونی ک ازم اصرار داشت ک طلاقش ندم بنظرتون چنین حسی داره یا الان منو فراموش کرده راحت داره کنار میاد با این مسعله خیلی گریه میکرد قبل جدایی ولی تو دادگاه چیزی نفهمیدم لطفا منو راهنمایی کنید اینم بگم ک کوچیکترین و شخصیترین مسایل زندگیمونو ب مادرش خبر میدا د اونم براش نسخه میپیچید یا حق










    سلام
    شما همانطور که عجولانه برای ازدواج اقدام کردید خیلی عجولانه تر برای جدایی تصمیم گرفتید.بچه دارشدن یه تصمیم دوطرفه است یه کم زود بوده درعرض یک سال میخواستید از ایشون بچه دار بشید.
    شما و همسر سابقتون چندسالتون هست؟
    علت ابنکه صبح زود بیرون میرفتن چی بوده ؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد