با سلام و خسته نباشید
من حدود یک سال است که عقد کردم. و در این مدت متوجه شدم که همسرم وابستگی شدیدی به خواهر و مادرش دارد. و هرگاه میرویم خرید باید آنها را هم بیاورد. و من را هیچگاه تنها بیرون نمیبرد. میخواستم بدانم دلیلش چیست. و کمکم کنید.
با سلام و خسته نباشید
من حدود یک سال است که عقد کردم. و در این مدت متوجه شدم که همسرم وابستگی شدیدی به خواهر و مادرش دارد. و هرگاه میرویم خرید باید آنها را هم بیاورد. و من را هیچگاه تنها بیرون نمیبرد. میخواستم بدانم دلیلش چیست. و کمکم کنید.
وابستگی زیاد شوهرشما باید اول علت را بررسی کنید. [replacer_a]شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد.
میتواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه میکند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند.
(البته اگر زیادهخواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقهاش به شما ندارد.)
پس شما باید به همسرتان کمک کنید تا به بلوغ عاطفی رسیده و بتواند بین علایقاش در زندگی توازن ایجاد کند.
این کار در یک ماه و دو ماه انجام نخواهد شد. اگر وابستگی بیش از حد است و روال زندگی فردی شوهرتان و همچنین خانوادگی شما را تحتتأثیر قرار میدهد.
میتوانید از یک مشاور به صورت حضوری کمک بگیرید. البته صورتمسئله رفتن به نزد مشاور، وابستگی او به مادرش نباشد.
چون در این صورت ممکن است اصلاً همراه شما نیاید. بهتر است بهانهای چون اختلافات روزمره و نارضایتیهای پنهان را پیدا کنید.
و بگویید برای بهترشدن رابطهتان دوست دارید مشاوری به شما کمک کند.
در این مدت هم اصلاً شمشیرتان را از رو نبندید و نگذارید همسرتان متوجه حساسیت شما بر روی مادرش بشود.
برای آنکه آرامش داشته باشید و حس نکنید وسط یک میدان مبارزه قرار گرفتهاید.
بهتر است مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید.
بعد از ازدواج مادرشوهرتان، چون مادر خودتان است؛ نه از جهت عمق دوست داشتن که شاید یک شعار اشتباه باشد.
بلکه از جهت نوعدوست داشتن و جنس رابطه.
اینکه شوهر شما بیش از حد به مادرش وابسته است، دلیل بر بد بودن مادرشوهرتان نیست.
فرهنگ ما بهگونهای است که زنان بعد از مادرشدن تمام روابط عاطفیشان را در فرزندشان خلاصه میکنند.
و به همین جهت گاهی بعد از ازدواج فرزندشان، هم دختر و هم پسر تحمل دوری از آنها را نداشته و گاهی توقع سرزدن و دیدار آنها را بیش از حد متعارف دارند.
شرایط روحی«مادرها» را درک کنید و بگذارید فرزندشان را یک دل سیر ببینند.
هرچند وقتی خودتان مادر شوید، متوجه خواهید شد که دل سیر وجود ندارد و یک مادر همیشه بیتاب دیدار فرزندش است.
سعی کنید شما هم با مادر همسرتان ارتباط خوبی داشته باشید و بهجای آنکه نسبت به رابطه شوهرتان با او حساس بوده و همسر کنید، در کنار همسرتان قرار بگیرید.
محبت قلب مادران را جذب میکند. امتحانش ضرری ندارد. البته اگر وابستگی بیش از حدی وجود داشت، میتوانید بهمرور زمان کاری کنید.
که تبدیل به یک دلبستگی بالنده شود، اما فراموش نکنید او به زن دیگری علاقهمند نیست.
مادر او مادر هر دوی شماست، نه یک زن غریبه که هووی عشق شما در قلب همسرتان باشد.
خـــــدانـگهــــــدار
من مادر شوهر و خواهر شوهرم را دوست دارم. آن ها هم در ظاهر به من محبت میکنند. اما در باطن با من خوب نیستند. و ستیزه هایی برایم میکنند و روی شوهرم تاثیر میگذارند. نمیدانم چطور مساله را حل کنم. با اینکه آنها خودشان مرا انتخاب کردند اما نمیدانم چرا به طور غیر مستقیم میخواهند در زندگی من دخالت کنند و مرا اذیت کنند. گاهی آنقدر روی همسرم تاثیر میگذارند که به خاطر آنها سر من داد میزند و مرا مجبور میکند که حتما با آنها بروم خرید. من با خرید رفتن با آنها مشکلی ندارم اما دوست دارم گاهی هم با همسرم تنها بیرون بروم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)