دخالت خواهرزنم تو زندگی ما
سلام دوستان خسته نباشید
من و همسرم 9 ساله که ازدواج کردیم و یه دختر 6 ساله هم داریم
همسرم کوچیک ترین دختر خونواده خودشه و یه خواهر داره که 18 سال ازش بزرگ تره
اون خیلی وقته که ازدواج کرده و خیلی زودتر از ما
از همون اول تو زندگیمون دخالت میکرد یادمه یه بار همسرم ماکارونی درست کرده بود اونم خونه ما بود
من که رفتم بهش گفت چرا ماکارونی شکلی درست نمیکنی خوشمزه تره همسرم بهش گفت که من دوست ندارم اونم گفت هرچی ریختی جلوش باید بخوره دوست نداره که نداره
همسرم هم چیزی نگفت ولی من شنیدم و خیلی عصبی شدم
فقط همین نیست مثلا به همسرم گفته بود کم محل کنه منو که بیشتر قدرشو بدونم گفته بود زیاد بهم رو نده
البته همسرم گوش نمیده به حرفش ولی واقعا رو مخ منه این حرفاش
خیلی چیزای دیگه
خودشو شوهرش دیپلم ناقص هم ندارن بعد مارو مسخره میکنن
یه بار گفته بود حالا شماها درس خوندین چی شدین؟ باید زرنگ باشی ما که درس نخوندیم وضعمون از شما بهتره
تاحالا فقط چند به طور غیر مستقیم به همسرم گفتم بدم میاد از این حرفای خواهرزنم
نمیخوام زنمو بین خودم و خونوادش قرار بدم چون اصلا چیز جالبی نیست
فقط کلافه شدم دیگه نمیدونم سرمو کجا باید بکوبم
پاسخ : دخالت خواهرزنم تو زندگی ما
یکی از ایرادای این سایت اینه که زود تاپیک هارو از بخش آخرین ارسال ها خارج میکنه و همین باعث میشه تاپیک ها دیده نشن
پاسخ : دخالت خواهرزنم تو زندگی ما
همونطور که گفتین همسرتون به این حرف ها گوش نمیده و شما هم در طول این 9 سال زندگی به این نتیجه رسیدین که همسرتون تحت تاثیر این حرفا نیست. شما نمیتونید جلوی حرف زدن کسی رو بگیرید تنها کاری که میتونید بکنید اینه که روی رفتار خودتون و همسرتون تغییر ایجاد کنید با مهربونی همسرتون بگین کمتر از مسایل خصوصی و مشترکتون به خانوادش بگه تا تنش های بینتون و دخالت های اونا هم تو زندگیتون کم بشه بهش بگین که دلتون نمیخوات که روابط شما با خانواده همسرتون به خاطر این چیزا بهم بخوره وچون خانوادشو دوست دارید پس کمتر ازین مسایل صحبت کنه
پاسخ : دخالت خواهرزنم تو زندگی ما
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ali001
سلام دوستان خسته نباشید
من و همسرم 9 ساله که ازدواج کردیم و یه دختر 6 ساله هم داریم
همسرم کوچیک ترین دختر خونواده خودشه و یه خواهر داره که 18 سال ازش بزرگ تره
اون خیلی وقته که ازدواج کرده و خیلی زودتر از ما
از همون اول تو زندگیمون دخالت میکرد یادمه یه بار همسرم ماکارونی درست کرده بود اونم خونه ما بود
من که رفتم بهش گفت چرا ماکارونی شکلی درست نمیکنی خوشمزه تره همسرم بهش گفت که من دوست ندارم اونم گفت هرچی ریختی جلوش باید بخوره دوست نداره که نداره
همسرم هم چیزی نگفت ولی من شنیدم و خیلی عصبی شدم
فقط همین نیست مثلا به همسرم گفته بود کم محل کنه منو که بیشتر قدرشو بدونم گفته بود زیاد بهم رو نده
البته همسرم گوش نمیده به حرفش ولی واقعا رو مخ منه این حرفاش
خیلی چیزای دیگه
خودشو شوهرش دیپلم ناقص هم ندارن بعد مارو مسخره میکنن
یه بار گفته بود حالا شماها درس خوندین چی شدین؟ باید زرنگ باشی ما که درس نخوندیم وضعمون از شما بهتره
تاحالا فقط چند به طور غیر مستقیم به همسرم گفتم بدم میاد از این حرفای خواهرزنم
نمیخوام زنمو بین خودم و خونوادش قرار بدم چون اصلا چیز جالبی نیست
فقط کلافه شدم دیگه نمیدونم سرمو کجا باید بکوبم
سلام داداش
ببین اینکه همسرت به حرفش توجه نمیکنه خیلی خوبه
یه لحظه فکر کن اگه می خواست گوش کنه چه بلایی سر زندگیتون میومد
واینکه جواب نمیده بخاطر اینه که می خواد احترامشون نگه داره
بسیار کار عاقلانه ای دارن انجام میدن خانومتون،
بنظرم باید یکم رفت امدتون محدود کنید نمیشه ادمارو تغییر داد باید رابطتون باهم کنترل کنید که زیاد اذیت نشین