شکست عشقی تا اعتیاد

با سلام من 27 سالم هستش و از دوران نوجوانی تا الان دچارهافسردگی هستم و تا یک ساله پیش به هیچ دکتری مراجعه نکرده بودم. تو 20 سالگی به مدت 4 سال الکلی شده بودم و به این شکل دردم رو دوا میکردم تا اینکه با یک دختری اشنا شدم و با کمک اون تونستم الکل رو ترک کنم و توی این 2 سالی ک باهاش بودم خوشحال بودم و دیگه افسردگی رو حس نمیکردم تا زمانی که خانواده دختره به دلایلی تصمیم گرفتن برن استانبول زندگی کنن برای همیشه و منم از انجایی که پولی نداشتم نمیتونستم برم خواستگاریش .تا اینکه با اصرار های زیاد دختره و تمایل خودم تصمیم گرفتم زندگیم رو تو ایران ول کنم و برم استانبول خونه اجاره کنم و کار پیدا کنم تا که پیشش باشم و البته خونواده هامونم خبر داشتن و خلاصه خونواده دختره بعد از یک ماه راضی نشدن من دیگه با دخترشون رابطه داشته باشم من کل زندگیمو خونوادمو ول کردم امدم استانبول ولی خانواده دختره بعد از چن هفته تو استانبول , دیگه رضایت ندادن که ما با هم باشیم جوری که دختره از گریه و عصبانیت بیهوش شده بود ولی خونوادش بی تفاوت و با بی رحمیه کامل رفتار کردن و باعث جداییمون شدن توی شهر غریب که کسیم نداشتم حرفمو بزنم خلاصه افسردگیم برگشت هرچی پول داشتم تو استانبول دادم به الکل و هفته ها تا صب تو پارک و ساحل بیهوش میموندم خالاصه تا زمانی که خونوادم فهمید اومدن منو برگردوندن ایران , بردن روان پزشک و خلاصه من الکل رو بخاطره خونوادم ترک کردم ولی چون این #افسردگی و این #شکست عشقی عذابم میداد اومدم سمت قرص #ترامادول و #الپرازولام هم ارزون بودن هم خونوادم نمیفهمیدن و هم خودم اروم میشدم الان 1 ساله که با این 2 تا قرص زندم .. میخوام ترک کنم ولی نمیدونم چه جوری مشکل درد و خماری ندارم اگه ترک کردن فقط درد و خماری بود همین الان ترک میکردم . ترک ار لحاظه روانی سخته واسم چون میدونم اینم ترک کنم میرم یه مخدر دیگه پیدا میکنم .مشکله من رو دوا و دکتر حل نمیکنه .. شاید چن تا نصیحت خوب یا چن جمله امیدوار کننده اثر درمانیش از هزار تا دارو واسم بیشتر باشه .. لطفا کمکم کنین نصیحتم بدین نظر بدین یا هر چی که باعث میشه کمکم کنه..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Arya_1367

با سلام من 27 سالم هستش و از دوران نوجوانی تا الان دچارهافسردگی هستم و تا یک ساله پیش به هیچ دکتری مراجعه نکرده بودم. تو 20 سالگی به مدت 4 سال الکلی شده بودم و به این شکل دردم رو دوا میکردم تا اینکه با یک دختری اشنا شدم و با کمک اون تونستم الکل رو ترک کنم و توی این 2 سالی ک باهاش بودم خوشحال بودم و دیگه افسردگی رو حس نمیکردم تا زمانی که خانواده دختره به دلایلی تصمیم گرفتن برن استانبول زندگی کنن برای همیشه و منم از انجایی که پولی نداشتم نمیتونستم برم خواستگاریش .تا اینکه با اصرار های زیاد دختره و تمایل خودم تصمیم گرفتم زندگیم رو تو ایران ول کنم و برم استانبول خونه اجاره کنم و کار پیدا کنم تا که پیشش باشم و البته خونواده هامونم خبر داشتن و خلاصه خونواده دختره بعد از یک ماه راضی نشدن من دیگه با دخترشون رابطه داشته باشم من کل زندگیمو خونوادمو ول کردم امدم استانبول ولی خانواده دختره بعد از چن هفته تو استانبول , دیگه رضایت ندادن که ما با هم باشیم جوری که دختره از گریه و عصبانیت بیهوش شده بود ولی خونوادش بی تفاوت و با بی رحمیه کامل رفتار کردن و باعث جداییمون شدن توی شهر غریب که کسیم نداشتم حرفمو بزنم خلاصه افسردگیم برگشت هرچی پول داشتم تو استانبول دادم به الکل و هفته ها تا صب تو پارک و ساحل بیهوش میموندم خالاصه تا زمانی که خونوادم فهمید اومدن منو برگردوندن ایران , بردن روان پزشک و خلاصه من الکل رو بخاطره خونوادم ترک کردم ولی چون این #افسردگی و این #شکست عشقی عذابم میداد اومدم سمت قرص #ترامادول و #الپرازولام هم ارزون بودن هم خونوادم نمیفهمیدن و هم خودم اروم میشدم الان 1 ساله که با این 2 تا قرص زندم .. میخوام ترک کنم ولی نمیدونم چه جوری مشکل درد و خماری ندارم اگه ترک کردن فقط درد و خماری بود همین الان ترک میکردم . ترک ار لحاظه روانی سخته واسم چون میدونم اینم ترک کنم میرم یه مخدر دیگه پیدا میکنم .مشکله من رو دوا و دکتر حل نمیکنه .. شاید چن تا نصیحت خوب یا چن جمله امیدوار کننده اثر درمانیش از هزار تا دارو واسم بیشتر باشه .. لطفا کمکم کنین نصیحتم بدین نظر بدین یا هر چی که باعث میشه کمکم کنه..

---

تنها توصیه ای که به شما میتونه بشه اینه که هیچ کاری انجام ندید

باید بایستید و به خودتون و زمانی که از دست دادید فکر کنید ... در رفتارشما نوعی خودخواهی هست

شما بدون اینکه شرایط رو در نظر بگیرید سریع عاشق میشید و سریع سمت الکل میرید ...

انصافا" خود شما دختری داشته باشید اجازه ازدواج با چنین فردی رو بهش میدید ؟

دوست عزیز از همین الان باید تصمیم بگیرید که چیکار میخوایت بکنید ... الکل اگر درمان شما بود امروز باز روی نقطه اول نبودید

پس کمی فکر کنید ... و خانواده خودتون رو دوست بدانید نه دشمن و ازشون کمک بخوایت

سلام دوست گرامی
شما نباید با اومدن مشکل تو زندگیتون سعی کنید به خودتون اسیب بزنید این رو بدونید این شما هستید که زندگیتون رو میسازید نه دیگران .این شما هستید که میتونید خودتون رو شاد کنید. از دست دادن یه سری چیزا دلیل بر ناامیدی نیست بگردید شاید موقعیت های مشابه یا حتی بهتر پیدا کردید.فقط زود تسلیم نشید چون زندگی همیشه بر وفق مراد ما نیست دنیا بی رحمه ما فقط میتونیم با مشکلات مقابله کنیم تا به ارامش برسیم وگرنه مشکلات بر ما غلبه میکنن.پیروز و سربلند باشید.