سلام. من سی و چهارسالمه و ده ساله که ازدواج کردم.
با همسرم زندگی نسبتا آرومی داریم و یک فرزند هم داریم. البته مشکلاتی هم در زندگی هست که همیشه سعی کردیم با کمک هم و با حفظ آرامشمون حلش کنیم.
اما این میون متاسفانه رابطه شوهرم با مادرم روزبروز بدتر میشه. پدرم رو سالهاست که از دست دادم و برادری هم ندارم. معتقدم بیشتر توقعات و رفتارهای اشتباه مادرم به این دلیله که با مردهای کمی سروکار داشته و اصلا اونها رو نمی شناسه. ناگفته نماند که با دامادهای دیگرش هم روابط خیلی خوبی نداره. اما من و همسرم چندسالی نزدیک مادرم زندگی کردیم تا کمک حالش باشیم و تنهاش نذاریم و متاسفانه به قول معروف اومدیم ثواب کنیم، کباب شد.
همین نزدیک بودن باعث شروع اختلافاتمون شد. همسرم یک درگیری مالی با دایی بنده داشت و ایشون تا تونست آبروی ما رو جلوی کل خوونواده برد و مادرم هم به هیچ عنوان از ما طرفداری نکرد. بعد از اون مادرم برای خرید یک قطعه زمین کلی این در و اون در زد و هیچکس به خاطر سابقه بدی که قبلا هم در مسائل مالی داشت و هیچکس رو نمی تونست تحمل کنه و فقط خودش رو قبول داشت، کسی حاضر نشد براش زمین پیدا کنه. این میون من یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیم رو انجام دادم و از همسرم خواستم تا زمینی برای مادرم پیدا کنه. ایشون هم که واقعا مادرم رو جای مادر نداشته خودش می دونست و توی تموم این سالها هرکاری ازش برمیومد برای مادرم می کرد، قبول کرد و زمینی رو قولنامه کردند.
از شانس بد ما زمین به مشکل خورد و حالا من بیچاره این وسط در منگنه قرار گرفتم و دارم له می شم. از یه طرف مادرم دوباره خونوادش رو در جریان گذاشته و باز آبروی ما رو برده. همون خونواده ای که هیچوقت توی سالهای بعد از فوت پدرم هیچ کمکی بهش نکردن حالا شدن دایه عزیزتر از مادر. و از این طرف هم همسرم هر روز با اعصاب داغون میاد خونه و به من غر می زنه که مامانت ال کرد و بل کرد.
باور کنید دیگه بریدم از بس این وسط سعی کردم هوای هر دو طرف رو داشته باشم تا احترامها از بین نره خودم دارم له می شم. استرس و اضطراب دست از سرم برنمی داره. واقعا نمی دونم این میون باید چکار کنم؟ دیگه از خجالتم توی فامیل نمی تونم قدم بذارم. و مادرم هم اصرار داره که همیشه توی مهمونیهای خانوادگیش شرکت کنیم.
دلم می خواد ازین شهر بذارم برم تا دیگه چشمم به هیچکدوم از اعضای خونوادم نیافته. خواهش می کنم راهنماییم کنین.
مرسی از سایت خیلی خوبتون.