چند روز پيش بين من و همسرم اختلافي پيش اومد سر اينکه چند روز ديگه عروسي برادر خانممه برادر ايشون هم زنشو و خانمم برد براي انتخاب تالار براي دومين بار من حرفي نداشتم براي رفتن اما وقتي برگشت ساعت 12 شب بود منم از ساعت 8 شب تا 12 تو خونه تنها بودم وقتي که اومد پشت آيفون بهش گفتم برو همون جا که بودي درو باز نمي کنم که ديدم برادر خانمم هم باهاش هست اومد جلو آيفون گفت برم خاک و خلش بريزم اين حرف و که زد بيشتر من عصبي شدم بلخره درو باز کردم خانمم اومد تو يه خورده حرفمون شد نا گفته نماند همسر من بارداره ماه 8 هستش با اينکه من حرف خاصي نزدم دعوا ا سر صدا بلند بشه نبود ولي مثل اينکه ايشون خيلي دلش شکسته و طوري که شب از هم جدا خوابيديم معمولا وقتي هم بحثي بين مون ميشه يکي دو روز اصلا حرف نمي زنيم ....
فردای بحث مون من تلگرام همسرم چک کردم و دیدم که دیشب به خواهر پیام داده وبا دلی پر کلی درد دل کرده تا جایی که حتی دروغ هایی به خواهرم گفته بود گفته که من هر چی از دهنم در اومده به ایشون گفتم ، من به خانواده اش بی احترامی می کنم ، من آدم نامردی هستم و .... این پیام هارو که خوندم آتیش گرفتم که چرا و به چه دلیل این حرفها رو زده از کجا در آورده این حرفها رو خدا شاهده من تا به حال حرف زشتی یا بی احترامی نسبت به خانواده همسرم نداشتم در صورتی که بر عکس خانواده ایشون حتی سلام کردن هم بلد نیستن دیگه بماند به بعقیه کار ها...
یکی دو روز بعد این ماجرا با خانمم نشستم به صبحت کردن اما در مورد تلگرام و پیام ها چیزی نگفتم ایشون میگفت آدم عصبانی میشه حرفی میزنه ناراحت میشه منم که باردارم بیشتر تو روحیه ام تاثیر میذاره تو هم هر چی از خانواده من می بینی به دل نگیر منم هر کاری انجام میدم به خاطر مادرم بچه ها تو خونه خیلی اذیتش می کنن حرفش گوشی نمیدن همش دعوا و ... این حرف هایی بود که همسرم زد
اما از روزی که تلگرام همسرم چک کردم دیدم نسبت به همسرم عوض شده حس و حالم کم شده تو به خواهر من میگی که من به خانواده تو بی احترامی کردم ولی به خودم میگی از خانواده من دل گیر نباش در صورتی که میدونی من کوچکترین بی احترامی نسبت به خانواده تو نداشتم الان چیو باور کنم
خانم من آدمیه که بین من و خانواده ش گیر کرده نه میتونه به من بگه نه نه به خانواده ش به قول خواهرم هم میخواد هوای منو داشته باشه هم خانواده ش