نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: به همسرم بی اعتماد شدم

2081
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34566
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    9
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    به همسرم بی اعتماد شدم

    سلام.منو همسرم 6 ماهه که عقد کردیم.قبل از اون دو سال بود که همو میشناختیم
    ایشون 27 سالشه من 23 سالم
    توی این دو سال و شیش ماه من رفتار اشتباهی ازش ندیدم تا اینکه دیروز وقتی مثل همیشه گوشیشو چک میکردم توی هیستوری اینترنت گوشیش دیدم که توی صفحه ی اینستاگرامش حدودا پروفایل سی تا دختر رو سرچ کرده.در صورتی که ما قبلا قرار گذاشته بودیم اینستامونو پاک کنیم و فک نمیکردم که برخلاف قولش عمل کنه
    وقتی ازش پرسیدم گفت این اکانت دوستمه.گفتم ولی تو سرچ کردی این دخترا رو نه دوستت.گفت من فقط میخواستم ببینم این دخترایی که دوستم باهاشون ارتباط داره کی هستن.منم گفتم به تو چه مربوط
    و خلاصه حسابی دعوا راه انداختم و دو روز باهاش قهر بودم.اونم خیلی معذرت خواهی میکرد ولی بهش گفتم اعتمادمو از دست دادی.خودش میگه همون یه بار بوده یه ربع هم طول نکشیده و دیگه اصلا پیگیری نکرده ولی من دلم باهاش صاف نمیشه.کلی قسم خورده که چیزی نبوده ولی من خودم از قبل یه روحیه شکاک داشتم که الان حس میکنم همه ی شک هایی که بهش داشتم درست بوده
    نمیدونم چیکار کنم.بهش گفتم این اتفاق دفعه ی دومی نداره چون ازت جدا میشم حتما.نمیدونم کاره درست چیه..لطفا منو راهنماییم کنین که این موضوع رو بیشتر از این کشش بدم یا بخشمش

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    سلام گلم
    فک کنم شما زندگی و ازدواج را شوخی گرفتین و شاید فک کردین ک زندگی همیشه گل و بلبل هست
    عزیزم قرار نیست با ی اشتباه تمام خوبیهای ی فرد را فراموش کنیم و طرف را مثله ی اشغال دور بندازیم
    خودت را جای اون بزار ببین تو زندگیت چقدر اشتباه کردی و اگه قرار بود دیگران مثله تو رفتار کنن و ترکت کنن الان چقدر تنها بودی
    حالا اشتباه همسر شما کمی پررنگ تر بود
    حالا ک عذرخواهی کردن و پشیمونن بهش ی فرصت دوباره بدین
    تو زندگیتون نه خیلی شل بگیرین نه خیلی سفت و سخت باشین
    میگن شوهرت را مثه ماهی تو دستت بگیر
    اگه خیلی شل بگیری یا خیلی سفت از دستت سور میخورن و میرن
    تو زندگیت همیشه با همسررت رفیق باش تا همیشه محرم رازش باشی نه مثله ی پلیس ک منتظری ازش جرمی را کشف کنی.

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  3. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34566
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    9
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام گلم
    فک کنم شما زندگی و ازدواج را شوخی گرفتین و شاید فک کردین ک زندگی همیشه گل و بلبل هست
    عزیزم قرار نیست با ی اشتباه تمام خوبیهای ی فرد را فراموش کنیم و طرف را مثله ی اشغال دور بندازیم
    خودت را جای اون بزار ببین تو زندگیت چقدر اشتباه کردی و اگه قرار بود دیگران مثله تو رفتار کنن و ترکت کنن الان چقدر تنها بودی
    حالا اشتباه همسر شما کمی پررنگ تر بود
    حالا ک عذرخواهی کردن و پشیمونن بهش ی فرصت دوباره بدین
    تو زندگیتون نه خیلی شل بگیرین نه خیلی سفت و سخت باشین
    میگن شوهرت را مثه ماهی تو دستت بگیر
    اگه خیلی شل بگیری یا خیلی سفت از دستت سور میخورن و میرن
    تو زندگیت همیشه با همسررت رفیق باش تا همیشه محرم رازش باشی نه مثله ی پلیس ک منتظری ازش جرمی را کشف کنی.

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk
    عزیزم من خیلی میترسم از اینکه شوهرم بخاد حتی یه لحظه فکرش یه جای دیگه بره.شاید باورتون نشه ولی وقتی بیشتر از 5 ثانیه به خواهرش نگاه میکنه من حساس میشم.گاهی که خواهرش لباس نامناسب میپوشه دیگه میخام خودمو بکشم.دوس دارم برم بزنمش تا یه کم حیا سرش بشه جلوی داداشش
    توی خیابون همش نگاهشو دنبال میکنم که ببینم به کجا نگاه میکنه.واسه همین این کارش خیلی واسم سنگینه
    خودم هم کلافه شدم.شیش ماهه عقد کردم ولی آرامشم از بین رفته.همش درحال غصه خوردنم.... کاش راحت میشدم از این زندگی

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazanin213 نمایش پست ها
    عزیزم من خیلی میترسم از اینکه شوهرم بخاد حتی یه لحظه فکرش یه جای دیگه بره.شاید باورتون نشه ولی وقتی بیشتر از 5 ثانیه به خواهرش نگاه میکنه من حساس میشم.گاهی که خواهرش لباس نامناسب میپوشه دیگه میخام خودمو بکشم.دوس دارم برم بزنمش تا یه کم حیا سرش بشه جلوی داداشش
    توی خیابون همش نگاهشو دنبال میکنم که ببینم به کجا نگاه میکنه.واسه همین این کارش خیلی واسم سنگینه
    خودم هم کلافه شدم.شیش ماهه عقد کردم ولی آرامشم از بین رفته.همش درحال غصه خوردنم.... کاش راحت میشدم از این زندگی
    خوب گلم با این اوصاف اشتباه از طرف شماست
    هرچقدر سخت تر بگیرین بدتر میشه
    طرف میگه چرا اش نخورده و دهن سوخته
    پس بهتره تا کار از کار نگذشته تصمیم بگیرین برین پیش مشاور برای تغییر خودتون.

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  6. 2 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34538
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    2
    تشکر شده 12 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazanin213 نمایش پست ها
    سلام.منو همسرم 6 ماهه که عقد کردیم.قبل از اون دو سال بود که همو میشناختیم
    ایشون 27 سالشه من 23 سالم
    توی این دو سال و شیش ماه من رفتار اشتباهی ازش ندیدم تا اینکه دیروز وقتی مثل همیشه گوشیشو چک میکردم توی هیستوری اینترنت گوشیش دیدم که توی صفحه ی اینستاگرامش حدودا پروفایل سی تا دختر رو سرچ کرده.در صورتی که ما قبلا قرار گذاشته بودیم اینستامونو پاک کنیم و فک نمیکردم که برخلاف قولش عمل کنه
    وقتی ازش پرسیدم گفت این اکانت دوستمه.گفتم ولی تو سرچ کردی این دخترا رو نه دوستت.گفت من فقط میخواستم ببینم این دخترایی که دوستم باهاشون ارتباط داره کی هستن.منم گفتم به تو چه مربوط
    و خلاصه حسابی دعوا راه انداختم و دو روز باهاش قهر بودم.اونم خیلی معذرت خواهی میکرد ولی بهش گفتم اعتمادمو از دست دادی.خودش میگه همون یه بار بوده یه ربع هم طول نکشیده و دیگه اصلا پیگیری نکرده ولی من دلم باهاش صاف نمیشه.کلی قسم خورده که چیزی نبوده ولی من خودم از قبل یه روحیه شکاک داشتم که الان حس میکنم همه ی شک هایی که بهش داشتم درست بوده
    نمیدونم چیکار کنم.بهش گفتم این اتفاق دفعه ی دومی نداره چون ازت جدا میشم حتما.نمیدونم کاره درست چیه..لطفا منو راهنماییم کنین که این موضوع رو بیشتر از این کشش بدم یا بخشمش
    سلام اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی شروع به کنترل همسرتان بکنید از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیرمتعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن سوق می‌دهید، یعنی آنقدر کنترل‌هایتان همسرتان را از شما دور می‌کند که ممکن است به سمت غیرمتعهد شدن هم برود. اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید، دو راه بیشتر ندارید یکی اینکه از همان ابتدا و در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او این ترس‌تان برطرف شود و راه دوم اینکه، آنقدر در رابطه و زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به کسی دیگری فکر کند و کاملا در زندگی با شما سیراب شود.که متاسفانه با توجه به حرف عای شما سابقا این شک وجود داشته است.از طرفی شما ابتدا باید اعتماد به نفس خودتون رو افزایش بدید که حتی اگر همسر شما خطایی کرد این شوهرتان باشد که ضرر کرده است نه شما.وهمچنین همسرتان بابت عملی که انجام داده اند عذرخواهی کرده اند پس بهترین کار درحال حاضر بخشش وگذشت شماست.به او فرصت بدهیدچرا که اگر به شک و تردید خود ادامه بدهید فقط باعث نابود کردن عشق اعتماد و صداقت زندگی خود ودرنهایت نابودی زندگی خود میشوید.

  8. 3 کاربران زیر از faezeh.. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34538
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    2
    تشکر شده 12 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazanin213 نمایش پست ها
    سلام.منو همسرم 6 ماهه که عقد کردیم.قبل از اون دو سال بود که همو میشناختیم
    ایشون 27 سالشه من 23 سالم
    توی این دو سال و شیش ماه من رفتار اشتباهی ازش ندیدم تا اینکه دیروز وقتی مثل همیشه گوشیشو چک میکردم توی هیستوری اینترنت گوشیش دیدم که توی صفحه ی اینستاگرامش حدودا پروفایل سی تا دختر رو سرچ کرده.در صورتی که ما قبلا قرار گذاشته بودیم اینستامونو پاک کنیم و فک نمیکردم که برخلاف قولش عمل کنه
    وقتی ازش پرسیدم گفت این اکانت دوستمه.گفتم ولی تو سرچ کردی این دخترا رو نه دوستت.گفت من فقط میخواستم ببینم این دخترایی که دوستم باهاشون ارتباط داره کی هستن.منم گفتم به تو چه مربوط
    و خلاصه حسابی دعوا راه انداختم و دو روز باهاش قهر بودم.اونم خیلی معذرت خواهی میکرد ولی بهش گفتم اعتمادمو از دست دادی.خودش میگه همون یه بار بوده یه ربع هم طول نکشیده و دیگه اصلا پیگیری نکرده ولی من دلم باهاش صاف نمیشه.کلی قسم خورده که چیزی نبوده ولی من خودم از قبل یه روحیه شکاک داشتم که الان حس میکنم همه ی شک هایی که بهش داشتم درست بوده
    نمیدونم چیکار کنم.بهش گفتم این اتفاق دفعه ی دومی نداره چون ازت جدا میشم حتما.نمیدونم کاره درست چیه..لطفا منو راهنماییم کنین که این موضوع رو بیشتر از این کشش بدم یا بخشمش
    سلام اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی شروع به کنترل همسرتان بکنید از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیرمتعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن سوق می‌دهید، یعنی آنقدر کنترل‌هایتان همسرتان را از شما دور می‌کند که ممکن است به سمت غیرمتعهد شدن هم برود. اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید، دو راه بیشتر ندارید یکی اینکه از همان ابتدا و در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او این ترس‌تان برطرف شود و راه دوم اینکه، آنقدر در رابطه و زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به کسی دیگری فکر کند و کاملا در زندگی با شما سیراب شود.که متاسفانه با توجه به حرف عای شما سابقا این شک وجود داشته است.از طرفی شما ابتدا باید اعتماد به نفس خودتون رو افزایش بدید که حتی اگر همسر شما خطایی کرد این شوهرتان باشد که ضرر کرده است نه شما.وهمچنین همسرتان بابت عملی که انجام داده اند عذرخواهی کرده اند پس بهترین کار درحال حاضر بخشش وگذشت شماست.به او فرصت بدهیدچرا که اگر به شک و تردید خود ادامه بدهید فقط باعث نابود کردن عشق اعتماد و صداقت زندگی خود ودرنهایت نابودی زندگی خود میشوید.

  10. 2 کاربران زیر از faezeh.. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34566
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    9
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط faezeh.. نمایش پست ها
    سلام اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی شروع به کنترل همسرتان بکنید از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیرمتعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن سوق می‌دهید، یعنی آنقدر کنترل‌هایتان همسرتان را از شما دور می‌کند که ممکن است به سمت غیرمتعهد شدن هم برود. اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید، دو راه بیشتر ندارید یکی اینکه از همان ابتدا و در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او این ترس‌تان برطرف شود و راه دوم اینکه، آنقدر در رابطه و زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به کسی دیگری فکر کند و کاملا در زندگی با شما سیراب شود.که متاسفانه با توجه به حرف عای شما سابقا این شک وجود داشته است.از طرفی شما ابتدا باید اعتماد به نفس خودتون رو افزایش بدید که حتی اگر همسر شما خطایی کرد این شوهرتان باشد که ضرر کرده است نه شما.وهمچنین همسرتان بابت عملی که انجام داده اند عذرخواهی کرده اند پس بهترین کار درحال حاضر بخشش وگذشت شماست.به او فرصت بدهیدچرا که اگر به شک و تردید خود ادامه بدهید فقط باعث نابود کردن عشق اعتماد و صداقت زندگی خود ودرنهایت نابودی زندگی خود میشوید.
    سلام
    ممنون دوست خوبم.من با حساسیتم نسبت به خواهرش چیکار کنم.چون خواهر ایشون توی خونه لباس مناسب نمیپوشن و واقعا منو آزرده خاطر میکنن.از طرفی هم به هیچ وجه نمیتونم به خوده خواهرش یا مادرش تذکر بدم.روش غیرمستقیم هم در مورد اینا خانوادگی جواب نمیده.یه بار به شوهرم گفتم به مامانت بگو که به خواهرت بگه لباس مناسب بپوشه و این اتفاق افتاد ولی هر بار که میرم خونشون تن و بدنم میلرزه که نکنه دوباره این کار رو تکرار کنه.فعلا هم تا هشت ماه باید عقد بمونیم و نمیشه از دست خواهرش راحت بشم

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    بیچاره همسر و خانواده همسر شما که واسه لباس پوشیدن خواهر ایشون هم شما میخواهید تصمیم بگیرید
    ایشون و خواهرشون محرم هستند و با هم بزرگ شدند نگاه شما اشتباست
    با این اوصاف رفتار همسر شما در قبال زن های دیگر طبیعی هست چون نگاه و روش شما ایشون رو به سمت دیگران سوق میده

  13. 3 کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34538
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    2
    تشکر شده 12 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazanin213 نمایش پست ها
    سلام
    ممنون دوست خوبم.من با حساسیتم نسبت به خواهرش چیکار کنم.چون خواهر ایشون توی خونه لباس مناسب نمیپوشن و واقعا منو آزرده خاطر میکنن.از طرفی هم به هیچ وجه نمیتونم به خوده خواهرش یا مادرش تذکر بدم.روش غیرمستقیم هم در مورد اینا خانوادگی جواب نمیده.یه بار به شوهرم گفتم به مامانت بگو که به خواهرت بگه لباس مناسب بپوشه و این اتفاق افتاد ولی هر بار که میرم خونشون تن و بدنم میلرزه که نکنه دوباره این کار رو تکرار کنه.فعلا هم تا هشت ماه باید عقد بمونیم و نمیشه از دست خواهرش راحت بشم
    ϝαҽȥҽԋ:
    عزیزم ما زنها حس تملک داریم نسبت به آنچه که دوست داریم و میخواهیم فقط برای خودمان باشد.
    اين نوع حسادت (يا همان حس تملک) وقتي از شکل طبيعي خود خارج مي شود، باعث مي گردد که زن بر روي روابط همسر خود حساس شده و نسبت به هر ارتباطي که با زنان ديگر دارد(اعم از سلام و احوال پرسي و يا صحبتهاي معمولي) واکنش شديد نشان دهد. در برخي از زنان اين ويژگي چنان شدت مي يابد که مسير نگاههاي همسرشان را در کوچه و خيابان دنبال مي کنند تا ببينند آيا او به زنان ديگر نظر میکند يا نه؟
    این مورد که خواهر همسرتان پوشش مناسبی ندارد صحیح است وخق باشماست.چون ممکن است من هم به مراتب با این مسئله روبه روشوم.و واکنشی که انجام دادم بیخیالی بوده است.چون در خلوت خودمان لباس های مناسب وآرایش مناسبی دارم و از این لحاظ که من برتر از دیگران هستم رو فراموش نمیکنم واینکه همسر من از میان افراد زیادی فقط من را انتخاب کرده برای ادامه زندگی خود.
    واگر بازهم طرز پوشش خواهر همسرتان شما رو ناراحت کرد شما اصلا نباید برای حل مشکلاتتان به خصوص چنین مواردی به همسرتان بگویی واز او کمک بخواهید که به خانواده اش گوشزد کند چون اولا شما خودتان را ضعیف نشان میدهید دوما سعی کنید اگر مشکلی داشتید با زبان خوش وآرامی این موضوع رو با خودشان(خواهرشوهر) درمیان بگذارید.ودر این زمینه ها خودتان مشکلتان را حل کنیط و گلیم خودرا از آب بکشید بهجای اینکه به شوهرتان بگویید فلانی پوشش مناسب نیست به او نگاه نکن خب این موجب حساسیت بیشتر همسرتون میشه و موجب میشه بیشتر نگاه کنه.حساسیت نشون ندید بهتره.

  15. 2 کاربران زیر از faezeh.. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34566
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    9
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    بیچاره همسر و خانواده همسر شما که واسه لباس پوشیدن خواهر ایشون هم شما میخواهید تصمیم بگیرید
    ایشون و خواهرشون محرم هستند و با هم بزرگ شدند نگاه شما اشتباست
    با این اوصاف رفتار همسر شما در قبال زن های دیگر طبیعی هست چون نگاه و روش شما ایشون رو به سمت دیگران سوق میده
    سلام
    ممنون از پاسخ شما
    خیر من تصمیم نمیگیرم ولی چیزی که شرع و عرف میپسنده باید رعایت بشه...مسلما همسر من دوست نداره دربرابر برادرم لباس باز و نامناسب بپوشم
    در ضمن محرمیت مجوز خیلی کارها رو نمیده.اینکه برادر من محرم من هستتن دلیل نمیشه که من در برابر ایشون حیا نداشته باشم

  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34566
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    9
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط faezeh.. نمایش پست ها
    ϝαҽȥҽԋ:
    عزیزم ما زنها حس تملک داریم نسبت به آنچه که دوست داریم و میخواهیم فقط برای خودمان باشد.
    اين نوع حسادت (يا همان حس تملک) وقتي از شکل طبيعي خود خارج مي شود، باعث مي گردد که زن بر روي روابط همسر خود حساس شده و نسبت به هر ارتباطي که با زنان ديگر دارد(اعم از سلام و احوال پرسي و يا صحبتهاي معمولي) واکنش شديد نشان دهد. در برخي از زنان اين ويژگي چنان شدت مي يابد که مسير نگاههاي همسرشان را در کوچه و خيابان دنبال مي کنند تا ببينند آيا او به زنان ديگر نظر میکند يا نه؟
    این مورد که خواهر همسرتان پوشش مناسبی ندارد صحیح است وخق باشماست.چون ممکن است من هم به مراتب با این مسئله روبه روشوم.و واکنشی که انجام دادم بیخیالی بوده است.چون در خلوت خودمان لباس های مناسب وآرایش مناسبی دارم و از این لحاظ که من برتر از دیگران هستم رو فراموش نمیکنم واینکه همسر من از میان افراد زیادی فقط من را انتخاب کرده برای ادامه زندگی خود.
    واگر بازهم طرز پوشش خواهر همسرتان شما رو ناراحت کرد شما اصلا نباید برای حل مشکلاتتان به خصوص چنین مواردی به همسرتان بگویی واز او کمک بخواهید که به خانواده اش گوشزد کند چون اولا شما خودتان را ضعیف نشان میدهید دوما سعی کنید اگر مشکلی داشتید با زبان خوش وآرامی این موضوع رو با خودشان(خواهرشوهر) درمیان بگذارید.ودر این زمینه ها خودتان مشکلتان را حل کنیط و گلیم خودرا از آب بکشید بهجای اینکه به شوهرتان بگویید فلانی پوشش مناسب نیست به او نگاه نکن خب این موجب حساسیت بیشتر همسرتون میشه و موجب میشه بیشتر نگاه کنه.حساسیت نشون ندید بهتره.
    ممنونم
    عزیزم اگه این مشکل رو شما داشتین چطور با خواهرشوهرتون درمیون میذاشتین؟ من واقعا نمیتونم با ایشون صحبت کنم چون فوق العاده لجباز هستن و به حرف پدر مادرشون هم گوش نمیدن چه برسه به من
    ایشون چهار سال از من کوچیک تره و من اصلا باهاشون رابطه صمیمی برقرار نکردم.دوسشون دارم و بهشون احترام میذارم و در قبال احترام،احترام هم میبینم ولی صمیمی نیستیم و گفتن این حرف ها برای من خیلی سخته.شاید به مادرشوهرم بتونم بگم ولی به ایشون اصلا
    من نمیدونم این طرز پوشش به اون حدی که برای من زشت به نظر میرسه برای شوهرم هم همینطوره یا نه؟ ینی از دید یه برادر نمیدونم چطوریه

  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazanin213 نمایش پست ها
    سلام
    ممنون از پاسخ شما
    خیر من تصمیم نمیگیرم ولی چیزی که شرع و عرف میپسنده باید رعایت بشه...مسلما همسر من دوست نداره دربرابر برادرم لباس باز و نامناسب بپوشم
    در ضمن محرمیت مجوز خیلی کارها رو نمیده.اینکه برادر من محرم من هستتن دلیل نمیشه که من در برابر ایشون حیا نداشته باشم
    عرف از دید شما ممکن هست چیزی باشه از دید کس دیگه متفاوت باشه
    شما چطور به این نتیجه رسیدید خواهر همسر شما حیا ندارند؟
    شما وارد یک خانواده دیگر شده اید خواهر همسر شما وارد خانواده شما نشدند پس این وظیفه شماست خود رو باخانواده همسرتان تطبیق بدهید
    همانطور که همسر شما باید خود را با خانواده شما تطبیق بدهند
    و اگر شما با کوچکترین خطایی تصمیم گرفتید زندگیتان رو تمام کنید اشتباست.
    یک زمانی تا پنج شش سال پیش اگر کسی جدا میشد واقعا در بعضی از موارد میتونست ازدواج بهتری داشته باشه
    الان به اندازه ای زندگی ها سخت شده و مردم نسبت به هم سخت پسند شده اند و تن به ازدواج نمیدهند که طلاق ریسکش بالاست
    برای همین اکثرا با وجود مشکلات زندگیشان رو میچسبند
    جنس خراب رو تعمیر میکنند تعویض نمیکنند

  19. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34566
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    9
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    عرف از دید شما ممکن هست چیزی باشه از دید کس دیگه متفاوت باشه
    شما چطور به این نتیجه رسیدید خواهر همسر شما حیا ندارند؟
    شما وارد یک خانواده دیگر شده اید خواهر همسر شما وارد خانواده شما نشدند پس این وظیفه شماست خود رو باخانواده همسرتان تطبیق بدهید
    همانطور که همسر شما باید خود را با خانواده شما تطبیق بدهند
    و اگر شما با کوچکترین خطایی تصمیم گرفتید زندگیتان رو تمام کنید اشتباست.
    یک زمانی تا پنج شش سال پیش اگر کسی جدا میشد واقعا در بعضی از موارد میتونست ازدواج بهتری داشته باشه
    الان به اندازه ای زندگی ها سخت شده و مردم نسبت به هم سخت پسند شده اند و تن به ازدواج نمیدهند که طلاق ریسکش بالاست
    برای همین اکثرا با وجود مشکلات زندگیشان رو میچسبند
    جنس خراب رو تعمیر میکنند تعویض نمیکنند
    -
    اینکه عرف هست یا نه حق باشماست ولی من با توجه به رفتار شوهرم که به پوشش من حساسه این برداشت رو کردم که خواهرش عرف شکنی میکنه پس توی خانواده ی اونا هم این عرف هست که باید جلوی برادر لباس مناسب پوشید
    اینکه من با چیزی که درست نیس و غلطه صد در صد هست خودمو تطبیق بدم رو نمیتونم بپذیرم.اگه حرف من اشتباه بود بله سعی میکردم خودمو تغییر بدم ولی کاره اشتباه رو همه میدونن اشتباهه
    این مشکلم خیلی اعصابمو ضعیف کرده و واقعا نه میتونم تحمل کنم نه بیخیال باشم، از درون خودخوری میکنم فقط
    من در مورد جدا شدن فقط به همسرم اولتیماتوم دادم که اون ناراحتی منو درک کنه وگرنه مسلمه که هیچکس به خاطر این اشتباهات از همسرش جدا نمیشه

  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    [QUOTE=nazanin213;235803]-
    اینکه عرف هست یا نه حق باشماست ولی من با توجه به رفتار شوهرم که به پوشش من حساسه این برداشت رو کردم که خواهرش عرف شکنی میکنه پس توی خانواده ی اونا هم این عرف هست که باید جلوی برادر لباس مناسب پوشید
    اینکه من با چیزی که درست نیس و غلطه صد در صد هست خودمو تطبیق بدم رو نمیتونم بپذیرم.اگه حرف من اشتباه بود بله سعی میکردم خودمو تغییر بدم ولی کاره اشتباه رو همه میدونن اشتباهه
    این مشکلم خیلی اعصابمو ضعیف کرده و واقعا نه میتونم تحمل کنم نه بیخیال باشم، از درون خودخوری میکنم فقط
    من در مورد جدا شدن فقط به همسرم اولتیماتوم دادم که اون ناراحتی منو درک کنه وگرنه مسلمه که هیچکس به خاطر این اشتباهات از همسرش جدا نمیشه[/QUOTE


    فرمایش شما بجاست اما مردها مثل شما فکرنمیکنند
    وقتی به همسرتون میگید میخواهید جدا بشید اون واقعا فکرمیکنه همچین تصمیمی گرفتید
    حالا کاری ندارم به اینکه ایشون رفتارشون اشتباست یا با حرف شما احساس بی ارزشی میکنند
    شما با گفتن این حرف روی همسرتان رو باز میکنید هیچوقت نباید از همچین حربه ای استفاده کرد نتیجه عکس داره
    این از دید من بود
    از نظر رفتارهای زنانه و نوع برخورد و... خانم ها بهتر میتونند شما رو راهنمایی کنند

  22. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34538
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    2
    تشکر شده 12 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم بی اعتماد شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazanin213 نمایش پست ها
    ممنونم
    عزیزم اگه این مشکل رو شما داشتین چطور با خواهرشوهرتون درمیون میذاشتین؟ من واقعا نمیتونم با ایشون صحبت کنم چون فوق العاده لجباز هستن و به حرف پدر مادرشون هم گوش نمیدن چه برسه به من
    ایشون چهار سال از من کوچیک تره و من اصلا باهاشون رابطه صمیمی برقرار نکردم.دوسشون دارم و بهشون احترام میذارم و در قبال احترام،احترام هم میبینم ولی صمیمی نیستیم و گفتن این حرف ها برای من خیلی سخته.شاید به مادرشوهرم بتونم بگم ولی به ایشون اصلا
    من نمیدونم این طرز پوشش به اون حدی که برای من زشت به نظر میرسه برای شوهرم هم همینطوره یا نه؟ ینی از دید یه برادر نمیدونم چطوریه
    راستش این چیزی نیست که فقط شما با اون برخورد کرده باشید من وخیلی های دیگه هم تو این موقعیت ها بودیم اما اگر من بودم به همسر خودم هیچی نمیگفتم چون باعث حساسیت اون میشه و بیشتر به موضوع جذب میشه واگر تا به حال دقت نکرده بوده الان دقت میکنه.و همچنین به خانواده شوهرمم هیچی نمیگفتم چون ممکنه اونا ناراحت بشن وشمارو بد دل و شکاک بدونن و رفتار خودشونو توجیح کنند وبگویند که محرم هستند واین نوع پوشش مثل یک عادت شده باشد.
    درکل بیخیال باشید زندگیتونو به جای صرف کردن درمورد فکر کردن از رفتار خوب یا بد دیگران صرف شادی وعشق ورزیدن به هم کنید.شما میتونید انقدر محبت کنید واز لحاظ لباس پوشیدن وآرایش هیچی واسه همسرتون کم نزارید که توجه همسرتون فقط به شما باشه ودیگران اصلا براش مهم نباشه.

  24. کاربران زیر از faezeh.. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعتماد بنفس بالا
    توسط saminn در انجمن اخلاق و رفتار
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 08-08-2015, 08:54 PM
  2. اعتماد به نفس ندارم
    توسط maryam71 در انجمن اضطراب
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 06-30-2015, 02:44 AM
  3. جلب اعتماد خانواده
    توسط fat در انجمن روابط والدین و فرزندان
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 06-02-2015, 01:40 PM
  4. اعتماد به نفس
    توسط waterlily در انجمن سایر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 05-24-2015, 04:39 PM
  5. نداشتن اعتماد به نفس
    توسط mohadesehaj در انجمن سایر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 05-22-2015, 02:03 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد