نوشته اصلی توسط
sana.adel756
سلام.دختر۲۰ساله ای هستم که یک سال قبل برخلاف خواسته خودم مجبورشدم قبول کنم ک نامزدی بشم.پسریکه باهاش نامزدم کردم تحصیلاتش درحددیپلم اما پولداربود ایشون بدلیل پولداریش خاهان زیادی داشتن بطوریکه وقتی بامن نازدبودم خیلی ازدوستانم وافرادفامیل سعی میکردن مارو ازهم جداکنند وبه علت اینکه اون پسر مردتاثیرپذیری بود وازاول هم خانوادش منو براش انتخاب کردن به من کم محلی میکردوبعدازمدتی فهمیدم که بهم خیانت کرده وزودازش جداشدم.بخاطرنوع تربیت وزیباییم درفامیل طالب زیادی دارم اما تا چندین ماه بخاطر اون مدت ک نامزد بودم حالم بشدت بدبود اون موقع تنها ملاک من اخلاق ودوستداشتنم بود اما الان توقعم بالارفته ومیخام به خانوادم ثابت کنم که لیاقتم بقدری نبودکه باشخصی ازدواج کنم که ازنظرهمه اصلا مناسبم نبوداما خانواده بدلیل مشکلات زیاد اصراربه ازدواج من دارند.هرچند اعتمادبنفسم خیلی پایین اومده وازازدواج ترسیدم اما دلم میخاد باشخصی ازدواج کنم ک موردتمسخروتحقیرخاهرم قرارنگیرم باتوجه به اینکه خاهرم درهمه مسایل منو تمسخرمیکنه.درضمن درازدواج مادروخاهرم اونها ازدواج زیادموفقی ندارند واین هم منو میترسونه