نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: اختلاف خانواده زن با شوهر

1019
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8438
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    اختلاف خانواده زن با شوهر

    سلام. من سی و چهارسالمه و ده ساله که ازدواج کردم.
    با همسرم زندگی نسبتا آرومی داریم و یک فرزند هم داریم. البته مشکلاتی هم در زندگی هست که همیشه سعی کردیم با کمک هم و با حفظ آرامشمون حلش کنیم.
    اما این میون متاسفانه رابطه شوهرم با مادرم روزبروز بدتر میشه. پدرم رو سالهاست که از دست دادم و برادری هم ندارم. معتقدم بیشتر توقعات و رفتارهای اشتباه مادرم به این دلیله که با مردهای کمی سروکار داشته و اصلا اونها رو نمی شناسه. ناگفته نماند که با دامادهای دیگرش هم روابط خیلی خوبی نداره. اما من و همسرم چندسالی نزدیک مادرم زندگی کردیم تا کمک حالش باشیم و تنهاش نذاریم و متاسفانه به قول معروف اومدیم ثواب کنیم، کباب شد.
    همین نزدیک بودن باعث شروع اختلافاتمون شد. همسرم یک درگیری مالی با دایی بنده داشت و ایشون تا تونست آبروی ما رو جلوی کل خوونواده برد و مادرم هم به هیچ عنوان از ما طرفداری نکرد. بعد از اون مادرم برای خرید یک قطعه زمین کلی این در و اون در زد و هیچکس به خاطر سابقه بدی که قبلا هم در مسائل مالی داشت و هیچکس رو نمی تونست تحمل کنه و فقط خودش رو قبول داشت، کسی حاضر نشد براش زمین پیدا کنه. این میون من یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیم رو انجام دادم و از همسرم خواستم تا زمینی برای مادرم پیدا کنه. ایشون هم که واقعا مادرم رو جای مادر نداشته خودش می دونست و توی تموم این سالها هرکاری ازش برمیومد برای مادرم می کرد، قبول کرد و زمینی رو قولنامه کردند.
    از شانس بد ما زمین به مشکل خورد و حالا من بیچاره این وسط در منگنه قرار گرفتم و دارم له می شم. از یه طرف مادرم دوباره خونوادش رو در جریان گذاشته و باز آبروی ما رو برده. همون خونواده ای که هیچوقت توی سالهای بعد از فوت پدرم هیچ کمکی بهش نکردن حالا شدن دایه عزیزتر از مادر. و از این طرف هم همسرم هر روز با اعصاب داغون میاد خونه و به من غر می زنه که مامانت ال کرد و بل کرد.
    باور کنید دیگه بریدم از بس این وسط سعی کردم هوای هر دو طرف رو داشته باشم تا احترامها از بین نره خودم دارم له می شم. استرس و اضطراب دست از سرم برنمی داره. واقعا نمی دونم این میون باید چکار کنم؟ دیگه از خجالتم توی فامیل نمی تونم قدم بذارم. و مادرم هم اصرار داره که همیشه توی مهمونیهای خانوادگیش شرکت کنیم.
    دلم می خواد ازین شهر بذارم برم تا دیگه چشمم به هیچکدوم از اعضای خونوادم نیافته. خواهش می کنم راهنماییم کنین.
    مرسی از سایت خیلی خوبتون.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اختلاف خانواده زن با شوهر

    خب دوست عزیز تا این مشکل حل نشه شما همین وضع رو خواهید داشت

    و در این موقع باید فقط صبر کنید و از این اتفاق درس بگیرید

    شرایط شما در این بین از همه حادتره چون بین شوهرتون و مادر خودتون قرار گرفتید

    بهتره در این مورد بیشتر با شوهرتون همفکری کنید تا این مشکل زودتر حل بشه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اختلاف خانواده زن با شوهر

    مشکلت با گذشت زمان حل میشه و کم کم فراموش میشه
    من توصیه میکنم طرفتومعلوم کن یا مادرت یا شوهرت
    من از یه چیز ایرانی ها خیلی بدم میاد اونم حساسیت بیش از حد به حرفای مردمه به خصوص خانواده
    واقعا خیلی مسخره است که بخاطر قضاوت های غلط های بقیه خودمون ناراحت کنیم
    آیا فامیل میدونن که شما قصدت خیر بود و میخواستی به مادرت کمک کنی ؟؟؟نه متاسفانه
    بعدم فامیل های که موقع مشکل خودشون و میکشن کنار حق ندارن انتقاد یا پیشنهاد کنن
    اصلا توجهی نکن بهشون واقع بین باش
    اونیکه درک و فهم شعور داره میفهمه که نباید قضاوت کنه
    بقیه هم ارزش ناراحت شدن ندارن
    (شرمنده رک بووود خیلی دلم پر بود از دست قضاوت های بقیه )
    اصلا درگیر حرفای مردم نباش
    سعی کن خودت و کنترل کنی و زیاد ناراحت نشی
    تا به همسرتم انرژی بدی و کمکش کنی
    من نمیگم طرف کدوم و بگیر
    ولی میگم طرف حق و بگیرم
    و به نظرم حق با همسرته
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  5. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد