رابطه صحیح بین عروس و خواهرشوهر

[pschy]

با این توصیه ها می توانید با خواهر همسرتان رابطه ای دوستانه داشته باشید.




رابطه صحیح بین [replacer_a]
تقریبا بیشتر زوج‌ها در اوایل ازدواج دوست دارند که رابطه‌شان با خانواده همسر یکی از بهترین رابطه‌ها باشد اما در بسیاری از موارد همه چیز آن‌طور كه آنها دوست دارند پیش نمی‌رود و داستان همیشگی عروس و مادرشوهر و عروس و خواهرشوهر برای آنها هم تكرار می‌شود. مشكل بعضی از افراد این است كه در ارتباطاتشان انعطاف‌‌پذیر نیستند و یك شیوه خاص را در ارتباط برقرار كردن با همه آدم‌های زندگی‌شان به كار می‌برند. اما همه افراد از نظر ویژگی‌های شخصیتی تفاوت‌های زیادی با هم دارند.
در واقع جایگاه و نقش آنها در زندگی ما متفاوت است و برای پیش بردن یك رابطه سالم باید حتما این دو مولفه را در نظر داشت. رابطه برقرار كردن یك مهارت است كه می‌توان آن را یاد گرفت و بهبود بخشید. سیدحسن تقوی، روانشناس و مشاور خانواده درباره روش‌های برقراری رابطه صحیح بین عروس و خواهرشوهر به نكات مفیدی اشاره می‌كند كه در ادامه می‌خوانید.

خواهرشوهربازی

ارتباط سالم و موثر چیست؟
یك ارتباط سالم و موثر ارتباطی است كه در آن‌، زمینه رشد برای هر دو طرف فراهم شده باشد، آرامش هر دو طرف در آن رابطه حفظ شده باشد، حق هیچ‌یك از طرفین در آن ارتباط ضایع نشود و به حق و حقوق دیگران هم تجاوز نشده باشد.
در یك ارتباط سالم و موثر دو نفر هنگامی كه در كنار یكدیگر هستند شرایط شان اینگونه است:
*حس و حال خوبی دارند.
*احساس شور و نشاط می‌كنند.
احساس می‌كنند به داشته‌هایشان افزوده می‌شود.
* تعامل دارند.
* احساس بدهكار بودن و طلبكار بودن ندارند بلكه احساس می‌كنند در رابطه‌شان یك بده- بستان عاطفی اتفاق می‌افتد.
لزوم داشتن یك ارتباط خوب و سالم با خانواده همسر
وقتی شما با فردی ازدواج می‌كنید در واقع با او و خانواده‌اش وصلتی انجام داده‌اید. خانواده همسر هم جزیی از خانواده شما محسوب می‌شود؛ بنابراین برای اینكه بتوانید ارتباط خوب و عاشقانه خود را با همسرتان حفظ كنید باید با خانواده او هم ارتباط خوب و سالمی داشته باشید. همچنین به عكس؛ برای داشتن یك ارتباط خوب با خانواده همسر باید ابتدا یك رابطه خوب با همسرتان داشته باشید؛ اما مادامی که با همسرتان مشکل دارید، نمی‌توانید با خانواده او یك رابطه عاطفی برقرار کنید. وقتی شما با همسرتان یك رابطه خوب برقرار می‌كنید در آینده در زندگی مشترك‌تان از یك منبع قوی و خوب به نام حمایت اجتماعی خانواده برخوردار خواهید بود.
حمایت اجتماعی خانواده‌ها در موقعیت‌های تنش‌زا، استرس‌زا و بحران‌های زندگی بهترین پناهگاه و مناسب‌ترین عامل كمك‌كننده است. هر چه شبكه ارتباطی ما پویاتر و غنی‌تر باشد و منابع حمایتی اجتماعی‌مان تقویت‌شده‌تر باشد، در چالش‌های زندگی و مواجهه با استرس‌ها و تنش‌های زندگی بهتر می‌توانیم عمل كنیم.
نقش مهم خواهرشوهر
معمولا مادرها در همه موارد نظر دخترهایشان را جویا می‌شوند؛ بنابراین می‌توان از خواهرشوهر به عنوان مشاور مادرشوهر یاد كرد؛پس وجود یك رابطه خوب بین عروس خانواده و خواهرشوهر در تحكیم پیوند عاطفی‌ای كه بین عروس عروس و خواهرشوهر ایجاد می‌شود، می‌تواند تأثیرگذار باشد. اگر یك رابطه خوب، سالم و دوستانه با خواهرشوهرتان داشته باشید در ایجاد یك ارتباط خوب با سایر اعضای خانواده شوهر موفق‌تر خواهید بود و بالعكس. به عبارت دیگر خواهرشوهر به‌عنوان یك عضو كلیدی در خانواده شوهر اگر بخواهد، می‌تواند تنش‌ها را كاهش دهد، اسباب صلح را فراهم كند و برعكس می‌تواند فضای ارتباطی زوج جوان را تنش‌زا كند.
عروس و خواهرشوهر
مرز بین دخالت و حمایت را مشخص كنید
مرز بین دخالت و حمایت بسیار باریك است. برای اینكه رابطه بین خواهرشوهر و عروس شكرآب نشود، نباید صحبت‌ها، پیشنهادها و رفتارهایی كه به منظور حمایت ارائه می‌شود، دخالت تلقی شود. حمایت و نظارت جنبه مثبت دارد اما دخالت جنبه منفی دارد. هیچ‌كس دوست ندارد دیگری در اموری كه مربوط به اوست، دخالت كند اما مشكل زمانی شروع می‌شود كه دیگری قصد حمایت از شما را داشته و شما حمایت و كمك او را دخالت تلقی می‌کنید.
بیشتر خانواده‌ها قصد حمایت كردن از زوج‌های جوان را دارند اما متأسفانه در موارد بسیاری این پیشنهادات به‌عنوان دخالت برداشت می‌شود و سوءتفاهم‌ها و اختلافاتی را بین عروس و خانواده شوهر ایجاد می‌كند؛ مثلا خواهرشوهر برای حمایت از برادر و همسر جوانش پیشنهادی ارائه می‌دهد اما شما از آن برآشفته می‌شوید و گمان می‌كنید كه او در كارهای شما دخالت می‌كند. حالا از كجا باید فهمید كدام دسته از پیشنهادها جنبه حمایتی دارد و كدام‌یك دخالت محسوب می‌شود؟
به‌عنوان مثال شما خواهرشوهرتان را دعوت كرده‌اید منزل‌تان. صحبت از مشكلات اقتصادی و گرانی می‌شود و همسرتان می‌گوید كه فلان روز برای خرید میوه فلان مقدار هزینه كردیم. خواهرشوهرتان پیشنهاد می‌دهد كه از فلان میدان میوه و تره‌بار اگر خرید كنید كیفیت میوه‌هایش خوب و قیمت‌ها مناسب است. ممكن است شما این پیشنهاد را دخالت برداشت كنید اما او با این پیشنهاد خواسته تجربه‌ای را كه در این زمینه دارد در اختیار شما به‌عنوان یك زوج جوان قرار بدهد.
احترام مهم‌تر از صمیمیت است
عروس و خواهرشوهر باید مرز بین صمیمیت، اقتدار و احترام را از هم تفكیك و در روابط‌شان آن را رعایت كنند. احترام گذاشتن به یكدیگر در رابطه عروس و خواهرشوهر بیشتر از دوست داشتن و صمیمی شدن اهمیت دارد؛ بنابراین در درجه اول به عقاید، سلیقه ها و تفكرات همدیگر احترام بگذارید. درواقع به جای اینكه صمیمیت و احساسات را در رابطه‌تان تقویت كنید، ابتدا ستون‌های احترام را در رابطه‌تان بنا كنید و بعد اگر توانستید و شرایط به شما اجازه داد با رعایت حد و حدود یكدیگر دوستی‌ها و صمیمیت‌ها را افزایش دهید.

نظارت است یا کنترل؟
مرز بین نظارت و كنترل هم بسیار باریك است. در موارد زیادی هم دیده‌ می‌شود كه خانواده‌ها قصد نظارت بر امور زوجین جوان را دارند اما آنها به اشتباه برداشت می‌كنند كه خانواده قصد دارد آنها را كنترل كند؛ به‌عنوان مثال زوج جوانی قصد دارند برای ماه عسل به فلان شهر سفر كنند، شما هم به‌عنوان خواهرشوهر به‌تازگی به آنجا سفر كرده‌اید اما به این نتیجه رسیده‌اید که سفر به آن شهر خیلی مناسب نیست و اگر به شهر دیگری بروند بیشتر به آنها خوش خواهد گذشت.
اگر شما پیشنهادتان را بدهید و دلایل‌ خود را بیان كنید اما در نهایت تصمیم‌گیری را به خودشان بسپارید، پس شما نقش نظارتی دارید اما اگر تمام تلاش‌تان این باشد كه با آنها مخالفت كنید، نظر آنها را برگردانید و حرف خودتان را به كرسی بنشانید، احتمال اینكه عروس‌تان این‌گونه برداشت كند كه شما قصد كنترل كردن آنها را دارید، بسیار است. شما نظرتان را بگویید و پیشنهادتان را بدهید؛ اگر آنها بسته به عقاید و سلایق‌شان دوست داشته باشند آن را اعمال می‌كنند؛ اگر نه شما به‌عنوان یكی از اعضای دلسوز خانواده وظیفه خود را انجام داده‌اید.
تو نیكی می‌كن و در دجله انداز
شخصی كه قصد نظارت و حمایت دارد نظر می‌دهد، توصیه می‌كند، پیشنهاد می‌دهد اما انتظار ندارد كه حتما نظر او اعمال شود؛ بنابراین اگر شما به‌ عنوان خواهرشوهر قصد حمایت از برادر جوان و همسرش را دارید و می‌خواهید تجربه‌تان را در اختیار آنها قرار دهید، باید به همین توصیه و پیشنهاد ساده اكتفا كنید؛ یعنی اگر آنها به پیشنهاد شما عمل نكردند و شما ناراحت و با آنها سرسنگین شدید و تصمیم گرفتید دیگر در هیچ موردی كه مربوط به آنهاست هیچ نظری ندهید یا آنها را بازخواست كردید، پس شما قصد دخالت داشتید. اگر دوست دارید به‌عنوان خواهرشوهر رابطه‌ای دوستانه، محترمانه و صمیمانه با عروس‌تان داشته باشید سعی كنید رفتارها و گفتارهای حمایتی‌تان به‌گونه‌ای باشد كه دخالت برداشت نشود.
چند نكته كلیدی
- عروس و خواهرشوهر در ابتدای ارتباط باید بدون هیچ چشم‌داشتی به همدیگر محبت كنند تا دوستی و صمیمیت بین‌شان ایجاد شود.
- خواهرشوهرها نباید بین عروس‌های خانواده تبعیض قائل شوند.
- رازهای شخصی و خصوصی‌تان را ترجیحا با یكدیگر مطرح نكنید.
- در مكالمات‌تان درباره مسائل كلی و روزمره و مسائلی كه مربوط به خودتان است، صحبت كنید.
- در حضور جمع از یكدیگر تعریف و تمجید كنید.
- هرگز بدگویی شوهرتان را پیش خواهرش نكنید.
- از همسر برادر پیش برادرتان گلایه نكنید.
- در حضور جمع از یكدیگر انتقاد نكنید.
- اگر با خواهرشوهرتان مشكلی دارید بدگویی او را پیش مادرش نكنید.
زندگی ایده ال

[محمدزاده]

i love khaharshohar

[pschy]

i love khaharshohar

واقعا؟؟ فقط با مادر شوهرت مشکل داری یعنی؟

[محمدزاده]

واقعا؟؟ فقط با مادر شوهرت مشکل داری یعنی؟

بلههههههههه
مادرشوهرم با من مشكل داره بيشتر فكر كنم

[pschy]

بلههههههههه
مادرشوهرم با من مشكل داره بيشتر فكر كنم

خوبه پس ... اگه فقط مادرشوهرت مشکل داره به مرور حل میشه
فقط نیاز به کمی صبر و درایت داره همین

[love]

بلههههههههه
مادرشوهرم با من مشكل داره بيشتر فكر كنم

نترس یه چندسال دیگه تحمل کن ، رفتار مادرشوهرتم درست میشه ... مادرشوهرا اوایل ازدواج پسرشون فکر میکنن خمیر اوردن که راحت هرطور میخوام میتونن فرمش بدن ، مطابق میل خودشون . بعد یه مدت و یه چند سال بعد که دیدن نه ازین خبرا نیست ، اونوقت دیگه بیخیاله عروسه میشن چون میبینن کاراشون آب در هاون کوبیدنه . فقط الان تحمل کن .

[pschy]

نترس یه چندسال دیگه تحمل کن ، رفتار مادرشوهرتم درست میشه ... مادرشوهرا اوایل ازدواج پسرشون فکر میکنن خمیر اوردن که راحت هرطور میخوام میتونن فرمش بدن ، مطابق میل خودشون . بعد یه مدت و یه چند سال بعد که دیدن نه ازین خبرا نیست ، اونوقت دیگه بیخیاله عروسه میشن چون میبینن کاراشون آب در هاون کوبیدنه . فقط الان تحمل کن .

بسوزه پدر تجزیه[replacer_img]
مادرشوهر بیچاره رو نفله کردی پس اره؟

[love]

بسوزه پدر تجزیه[replacer_img]
مادرشوهر بیچاره رو نفله کردی پس اره؟

نه نفله که نه در کماله ادب و احترام بهش نشون دادم روزگار قرار نیست بر وفق مرادت باشه

[سایه هستی]

منم خواهر شوهر دوست دارم ولی ندارم خخخخ ولی مادرشوهرم اووووووف خودش یه پا خواهر شوهره

[pschy]

نه نفله که نه در کماله ادب و احترام بهش نشون دادم روزگار قرار نیست بر وفق مرادت باشه

خخخخخخخخ خدا به دادش برسه[replacer_img]
اقا این مادرشوهرا هم حق دارنا اینقدر نگرانند
عیب نداره صبر کن خودتم یه روزی مادرشوهر میشی خخخخ

[pschy]

منم خواهر شوهر دوست دارم ولی ندارم خخخخ ولی مادرشوهرم اووووووف خودش یه پا خواهر شوهره

الان کی کیه؟؟؟ تکلیف ما رو مشخص کن خانم

[سایه هستی]

الان کی کیه؟؟؟ تکلیف ما رو مشخص کن خانم

مادر شوهرم جوونه ، خوشگله ، خوش تیپه ، اهل دله حسابی جای خالیه خواهر شوهر رو واسم پر کرده

[pschy]

مادر شوهرم جوونه ، خوشگله ، خوش تیپه ، اهل دله حسابی جای خالیه خواهر شوهر رو واسم پر کرده

اهان به سلامتی
ایشالا سایش همیشه بالا سرتون باشه

[سایه هستی]

اهان به سلامتی
ایشالا سایش همیشه بالا سرتون باشه

ایشالا ایشالا
دلم واسش تنگ شد یهو

[love]

خخخخخخخخ خدا به دادش برسه[replacer_img]
اقا این مادرشوهرا هم حق دارنا اینقدر نگرانند
عیب نداره صبر کن خودتم یه روزی مادرشوهر میشی خخخخ

مادرشوهر بودن سخت نیست . فقط باید بعضی از مادرا سطح فکریشونو بالا ببرنو واقعیت رو بپذیرن ... فکر نکنن تنها اونان که باید روزگار فقط بر وفق مرادشون باشه و بقیه درخدمتش ... بدونن پسراشونم زندگی جدا دارن .

درضمن من نهایت تلاشمو میکنم کارایی که مادرشوهرم باهام کردو هیچوقت با عروسم نکنم ... اینو میدونم حداقل اگه یکم جلو زبونمو بگیرم ارزشم بیشتره واسه عروسمو حرمتم حفظ میشه ...

[محمدزاده]

نه نفله که نه در کماله ادب و احترام بهش نشون دادم روزگار قرار نیست بر وفق مرادت باشه

اخه اگر شوهره خميره دست من باشه كه مادرشوهر نمياد عرض اندام كنه مشكل من اينه شوهرم مادرش رو بيش از حد دوست داره حتي فكر ميكنم بيشتر ازمن بخاطر اين از مادرشوهرم متنفرم
از ترس شوهرمم نميتونم جواب بدم چون نميخام رابطش با خانواده منم خراب بشه چون خيلي لجبازه
البته من هنوز تازه عروس نيستم سه ساله دارم مادرشوهرو تحملش ميكنم

[pschy]

ایشالا ایشالا
دلم واسش تنگ شد یهو

اخی خوش به حال شوهرت
که حداقل از دعوا مامانش با تو راحته
مردم شانس دارند والا

[سایه هستی]

اخی خوش به حال شوهرت
که حداقل از دعوا مامانش با تو راحته
مردم شانس دارند والا

دعوا ؟!!!

[pschy]

مادرشوهر بودن سخت نیست . فقط باید بعضی از مادرا سطح فکریشونو بالا ببرنو واقعیت رو بپذیرن ... فکر نکنن تنها اونان که باید روزگار فقط بر وفق مرادشون باشه و بقیه درخدمتش ... بدونن پسراشونم زندگی جدا دارن .

درضمن من نهایت تلاشمو میکنم کارایی که مادرشوهرم باهام کردو هیچوقت با عروسم نکنم ... اینو میدونم حداقل اگه یکم جلو زبونمو بگیرم ارزشم بیشتره واسه عروسمو حرمتم حفظ میشه ...

اره درسته
خب باید قبول کنیم که شما تحصیل کرده ای و

این تحصیل حداقل باعث شده درکت بالاتر بره و مطمئنا تاثیر گذار خواهد بود

[a girl]

نترس یه چندسال دیگه تحمل کن ، رفتار مادرشوهرتم درست میشه ... مادرشوهرا اوایل ازدواج پسرشون فکر میکنن خمیر اوردن که راحت هرطور میخوام میتونن فرمش بدن ، مطابق میل خودشون . بعد یه مدت و یه چند سال بعد که دیدن نه ازین خبرا نیست ، اونوقت دیگه بیخیاله عروسه میشن چون میبینن کاراشون آب در هاون کوبیدنه . فقط الان تحمل کن .

چرا این طوریه؟گناه دارن خوب عروسا بعدم ادم چقد میتونه خودخپاه باشه که عروسشو اذیت کنه من اگه یه روز مادر شوهر شم و عروسم رفتارش درست باشه میذارمش رو سرم

[pschy]

دعوا ؟!!!

بعله دعوا تا حالا نشنیده بودی دعوای عروس و مادر شوهر؟

[pschy]

چرا این طوریه؟گناه دارن خوب عروسا بعدم ادم چقد میتونه خودخپاه باشه که عروسشو اذیت کنه من اگه یه روز مادر شوهر شم و عروسم رفتارش درست باشه میذارمش رو سرم

عزیزم تو فعلا شوهر کن
خیلی مونده مادرشوهر بشی

[محمدزاده]

مادرشوهر بودن سخت نیست . فقط باید بعضی از مادرا سطح فکریشونو بالا ببرنو واقعیت رو بپذیرن ... فکر نکنن تنها اونان که باید روزگار فقط بر وفق مرادشون باشه و بقیه درخدمتش ... بدونن پسراشونم زندگی جدا دارن .

درضمن من نهایت تلاشمو میکنم کارایی که مادرشوهرم باهام کردو هیچوقت با عروسم نکنم ... اینو میدونم حداقل اگه یکم جلو زبونمو بگیرم ارزشم بیشتره واسه عروسمو حرمتم حفظ میشه ...

آخ گفتي كاش ميفهميدن پسرشون ديگه زندگي مستقل دارن اگر كار دارن بدن پسراي مجرد يا خودشون اگر نشد به پسره متاهل بدن
ياد بگيرن مزاحم آرامش و زندگيشون نشن ياد بگيرن وقتشون رو نگيرن و فكر نكنن عروس و پسرشون بايد در خدمت ايشون باشن
ميدوني از كجا ميسوزم روزاي اول به من ميگفت مادرشوهر من خيلي بد بود من با عروسم بد نميشم اونكارايي كه اون با من كرد من با عروسم نميكنم
الان بعد سه سال ميبينم آقا اين خيلي بد تر از مادرشوهر خودشه اخ نميدوني چه عقده اي ازش به دل دارم

[a girl]

عزیزم تو فعلا شوهر کن
خیلی مونده مادرشوهر بشی

خخخ راس میگید من که نمیخپام شوهر کنم پس چرا ازین حرفا میزنم؟ببخشید حرفمو پس مییگرم اما خواهر شوهر که میشم؟در این مقام خوب میشم

[pschy]

خخخ راس میگید من که نمیخپام شوهر کنم پس چرا ازین حرفا میزنم؟ببخشید حرفمو پس مییگرم اما خواهر شوهر که میشم؟در این مقام خوب میشم

خواهش میکنم شوخی کردم
ایشالا مادرشوهرم میشی
اره من که فکر میکنم تو خیلی خوب میشی با داداشت هر روز عروسو کتک میزنین خخخخ

[سایه هستی]

بعله دعوا تا حالا نشنیده بودی دعوای عروس و مادر شوهر؟

چرا خوب شنیدم
ولی خداییش پدرشوهر خیلی خوبه هیچ مقاله ای هم در موردش نیست

[محمدزاده]

اخی خوش به حال شوهرت
که حداقل از دعوا مامانش با تو راحته
مردم شانس دارند والا

منكه همش غر ميزنم چون اونجا احترامش رو نگخه ميدارم چيزي نميگم ميريزم تو خودم ميايم خونه سر شوهر بدبخت خالي ميكنم
يه بار از دستش عصباني بودم بي دليل بهم تهمت زد منم از حرصم صدام يكم بلند بود نه اينكه داد بزنم بعد سر من داد ميزد داد نزن داد نزن ميخاستم بزنم بندازمش زمين يه بارم بخاطر حرفش كتك خوردم خدا لعنتش كنه به حق پنج تن

[pschy]

چرا خوب شنیدم
ولی خداییش پدرشوهر خیلی خوبه هیچ مقاله ای هم در موردش نیست

اره پدر شوهرا معمولا ادمهای خوبی هستند
کلا خانواده طرف خیلی مهمه
بعضیا خانودشون انقدر خوبه که عین پدر و مادر خودش میشه و خیلی خیلی هم صمیمی میشند
ولی بعضیا خانوادشون به عروس یا داماد به عنوان یه خارجی نگاه میکنه
و وقتی که این نگاه باشه باعش میشه که همیشه مشکل پیش بیاد
یا نباید ازدواج کرد یا اگه شد دیگه باید اون فرد رو به عنوان عضوی از خانواده پذیرفت
اونم نه تو حرف بلکه تو عمل

[pschy]

منكه همش غر ميزنم چون اونجا احترامش رو نگخه ميدارم چيزي نميگم ميريزم تو خودم ميايم خونه سر شوهر بدبخت خالي ميكنم
يه بار از دستش عصباني بودم بي دليل بهم تهمت زد منم از حرصم صدام يكم بلند بود نه اينكه داد بزنم بعد سر من داد ميزد داد نزن داد نزن ميخاستم بزنم بندازمش زمين يه بارم بخاطر حرفش كتك خوردم خدا لعنتش كنه به حق پنج تن

من که قبلا بهت گفتم چیکار کنی
گفتم سعی کن بهش نزدیک بشی و درکش کنی و عین مادرت بدونیش
و خودتو کاملا بزاری جای اون
گفتم درسته؟

[سایه هستی]

منكه همش غر ميزنم چون اونجا احترامش رو نگخه ميدارم چيزي نميگم ميريزم تو خودم ميايم خونه سر شوهر بدبخت خالي ميكنم
يه بار از دستش عصباني بودم بي دليل بهم تهمت زد منم از حرصم صدام يكم بلند بود نه اينكه داد بزنم بعد سر من داد ميزد داد نزن داد نزن ميخاستم بزنم بندازمش زمين يه بارم بخاطر حرفش كتك خوردم خدا لعنتش كنه به حق پنج تن

آخه من کلا" چیزی رو تو دلم نگه نمی دارم همون جا خودمو تخلیه می کنم یه بار بهم گفت کتلتارو بچینم تو تابه منم چیدم اومدم نشستم بعدش صدام کرد گفت ببین نباید تابه خالی بمونه روغن می سوزه و فلان ، چند وقت بعدش داشت کباب تابه ای درست می کرد به من گفت برشون گردونم که نسوزن منم رفتم دیدم تابه یه کم جای خالی داره بهش گفتم مامان ببین گوشت که سرخ می شه کوچیک می شه چه با مزه می شه فقط حیف که اینجوری تابه خالی می مونه و روغن می سوزه خخخخخ خیلی پر روام؟!

[محمدزاده]

من که قبلا بهت گفتم چیکار کنی
گفتم سعی کن بهش نزدیک بشی و درکش کنی و عین مادرت بدونیش
و خودتو کاملا بزاری جای اون
گفتم درسته؟

گفتين ولي من قبلا اين راه ها رو رفتم فايده نداره اون هيچ وقت نميتونه انگشت كوچيكه مادر من بشه اصلا ازش چندشم ميشه دلم نمخاد به ريختش نگاه كنم
نمي دونين چقدر ازش متنفرم
متنفررررررررررررررررررررر ررررررررررررررررر
هيچ وقت نمي بخشمش
شوهرمن اگر مثل من فكر ميكرد ميشوندمشون سرجاشون تك تك اعضاي خانوادش رو به جر خواهرشوهرجونم

[pschy]

آخه من کلا" چیزی رو تو دلم نگه نمی دارم همون جا خودمو تخلیه می کنم یه بار بهم گفت کتلتارو بچینم تو تابه منم چیدم اومدم نشستم بعدش صدام کرد گفت ببین نباید تابه خالی بمونه روغن می سوزه و فلان ، چند وقت بعدش داشت کباب تابه ای درست می کرد به من گفت برشون گردونم که نسوزن منم رفتم دیدم تابه یه کم جای خالی داره بهش گفتم مامان ببین گوشت که سرخ می شه کوچیک می شه چه با مزه می شه فقط حیف که اینجوری تابه خالی می مونه و روغن می سوزه خخخخخ خیلی پر روام؟!

واقعا حرفت منو کشته خخخخخ
الان مثلا حرفی که بهش زدی خیلی اونو سوزونده؟

[pschy]

گفتين ولي من قبلا اين راه ها رو رفتم فايده نداره اون هيچ وقت نميتونه انگشت كوچيكه مادر من بشه اصلا ازش چندشم ميشه دلم نمخاد به ريختش نگاه كنم
نمي دونين چقدر ازش متنفرم
متنفررررررررررررررررررررر ررررررررررررررررر
هيچ وقت نمي بخشمش
شوهرمن اگر مثل من فكر ميكرد ميشوندمشون سرجاشون تك تك اعضاي خانوادش رو به جر خواهرشوهرجونم

پس من هرچی میگم بادهواست؟[replacer_img]
من که گفتم باد دیدتو عوض کنی
مطمئن باش تا زمانی که تو دیدتو نسبت به اون درست نکنی هیچی درست نمیشه

[سایه هستی]

واقعا حرفت منو کشته خخخخخ
الان مثلا حرفی که بهش زدی خیلی اونو سوزونده؟

من نگفتم بهش که بسوزه خواستم دفعه بعد ایراد بنی اسرائیلی نگیره

[pschy]

من نگفتم بهش که بسوزه خواستم دفعه بعد ایراد بنی اسرائیلی نگیره

خخخخخ اخه خداییش تو اون مساله حق با مادرشوهرت بود
و حرف تو منطقی نبود
البته ببخشیدا من طرف حقم

[سایه هستی]

خخخخخ اخه خداییش تو اون مساله حق با مادرشوهرت بود
و حرف تو منطقی نبود
البته ببخشیدا من طرف حقم

نه خیرم اولش که تابه خالی نبود که وقتی سرخ شدن کوچیک شدن بعدشم من که واینستادم اونجا اومدم اینور از بعدش خبر نداشتم که
وای یادش بخیر یه بارم ماکارونی پختم واسه شون مادر شوهرم خونه نبود ، شبیه آش شده بود همون جوری خالی کردم تو سطل آشغال آبروم رفت پیش برادر شوهر و خواهر شوهرم خخخخ

[سایه هستی]

نه خیرم اولش که تابه خالی نبود که وقتی سرخ شدن کوچیک شدن بعدشم من که واینستادم اونجا اومدم اینور از بعدش خبر نداشتم که
وای یادش بخیر یه بارم ماکارونی پختم واسه شون مادر شوهرم خونه نبود ، شبیه آش شده بود همون جوری خالی کردم تو سطل آشغال آبروم رفت پیش برادر شوهر و خواهر شوهرم خخخخ

اصلاح می کنم آبروم رفت پیش برادر شوهر و پدر شوهرم

[محمدزاده]

پس من هرچی میگم بادهواست؟[replacer_img]
من که گفتم باد دیدتو عوض کنی
مطمئن باش تا زمانی که تو دیدتو نسبت به اون درست نکنی هیچی درست نمیشه

نه برادر گلم
ببينيد من هر راهي رو امتحان كردم هر راهي رو بگيد رفتم ولي تغييري ايجاد نميشه سعي كردم واسش كادو بخرم حتي بهتر و گرونتر از كادويي كه واسه مامانم ميخريدم وقتي جايي بود خونه غذا درست ميكردم مي بردم مهموني داشتن زودتر ميرفتم كمك ميكردم وقتي ميرفتم خونشون بلند ميشدم گرد گگيري جاروبرقي ميكشيدم ولي وقتي ديدم هيچي نميفهمن ديگه براي چي خودم رو خسته ميكردم
ديگه فايده نداره ديگه هم پولم برم هم جونم هم آسايشم بيخيال شدم وقتي نميفهمه منم مثل خودشون ميشم
شما خودتون در مورد زن و شوهر تو اون تاپيك گفتيد زن و شوهر بايد احترامشون متقابل باشه زن اگر خوب باشه مرد هم خوب ميشه
اينجا هم همينه هيچ رابطه اي يكطرفه جلو نميره
من آدميم كسي بهم خوبي كنه صد برابر بيشتر بهش خوبي ميكنم ولي واي به روزي كه بدي كنه اگر قابل بخشش باشه ميبخشم ولي اگر نباشه تا قيام قيامت اگر تلافي نكنم تو دلم ميمونه خودم رو داغون ميكنم الان دقيقا همينطورم

[pschy]

نه خیرم اولش که تابه خالی نبود که وقتی سرخ شدن کوچیک شدن بعدشم من که واینستادم اونجا اومدم اینور از بعدش خبر نداشتم که
وای یادش بخیر یه بارم ماکارونی پختم واسه شون مادر شوهرم خونه نبود ، شبیه آش شده بود همون جوری خالی کردم تو سطل آشغال آبروم رفت پیش برادر شوهر و خواهر شوهرم خخخخ

خخخخخ اشکالی نداره خب پیش میاد
تازه عروس این مشکلات رو داره و طبیعیه
و نباید هیچ وقت زیاد مواخذه بشه که ولی خب تذکر دادن بد نیست
کلا نحوه گفتن کلمات هم تاثیر گذاره
یکی میاد جوری حرف میزنه انگار داره دستور میده اونطوری به طرف برمیخوره
ولی یکی هست که با محبت و صمیمیت میگیه
حالا نمیدونم مادرشوهر شما چطوری بهت گفته بود

[pschy]

نه برادر گلم
ببينيد من هر راهي رو امتحان كردم هر راهي رو بگيد رفتم ولي تغييري ايجاد نميشه سعي كردم واسش كادو بخرم حتي بهتر و گرونتر از كادويي كه واسه مامانم ميخريدم وقتي جايي بود خونه غذا درست ميكردم مي بردم مهموني داشتن زودتر ميرفتم كمك ميكردم وقتي ميرفتم خونشون بلند ميشدم گرد گگيري جاروبرقي ميكشيدم ولي وقتي ديدم هيچي نميفهمن ديگه براي چي خودم رو خسته ميكردم
ديگه فايده نداره ديگه هم پولم برم هم جونم هم آسايشم بيخيال شدم وقتي نميفهمه منم مثل خودشون ميشم
شما خودتون در مورد زن و شوهر تو اون تاپيك گفتيد زن و شوهر بايد احترامشون متقابل باشه زن اگر خوب باشه مرد هم خوب ميشه
اينجا هم همينه هيچ رابطه اي يكطرفه جلو نميره
من آدميم كسي بهم خوبي كنه صد برابر بيشتر بهش خوبي ميكنم ولي واي به روزي كه بدي كنه اگر قابل بخشش باشه ميبخشم ولي اگر نباشه تا قيام قيامت اگر تلافي نكنم تو دلم ميمونه خودم رو داغون ميكنم الان دقيقا همينطورم

به نظرت چرا مادرشوهرت خوبی های تو رو نمیفهمه؟
چون که همشو وظیفه تو میدونه
چون که مادرشوهر خودش بدتر بوده و اونم فکر میکنه که همینطوری درستشه
خب باید قبول کنیم که قدیم اینطوری بود که به عروس خیلی فشار می اوردند و ازش کار میکشیدند
شما هم رفتی از روستا ازدواج کردی
پس باید درکشون کنی و اشتباه خودتو قبول کنی که با یه خانواده ازدواج کردی که فرهنگشون با شما خیلی فرق داره
اگه درکش نکنی مطمئن باش درست که نمیشه هیچ بدتر هم میشه

[love]

چرا این طوریه؟گناه دارن خوب عروسا بعدم ادم چقد میتونه خودخپاه باشه که عروسشو اذیت کنه من اگه یه روز مادر شوهر شم و عروسم رفتارش درست باشه میذارمش رو سرم

دلیلشو نمیدونم ولی متاسفانه بعضی از مادرشوهرا هنوز این رفتارای زشتشونو دارنو فکر میکنن همه کاره ی عروسنو عروسم باید گوش به فرمانشون باشه ، ولی خبرندارن الان دیگه دخترا مثل سابق نیستن ... همین تفاوته دیدگاهها باعث کش مکش میشه .

ولی هستن خیلی مادرشوهرایی که واقعیتارو پذیرفتن و درک میکنن دختر پسره جوونی رو که با هزار امیدو آرزو با هم ازدواج کردن .

[pschy]

دوستان کلا من معتقدم اگه همسر شما قبل از ازدواج هرچقدر مستقل تر باشه

بعد از ازدواج مشکلات خانواده پدری همسرتون با شما کمتر خواهد بود

حرف منو چقدر قبول دارین؟

[سمیراه]

من خواهر شوهر ندارم بدبختانه یا خوشبختانه

[talieh]

به نظر من 99/9 درصد مادرشوهرا بدجنسن.
از شانس من یکیشم نصیب من شده ولی خدا رحم کرده بهم شوهرم حسابی میشوندشون سرجاشون وگرنه من زبون ندارم حتی از حقم دفاع کنم. اونم درسته قورتم میده.
بلاهایی به سر من اورده که کمتر کسی باور میکنه. ادعای دین و ایمونش هم میشه.
خلاصه کاملا اونایی رو که از مادرشوهراشون متنفرن رو درک میکنم چون من به جایی رسیدم که ارزوی مرگشو دارم

[pschy]

من خواهر شوهر ندارم بدبختانه یا خوشبختانه

بهتره چون که باعث میشه همسرت دیگه شاهد دعوای شما و خواهرش نباشه حداقل

[سایه هستی]

ولی محبت کردن خیلی جواب میده
از نظر اطرافیانم من خیلی پاچه خوارم ولی نظر خودم این نیست من می گم وقتی همسرم رو دوست دارم پس باید خانواده اش رو هم دوست داشته باشم وقتی که با خانواده اش خوب برخورد می کنم یا خوب ازشون پذیرایی می کنم خوشحالی و رضایت و قدردانی رو تو چهره همسرم می بینم و این باعث رضایت خودمم می شه

[pschy]

ولی محبت کردن خیلی جواب میده
از نظر اطرافیانم من خیلی پاچه خوارم ولی نظر خودم این نیست من می گم وقتی همسرم رو دوست دارم پس باید خانواده اش رو هم دوست داشته باشم وقتی که با خانواده اش خوب برخورد می کنم یا خوب ازشون پذیرایی می کنم خوشحالی و رضایت و قدردانی رو تو چهره همسرم می بینم و این باعث رضایت خودمم می شه

افرین دقیقا منم همینو به خانم محمد زاده میگم
که اگه محبت کنه
بابا مادرشوهرش سنگم که باشه یه روزی اب میشه

[محمدزاده]

به نظرت چرا مادرشوهرت خوبی های تو رو نمیفهمه؟
چون که همشو وظیفه تو میدونه
چون که مادرشوهر خودش بدتر بوده و اونم فکر میکنه که همینطوری درستشه
خب باید قبول کنیم که قدیم اینطوری بود که به عروس خیلی فشار می اوردند و ازش کار میکشیدند
شما هم رفتی از روستا ازدواج کردی
پس باید درکشون کنی و اشتباه خودتو قبول کنی که با یه خانواده ازدواج کردی که فرهنگشون با شما خیلی فرق داره
اگه درکش نکنی مطمئن باش درست که نمیشه هیچ بدتر هم میشه

روستايي نيستن
سي چهل سالي ميشه تهران زندگي ميكنن
چرا پس با من اينطورين
عروس ديگه اي هم دارن زن دوم بردارشوهرمه كه سه چهار سال هم از برادرشوهرم بزرگ تره و يه پسر از شوهر اولش داره اون خانم با دوز و كلك اومد تو خانواده اينا هيچ كس راضي به ازدواجش با برادرشوهرم نبود يواشكي عقد كردند چقدر اونموقع بهش بي احترامي كردن چرا با اون خوبن چرا قدردان ايشون هستند ولي مني كه خودشون اومدن خواستگاري واسه راضي كردن پدرمادرم هرچي گفتيم قبول كردن و خيلي خوشحال بودن من بهشون بله دادم
الان چي فرق كرده؟هيچي خودشون رو دارن نشون ميدن
دليلش اينه به اون پسرشون چيزي نميتونه بگه از ترسش چون پسرس نه اهميت ميده نه گوش ميده همم جوابش رو ميده اما شوهر من ساده ...

[pschy]

روستايي نيستن
سي چهل سالي ميشه تهران زندگي ميكنن
چرا پس با من اينطورين
عروس ديگه اي هم دارن زن دوم بردارشوهرمه كه سه چهار سال هم از برادرشوهرم بزرگ تره و يه پسر از شوهر اولش داره اون خانم با دوز و كلك اومد تو خانواده اينا هيچ كس راضي به ازدواجش با برادرشوهرم نبود يواشكي عقد كردند چقدر اونموقع بهش بي احترامي كردن چرا با اون خوبن چرا قدردان ايشون هستند ولي مني كه خودشون اومدن خواستگاري واسه راضي كردن پدرمادرم هرچي گفتيم قبول كردن و خيلي خوشحال بودن من بهشون بله دادم
الان چي فرق كرده؟هيچي خودشون رو دارن نشون ميدن
دليلش اينه به اون پسرشون چيزي نميتونه بگه از ترسش چون پسرس نه اهميت ميده نه گوش ميده همم جوابش رو ميده اما شوهر من ساده ...

اتفاقا جوابت رو تو پستهای بالاییی داده بودم
دوستان کلا من معتقدم اگه همسر شما قبل از ازدواج هرچقدر مستقل تر باشه

بعد از ازدواج مشکلات خانواده پدری همسرتون با شما کمتر خواهد بود

[love]

من 4 تا خواهرشوهر دارم یک از یک گلتر . مشکلم فقط مادرشوهرم بود ، اوایل خیلی با هم مشکل داشتیم انتظار داشت کارای خودمو ول کنم برم خونه ی اونو تمیز کنم یا غذاشو بپزم ، انقدر انجام ندادمو انجام ندهدمو پشت رومو تو روم حرف زدو بهش بگفتم من هیچوقت اینکارو نمیکنم که دیگه بیخیال شد .

ولی اوایل نمیدونستم میومد غر میزدم به شوهرم شوهرمم ساکت میشدو طرفداری نمیکرد از هیچکس ( با اینکه مثلا بعدها میگفت حق با توه ولی نمیتونم چیزی بهش بگم )

منم دیگه ازش انتظار طرفداری از منو نداشتم گفتم به هرحال مامان باباشنو نمیتونه تو روشون وایسه .

کم کم یاد گرفتم که دیگه نیام غر بزنم به جون شوهرم ، اگه دیگه خیلی نخونستم تحمل کنم فقط یه جمله میگم همینو بس ...

ولی همه ی این مشکلات مال این بود که رفتو آمدم زیاد بود ، مادرشوهرم میگفت هرروز باید بیای بهم سر بزنی ، اینطوری روها تو روی هم باز شده بود ، منم رفتو آمدمو خیلی کم کردم ، یه حدو مرزی گذاشتم بینمون که هرچی دلش خواست نیاد بگه بهم ، کم کم اون بیخیال من شد منم سرم تو زندگیه خودمه ، اگه روزی بازم حرفی بزنه که اعصابمو خورد کنه بهش توجهی نمیکنم چون اصلا ارزششو نداره اعصابمو خورد کنم یا به حرفش فکر کنم .

البته مادرشوهرم بهم میگه با اینکه این بحثا رو با هم داریم ولی نمیدونم چرا دوستت دارم به همه هم اینو گفتم .

دلیلش اینه که اگه هم با هم خوب بودیم باهاشون با احترام رفتار کردم و صمیمی بودم ولی کار خودمم کردم .

ای بابا عجب تاپیکی شد سردله همه ی عروسا برداشته شد .