خيانت همسرم

[aliahmadi55]

باسلام.بعدازچندسال کنترل همسرم که سريع با افردا دوست ميشد به سبب روابط عمومي بالايي که داشت هميشه مجبوربودم حواسم بهش باشه وکنترلش کنم بخاطر کاري هم که داشت (بيزينسي)با مرد و زن دوست بود.که چندين مرحله بهش تذکردادم ودوسيش روباچندنفربهم زدم...اين اواخربايک مردي که سنش کمترازخودش بود ومتاهل هم بودوسرطان مثانه هم داشت دوست شده بود ودلش بحالش ميسوخت وميخواست کمکش کنه درضمن اين مردازاقوام دورهم بود.بالاخره من چتهاشونوکنترل ميکردم وميديدم که دارندبه هم پيامهاي عاشقونه ميدن و....خلاصه تصميم گرفتم که صداي تلفنهاشون روضبط کنم تابهش نشون بدم.متاسفانه تويکي ازمکالماتشون متوجه شدم که باهم رابطه برقرارکردندوهمسرم اظهارپشيماني ميکرده ودرخواست داشت که ديگه تکرارنکنند...که ديگه من تحمل نکردم واونهارويک روزباهم توماشين گرفتم که هردوشون تکذيب ميکردندمن صداروواسشون پخش کردم بازهم تکذيب ميکردند.درضمن مايه فرزندهم داريم که همش دلم به حال فرزندم ميسوزه که اينده اش خراب نشه...خودمم اين قدرت روندارم که بخوام اين مشکل روباکسي درميون بگذارم.مخصوصاپدرومادرش که ازاقوام هستندخلاصه ترس ابروريزي رودارم ازطرفي هم نميتونم تحملش کنم که کنارش بخوابم.ازطرفي هم دلم واسش ميسوزه که چوب سادگيش روخورد....الان تويه برزخ موندم که چيکارکنم کارم شده گريه درخلوت نه راه پس دارم نه راه پيش خواهشا کمکم کنيدکه چيکارکنم؟؟؟؟؟

[masoume]

خدای من چقدر بد

فرزندتون دختر هست یا پسر چن سالشه


بنظر من زنتون باید بفهمه اشتباه بزرگی کرده

[رزمریم]

همسرتون تا اشتباهش رو نپذیره نمیتونه خودش رو تغییر بده

واقعا متاسف شدم از خوندن این پست...چی به روز خانواده ها اومده

لازم نیست که به خانوادش چیزی بگید

بشینید درست و حسابی با خودش حرف بزنید

حتی اگه کارتون به جدایی کشید عیب ایشون رو پیش کسی بازگو نکنید حتی پیش خانوادش

خدا آبروی هیچکس رو براحتی نمیبره شما هم آبرو نبر

اما باید تکلیف رو بین خودتون روشن کنین

مطمئن باشید اگه همسرتون ادامه بده خدا خودش همونطور که باعث شد شما بفهمید باز هم جلو بقیه رسواش میکنه

اینکه میگید گول خورده شاید یه کمی ساده لوحانه به نظر برسه

یه کم بیشتر فکر کنید

این همه بهم زدن رابطه و باز هم ادامه دادنش شاید دلیلی داره که به شما نگفته

مشکل عاطفی و روحی...یا شاید ریشه در گذشته و کودکیش داره

فقط به کمک یه مشاور و روانشناس امین که مورد اعتماد باشه این مشکل حل میشه

چون شما خودتون هم تو شرایطی نیستید که به راحتی تصمیم بگیرید

پس با هم به مشاور مراجعه کنید و حتما سعی کنید همسرتون متوجه اشتباهاتش بشه

نه با جنگ و دعوا که حتی بدتر میشه

با گفت و گو و ملایم حرف زدن

ان شاءالله حل میشه مشکلتون

[fateme.68]

سلام
همسر شما دوتا اشتباه خیلیییی بزرگ کرد و شما هنوز نمیدونین چه کنین
اولی خیانت
دومی دروغ
چطور میتونی بدون اعتماد زندگی کنی
این زندگی نابود شده است

فرستاده شده از GT-I9105ِ من با Tapatalk

[farokh]

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

دفتر سعادت آباد:

۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

1- نباید عکس العمل آنی از خود نشان دهید و یکمرتبه به دلیل بدعهدی همسرتان تصمیم بگیرید که از او جدا شوید. شما نیازمند کمی زمان هستید تا مسایل دیگر را نیز زیر و رو کنید. نباید به طور خاص تمام توجه خود را به خیانتی که از او سر زده معطوف نکنید.

2- باید قبول کنید که احساس خشم، عصبانیت، شک و تردید، شکه شدن، آشفتگی، ترس، درد و رنج، افسردگی، و پریشانی برای فردی که شاهد خیانت همسرش بوده کاملا نرمال است.

3- این مشکل باعث به وجود آمدن برخی مشکلات فیزیکی در فرد می شود از قبیل: حالت تهوع و استفراغ، اسهال، مشکلات مربوط به خواب (بی خوابی و یا پر خوابی)، لرزش، اختلال حواس، کم غذایی و کم اشتهایی. سعی کنید در این حال بیش از پیش از خود مراقبت کنید.

4- خودتان را وادار کنید تا غذاهای سالم مصرف کنید، طبق برنامه پیش بروید، به اندازه کافی استراحت کنید، هر روز ورزش کنید، به اندازه کافی آب بنوشید و تفریح داشته باشید. ایجاد تعادل، بهترین راه حل، برای مبارزه با آسیبی است که به شما وارد شده است.

5- خندیدن کاملا طبیعی و نشان دهنده سلامت فرد است. فیلم یا سریال های تلویزیونی خنده دار تماشا کنید و مقداری از وقت خود را با افرادی صرف کنید که خنده بر روی لب های شما می اورند. زندگی بدون اینکه توجهی به قلب های شکسته و خیانت های همسران داشته باشد، همچنان در حال پیش رفتن است.

6- گریه کردن نیز یک امر کاملا طبیعی است. اگر خود به خود گریه نمی کنید، می توانید آهنگ های غمگین گوش کنید و یا به تماشای فیلم های تراژیک بنشینید.

7- برای خود یک ژورنال درست کنید. تمام افکار و احساساتی که به شما به دلیل خیانت و بی وفایی همسرتان دست می دهد را بر روی کاغذ یادداشت کنید.

8- با همسر خود در مورد بدعهدیش صحبت کنید. تمام سوال هایی که به ذهنتان میرسد را بپرسید. شاید با این کار به این نتیجه برسید که همسرتان هنگام ارتکاب به این کار، اصلا فکر نمی کرده که به شما خیانت می کند.

9- به دنبال مشاوره بروید. سعی نکنید تا به تنهایی از پس این مشکل برآیید. هم شما و هم همسرتان پیش از اینکه مجددا رابطه جنسی بدون محافظت با هم برقرار کنید، باید تحت آزمایش hiv (ایدز) و تست سایر بیماری های آمیزشی قرار بگیرید.

10- حداقل یک روز به خود فرصت دهید.

11- نباید ضربه روحی وارده را پنهان کنید. با فرزندانتان صادق باشید؛ اما لازم نیست جزییات مشکل را نیز برای آنها شرح دهید. قسم هایی نخورید که بعدها نتوانید به آنها عمل کنید. تنها چیزی که بچه ها باید بدانند این است که حال شما رفته رفته رو به بهبودی خواهد رفت. 12- سعی نکنید این بازی، که چه چیز و یا چه کسی مسبب بروز چنین فاجعه های شده است را شروع کنید. با این کار صرفا انرژی خود را تلف می کنید. در اینصورت فقط می توانید نفر سوم را سرزنش کنید و خودتان خوب می دانید که هیچ چیز درست نخواهد شد. 13- اگر بیش از اندازه عصبانی باشید، بر سر مسایل کوچک داد و بیداد راه بیندازید، احساس کنید که بر روی طناب باریکی در حال راه رفتن هستید، و زمانی که به یاد بدعهدی همسر خود می افتید، عکس العمل های شدید فیزیکی از خود نشان دهید، بی شک دچار استرس بعد از ضربه روحی شده اید و باید هر چه سریعتر به پزشک مراجعه کنید. 14- انتظار نداشته باشید که حس آشفتگی، بی اعتمادی و عصبانیت به مجرد اینکه تصمیم می گیرید همسر خود را ببخشید و به سرسپردگی خود ادامه دهید به راحتی از بین برود. از بین رفتن دردورنج وارده از طریق خیانت، نیازمند زمان است. 15- واقع بین باشید. درآمد، سرمایه، وضعیت مسکن، و حمل و نقل خود را در نظر بگیرید. اگر تصمیم به خاتمه زندگی زناشویی خود می گیرید باید ببینید که آیا جایی برای زندگی کردن دارید و منبع درامدی دارید که از آن طریق بتواند نیازهای اولیه تان را مرتفع سازید.



توجه:
1) بی وفایی یک فرد، هیچ گونه دلیل روشنی ندارد. ممکن است نشات گرفته از سایر مشکلات در زندگی مشترک باشد، ممکن است چیزی در درون قلب همسرتان وجود داشته باشد و … به هر حال شما هیچ گاه به درستی دلیل واقعی آنرا متوجه نخواهید شد.
2) نوع خیانت، معمولا فهم و درک آنرا راحت تر می کند. آیا به یک شب ختم می شود؟ به دلیل مشکلات زندگی بروز کرده؟ اعتیاد به برقراری رابطه جنسی بوده؟ آیا خیانت صرفا برای خاتمه دادن به زندگی مشترک بوده؟
3) به خاطر داشته باشید که زندگیتان با گذشته فرق کرده و باید ناراحتی به وجود آمده را تسکین دهید.
4) به طور مشابه می توان گفت که مرگ نزدیکان نیز باعث بروز غم و اندوه می شود (از عدم پذیرش از سوی فرد شروع می شود، بعد خشم، عصبانیت، کشمکش، افسردگی و در نهایت به پذیرش ختم می شود) پس چنین مسایلی بدین معنا نیستند که زندگی به پایان رسیده است و شما دیگر قادر به ادامه دادن آن نیستید، چرا که در اصل شما این توانایی را در وجود خود دارید و تنها مشکل به کارگیری ان است که کمی دشوار می باشد.
5) پیش از اینکه خانواده خود و یا همسرتان را در جریان بد عهدی او قرار دهید، مجددا بر روی این امر فکر کنید.

افراد خانواده می توانند کینه ها را برای مدت زمان بیشتری نگه دارند و شرایط را بدتر کنند.
به چه چیزهایی نیاز دارید:
ـ خواب ـ رژیم غذایی سالم ـ ورزش ـ نوشیدن آب، به میزان کافی ـ خنده ـ زمان با شرکت در نظرات این بخش، در کمک به سایز عزیزان سهیم باشید.

[شهرام2014]

باسلام.بعدازچندسال کنترل همسرم که سريع با افردا دوست ميشد به سبب روابط عمومي بالايي که داشت هميشه مجبوربودم حواسم بهش باشه وکنترلش کنم بخاطر کاري هم که داشت (بيزينسي)با مرد و زن دوست بود.که چندين مرحله بهش تذکردادم ودوسيش روباچندنفربهم زدم...اين اواخربايک مردي که سنش کمترازخودش بود ومتاهل هم بودوسرطان مثانه هم داشت دوست شده بود ودلش بحالش ميسوخت وميخواست کمکش کنه درضمن اين مردازاقوام دورهم بود.بالاخره من چتهاشونوکنترل ميکردم وميديدم که دارندبه هم پيامهاي عاشقونه ميدن و....خلاصه تصميم گرفتم که صداي تلفنهاشون روضبط کنم تابهش نشون بدم.متاسفانه تويکي ازمکالماتشون متوجه شدم که باهم رابطه برقرارکردندوهمسرم اظهارپشيماني ميکرده ودرخواست داشت که ديگه تکرارنکنند...که ديگه من تحمل نکردم واونهارويک روزباهم توماشين گرفتم که هردوشون تکذيب ميکردندمن صداروواسشون پخش کردم بازهم تکذيب ميکردند.درضمن مايه فرزندهم داريم که همش دلم به حال فرزندم ميسوزه که اينده اش خراب نشه...خودمم اين قدرت روندارم که بخوام اين مشکل روباکسي درميون بگذارم.مخصوصاپدرومادرش که ازاقوام هستندخلاصه ترس ابروريزي رودارم ازطرفي هم نميتونم تحملش کنم که کنارش بخوابم.ازطرفي هم دلم واسش ميسوزه که چوب سادگيش روخورد....الان تويه برزخ موندم که چيکارکنم کارم شده گريه درخلوت نه راه پس دارم نه راه پيش خواهشا کمکم کنيدکه چيکارکنم؟؟؟؟؟

سلام

خیلی متاسفم از آنچه که خواندم عزیز. قبل از پاسخ لطفا چند سوال داشتم که با دقت و به صورت نقل قول پاسخ دهید:

سن شما و سن همسرتان

چند ساله ازدواج کردین

سن فرزند شما

شغل شما و شغل ایشان

تحصیلات هر دو

رابطه جنسیتون با هم چطوره

با اون آقا رابطه جنسی هم برقرار کرده اند؟

خودشون چی میگن؟

گرایشهای همجنس گرایانه دارند؟

سپاس

دکتر

[merina]

از خیانت متنفرم ، از دروغ بیشتر از خیانت.
به نظر من با آدم خائن نمی شه زندگی کرد.
هر چقدر هم دلائلی داشته باشه اما هیچ دلیلی برای خیانت توجیه پذیر نیست.
همش می خواید شک داشته باشید و زندگیتون به یه عذاب همیشگی مبدل می شه.
بهتره جدا شید و هر کسی راه خودش رو بره.
بهش اجازه بدید که فرزندش رو ببینه و باهاش وقت بگذرونه اما زندگیتون رو ازش جدا کنید.
و خواهشا جایی هم مطرح نکنید که دلیل جداییتون این موضوع بوده.

[aliahmadi55]

سلام.سن من 40وهمسرم35ساله...سال79عقدکردي� � و81عروسي گرفتيم...مدت 9سال بچه دارنمي شديم باهزارزحمت ورنج بچه دارشديمسن فرزندم5ساله..شغلم مهندس يه شرکتم وهمسرم بيزينس...تحصيلاتم ليسانس وهمسرم ديپلم...تورابطه جنسي من زودارضاء ميشم ولي تقريبا ازهر10 رابطه سعي ميکنم 2تارابطه اون روهم ارضاء کنم البته باداروهاي.....بله متاسفانه بااون اقاهم رابطه برقرارکرده اين روهم تومکالماتشون فهميدم وهم توچت هاشون وهم خودش اعتراف کرده والان اظهارندامت ميکنه... خودش ميگه هرتصميمي بگيري من تصليمم ولي بدون من هيچ کس روندارم که بخوادحمايتم کنه بچموازم نگير.بگذارزندگي کنم .توبه کردم.اگرهم ميخواي يه زن ديگه بگيري برو بگيرمن حرفي ندارم.....ازطرفي هم ميبينم داره دنبال دعانويس ميگرده که محبت منو برگردونه ومنوداشته باشه...نخيرهمجنسبازنيست اون کارروهم ازسردلسوزي زيادي وسادگيش کرده....حالامن موندموخودم وخداي خودم کارم شده گريه هرچي ميخوام فراموشش کنم وقبولش کنم نميشه فکراينکه بايکي ديگه بودذه ازارم ميده ...خواهشا کمکم کنيد

[fateme.68]

سلام.سن من 40وهمسرم35ساله...سال79عقدکردي� � و81عروسي گرفتيم...مدت 9سال بچه دارنمي شديم باهزارزحمت ورنج بچه دارشديمسن فرزندم5ساله..شغلم مهندس يه شرکتم وهمسرم بيزينس...تحصيلاتم ليسانس وهمسرم ديپلم...تورابطه جنسي من زودارضاء ميشم ولي تقريبا ازهر10 رابطه سعي ميکنم 2تارابطه اون روهم ارضاء کنم البته باداروهاي.....بله متاسفانه بااون اقاهم رابطه برقرارکرده اين روهم تومکالماتشون فهميدم وهم توچت هاشون وهم خودش اعتراف کرده والان اظهارندامت ميکنه... خودش ميگه هرتصميمي بگيري من تصليمم ولي بدون من هيچ کس روندارم که بخوادحمايتم کنه بچموازم نگير.بگذارزندگي کنم .توبه کردم.اگرهم ميخواي يه زن ديگه بگيري برو بگيرمن حرفي ندارم.....ازطرفي هم ميبينم داره دنبال دعانويس ميگرده که محبت منو برگردونه ومنوداشته باشه...نخيرهمجنسبازنيست اون کارروهم ازسردلسوزي زيادي وسادگيش کرده....حالامن موندموخودم وخداي خودم کارم شده گريه هرچي ميخوام فراموشش کنم وقبولش کنم نميشه فکراينکه بايکي ديگه بودذه ازارم ميده ...خواهشا کمکم کنيد

ببخشش و بهش بگو دیگه نباید بری سرکار
اینجوری دیگه دورو اطراف مردها نیست ک سادگیش کار دستش بده.
شما هم اینقدر کنترلش نکنین و بهش مشکوک نباشین
مقصر واقعی خودتون هسین ک از اول بهش شک داشتین
وقتی کسی بی دلیل شک میکنه طرف میگه چرا آش نخورده و دهن سوخته
شک را بزارین کنار و از نو شروع کنین

فرستاده شده از GT-I9105ِ من با Tapatalk

[شهرام2014]

سلام.سن من 40وهمسرم35ساله...سال79عقدکردي� � و81عروسي گرفتيم...مدت 9سال بچه دارنمي شديم باهزارزحمت ورنج بچه دارشديمسن فرزندم5ساله..شغلم مهندس يه شرکتم وهمسرم بيزينس...تحصيلاتم ليسانس وهمسرم ديپلم...تورابطه جنسي من زودارضاء ميشم ولي تقريبا ازهر10 رابطه سعي ميکنم 2تارابطه اون روهم ارضاء کنم البته باداروهاي.....بله متاسفانه بااون اقاهم رابطه برقرارکرده اين روهم تومکالماتشون فهميدم وهم توچت هاشون وهم خودش اعتراف کرده والان اظهارندامت ميکنه... خودش ميگه هرتصميمي بگيري من تصليمم ولي بدون من هيچ کس روندارم که بخوادحمايتم کنه بچموازم نگير.بگذارزندگي کنم .توبه کردم.اگرهم ميخواي يه زن ديگه بگيري برو بگيرمن حرفي ندارم.....ازطرفي هم ميبينم داره دنبال دعانويس ميگرده که محبت منو برگردونه ومنوداشته باشه...نخيرهمجنسبازنيست اون کارروهم ازسردلسوزي زيادي وسادگيش کرده...!!!!!.حالامن موندموخودم وخداي خودم کارم شده گريه هرچي ميخوام فراموشش کنم وقبولش کنم نميشه فکراينکه بايکي ديگه بودذه ازارم ميده ...خواهشا کمکم کنيد

سلام

خیلی متاسفم از آنچه که خواندم عزیز. قبل از پاسخ لطفا چند سوال داشتم که با دقت و به صورت نقل قول پاسخ دهید:

سن شما و سن همسرتان

چند ساله ازدواج کردین

سن فرزند شما

شغل شما و شغل ایشان

تحصیلات هر دو

رابطه جنسیتون با هم چطوره

با اون آقا رابطه جنسی هم برقرار کرده اند؟

خودشون چی میگن؟

گرایشهای همجنس گرایانه دارند؟

سپاس

دکتر

سلام

خواهش کرده بودم جوابیه رو به صورت نقل قول بدید که متوجه بشم! بگذریم

ببینید مهندس جان ببینید شما 40 ساله و ایشون 35 ساله به مدت 14 یا 15 ساله که زوج و زوجه هستید و بعد از چندین سال دارای فرزندی شده اید و........!!

متوجه تمام اینها هستم ولی افراد نسبت به خیانت پاسخهای مختلفی دارند که در4 گروه کلی قرار میگیرند: 1- برایشان مهم نیست اصلا!؟2- به هیچ وجه نمیتوانند بگذرند و معمولا به حوادث ناگوار و بدتر و یا جدایی میکشه3-یک عمری با شک و تردید و دو دلی زندگی میکنند و به ظاهر میبخشند و بیشتر سعی در کنترل دارند!؟(زندگی جهنمی)4- میبخشند به معنای واقعی به شرطی که طرف مقابل واقعا به دنبال تکرار مجدد خطای سابق و خیانت نباشه.

حالا دیگه این بر میگرده به خود شما و شخصیت شما؟ ولی من شخصا گروه 4 رو بهتون توصیه میکنم البته منظورم جدایی مسالمت آمیز و یا گذشت بدون زخم زبان و کینه و شک و... چون جدایی حتما برای 3 تای شما بهتره تا زندگی با شک و تردید.!؟

حتما فرزندتان چه در صورت بقای زندگی و یا جدایی. ماداالعمر نباید از این جریان چیزی بداند و یا بشنود. به هیچ وجه به بقیه خانواده ایشان و خودتان نه درد دلی کنید و نه چیزی بگویید.

فقط و فقط به تنهایی و یا با هم از یکی از همکاران حاذق مشاور ما در شهر خود بهره بگیرید و سپس تصمیم.

کمی صبر کمید و از روی خشم و عصبانیت و استرس و اضطراب تصمیم نگیرید

آرزوی بهترینها رو براتون دارم

سپاس
دکتر

[aliahmadi55]

تشکرمن الان توهمون زندگي جهنمي هستم چون به ظاهربخشيدمش ولي وقتي سمتش ميرم ياداون قضيه مي افتم وروحم داغون ميشه...ازطرفي ييامهاش روکه کنترل ميکنم ميبينم هنوز به اون طرف ابراز عشق وعلاقه ميکنه البته خودش خبرنداره که من پيامهاشوچطوري کنترل ميکنم وراجع به کنترل پيامهاش من چيزي بهش نگفتم وفعلادارم صبرميکنم....موندم چيکارکنم دلم ميخوادبميرم

[رزمریم]

تشکرمن الان توهمون زندگي جهنمي هستم چون به ظاهربخشيدمش ولي وقتي سمتش ميرم ياداون قضيه مي افتم وروحم داغون ميشه...ازطرفي ييامهاش روکه کنترل ميکنم ميبينم هنوز به اون طرف ابراز عشق وعلاقه ميکنه البته خودش خبرنداره که من پيامهاشوچطوري کنترل ميکنم وراجع به کنترل پيامهاش من چيزي بهش نگفتم وفعلادارم صبرميکنم....موندم چيکارکنم دلم ميخوادبميرم

اگه واقعا همسرتون چوب سادگیش رو خورده پس چرا دیگه داره ادامه میده؟؟؟؟

خیلی وضعیت بدی هست

به نظرم بهترین کار این هست که بتونید مدرک جمع کنید تا اگه ایشون انکار کردن بتونید ثابت کنید

این هم تاپیک خودتونه؟ http://forum.moshaver.co/f77/%D8%AE%...tml#post213466

[sam127]

گفتید همسرتون بیزینش میکنه میشه بفرمایید دقیقا شغلشون چیه؟؟؟

من حس میکنم همسرتون به شدت ساده هستند و اون آقا به شدت مکار

[captive]

تشکرمن الان توهمون زندگي جهنمي هستم چون به ظاهربخشيدمش ولي وقتي سمتش ميرم ياداون قضيه مي افتم وروحم داغون ميشه...ازطرفي ييامهاش روکه کنترل ميکنم ميبينم هنوز به اون طرف ابراز عشق وعلاقه ميکنه البته خودش خبرنداره که من پيامهاشوچطوري کنترل ميکنم وراجع به کنترل پيامهاش من چيزي بهش نگفتم وفعلادارم صبرميکنم....موندم چيکارکنم دلم ميخوادبميرم

اوههه.هنوز دو روز نشده باز ارتباط برقرار کرده باهش تازه ابراز علاقه هم کرده!!!!این زن به درد نمیخوره