ارتباط باخانواده همسر اول
خدمت مشاورین ودوستان عزیز سلام عرض می کنم.
حدود 8 سال پیش همسرم رابراثر بیماری ازدست دادم.باایشان 6 ماه هم زندگی نکردم اما 3 سال مریض داری کردم .و رنجهای زیادی کشیدم.دوسال بعد ازفوت ایشان دوباره ازدواج کردم بادختری که ازدواج نکرده بود و بسیار مظلوم و آرام است .ازخانواده ای سرشناس و تحصیل کرده .اما خانواده ام مرابسیار تشویق کردند تا باخانواده همسر اولم رفت و آمد کرده و به آنها احترام بگذارم که من هم اینکار را کردم.اما خانواده ی من رفت و آمدشان راخیلی زیاد کردند و خیلی باهم مسافرت هم رفتند . ازسفر کربلا گرفته تا کیش و قم و مشهد و ..... . درتمام مراسمشان شرکت کردند . خانه ی نو کاد وبدهند ... برای تولد بچه شان کادو بدهند و حتما بروند . مهمانی و عروسی و عزا و سفره و بالاخر ه خیلی زیاد رفت و آمد کردند. جالبه دایم اسم همسرمن را اشتباها به نام همسر مرحومم صدا می کنند.ودایم از بیماری او و خوابهایی که ازاو می بینند برای همسرم گفتند. درمراسم و مهمانی های مشترک با همسر و خانواده دومم دایم خانواده همسر اولم راهم دعوت کردند....وبسیاری دیگر. یکبار خانواده همسرم با خانواده ی من تماس گرفتندو گفتند در انظار و جامعه دایم سوالهایی ازاین رفت و آمد هامیشود و ماچندان مایل و راضی نیستیم.خانواده من گفتند اگر عروس خودتان بمیرد هم راضی به این رفتار هستید؟!!
متاسفانه همسرمن بسیاربه این قضیه حساس شده و بعد ازچند اتفاق بسیار ناجور دراین رابطه (به او گفتند تورا پررو کرده ایم و ازهمان اول نباید پنهان می کردیم و عادتت می دادیم . البته این حرف راداماد خانواده زده متاسفانه که باایشان قطع رابطه کردم.)درزندگی ماناآرامی حاکم شده که البته من جانب همسرم راگرفتم وتوانستم زندگی ام راکنترل کنم. باخانواده ام درگیر شده و گفتم شما ازاندازه گذرانده اید و باید به سالی دوبار رفت و آمد اکتفا می کردید نه اینقدر. اکثرا را قانع کردم . البته با غوغا و تهدید !! متاسفانه داماد ماکه دیگر به طور مستقل بااین خانواده رفت و آمد زیاد پیدا کرده دست بردارنیست و ظاهرا حالا دیگرآنهاازما برایشان مهمترشده اند.بالاخره هرچند یک بار اتفاقی ازاین دست می افتد و مارا ناراحت می کند. خانواده ام می گوبند زنت حساس است . من خودم فکر نمی کنم . و می گویم شما می توانستید این حساسیت راایجاد نکنید.اما واقعا مانده ام چه کنم . دارم تصمیم می گیرم بروم ازخانواده همسراولم تقاضا کنم که لااقل آنها دست بردارند.(البته باتوضیح مواردپیش آمده و احترام فراوان). شاید اینطوری به این رابطه فیصله دهم .
لطفا مرادراین مورد راهنمایی فرمایید.
پاسخ : ارتباط باخانواده همسر اول
سلام
به نظرم همسرتون حق دارند حساس باشن چون احساس می کنن شما در این رفت وامدها یاد همسر گذشته تون براتون تداعی بشه واین یاد وخاطره زندگی ایشون رو تحت تاثیر قرار بده .
معمولا در مواردی که شخص از همسر یک فرزند داره این رفت وامد ها صورت میگیرد .
به هر حال اون ها میتونن با هم رفت وامد کنند ولی شما رو نمیتونن به این کار وا دارند .
شما سعی کنید تو مهمونی هایی که خانواده همسر سابقتون شرکت دارند حضور نداشته باشید .
شما هم خوب عمل کردی و از همسرتون جانبداری کردید .
ببینید ایشون هیچ نقشی در سرنوشت و بیماری ویا فوت همسرتون نداشتن ولی خواه ناخواه خانواده همسر سابقتون با دیدن شما وهمسرتون وهمچنین فرزند یا فرزندانتون احساس ناخوشایندی ممکنه داشته باشن ومثلا فکر کنند اگر دخترشون زنده بود الان بچه اش تو بغلش بود ویا ده ها مورد دیگه
ممکنه تو این برخورد ها جمله ای یا جملاتی استفاده کنند که هر چند ناخواسته وبدون منظور باشه ولی همسر شما ناراحت میشه .
خانم ها روحیه حساسی دارند حتی به همسر فوت شده هم ممکنه حسادت کنند .
پس خودتون که دیگه لزومی نمی بینم رفت وامد داشته باشید ولی خانواده تون هم با همون شرایط بالا میتونن رفت وامد کنند .
خوش بخت باشید .
پاسخ : ارتباط باخانواده همسر اول
پاسخ : ارتباط باخانواده همسر اول
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوی
خدمت مشاورین ودوستان عزیز سلام عرض می کنم.
حدود 8 سال پیش همسرم رابراثر بیماری ازدست دادم.باایشان 6 ماه هم زندگی نکردم اما 3 سال مریض داری کردم .و رنجهای زیادی کشیدم.دوسال بعد ازفوت ایشان دوباره ازدواج کردم بادختری که ازدواج نکرده بود و بسیار مظلوم و آرام است .ازخانواده ای سرشناس و تحصیل کرده .اما خانواده ام مرابسیار تشویق کردند تا باخانواده همسر اولم رفت و آمد کرده و به آنها احترام بگذارم که من هم اینکار را کردم.اما خانواده ی من رفت و آمدشان راخیلی زیاد کردند و خیلی باهم مسافرت هم رفتند . ازسفر کربلا گرفته تا کیش و قم و مشهد و ..... . درتمام مراسمشان شرکت کردند . خانه ی نو کاد وبدهند ... برای تولد بچه شان کادو بدهند و حتما بروند . مهمانی و عروسی و عزا و سفره و بالاخر ه خیلی زیاد رفت و آمد کردند. جالبه دایم اسم همسرمن را اشتباها به نام همسر مرحومم صدا می کنند.ودایم از بیماری او و خوابهایی که ازاو می بینند برای همسرم گفتند. درمراسم و مهمانی های مشترک با همسر و خانواده دومم دایم خانواده همسر اولم راهم دعوت کردند....وبسیاری دیگر. یکبار خانواده همسرم با خانواده ی من تماس گرفتندو گفتند در انظار و جامعه دایم سوالهایی ازاین رفت و آمد هامیشود و ماچندان مایل و راضی نیستیم.خانواده من گفتند اگر عروس خودتان بمیرد هم راضی به این رفتار هستید؟!!
متاسفانه همسرمن بسیاربه این قضیه حساس شده و بعد ازچند اتفاق بسیار ناجور دراین رابطه (به او گفتند تورا پررو کرده ایم و ازهمان اول نباید پنهان می کردیم و عادتت می دادیم . البته این حرف راداماد خانواده زده متاسفانه که باایشان قطع رابطه کردم.)درزندگی ماناآرامی حاکم شده که البته من جانب همسرم راگرفتم وتوانستم زندگی ام راکنترل کنم. باخانواده ام درگیر شده و گفتم شما ازاندازه گذرانده اید و باید به سالی دوبار رفت و آمد اکتفا می کردید نه اینقدر. اکثرا را قانع کردم . البته با غوغا و تهدید !! متاسفانه داماد ماکه دیگر به طور مستقل بااین خانواده رفت و آمد زیاد پیدا کرده دست بردارنیست و ظاهرا حالا دیگرآنهاازما برایشان مهمترشده اند.بالاخره هرچند یک بار اتفاقی ازاین دست می افتد و مارا ناراحت می کند. خانواده ام می گوبند زنت حساس است . من خودم فکر نمی کنم . و می گویم شما می توانستید این حساسیت راایجاد نکنید.اما واقعا مانده ام چه کنم . دارم تصمیم می گیرم بروم ازخانواده همسراولم تقاضا کنم که لااقل آنها دست بردارند.(البته باتوضیح مواردپیش آمده و احترام فراوان). شاید اینطوری به این رابطه فیصله دهم .
لطفا مرادراین مورد راهنمایی فرمایید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید |
021-22354282 |
|
021-88422495 |
|
021-88472864 |
|
021-22689558 |