سلام من سال ۹۳ نامزد کردمبا پسر عمم. اینها ۳ برادر سالها قبل با پدرمشراکت داشتند و به شرایطی از هم جداشدند. من و پسرعمه ام ۵ سال باهم دوست بودیم و همدیگر رو دوس داشتیم. سال ۹۳ که از منخواستگاری کردند و جواب بله دادیم ما یخاطر ایشون به شهر اونها اسباب کشی کردیم. وقتی که ما درشهری دیگه بودیمو دور بودیمخیلی رابطه ی خوبی داشتیم . اما وقتی به همنزدیکشدیمرابطمونک مگمشکراب شد. ۶ ماهه که ازدواج کردیم.من طبقه ی بالای خونه پدرم میشینم. که اونمبااصرار من همسرممجبورشد بگیره و از وقتی اینجارو گرفته هی بهمتوسری میزنه که بابات به من اینجا رو گرون داده و فلان..... پارسال احساس کردم خیلی به مادرمبی احترام شده. اینوبگمکه دوران نامزدی بخاطر مکان شغلش که از خونشون دوربود هرشب خونهما میموند.وقتی دلیل سردی رابطش با مادرمو که از قبل خیلی باهم صمیمی بودن رو پرسیدماز جواب دادن طفره میرفت تااینکه این بی احترامی خیلی اذیتم کرد و صدای پدرم دراومد و من خیلی پیگیر شدم همسرم گفت که مادرم ادم خوبی نیست و با کسی در ارتباطه و به پدرمخیانت کرده درصورتی که مادر من اصلا همچین شخصیتی نداره. من داغون شدم اما چونمطمعن بودمسو تفاهمه صدامو درنیاوردم..... بی احترامی ،پیامک های تحقیر امیزش به مادرم و...... اینو بگم که رابطشون با مادرمخیلی صمیمی بود خیلی .
بعد از اون که من فهمیدم هم نمیتونمتوخونه راجب مادرمحرف بزنم چون درجا قیافشو عصبی و زشت میکنه جوری که حالت تمسخر به خودش میگیره. هی از برادر ساده ام به من شکایت میکنه . هی میگه مادر پدرت خیلی به من بدی میکنن. خونه رو گرون دادن. مامانت فلانکاره است . با خدنواده من رفت امد نمیکنه . مسافرت نمیاد اگرم بیاد تااخرش کوفتم میکنه . امروز میگفت بابات منو دید عوض سلام گفت فلانی اون وسایلایی که گذاشتین پارکینگ ما بردارین بزارین مارکینگ خودتون چون وسیله هام نمیاد مجبوریم بزاریم پارکینگمون. هی به من اینجوری بدیاشونو میگه. درحالیکه خودش اصلا احترامنمیزاره. همه جا داداشمو مسخره میکنه . از پدر مادرم بد میگه . میخواد منو نسبت به اونا بدبین کنه.من خیلی وابسته ی پدرمادرمم اما همسرمم دوس دارم . چیکارکنم من بدبخت. خیلی ناچارم خیلی. نمیخوام هیچکدومو از دست بدم .اگه یه روز عصبی شه و به بابام بگه زنت فلانه بابام و مامدنمو از دست میدم. دوس ندارم خانواده م چون شوهرم بهشون بدی میکنه منو دوس نداشته باشن..... لطفا راهنماییم کنید. چیکارکنم گه رابطشون دریت شه. وقتی میاد به من بدی اونارو میگه درصورتی که فقط سو تفاهمه(بابام داییشه و حق داره ازش یسری چیزا بخواد) من چیکارکنم !!!!!در مقابل هردوطرف