تابستون و بچه های خواهر شوهرم
سلام. من 5 سال از ازدواجم میگذره و یک پسر یک ساله دارم. متاسفانه قبول کردم که چند سال اول زندگیمونو با پدر و مادر همسرم تو یک ساختمون باشیم. خواهر شوهرم دو تا دختر 11 و 9 ساله داره و تقریبا هر روز میان خونه مادرشون. ناهارها هم همیشه اینجان که ما هم مجبوریم به خاطر اونا بریم. وقتایی که اینجان توقع دارن من و پسرم هم بریم پیششون و این واقعا منو اذیت میکنه. از اینکه حریم خصوصی ندارم و ایییینثدر زندگی هامون با همدیگه قاطیه خسته م. نمیدونم چیکار کنم!
پاسخ : بازم تابستون شد و بچه های خواهر شوهرم هر روز اینجان
موقته،همیشگی که نیست! اجازه بدید شوهرتون قدرت مالی کافی پیدا کنه تا بتونه یه خونه با بزرگ و با امکانات خوب براتون مهیا کنه
پاسخ : تابستون و بچه های خواهر شوهرم
اگه ازتون نخوان برین پیششون یه جور ناراحت میشین اگه بگن بیا یه جور دیگه ناراحت میشین به خودتون تلقین کنین که هر کس با خانواده شوهر یه مشکلی داره و این طبیعیه پس حساس نباشین و باهاشون کنار بیایین زندگی ارزش اینو نداره که خودمونو اذیت کنیم اونم بخاطر دیگران هیچ اجباری نیست که هر روز برین پیششون منم با خانواده شوهرم تو یه ساختمون زندگی میکنیم ولی اصلا اجباری در خودم نمیبینم که حتما برم پیششون و از اول زندگی مشترک بهشون نشون دادم که میخوام زندگی خصوصی خودمو داشته باشم و اونا نمیتونن دخالتی توی زندگیم کنن پس هر جور خودت فکر میکنی درسته زندگی کن و زیر بار اجبار دیگران نرو این زندگی خودته و کسی نمیتونه مجبورت کنه اون جوری که دوس نداری رفتار کنی
پاسخ : تابستون و بچه های خواهر شوهرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hamsar
سلام. من 5 سال از ازدواجم میگذره و یک پسر یک ساله دارم. متاسفانه قبول کردم که چند سال اول زندگیمونو با پدر و مادر همسرم تو یک ساختمون باشیم. خواهر شوهرم دو تا دختر 11 و 9 ساله داره و تقریبا هر روز میان خونه مادرشون. ناهارها هم همیشه اینجان که ما هم مجبوریم به خاطر اونا بریم. وقتایی که اینجان توقع دارن من و پسرم هم بریم پیششون و این واقعا منو اذیت میکنه. از اینکه حریم خصوصی ندارم و ایییینثدر زندگی هامون با همدیگه قاطیه خسته م. نمیدونم چیکار کنم!
منم اوایل اینطوری بودم اما الان دیگه حساسیت های قبل رو ندارم
بهتره که بدون اینکه کسی ناراحت شه یه بهانه ای بیارید و نرید. کاری نداره . یکم اولش سخت هست ولی بعدش دیگه واسه همه عادی میشه.
به نظر من آدم خودش از همه مهمتره وقتی خودتون راحت نیستید خب نرید به همسرتون هم تو آرامش توضیح بدید که مثلا از هفته چند روز رو دیگه نمی خواید تو جمع باشید و می خواید استقلال خودتون رو داشته باشید. مطمئنا قبول می کنه
به هر حال اینطوری نمی تونید زیاد ادامه بدید.