نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: مشکل من و همسرم

2509
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29385
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل من و همسرم

    با سلام
    چند وقتی است که من و همسرم با هم مشکل پیدا کرده ایم تا جایی که همسرم نظر به جدایی دارد.
    مشکل ما هم به دلیل شک داشتن همسرم نسبت به رابطه دیگر می باشد.همچنین خانم بنده از اینکه من حواسم به موبایل خودم هست و وارد شبکه های اجتماعی میشوم شدیدا بیزار است.
    من قبلا در زمان ازدواج یک بار با یک خانم رابطه فیسبوکی پیدا کردم که خانمم سر مچ من رو گرفت و از همان زمان به من بی اعتماد شد.
    چندین بار هم چون من با دوستان خودش خیلی راحت بودم اگر برای من پیام تبریک و یا احوال جویی می پرسیدند خیلی ناراحت شده بود و شدیدا به من و دوستانش تذکر داده بود.
    من قبول دارم که خیلی اشتباه کردم و بی توجهی هایی رو که من بعضی مواقع به خانمم کردم من رو بیشتر نگران می کند.اکنون دارای یه پسر یک ساله هم هستیم.من خیلی رابطه عاطفی با پسرم برقرار کردم و پسرم به من خیلی وابسته شده.الان همسرم با من قهر کرده و با من صحبت نمی کند.من دوست ندارم خانواده هایمان نتوجه این جریان بشوند.البته من خیلی آدم کنجکاوی هستم مخصوصا در مورد جنس مخالف.خیلی هم به گوشی و شبکه های اجتماعی وابسته شدم.
    لطفا من را راهنمایی کنید.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19884
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    44
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin1248 نمایش پست ها
    با سلام
    چند وقتی است که من و همسرم با هم مشکل پیدا کرده ایم تا جایی که همسرم نظر به جدایی دارد.
    مشکل ما هم به دلیل شک داشتن همسرم نسبت به رابطه دیگر می باشد.همچنین خانم بنده از اینکه من حواسم به موبایل خودم هست و وارد شبکه های اجتماعی میشوم شدیدا بیزار است.
    من قبلا در زمان ازدواج یک بار با یک خانم رابطه فیسبوکی پیدا کردم که خانمم سر مچ من رو گرفت و از همان زمان به من بی اعتماد شد.
    چندین بار هم چون من با دوستان خودش خیلی راحت بودم اگر برای من پیام تبریک و یا احوال جویی می پرسیدند خیلی ناراحت شده بود و شدیدا به من و دوستانش تذکر داده بود.
    من قبول دارم که خیلی اشتباه کردم و بی توجهی هایی رو که من بعضی مواقع به خانمم کردم من رو بیشتر نگران می کند.اکنون دارای یه پسر یک ساله هم هستیم.من خیلی رابطه عاطفی با پسرم برقرار کردم و پسرم به من خیلی وابسته شده.الان همسرم با من قهر کرده و با من صحبت نمی کند.من دوست ندارم خانواده هایمان نتوجه این جریان بشوند.البته من خیلی آدم کنجکاوی هستم مخصوصا در مورد جنس مخالف.خیلی هم به گوشی و شبکه های اجتماعی وابسته شدم.
    لطفا من را راهنمایی کنید.
    دوست عزیز اگه زندگیت رو دوست داری اگه واقعا از ته دله
    اگه میگی با پسرت رابطه عاطفی زیادی رو داری با تمام وجود اعتیادی که به شبکه های مجازی داری رو ترک میکنی و زندگیت رو نگه میداری کسی که ازته دل بخواد میتونه بکنه بهونه آوردن یعنی یه ذره ته دلت بازم نمیخوای
    درمورد بی اعتمادی که خانممت بهت پیدا کرده آیا سعی در جبران داشتی؟
    یعنی از راههای مختلف بهش فهموندی دوسش داری و فقط اونو تو زندگیت داری؟
    من از صمیم قلب متعقدم کسی چیزی بخواد هر کار واسه به دست آوردنش میکنه چون خواستن توانستنه
    اگه یه درصدم فک کنیم نشه حداقل پیش خدای خودت و وجدانت سربلندی که تمام توانت رو در حفظ زندگیت کردی و نباید اون دنیا جواب پس بدی

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    خب اگه من جای شما بودم یه گوشی معمولی می خریدم که اصلا به اینترنت متصل نشه و اصلا اندروید نباشه یکی از این گوشی های 50 یا 60 هزار تومانی.
    یعنی زندگیتون ارزشش رو نداره
    خب من اگه بودم برای حفظ زندگیم هر کاری رو می کردم که همسرم دیگه بهم اعتماد داشته باشه.
    در ثانی هیچ وقت برای جبران دیر نیست سعی کنید که از همین الان کمبودها و کارهایی که انجام ندادید رو انجام بدید .

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin1248 نمایش پست ها
    با سلام
    چند وقتی است که من و همسرم با هم مشکل پیدا کرده ایم تا جایی که همسرم نظر به جدایی دارد.
    مشکل ما هم به دلیل شک داشتن همسرم نسبت به رابطه دیگر می باشد.همچنین خانم بنده از اینکه من حواسم به موبایل خودم هست و وارد شبکه های اجتماعی میشوم شدیدا بیزار است.
    من قبلا در زمان ازدواج یک بار با یک خانم رابطه فیسبوکی پیدا کردم که خانمم سر مچ من رو گرفت و از همان زمان به من بی اعتماد شد.
    چندین بار هم چون من با دوستان خودش خیلی راحت بودم اگر برای من پیام تبریک و یا احوال جویی می پرسیدند خیلی ناراحت شده بود و شدیدا به من و دوستانش تذکر داده بود.
    من قبول دارم که خیلی اشتباه کردم و بی توجهی هایی رو که من بعضی مواقع به خانمم کردم من رو بیشتر نگران می کند.اکنون دارای یه پسر یک ساله هم هستیم.من خیلی رابطه عاطفی با پسرم برقرار کردم و پسرم به من خیلی وابسته شده.الان همسرم با من قهر کرده و با من صحبت نمی کند.من دوست ندارم خانواده هایمان نتوجه این جریان بشوند.البته من خیلی آدم کنجکاوی هستم مخصوصا در مورد جنس مخالف.خیلی هم به گوشی و شبکه های اجتماعی وابسته شدم.
    لطفا من را راهنمایی کنید.
    سلام

    عزیز متاسفم ولی خود شما مقصر بوده اید با اعتیاد به شبکه های مجازی و کنجکاوی و خیال پردازی در مورد جنس مخالف در این دنیا خانم خودتون رو وارد فاز بیماری پارانوئیدی(شکاکی) کرده اید

    که متاسفانه قابل درمان نیست یا درمانش خیلی سخته!

    پس محبتی کنید هر دو با هم به یکی از همکاران حاذق و خوب ما در شهر خود جهت مشاوره رجوع کنید والا با بحث و خواهش و نگرانی و..... راه به جایی نخواهید برد عزیز.

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28860
    نوشته ها
    199
    تشکـر
    135
    تشکر شده 155 بار در 105 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    با سلام. واقعا ناراحت شدم و درک میکنم شرایطتونو.
    خیلی از ما صرفا از روی کنجکاوی و سرگرمی جذب این فضاها میشیم و واقعا قصد رابطه یا خیانت نداریم اما متوجه این موضوع نیستیم که رابطه با جنس مخالف حتی اگه در حد صحبت توی فضای مجازی باشه اگه از یه حدی تجاوز کنه میشه خیانت.
    خود من شدیدا اعتیاد داشتم به این فضاها و فک نمیکردم بتونم ازش جدا شم.
    با اینکه گوشیم ساده نیست و همه جور برنامه ای میتونم توش بریزم اما به طور جدی تصمیم گرفتم ترکش کنم و مدتهاست هیچ برنامه ای تو گوشیم ندارم.
    اعتراف میکنم از زمانی که از این دنیای مجازی جدا شم آرامش وصف ناپذیری دارم و رابطم با شوهرم عمیقتر و عاطفی تر شده.
    شما هم میتونید.
    داشته هامون توی زندگی واقعی والاتر و ارزشمندتر از اونه که فدای یک دنیای پوچ و بی ارزش بشه.

  6. کاربران زیر از asemun بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29765
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    سلام .من احساس میکنم شوهرم تازه داره وارد اینجور جریانا میشه.آخه دو یا سه روزی هس که به شدت به گوشیش وابسته شده حتی برخلاف گذشته رمزشو عوض کرده که من ندونم با اینکه ما هنوز تو دوران عقدیم ولی بدجور استرسش افتاده به جونم که چرا هی چندتا پیام میخونه بعد پاک میکنه بعد گوشیشو جایی میذاره که درسترس نباشه.

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    29935
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    • با سلام
      من و همسرم حدود۷ ماه عروسی کردیم ولی باهم اختلاف شدید داریم .قبل از عروسی همسرم سرکار میرفت ولی بعدن به دلایلی اخراج شدن من خودم شاغلم درضمن من به تهران اومدم و هیچ یک از اعضای خانوادم پیشم نیستن درحالی که خانواده واقوام همسرم همگی اینجا هستن.شوهرم این موضوع رو درک نمیکنه درکل شرایط سختی دارم وهمیشه دعوا داریم و شوهرم هیچوقت کوتاه نمیاد و حتی عد دعوا آشتی نمیکنه همیشه من پیشقدم میشم ولی بازم کوتاه نمیاد.درضمن حرمت بینمون شکسته شده و همه جور حرفیو بهم گفتیم بگید من چیکار کنم؟خواهش میکنم کمکم کنید…





  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    اول زندگی تو خیلی از خونه ها همین چیزا هست اما اگه می خواید که زندگیتون درست شه باید خیلی صبور باشید چون فکر نکنید که یه شبه همه چیز درست می شه. صبورتر باشید و با آرامش ازش بخواید که دنبال کار بگرده . اون الان خیلی ناراحته که تو خونه هست و بیکار شده. شما هم که هی بهش می گی این مساله رو خب دعوا می شه دیگه.
    عوض اینکار بگردید با هم و یه کار خوب پیدا کنید.
    بعدم اگه اون یه حرفی زد چیزی نگید. برای یه مرد بدترین چیز اینه که بیکار باشه و چشمش به دست اینو اون باشه. بهش قوت قلب بدید و ازش بخواید که بیشتر دنبال کار بگرده و دلسرد نشه.
    شما هم شرایطت یکم سخته چون خانوادت اینجا نیستن دلتنگ می شی . اما یکم تحمل کن عزیزم تا زندگیت به جاهای خوبش برسه.
    در ضمن شما کار می کنید؟
    کدوم منطقه تهران هستید؟

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    29935
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    ممنون از راهنماییت.
    من نرس هستم تو یکی از بیمارستانای مرکز تهران مشغول به کارم

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30693
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    من و همسرم 6 ماهه ازدواج کردیم شاید باورتون نشه اما یه ماه اول شاید روزی چند بار بحث و دعوا داشتیم به مرور کمتر شد اما شدید تر ، الان دیگه حسی به زندگیم ندارم فقط دارم زندگی میکنم، تمام مشکلم اینه که شوهرم تو دعوا دهنشو باز میکنه همه چی میگه اگه پا به پاش منم بددهنی کنم اصلا موضوع دعوا رو بیخیال میشه گیر میده به بددهنی من اگه هم چیزی نگم انقد میگه که دوس دارم بکشمش، همیشه به قول خودش میخواد دعوارو خاتمه بده اما شیوش اینه که یه جوری بفهمونه من مشکل دارمو مقصر من بودم دیگه خسته شدم خسته شدم

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sabr نمایش پست ها
    من و همسرم 6 ماهه ازدواج کردیم شاید باورتون نشه اما یه ماه اول شاید روزی چند بار بحث و دعوا داشتیم به مرور کمتر شد اما شدید تر ، الان دیگه حسی به زندگیم ندارم فقط دارم زندگی میکنم، تمام مشکلم اینه که شوهرم تو دعوا دهنشو باز میکنه همه چی میگه اگه پا به پاش منم بددهنی کنم اصلا موضوع دعوا رو بیخیال میشه گیر میده به بددهنی من اگه هم چیزی نگم انقد میگه که دوس دارم بکشمش، همیشه به قول خودش میخواد دعوارو خاتمه بده اما شیوش اینه که یه جوری بفهمونه من مشکل دارمو مقصر من بودم دیگه خسته شدم خسته شدم
    سلام عزیزم
    میدونم و مشخصه که چقدر کلافه و ناراحتی ...
    اما نا امید نشو ...
    اوایل بعضی از زندگی ها ؛بخاطر وفق نخوردن طرفین به شرایط زندگی و قبول مسیولیت ؛این مشکلات وجود داره عزیزم .

    چیزی که مشکلات رو ادامه دار و بدتر میکنه ؛ همین حاله الان شماست !!!!!!!

    حالی که مشخصه فکر میکنید نباید زندگی اینجور باشه و ناامیدید و ادامش براتون سخته !

    باور کنید همین هفته پیش دختر عمه ام که شش ساله ازدواج کرده میگفت ..زندگی روز به روز شیرینتر میشه ..اصلا دلم نمیخواد به روزها و سالای اول ازدواج برگردم ..الان دوساله که چم و خم کار و رفتار با همدیگه و خونواده هامون دستمون اومده و دیگه درگیری های قبل رو نداریم و به خم گیر نمیدیم ..حدو حدودامونو برا هم مشخص کردیم و سرش با هم نمیجتگیم ...میگفت که قبلا خیلی سر این چیزها بحث داشتیم ولی دیگه تصمیم گرفتیم تمومش کنیم و برنامه ریزی کردیم و الان ارامشم خیلی بیشتره .


    میبینی ؟؟؟؟
    پس همه اوایل زندگی گل و بلبل و بی چالش نیستن !
    من قبلا هم توی یه تایپیک دیگه گفتم :همه زندگی ها یه دوره سختی خاص خودشو داره ؛بعضی ها اوایل زندگیشون خیلی عاشقانه و رمانتیک و بی دغدغه میگزره و بعدش باید سختی بکشن تا خودشونو جمع و جور کنن و این کارو مشغله مطمینا روی روابطشون تاثیر میزاره ...
    یه عده هم همون اول زندگی سختیشون شروع میشه تا چند ماه یا سالی که هم از لحاظ رفتاری به شناخت و صبرو گذشت برسن و هم از لحاظ مالی و رفاهی جمع و جور بشن .


    پس شمایی که اول زندگی دچار اختلافات و عدم تفاهم اخلاقی باهم هستین ؛بهتره که بصورت جدی و به عنوان مشکل اوایل زندگی بهش نگاه کنین ولی در عین حال بدونین توی اکثر زندگی ها پیش میاد و براش برنامه ریزی کنین برای حالش .

    برای اینکه این مشکلاتی که ازارتون میده رو به وهله های بعدی زندگیتون نبرید .


    راه های کنترل خشم و عصبانیت رو با جلسات مشاوره یا حتی خوندن کتاب یاد بگیرید .

    به همسرتون به عنوان سر پناه و مرد قدرتمند زندگیتون نگاه کنید و بزارید گاهی شیر بازی در بیاره ؛اگر جلوش مثل یه شیر وایسید دیر یا زود مطمین باشید قورتتون میده !!!


    پس یک شیر رو با ارامش اروم و تحت تسلط خودتون در بیارید ...منظورم این نیست که تحت فرمانتون یا به اصطلاح زن ذلیلش کنید ؛نه



    ولی هر وقت شبیه شیر غرش کرد و ترسناک شد فقط و فقط اروم باشید و به حرف هایی که میزنه هر چند تلخ و سوزنده بی اعتنا باشید تا نیروش برای ادامه غرش تموم بشه ....


    عوضش به این فکر کنید که یک شیر قوی و قدرتمند سرپناه و ماوای شماست .

    عصبانیش نکنید ...خودتون هرگز و هرگز و هرگز عفت کلامتون رو بخاطر حرف های همسرتون زیر پا نذارید .
    بزارید شرمنده سکوت و ارامش شما بشه .

    باور کن اکثر مردها اوایل زندگی شیربازی زیاد در میارن .
    دلیلش هم اگر بگم خیلی زیاد میشه .

    پس نگران نباش و با شهامت و قدرت زنانگی خودت ؛مدیریت ارامش زندگیت و همسرت رو برعهده بگیر .

  13. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28860
    نوشته ها
    199
    تشکـر
    135
    تشکر شده 155 بار در 105 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل من و همسرم

    چقد اینجا تاپیک تو تاپیکه‌!!!!

    دوستای خوب تاپیک جدید بزنید تا بقیه بیان و راهنمایی کنن.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد