خیانت شوهر

[Asal ziba]

سلام. وای حالم خیلی بده. دارم میمیرم. با توجه به تاپیک های ( میخواهم برگردم به زندگی ام و )( تلفنی فهمیدم شوهرم بهم خیانت میکنه( کمابیش در جریان زندگیم هسنید. امروز عصر رفته بودم بیرون که واسه همسرم لباس بخرم عصر ساعت 5.30 همسرم از سر کار میاد خونه. منم زود خرید کردم و تا قبل افطار خودمو رسوندم خونه که همسرم تنها نباشه. در حین خرید که بودم اس ام اس هایی که به گوشیم میومد رو نخوندم. و الان که میخواستیم بخوابیم بازشون کردم و خوندم. یه اس ام اس از خط شوهرم برام اومده بود به این محتوا((مریم من اومدم خونه باز تنهام دلم تورو میخواد کاش تو کنارم بودی هر روز با لب خندون درو برام باز میکردی تنهام نمیزاشتی)) وای دستام میلرزید به شوهرم گفتم این اس چیه. مریم کیه. رنگش پرید و سریع گفت به خدا من اس ام اسی برات نفرستادم و نمیدونم. بازم طبق عادتش انکار کرد . منم هیچی نگفتم و بهش گفتم باشه فردا میرم پرینت مکالمات و اس های خطت رو میگیرم. همه چی معلوم میشه. خطش به نام منه. حالا الان دارم میمیرم. حالم اصلا خوب نیست. هیچ کنترلی رو خودم ندارم. چیکار کنم دارم داغون میشم. یکی بهم بگه من چه خاکی باید تو سرم بریزم.

[Ti Ti]

دوست عزیز بهتره قضیه رو کش ندین ودنبال یه راه حل بگردید برای کیفیت بهتر زندگیتون
شما باهمسرتون مشکلی دارین؟دقت کردین که همسرتون تو اس ام اسش چی نوشته بود؟
گفته اومدم خونه ازم تنهام(حتما شما ایشون و زیاد تنها میزارین واین موضوع آزارش میده)
گفته هرروز بالب خندون درو برام باز میکردی(شاید تو این موضوعم کوتاهی کردین)
بهتر نیست که قبل از پرینت مکالمات ایشون در مور رفتاراتون یه کم فکر کنید؟من نمیگم کار همسرتون درسته ولی یه علتهایی هست که معلول میسازه

[farokh]

سلام. وای حالم خیلی بده. دارم میمیرم. با توجه به تاپیک های ( میخواهم برگردم به زندگی ام و )( تلفنی فهمیدم شوهرم بهم خیانت میکنه( کمابیش در جریان زندگیم هسنید. امروز عصر رفته بودم بیرون که واسه همسرم لباس بخرم عصر ساعت 5.30 همسرم از سر کار میاد خونه. منم زود خرید کردم و تا قبل افطار خودمو رسوندم خونه که همسرم تنها نباشه. در حین خرید که بودم اس ام اس هایی که به گوشیم میومد رو نخوندم. و الان که میخواستیم بخوابیم بازشون کردم و خوندم. یه اس ام اس از خط شوهرم برام اومده بود به این محتوا((مریم من اومدم خونه باز تنهام دلم تورو میخواد کاش تو کنارم بودی هر روز با لب خندون درو برام باز میکردی تنهام نمیزاشتی)) وای دستام میلرزید به شوهرم گفتم این اس چیه. مریم کیه. رنگش پرید و سریع گفت به خدا من اس ام اسی برات نفرستادم و نمیدونم. بازم طبق عادتش انکار کرد . منم هیچی نگفتم و بهش گفتم باشه فردا میرم پرینت مکالمات و اس های خطت رو میگیرم. همه چی معلوم میشه. خطش به نام منه. حالا الان دارم میمیرم. حالم اصلا خوب نیست. هیچ کنترلی رو خودم ندارم. چیکار کنم دارم داغون میشم. یکی بهم بگه من چه خاکی باید تو سرم بریزم.

دوست عزیز اگر تفکرات همسر شما به این صورت باشه پس باید واقعیت رو بپذیرید که نمیتونید با پرینت گرفتن از مسیج ها چیزی رو ثابت کنید

ایشون نظرش به سمت و سویی دیگره و شما هم هر تلاشی بکنید نمیتونید نظرش رو به سمت خودتون جلب کنید

بهتره برای معلوم شدن این زندگی و تکلیفتون با هم صحبتی قاطع و روشن داشته باشید

[Asal ziba]

سلام آقای فرخ. یعنی چی که صحبت قاطع داشته باشم. یعنی باید چیکار کنم. چی بگم. تورو خدا راهنماییم کنید

دوست عزیز اگر تفکرات همسر شما به این صورت باشه پس باید واقعیت رو بپذیرید که نمیتونید با پرینت گرفتن از مسیج ها چیزی رو ثابت کنید

ایشون نظرش به سمت و سویی دیگره و شما هم هر تلاشی بکنید نمیتونید نظرش رو به سمت خودتون جلب کنید

بهتره برای معلوم شدن این زندگی و تکلیفتون با هم صحبتی قاطع و روشن داشته باشید

[Asal ziba]

دیشب تا صبح فقط گریه کردم. حالم خیلی بده. دلم واسه خودم و این بچم میسوزه. دیشب همه لباسایی رو که براش خریده بودم رو با قیچی تیکه تیکه کردم. دیروز که رفته بودم خرید با اینکه خودم به خیلی چیزا نیاز داشتم ولیدهیچی برای خودم نخریدم و همه پولامو دادم برای اون لباس خریدم تا با سر ودوضع مرتب بره سر کار نه پیش دوست دخترش. صبح هم داشت میرفت سویئچ ماشینو برداشتم که نبره. اومد خواست بهش گفتم چرا بدم . بدم که بری عشقتو سوار کنی. من واسه خرید اون ماشین طلاهامو فروختم بهد اون یکی دیگرو سوارش کنه. امسال عید با اینکه پول نداشتم با قرض براش یه گوشی عالی خریدم گفتم بزار اونم یه گوشی خوب داشته باشه گناه داره از صبح تا شب کار میکنه برای ما. بعد اون با اون گوشی به دوست دخترش اس میده . امشب میخوام گوشیشو بردارمو بش************م. اون داغونم کرده منو ش************ده. از صبح تا حالا هزار بار اون اس رو خوندمو گریه کردم. من واسه زندگیم دارم از جون وودل مایه میزارم که ازم راضی باشه بعد اون اینقدر آدم کثیفیه.

[farokh]

دیشب تا صبح فقط گریه کردم. حالم خیلی بده. دلم واسه خودم و این بچم میسوزه. دیشب همه لباسایی رو که براش خریده بودم رو با قیچی تیکه تیکه کردم. دیروز که رفته بودم خرید با اینکه خودم به خیلی چیزا نیاز داشتم ولیدهیچی برای خودم نخریدم و همه پولامو دادم برای اون لباس خریدم تا با سر ودوضع مرتب بره سر کار نه پیش دوست دخترش. صبح هم داشت میرفت سویئچ ماشینو برداشتم که نبره. اومد خواست بهش گفتم چرا بدم . بدم که بری عشقتو سوار کنی. من واسه خرید اون ماشین طلاهامو فروختم بهد اون یکی دیگرو سوارش کنه. امسال عید با اینکه پول نداشتم با قرض براش یه گوشی عالی خریدم گفتم بزار اونم یه گوشی خوب داشته باشه گناه داره از صبح تا شب کار میکنه برای ما. بعد اون با اون گوشی به دوست دخترش اس میده . امشب میخوام گوشیشو بردارمو بش************م. اون داغونم کرده منو ش************ده. از صبح تا حالا هزار بار اون اس رو خوندمو گریه کردم. من واسه زندگیم دارم از جون وودل مایه میزارم که ازم راضی باشه بعد اون اینقدر آدم کثیفیه.

دوست عزیز شما باید تکلیف خودتون رو در این مورد روشن کنید

پس باید با ایشون صحبت کنید

ولی بهتره برای اینکه بتونید خوب منظورتون رو بهش برسونید تمام حرفهای خودتون رو براش بنویسید

اینطوری راحت تر میتونید احساس خودتون رو انتقال بدید

[Asal ziba]

دیشب تا صبح فقط گریه کردم. حالم خیلی بده. دلم واسه خودم و این بچم میسوزه. دیشب همه لباسایی رو که براش خریده بودم رو با قیچی تیکه تیکه کردم. دیروز که رفته بودم خرید با اینکه خودم به خیلی چیزا نیاز داشتم ولیدهیچی برای خودم نخریدم و همه پولامو دادم برای اون لباس خریدم تا با سر ودوضع مرتب بره سر کار نه پیش دوست دخترش. صبح هم داشت میرفت سویئچ ماشینو برداشتم که نبره. اومد خواست بهش گفتم چرا بدم . بدم که بری عشقتو سوار کنی. من واسه خرید اون ماشین طلاهامو فروختم بهد اون یکی دیگرو سوارش کنه. امسال عید با اینکه پول نداشتم با قرض براش یه گوشی عالی خریدم گفتم بزار اونم یه گوشی خوب داشته باشه گناه داره از صبح تا شب کار میکنه برای ما. بعد اون با اون گوشی به دوست دخترش اس میده . امشب میخوام گوشیشو بردارمو بش************م. اون داغونم کرده منو ش************ده. از صبح تا حالا هزار بار اون اس رو خوندمو گریه کردم. من واسه زندگیم دارم از جون وودل مایه میزارم که ازم راضی باشه بعد اون اینقدر آدم کثیفیه.

[نارنج]

فدات بشم خودتو اینجوری ناراحت نکن بیشتر مردا همینطورن . اینطور که از اس ام اساش پیداست بهش علاقه داره و دوباره تکرار میشه بدون اینکه تو بفهمی . هر طور هست اون دخترو پیدا کن و اگه خانواده داره به خانوادش اطلاع بده سعی کن دیگه با شوهرت نباشه اما شوهرت رو ول نکن جا رو برای اونا باز نکن . حتما با هم مشاوره برین . نمیدونم چقدر زندگی با تو براش مهمه . ازته دلم برات دعا میکنم انشاءالله همیشه دلت شاد باشه .

[Ashkan1989]

واقعا ناراحت شدم
به نظرم باهاش صبحت کنید
بگید چرا این کار رو کرده

[Asal ziba]

شوهرم همیشه طوری با من رفتار میکنه که انگار منو خیلی دوست داره همیشه قربون صدقم میره. حتی ما 2 ماه که با هم نبودیم و اختلاف داشتیم من بهش گفتم بیا همه چیزو تموم کنیم ولی اون گریه کرد و گفت که بدون من نمیتونه ادامه بده. گفت که من و دخترشو با دنیا عوض نمیکنه. ولی من نمیدونم که این کارا یعنی چی. بیشتر هم دارم از این میسوزم که انکار میکنه و میگه که من این ایو نفرستادم. حالم اصلا خوب نیست از صبحه دارم گریه نیکنم بیچاره دخترم که 1.5 سالشه هم عمش به من نگاه میکنه و گریه میکنه.

[Asal ziba]

واقعا ناراحت شدم به نظرم باهاش صبحت کنید بگید چرا این کار رو کرده

اون اصلا قبول نمیکنه که این کارو کرده و همش انکار میکنه. کلا تو زندگی عادتش همینه. اگه چیزی به ضررش باشه انکار میکنه. . تا باهاش هم در مورد این موضوع حرف میزنم میره تو اتاق رو تخت میخوابه و خودشو میزنه به نشنیدن و فقط انکار میکنه. این رفتاراش بیشتر لجمو درمیاره دلم میخواد در اینجور لحظه ها بکشمش

[Asal ziba]

تصمیم گرفتم که دیگه تو زندگیم نادیده اش بگیرم با اینکه دوستش دارم ولی دیگه واسه من مرده. همش فکر میکنم به اینکه چقدر آدم کثیفیه. فکر میکنم که از خیلی وقته باهاش رابطه داره چون الان که یادم میاد من دخترمو که حامله بودم به همسرم پیشنهاد داده بودم اسم دخترمونو بزاریم مریم و اون به شدت مخالفت کرد و گفت من تا اونجایی که دیدم اکثر مریم ها وضعشون خرابه. نمیخوام اسم دخترم این باشه. خلاصه که الان خیلی چیزا داره یادم میاد. همش پیش خودم میگم یعنی با اونم س.ک.س. داشته حرفایی که به من میزنه رو به اونم زده. هرچی به اینا فکر میکنم بیشتر ازش متنفر میشم. ولی هیچ راه برگشتی ندارم. خونه پدرم نمیتونم برم. بخاطر دلایلی. از امشب میخوام دیگه کلا میاد خونه نادیده اش بگیرم و فکر کنم که نیست دیگه نمیزارم که بیاد تو اتاق و رو تختم بخوابه همش فکر میکنم که اون با یکی دیگه هم بوده ازش چندشم میشه. من واقعا باهاش صادقانه زندگی کردم. حتی تا حالا یه بار هم بدون اجازش پامو از در خونه بیرون نزاشتم بعد تون با من اینکارو کرد

[Asal ziba]

خودت خوب میدونی نمیتونی ازش جدا بشی چون درامد نداری خونه پدرتم نمیتونی بری .
بهترین کار اینه که بی تفاوت باشی
یه جور رفتار کن که بفهمه دیگه برات ارزشی نداره.
دیگه هیچوقت درمورد اون دختره هم باهاش حرف نزن.

همین تصمیمو گرفتم. دیگه هیچ حرفی باهش نمیزنم. تو این خونه دیگه هرکی برای خودش زندگی میکنه.از این به بعد رفتارام براش تو این خونه میشه بدترین عذاب دنیا. همیشه متنفره از اینکه من تنها برم بیرون ولی از امروز عصر هر روز بچه رو میزارم خونه وقتی که اومد و میرم بیرون. دق می کنه. میخوام کاری کنم که اونم فکر کنه که منم میتونم مثل خودش باشم. ولی من مثل اون کثیف نیستم

[Asal ziba]

خودت خوب میدونی نمیتونی ازش جدا بشی چون درامد نداری خونه پدرتم نمیتونی بری .
بهترین کار اینه که بی تفاوت باشی
یه جور رفتار کن که بفهمه دیگه برات ارزشی نداره.
دیگه هیچوقت درمورد اون دختره هم باهاش حرف نزن.

همین تصمیمو گرفتم. دیگه هیچ حرفی باهش نمیزنم. تو این خونه دیگه هرکی برای خودش زندگی میکنه.از این به بعد رفتارام براش تو این خونه میشه بدترین عذاب دنیا. همیشه متنفره از اینکه من تنها برم بیرون ولی از امروز عصر هر روز بچه رو میزارم خونه وقتی که اومد و میرم بیرون. دق می کنه. میخوام کاری کنم که اونم فکر کنه که منم میتونم مثل خودش باشم. ولی من مثل اون کثیف نیستم

[drmaryam]

عزیزم خیای ناراحت شدم
بخاطر بچت خودتو اروم نگه دار
به نظر من اول به هرروشی میدونی مشکل انکار رو حل کن،چه با پرینت چه با خواهش و التماس...
بعد که قبول کرد بتهاش صحبت کن که چرا در حق تو این کارو کرده.تا زمانی که انکار کنه نمینونی ازش چیزی بخای.
تازه شایدم بفهمی که انکارش درسته شاید واقعا سوتفاهم بوده وگرنه ادم ایمطور پیامارو که با بی دقتی نمیفرسته.

[Asal ziba]

عزیزم خیای ناراحت شدم
بخاطر بچت خودتو اروم نگه دار
به نظر من اول به هرروشی میدونی مشکل انکار رو حل کن،چه با پرینت چه با خواهش و التماس...
بعد که قبول کرد بتهاش صحبت کن که چرا در حق تو این کارو کرده.تا زمانی که انکار کنه نمینونی ازش چیزی بخای.
تازه شایدم بفهمی که انکارش درسته شاید واقعا سوتفاهم بوده وگرنه ادم ایمطور پیامارو که با بی دقتی نمیفرسته.

همسرم یه اخلاقی داره که تو همه جای زندگیش ازش استفاده میکنه اونم انکاره. خودمم بکشم گردن نمیگیره اخلاقشو خوب میدونم.انکارش درست نیست چون دیشب که بهش گفتم این این اس چیه به خطم فرستادی رنگش مثل گچ شد و گفت من نفرستادم و گوشیشو آورد گفت ببین آخرین پیامی که واسه تو فرستدم اینه. و اون پیامو از گوشیش پاک کرده بود. بعدشم اون پیامو که اشتباه واسه من فرستاده بود ساعت 5.36 بود و درست 5 دقیقه بعدش بهم زنگ زد خیلی هول بود و یه جوری غیر طبیعی حرف میزد. ولی من اون موقع هنوز پیامو نخونده بودم. مطمئنم که این شخص تو زندگیش هست. همیشه تو خونه گوشیشو از جلو دید من قایم میکنه و همیشه هم سایلنته. کد هم گذاشته. ولی امشب که گوشیشو شکاندم حالش میاد سر جاش.

[ملکه اسمان]

سلام.دست بزن نداره؟

[m.stroozan]

دیشب تا صبح فقط گریه کردم. حالم خیلی بده. دلم واسه خودم و این بچم میسوزه. دیشب همه لباسایی رو که براش خریده بودم رو با قیچی تیکه تیکه کردم. دیروز که رفته بودم خرید با اینکه خودم به خیلی چیزا نیاز داشتم ولیدهیچی برای خودم نخریدم و همه پولامو دادم برای اون لباس خریدم تا با سر ودوضع مرتب بره سر کار نه پیش دوست دخترش. صبح هم داشت میرفت سویئچ ماشینو برداشتم که نبره. اومد خواست بهش گفتم چرا بدم . بدم که بری عشقتو سوار کنی. من واسه خرید اون ماشین طلاهامو فروختم بهد اون یکی دیگرو سوارش کنه. امسال عید با اینکه پول نداشتم با قرض براش یه گوشی عالی خریدم گفتم بزار اونم یه گوشی خوب داشته باشه گناه داره از صبح تا شب کار میکنه برای ما. بعد اون با اون گوشی به دوست دخترش اس میده . امشب میخوام گوشیشو بردارمو بش************م. اون داغونم کرده منو ش************ده. از صبح تا حالا هزار بار اون اس رو خوندمو گریه کردم. من واسه زندگیم دارم از جون وودل مایه میزارم که ازم راضی باشه بعد اون اینقدر آدم کثیفیه.

این قسمت قیچی کردن لباس ها خیلی با حال بود یاد فیلم آتش بس افتادم وقتی که مهناز افشار داشت لباس های گلزار رو با قیچی تیکه تیکه میکرد ناراحت نشید اینو گفتم تا یه ذره حالتون بهتر شه یکم خنده بیاد رو لباتون من تایپیک های شما رو دنبال میکردم یادمه قبلا گفتید که صداشو وقتی داشته با شخص دیگه حرف میزده از طریق گوشی شنیدید.وبا توجه به اینکه میگید به من ابراز علاقه میکنه من فکر میکنم داره شما رو اذیت میکنه و پای کس دیگری در میون نیست آخه مگه میشه آدم تو فاصله زمانی کوتاه دوبار سوتی بده فکر میکنم این کارا رو ازقصد انجام میده اون رنگ پریدن هم شاید داره فیلم بازی میکنه خلاصه خیلی مشکوک هسته اون از اون دفعه که گوشی رو روشن گذاشته تا شما بشنوی اینم از این سری که پیامک اشتباهی فرستاده خیلی به تصنعی بودن ماجرا باید شک کرد.درضمن شما میگی میخوام نادیده اش بگیرم و ازش متنفرم درصورتی که میگید دوسش دارم خوب پس مطمئن باشید نمیتونید نادیده اش بگیرید در ضمن این تناقض در گفتار شما اوج ناراحتی و عصبانیت شما رو میرسونه الان دقیقا میتونم بفهمم تو چه حالتی هستید.و به نظر من این کارو نکنید یعنی باهاش بد نباشید ونادیده اش نگیرید باهاش جدی حرف بزنید ببنید دردش چیه اینطوری خیلی بهتره به اون موضوع خیانت هم تو ذهنتون هی پر وبال ندید من فکر میکنم ساختگی هستش.

[elnazi]

عزیزدلم شاید تو زندگیه مشترکتون کمبودیایی داشته که سمت اینکار کشیده شده بگرد به قبل ببین چه کمبودیایی داشته

[Asal ziba]

سلام.دست بزن نداره؟

سلام. نه خدایی دست بزن نداره. فقط تو دعوای آخرمون که 2 ماه پیش بود این کارو کرد که اونم بعد آشتی کلی عذر خواهی کرد

[Asal ziba]

عزیزدلم شاید تو زندگیه مشترکتون کمبودیایی داشته که سمت اینکار کشیده شده بگرد به قبل ببین چه کمبودیایی داشته

من نمیگم که زندگی ما آسه. درسته شاید کمبود هم بوده و من همیشه در صدد رفعش هستم به خصوص که الان نزدیک 1 ماهه که برگشتیم سر زندگیمون واقعا تلاش کردم که همه چیز طبق میل اون باشه. منم خیلی کمبود ها دارم تو این زندگی. یعنی منم باید برم به سمت دوست پسر؟

[helenbahar]

سلام دوست عزیز. خیلی ناراحت شدم واست... یکی از دوستان گفته بود شاید داره نقش بازی میکنه من فک میکنم بعیده ولی برای اطمینان دل خودتم شده برو پرینت بگیر

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

[Asal ziba]

این قسمت قیچی کردن لباس ها خیلی با حال بود یاد فیلم آتش بس افتادم وقتی که مهناز افشار داشت لباس های گلزار رو با قیچی تیکه تیکه میکرد ناراحت نشید اینو گفتم تا یه ذره حالتون بهتر شه یکم خنده بیاد رو لباتون من تایپیک های شما رو دنبال میکردم یادمه قبلا گفتید که صداشو وقتی داشته با شخص دیگه حرف میزده از طریق گوشی شنیدید.وبا توجه به اینکه میگید به من ابراز علاقه میکنه من فکر میکنم داره شما رو اذیت میکنه و پای کس دیگری در میون نیست آخه مگه میشه آدم تو فاصله زمانی کوتاه دوبار سوتی بده فکر میکنم این کارا رو ازقصد انجام میده اون رنگ پریدن هم شاید داره فیلم بازی میکنه خلاصه خیلی مشکوک هسته اون از اون دفعه که گوشی رو روشن گذاشته تا شما بشنوی اینم از این سری که پیامک اشتباهی فرستاده خیلی به تصنعی بودن ماجرا باید شک کرد.درضمن شما میگی میخوام نادیده اش بگیرم و ازش متنفرم درصورتی که میگید دوسش دارم خوب پس مطمئن باشید نمیتونید نادیده اش بگیرید در ضمن این تناقض در گفتار شما اوج ناراحتی و عصبانیت شما رو میرسونه الان دقیقا میتونم بفهمم تو چه حالتی هستید.و به نظر من این کارو نکنید یعنی باهاش بد نباشید ونادیده اش نگیرید باهاش جدی حرف بزنید ببنید دردش چیه اینطوری خیلی بهتره به اون موضوع خیانت هم تو ذهنتون هی پر وبال ندید من فکر میکنم ساختگی هستش.

واقعا شما چقدر آدم خوش بینی هستید خوش به حالتون. من همسرمو خوب میشناسم آدمی نیست که با این کارا بخواد منو امتحان کنه اون همیشه خودشو تو زندگی یه آدم پاک نشون میده بعد میاد و این امتحانو میکنه. عمرا.

[Asal ziba]

سلام دوست عزیز. خیلی ناراحت شدم واست... یکی از دوستان گفته بود شاید داره نقش بازی میکنه من فک میکنم بعیده ولی برای اطمینان دل خودتم شده برو پرینت بگیر

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

من میدونم که فیلم نیست و واقعیته. کلا کاراشو که مرور میکنم میبینم که واقعا چیزی هست منتها تو این مدت من خودمو زده بودم به اون راه که زندگیم به اینجا نرسه که رسید.پرینت بگیرم که چی بشه وقتی نمیتونم بهش چیزی رو ثابت کنم. چون همه جوره انکار میکنه. زنگ زدم به 700 و پرسیدم که اگه محتوا و متن اس ها و مکالمات رو بخوام میشه. که گفتن نه. پس با پرینت شماره هم نمیشه کاری کرد.

[helenbahar]

نمیدونم گفتم شاید با پرینت بتونی شماره اون دختره رو پیدا کنی باهاش حرف بزنی

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

[elnazi]

من نمیگم که زندگی ما آسه. درسته شاید کمبود هم بوده و من همیشه در صدد رفعش هستم به خصوص که الان نزدیک 1 ماهه که برگشتیم سر زندگیمون واقعا تلاش کردم که همه چیز طبق میل اون باشه. منم خیلی کمبود ها دارم تو این زندگی. یعنی منم باید برم به سمت دوست پسر؟

درسته میتونم درکت کنم براخودمم پیش اومده سعی کن ببخشیش یه فرصت دیگه بهش بدی برای جبران

[Asal ziba]

نمیدونم گفتم شاید با پرینت بتونی شماره اون دختره رو پیدا کنی باهاش حرف بزنی

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

باهاش حرف بزنم و چی بگم؟ اون 2 تا الان با هم هستن و حرفاشون یکیه. و تا الان هم همه چیو باهاش هماهنگ کرده شوهرم. این وسط منم که بازنده و تنها ام.

[Asal ziba]

دیشب همسرم اومده بهم میگه بیا با هم حرف بزنیم. منم گفتم خوب حرف بزن میشنوم. برگشته میگه تا الان هر چی مشکل داشتیم رو بیا بزاریم کنار و با هم از نو شروع کنیم. به همین راحتی.من واقعا نمیدونم چه جوری روش شد این حرفو زد. بهش گفتم تو اون اس رو به کی میفرستادی که اشتباها واسه من فرستادی. من باید همه چیزو بدونم.انقدر پرو هست که بازم اولش انکار کرد ولی دید که من کوتاه بیا نیستم و ول نمیکنم. گفت بهت میگم ولی باید همین جا تمومش کنی.بازم یه قصه دروغی ساخت و تحویلم داد. گفت که 1.5 ماهه که اینترنتی باهاش آشنا شدم و اصلا ندیدمش تو شهرستانه. و فقط باهاش درد و دل کردم. همین. منم بهش گفتم که خر خودتی نه من. کاملا از متن اس ام است معلوم بود که درد و دله. خلاصه دستمو ماچ میکرد و پامو . و معذرت خواهز که از این به بعد بهم فرصت بده بهت خودمو ثابت میکنم. منم تا صبح گریه کردم و بهش گفتم تو منو داغون کردی بعد با یه معذرت خواهی میخوای تمومش کنی.راستش همش متن اون اس رو میخونم یه لحظه هم از ذهنم بیرون نمیره نمیتونم هضمش کنم. بهش گفتم یا بهم همه چیزو راست تعریف میکنی و منو با اون دختر روبرو میکنی یا اینکه من نمیت نم دیگه باهات ادامه بدم. ش هرم هم که اصلا هیچ رقمه قبول نمیکنه و همون قصه دروغشو روش پافشاری میکنه. خلاصه که من نمیتونم چون میدونم داره دروغ میگه و ارتبتطش خیلی فراتر از اینابوده. الان 2 روزه که میاد از سرکار خونه میرم تو اتاقم و درو میبندم تو اتاقم هم راش نمیدم و باهاش هم حرف نمیزنم. و کلا انگار که تو این خ نه نیستش. غذا هم درست نمیکنم و الان 2 روزه که هیچی نخورده و رنگش مثل گچه. از این عادت ها نداره که تنهایی چیزی بخوره. خلاصه دوستان نمیتونم به این راحتی کنار بیام با این قضیه. چیکار کنم همش اون اس رو میخونم از صبح تا شب. خیلی داغونم. تو ذهنم خیلی فکرا میکنم. فکر اینکه باهم چیکارا کردنو و ...

[helenbahar]

به نظرم کار درستی میکنی باید مجبور بشه راستشو بگه. دوست عزیز مشاوره نرفتی؟

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

[ramesh]

اون اصلا قبول نمیکنه که این کارو کرده و همش انکار میکنه. کلا تو زندگی عادتش همینه. اگه چیزی به ضررش باشه انکار میکنه. . تا باهاش هم در مورد این موضوع حرف میزنم میره تو اتاق رو تخت میخوابه و خودشو میزنه به نشنیدن و فقط انکار میکنه. این رفتاراش بیشتر لجمو درمیاره دلم میخواد در اینجور لحظه ها بکشمش

یه کاری کنید برید و پرینت بگیرید از تماساشو اس ام اساش . یا واقعیت داره با کسی رابطه داره یا نه . اینجوری خودتون رو راحت میکنید دیگه

[Asal ziba]

به نظرم کار درستی میکنی باید مجبور بشه راستشو بگه. دوست عزیز مشاوره نرفتی؟

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

نه مشاوره نرفتم. شوهر من تمام هزینه های زندگی دست خودشه و منم چیزی بخوام باید به خودش بگم تا بگیره برام. راستش زیاد پول در اختیارم نمیزاره که بتونم برم مشاوره. بعدشم من بدون اینکه اون بدونه از خونه بیرون نمیرم. باید بدونه که کجا هستم و کجا میرم. از همون 4 سال پیش که زندگیمونو شروع کردیم رویه اش همین بوده و منم دیگه عادت کردم و قبول کردم چون دوستش داشتم به خاطرش خیلی چیزا رو قبول کردم ولی اون با من این کارو کرد منم واقعا دارم میسوزم چون واقعا با صداقت تمام باهاش زندگی کردم.

[Asal ziba]

یه کاری کنید برید و پرینت بگیرید از تماساشو اس ام اساش . یا واقعیت داره با کسی رابطه داره یا نه . اینجوری خودتون رو راحت میکنید دیگه

بالاخره قبول کرده که کسی هست ولی اون قصه دروغ رو ساخته و تحویلم میده. منم میدونم که دروغه و نمیتونم قبول کنم.

[ramesh]

بالاخره قبول کرده که کسی هست ولی اون قصه دروغ رو ساخته و تحویلم میده. منم میدونم که دروغه و نمیتونم قبول کنم.

میدونم چه حالی هستی خواهر گلم میدونم که هیچیز نمیتونه آرومت کنه حتی شاید حرفای ما. فقط واست از ته دلم دعا میکنم خداوند بزرگ که وجودش آرامش هر انسانی هست هم به شما هم به همه ما آرامش بده.

[s.vs]

بالاخره قبول کرده که کسی هست ولی اون قصه دروغ رو ساخته و تحویلم میده. منم میدونم که دروغه و نمیتونم قبول کنم.

سلام. تصمیم تون در این شرایط به نظرم بهترین تصمیمه البته باید کم کم ببخشیدش.
یادتون باشه که این دیگه فقط زندگی شما نیست. زندگی دخترتون هم هست. تا جاییکه ممکنه نباید اجازه بدید زندگی اون خراب بشه. بخصوص که دختره و کسی که میاد خواستگاری اگر بفهمه همچین موضوعی در خانواده اش مطرح بوده اثر منفی شدیدی داره!

به ایشان هم بفهمونید که چه صدمه ای میتونه به دخترش و آیندش بخوره و دیگه شما و ایشون نیستید که در این زندگی سهم دارید. بهش بگید که اگر زندگی تان با این کارها پاشیده بشه ممکنه دخترش با همچین الگویی به سمتی بره که اون همیشه به خودش لعنت کنه و فایده هم نداشته باشه (تا میتونید از آینده دخترشون بترسونیدش و ربطش بدید به عاقبت کارهاش).

میدونم سخته ولی ببخشیدش و همزمان بیشتر از قبل به فکر خودتون باشید. منظورم پس انداز و ...

[tavoos]

از موضوعی که گفتین خیلی ناراحت شدم.چی بگم وا... آدما دستی دستی موقعیتشونو بخاطر خودخواهی یا هر مشکل دیگه خراب میکنن فقط به خودشون فکر میکنن.بهتره قضاوت نکنم.چیزی من به شما میگم اینه که بدون دعوا حالا که گفته پای یکی در میونه باهاش صحبت کنید و بگید که چه خواسته های داره که شما برآوردش نکردید؟و برای حل مشکلاتتون هردو باهم تلاش کنید نه اینکه ایشون برای حل مشکلشون دنبال یه آدم جدید برنالبته یه چیز دیگه ام این وسط هست اونم تنوع طلبیه مرده.که البته اگه ابعاد انسانی یه قضیه رو براشون روشن کنید سربه راه میشن انشا... غصه نخوری.امیدوارم همه چی درست شه

[Asal ziba]

دیشب دوباره با همسرم حرف زدیم. بازم معذرت خواهی و این حرفا. بهش گفتم باشه این یه بارو بهت فرصت جبران میدم. گفت که من دیگه با اون دختره تموم کردم ولی بازم همه چیزو نگفت و بازم اصرار داشت که تا حالا ندیدتش و فقط تلفنی بوده. میدونم که دروغ میگه ولی راه چاره دیگه ای ندارم.بهش فرصت جبران دادم.گفت که بهت ثابت میکنم که اشتباه نکردی این فرصتو بهم دادی. قراره امروز هم بریم یه خط دیگه بگیریم. خلاصه که دیشب یه جوری کنار اومدم باهاش. ولی ذهنم خیلی درگیره همش اون اس رو تو ذهنم مرور میکنم همش فکر میکنم دوستش داشته یا هنوزم داره. نمیدونم چیکار کنم خودم دارم با افکارم داغون میشم. همش فکر میکنم نکنه الان سر کار نیست و رفته پیش اون. چیکار کنم که به آرامش برسم و این افکار رو بریزم دور.؟

[ramesh]

دیشب دوباره با همسرم حرف زدیم. بازم معذرت خواهی و این حرفا. بهش گفتم باشه این یه بارو بهت فرصت جبران میدم. گفت که من دیگه با اون دختره تموم کردم ولی بازم همه چیزو نگفت و بازم اصرار داشت که تا حالا ندیدتش و فقط تلفنی بوده. میدونم که دروغ میگه ولی راه چاره دیگه ای ندارم.بهش فرصت جبران دادم.گفت که بهت ثابت میکنم که اشتباه نکردی این فرصتو بهم دادی. قراره امروز هم بریم یه خط دیگه بگیریم. خلاصه که دیشب یه جوری کنار اومدم باهاش. ولی ذهنم خیلی درگیره همش اون اس رو تو ذهنم مرور میکنم همش فکر میکنم دوستش داشته یا هنوزم داره. نمیدونم چیکار کنم خودم دارم با افکارم داغون میشم. همش فکر میکنم نکنه الان سر کار نیست و رفته پیش اون. چیکار کنم که به آرامش برسم و این افکار رو بریزم دور.؟

تنها کاری که میشه کرد اینکه چند وقتی مرتبا برید باهم بیرون مثل سینما پارک یا حتی سفر.بیشتر کنار هم باشید ازش دوری نکن و بذار زمان همه چیز رو درست کنه

[drmaryam]

عزیزم تا حدودی روی کارت اصرار کن اما شنیدن حقیقت چه دردی دوا میکنه ازت؟
الان اون هرچی بگه باور نمیکنی چون انتظار بدترشو داری.
بنظرم سعی کن تا حدودی فراموش کنی اگه شوهرتو میشناسی که رو حرفش میمونه..و سعی نکن به نبودنت عادتش بدی و بره دوباره سر همون یکی.یکم تهدید کن امتا وقتی فهمیدی کامل پشیمون شده توام راه بیا برا خودت و زندگیت..البته باید شوهرتو بشناسی دیگه

[Asal ziba]

سلام. از روزی که با شوهرم حرف زدیم و بهش یه فرصت دوباره دادم تقریبا 6 روز میگذره. تو این روزها من خیلی سعی کردم که خودمم تغییر بدم هر روز هم خونمو و هم خودمو براش آماده میکنم تا عصر که از سر کار میاد تو خونش راحت باشه. تو رفتارام تغییر کردم دیگه ساز مخالف نمیزنم همش مثل پروانه دور و برش میچرخم تا کمبودی نداشته باشه. هر چی میگه گوش میکنم خلاصه که دارم سعی میکنم براش یه زن ایده آل باشم و زندگی ایده آل داشته باشه تا خدای نکرده دیگه به سمت اون زنه(مریم) و یا زنهای دیگه نره و تو زندگیش کمبودی نداشته باشه که ازم دور بشه. ولی متاسفانه نمیدونم که چرا من هرچی این کار هارو میکنم شوهرم بیشتر میره تو قیافه و خودشو ازم دور میکنه.از سر کار که میاد میره رو تخت میخوابه بعد وقت شام میاد شام میخوره و با منم زیاد حرف نمیزنه و در حد آره یا نه جواب حرفامو میده و بعد بازم میره رو تختش میخوابه. خلاصه مثل قبل نیست و خیلی خودشو گرفته . انگار کارام نتیجه عکس داده. قبلا اینقدر دور و برش نبودمو بهش پرو بال نمیدادم بیشتر قربون صدقم میرفت. همش تو خونه اون دنبال من بود نه من. بالاخره من نفهمیدم که باید با شوهر چه جوری رفتار کرد تا نره سمت زنهای دیگه و از زن و زندگیش راضی باشه. به نظرتون من باید چیکار کنم. خودمم گیج شدم. قبلا هر روز اون بهم زنگ میزد و دنبالم بود ولی الان فقط من میزنم و اونم داد میزنه و میگه چیه کار داری زنگ زدی. میشه به من بگید من چیکار کنم. خودمم تکلیفمو نمیدونم تو این زندگی.

[Asal ziba]

کسی نمیتونه کمکم کنه؟

[mary.aylin]

چرا همه چی بر عکس شده؟!!!!
برطبق گفته خودتون شما به ایشون فرصت جبران دادین ولی الان شرایط داره طوری پیش میره که انگار کار اشتباهو شما انجام دادین
رفتارشون از روز اولی که بهشون فرصت دادین اینطور بود یا بعد از چند روز اینطور شد؟؟؟

[helenbahar]

من بودم مثه قبلا باهاش سرد میشدم. مردا جنبه ندارن .والا. شایدم یه مشکلی چیزی براش پیش اومده که بهم ریخته. باهاش حرف بزن

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

[Asal ziba]

چرا همه چی بر عکس شده؟!!!!
برطبق گفته خودتون شما به ایشون فرصت جبران دادین ولی الان شرایط داره طوری پیش میره که انگار کار اشتباهو شما انجام دادین
رفتارشون از روز اولی که بهشون فرصت دادین اینطور بود یا بعد از چند روز اینطور شد؟؟؟

بعد یکی دو روز اینطور شد هرچی من بیشتر محبت میکنم اون بیشتر میره تو قیافه. پیش خودم میگم اگر سرد باشم نکنه بازم بره سمت اون دختره. میخوام با رسیدگی و محبت به سمت خودم جذبش کنم ولی نمیدونم چرا داره دفع میشه نه جذب

[Asal ziba]

من بودم مثه قبلا باهاش سرد میشدم. مردا جنبه ندارن .والا. شایدم یه مشکلی چیزی براش پیش اومده که بهم ریخته. باهاش حرف بزن

Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

والاه یکی دو بار بهش گفتم که چرا اینجوری هستی. مشکلی داری بگو تا با هم حلش کنیم. ولی هرچی من میپرسم اون بیشتر قیافه میگیره و حق به جانب تر میشه. انگار من خیانت کردم نه اون

[2015]

بعد یکی دو روز اینطور شد هرچی من بیشتر محبت میکنم اون بیشتر میره تو قیافه. پیش خودم میگم اگر سرد باشم نکنه بازم بره سمت اون دختره. میخوام با رسیدگی و محبت به سمت خودم جذبش کنم ولی نمیدونم چرا داره دفع میشه نه جذب

چند دقیقه اینجا باش.الان ی مظلب برات میذارم .امیذوارم به دردت بخوره/

[Asal ziba]

همش پیش خودم میگم نکنه اون دختره رو خیلی دوست داره و به خاطر اینکه ازش فاصله گرفته اینجوری رفته تو غم. این فکر ها آزارم میده. دارم داغون میشم. من زندگیمو و شوهرمو دوست دارم . نمیخوام از دست بدم زندگیمو ولی هر طور که رفتار میکنم بازم همه چیز جور در نمیاد. واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم. خسته شدم از اول این سال جدیده که دارم واسه زندگیم میجنگم ولی دیگه توان ندارم و بریدم. اون از اون وضعیت که تو تاپیک میخواهم برگردم به زندگیم کا براتون گفتم . اینم از این وضعیتی که پیش اومده. دیگه نمیدونم چیکار کنم

[2015]

سلام .به نظرم ی مدت وظایف خودتون رو انجام بدین اما دعوت کننده باشین در زندگیتون نه دستور دهنده.
ی مدت باهاش سازگار باشین و ببینین بعد ی مدتی رفتارش عوض میشه یانه؟فقط باید به تغییرات کوچک هم خوش بین بود و انتظار نداشته باشین که یک دفعه همه چیز درست بشه.
اون مطالب رو هم بخونین .من خودم کتاب ها ومطالبی رو دارم میخونم.اگه چیز جدیدی پیدا کردم بهتون اطلاع میدم.
فقط یادتون باشه :
اقایون میخوان وقتی به خونه میان خونه اروم وتمیز باشه.همه چیز مهیا باشه.
میخوان که مدتی بعد از ورود برای خودشون مدتی استراحت بکنن .این زمانو ازشون نگیرین وگاهی اجازه بدین با خودشون تنها باشن ووقتی میخواهین باهاشون صحبت کنین بهشون بگین کی حال خوبی برای صحبت کردن دارن(اصطلاحا بهش میگن غر تنهایی اقایون)
ایشون رو تحسین بکنین(مخصوصا درجمع)
فکر بد هم به خودتون راه ندین .افکار منفی اتفاقات منفی به دنبال داره/
ریفریش روهم بزنین.

[mary.aylin]

بعد یکی دو روز اینطور شد هرچی من بیشتر محبت میکنم اون بیشتر میره تو قیافه. پیش خودم میگم اگر سرد باشم نکنه بازم بره سمت اون دختره. میخوام با رسیدگی و محبت به سمت خودم جذبش کنم ولی نمیدونم چرا داره دفع میشه نه جذب

با این تفاسیر به نظر میاد شما ایشونو زیاد تحویل گرفتید ایشونم جوگیر شدند
بهتر بود اینقدر زود بهش محبت نمیکردید و اجازه میدادید اول از دلتون دربیارن بعد شما شروع میکردید
من پیشنهاد میدم امشب باهاشون صحبت کنید یجوری بهشون یاد اوری کنید که اشتباهی که کوچیکم نبوده از ایشون بود ه وایشون بودن که از شما فرصت خواستن وشما هم به خاطر علاقه به زندگیتون این فرصت رو دادید و ازشون بخواید دلیل رفتارشون رو توضیح بدن و ازشون بپرسین که اگه میخوان اینطوری رفتار کنن اصلا دلیل فرصت خواستنشون چی بوده؟
حالا شما اخلاقشونو بهتر میدونید اینارو یجوری بپرسید که جواب بگیرید وبعدش یه مقدار سر سنگین باشین که همسرتون به رفتار خودشون فکر کنن
این نظر من بود .نظر مشوران حتما کمک بیشتری بهتون میکنه

[mary.aylin]

اما اگر میخوان شمارو عاصی کنن که بعد از جا زدن شما راحت برن سراغ دختره ، اون دیگه بحثش جداست

[2015]

اگه خواستین از مشاور ها توی پیام خصوصی بپرسین که بهتره چه کاری انجام بدین.حتما بهتون کمک میکنن.
چون مسئله ی شما خاصه شاید راه حل من وبقیه دوستان براتون چاره ساز نباشه.