نمایش نتایج: از 1 به 28 از 28

موضوع: شوهرم با خانواده ام مشکل دارد

44838
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3892
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    10
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    شوهرم با خانواده ام مشکل دارد

    با سلام وخسته نباشد . من حدود 4 سال ازدواج کردم 4 سال با شوهرم تفاوت سنی دارم هر دو لیسانسه و شاغل (کارمند) هستیم . بچه هم نداریم .شوهرم با خانواده من مشکل داره و آنها را به چشم یه غریبه می بینه و میگه آنها با من خوب نیستند درصورتیکه خانواده من خصوصاً مادرم دید سنتی دارند و به داماد خیلی احترام میذارند و به قول معروف واسش دیگ پائین بالا می کنند. این 4 سال ما هروقت دعوا کردیم سر خانواده من بوده و یا خانواده شوهرم . مشاوره هم رفتم ولی هیچ فایده ای نداشت چون راهکار بهمون نشون نداد توی 4 ماهی که رفتیم فقط حرفای ما را میشنید ما را رو در رو میکرد و ما آنجا با هم دعوا میکردیم و میومدیم تا جلسه بعدی . همین . اصلاض راضی نبودم . لطفاً مرا راهنمایی کنید که چه بکنم شوهرم اصلا باخانواده من مسافرت و یا پارک و باغ و ... نمی آید. ولی با خانواده خودش با سر میره الان هم که مخالفت کردم و گفتم نمی یام دعوامون شد. ما عید با خانواده شوهرم رفتیم مسافرت حالا که خانواده ام میخواند برند مسافرت آنها هم میخواند برند میگه من با خانواده تو نمی آِیم میخوام با آنها برم. من هم گفتم یا با خانواده من میریم یا اصلا نمی ریم .با خانواده خودش راحت پارک و باغ و مسافرت را میره تازه جوری برنامه ریزی میکنه و میگه که من بگم بیا تا بریم مثلا مسافرت عید را گفت من گفتم نمی آییم . اینطوری مطرح کرد که من بگم نه حتما میریم خوش میگذره و .... میگه من با خانواده تو که می آیم بهم خوش نمی گذره . منم بهش میگم منم وقتی با خانواده تو میام خوش نمی گذره ولی به خاطر تو تحمل می کنم و سعی میکنم خوش بگذرونم . در ضمن این را هم بگم من خیلی اهل سفر و باغ و تفریح هستم ولی شوهرم اصلاً. حالا موندم چه کنم ؟ خواهشن جواب من را بدهید و مرا راهنمایی کنید . دیگه نمی تونم ادامه بدم . باید چکار کنم تا شوهرم با خانوادم خوب بشه ؟ خواهشا کمکم کنید . ممنون و سپاسگزارم .

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مشکل با همسرم

    سلام دوست خوبم منم مثل شما هستم ببین عزیزم خوب ما دیگه باید قبول کنیم که دیگه از خانواده مون جداشدیم ونباید هرجایی که اونا میرن ماهم باهاشون بریم اما خانواده شوهر فرق میکنه منم همیشه دلم میخواد با خانواده ی خودم برم اما وقتی میبینم همسرم با خانواده خودش راحتره خو دیگه اسرار نمیکنم والبته تمام سعیمو کردم که بتونم با خانواده همسرم راحتر وصمیمیتر باشم البته خانواده ی منم خیلی با من حرف میزنن اما من قانعشون میکنم که باید اینطوری باشه همسرمم که میبینه من بهش اهمییت میدم ایشونم دیگه با من مخالفتی نمیکنه بهتره شما هم با این مسئله کنار بیای عزیزم چون این تو همه ی داماد ها هستش وما ها فقط با صبر میتونیم به هدفمون برسیم والبته با مهربونی خوب نظر خودت چیه ؟

  3. کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3685
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    0
    تشکر شده 13 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    والله چی بگم...
    امضای ایشان
    خودت باش ........ مهم نیست دیگران چه فکری میکنند.

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahroo نمایش پست ها
    با سلام وخسته نباشد . من حدود 4 سال ازدواج کردم 4 سال با شوهرم تفاوت سنی دارم هر دو لیسانسه و شاغل (کارمند) هستیم . بچه هم نداریم .شوهرم با خانواده من مشکل داره و آنها را به چشم یه غریبه می بینه و میگه آنها با من خوب نیستند درصورتیکه خانواده من خصوصاً مادرم دید سنتی دارند و به داماد خیلی احترام میذارند و به قول معروف واسش دیگ پائین بالا می کنند. این 4 سال ما هروقت دعوا کردیم سر خانواده من بوده و یا خانواده شوهرم . مشاوره هم رفتم ولی هیچ فایده ای نداشت چون راهکار بهمون نشون نداد توی 4 ماهی که رفتیم فقط حرفای ما را میشنید ما را رو در رو میکرد و ما آنجا با هم دعوا میکردیم و میومدیم تا جلسه بعدی . همین . اصلاض راضی نبودم . لطفاً مرا راهنمایی کنید که چه بکنم شوهرم اصلا باخانواده من مسافرت و یا پارک و باغ و ... نمی آید. ولی با خانواده خودش با سر میره الان هم که مخالفت کردم و گفتم نمی یام دعوامون شد. ما عید با خانواده شوهرم رفتیم مسافرت حالا که خانواده ام میخواند برند مسافرت آنها هم میخواند برند میگه من با خانواده تو نمی آِیم میخوام با آنها برم. من هم گفتم یا با خانواده من میریم یا اصلا نمی ریم .با خانواده خودش راحت پارک و باغ و مسافرت را میره تازه جوری برنامه ریزی میکنه و میگه که من بگم بیا تا بریم مثلا مسافرت عید را گفت من گفتم نمی آییم . اینطوری مطرح کرد که من بگم نه حتما میریم خوش میگذره و .... میگه من با خانواده تو که می آیم بهم خوش نمی گذره . منم بهش میگم منم وقتی با خانواده تو میام خوش نمی گذره ولی به خاطر تو تحمل می کنم و سعی میکنم خوش بگذرونم . در ضمن این را هم بگم من خیلی اهل سفر و باغ و تفریح هستم ولی شوهرم اصلاً. حالا موندم چه کنم ؟ خواهشن جواب من را بدهید و مرا راهنمایی کنید . دیگه نمی تونم ادامه بدم . باید چکار کنم تا شوهرم با خانوادم خوب بشه ؟ خواهشا کمکم کنید . ممنون و سپاسگزارم .
    سلام
    *همونجور که دوستان میگن شما زندگیتون از خانواده جدا شده و باید تمام نوجهتون به خانواده خودتون باشه ...

    *(البته میدونیم که خیلی سخته و شمارو به لجبازی وادار میکنه )....

    *به هرحال یکی از دوطرف باید بخاطر زندگیش گذشت کنه ... چون اگر به همین منوال بگذره مطمئنا" دچار مشکل خواهید شد.

    *در باب این تصمیم خوده شماست که کدوم خانواده رو انتخاب کنید و بخوایت روال زندگی رو بر اساس اون ادامه بدید....

    *در حال حاضر شما بچه ایی ندارید و میتونید اینطوری اعتراض کنید ولی اگر بچه ایی بدنیا بیاد شما باید آماده باشید که برای آینده فرزندتون از خودگذشتگی بکنید...

    * در مورد بعدی شما مدتی رو تماما" به خانواده شوهر و احترام گذاشتن به اونا بگذرونید (حالتتون مصنوعی نباشه).
    و اوضاع رو بسنجید ...شاید رفتار شما شوهرتونو از سر لجبازی پایین بیاره ....

    *در غیر اینصورت راه حال بالا رو انجام باید بدید...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3892
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    10
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    ممنون از لطفتون .ولی آخه اینطوری که نمیشه من توی این 4 سال هرجا شده با اونا رفتم ولی آخه تحمل هم حدی داره من که تا آخر عمرم نمیتونم اینطوری باشم . اونم عادت میکنه و خانواده من را کنار میزنه و عملاً من باید با خانواده شوهرم باشم و دور خانواده خودم هم خط بکشم .هم من هم خانواده من اونا هم دوست دارند با من باشند و چند روزی را با من بگذرونند. آخه به نظرتون اینطوری میشه ؟ اصلا درسته ؟

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل با همسرم

    واقعا این عادلانه نیست بیشتر مردا اینطوری رفتار میکنن و فکر میکنن فقط خودشون حق شاد بودنو دارن
    راستش بهتره از خدا کمک بخوایی دعا بخون و بخواه که همسرت با خانوادت صمیمی بشه
    خدا تو هر مسئله ایی بهترین یارو کمکرسون حتما امتحان البته یهمدت طولانی دعا بخون و بخواه.

  8. کاربران زیر از کیانا2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahroo نمایش پست ها
    ممنون از لطفتون .ولی آخه اینطوری که نمیشه من توی این 4 سال هرجا شده با اونا رفتم ولی آخه تحمل هم حدی داره من که تا آخر عمرم نمیتونم اینطوری باشم . اونم عادت میکنه و خانواده من را کنار میزنه و عملاً من باید با خانواده شوهرم باشم و دور خانواده خودم هم خط بکشم .هم من هم خانواده من اونا هم دوست دارند با من باشند و چند روزی را با من بگذرونند. آخه به نظرتون اینطوری میشه ؟ اصلا درسته ؟
    خانم ماهروی عزیز
    شما خانم بالغ و عاقلی هستید و در حال حاضر کارمندم هستید و روزانه با افراد زیادی سروکار دارید ...

    پس حرفای منو خوب متوجه شدید که چه گفتم ....

    خودتون خوب می دونید که شرایط زندگی حال با گذشته خیلی فرق کرده ...

    الان شرایط تحمل و زندگی شما با شرایط و تحمل مادرتون که فردی سنتی هست کاملا" فرق میکنه ...

    پس این خوده شما هستید که بخوایت تصمیم درست رو با مشورت بگیرید ...

    شما یا این شرایط رو میتونید قبول کنید و با اون کنار بیایت و از خود گذشتگی کنید .... یا واقعا" دیگه تحملشو ندارید ...!

    پس در این حالت تصمیم گیری نهایی با شماست ... کاملا" آرام و منطقی رفتار کنید ...

    و معایب و مزایای وضعتونو کامل بنویسید ... بعد ببینید کفه کدوم طرف سنگین تر میشه ...(البته با انصاف همه چیزو بنویسید)
    بعد تصمیم گیری کنید ....
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  10. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3892
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    10
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    من توی این 4 سال مطابق میل شوهر و خانواده شوهر بودم . من توی خانواده شوهر حوصلم سر میره کسی را ندارم اونا 4 تا پسر هستند بدون خواهر مادرشونم با روحیات من نمی خونه . ولی خونه خودمون من 2 تا برادر دارم و 2 تا خواهر برادرام هم ازدواج کردند و هرکدومشون 2 تا بچه دارند . معلومه اونطرف به من بیشتر خوش میگذره و عملاً خواهر و برادرام به من اعتراض میکنند و میگند همش اونطرفی مهمونی ، عید ، عزا و عروسی من همش اونطرفم دختر خاله هام و دختر عموهام را فقط عید به عید میبینم .من که نمیتونم همیشه روی میلم پا بذارم و همیشه من گذشت کنم کجا نوشته که زن همیشه باید کوتاه بیاد؟!! دختر برادرم از شوهرم بدش میاد میگه اون اومد و تورا برد و از ما جدا کرد خوب من جواب این بچه را چی بگم ؟ بقیه هم چیزی نمی گند ولی با رفتارشون نشون میدن که از این وضعیت ناراضیند .اگه قراره خوشی و شادی باشی باید دوطرفه باشه . اگه یکبار با خانواده شوهرم رفتم پارک ، باغ و یا مسافرت دفعه بعدی هم با خانواده خودم برم . درصورتیکه توی این 4 سال من هر هفته باغ هستم عملاً جمعه ها فقط باید اونطرف باشم و اون یه روز جمعه ای هم که خونه هستم شوهرم میگه روز تعطیله میخوام خونه باشم استراحت کنم و مال خودم باشه خونه بابات نمیام . سالی 2 تا 3 بار هم مسافرتم با خانواده شوهرم . ولی با خانواده خودم فقط 2 بار رفتم مسافرت یکی 4 روزه بود یکی دیگش 2 روزه. حالا من باید چکار کنم بازم کوتاه بیام و با اونا برم یا اینکه ...

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل با همسرم

    واقعا باید جلوش وایسی وبگی که توام حقی داری و زندگی مال جوفتتونه
    مگه میشه همیشه شما کوتاه بیایی
    حتما بدهام که بچه دارشین میخواد بهش یاد بده که با خانوادت خوب نباشه
    اینطوری که نمیشه همش با اونا
    توام یا نرو واقعا باهشون نرو اگه شوهرتم خواست بره بزار بره

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahroo نمایش پست ها
    من توی این 4 سال مطابق میل شوهر و خانواده شوهر بودم . من توی خانواده شوهر حوصلم سر میره کسی را ندارم اونا 4 تا پسر هستند بدون خواهر مادرشونم با روحیات من نمی خونه . ولی خونه خودمون من 2 تا برادر دارم و 2 تا خواهر برادرام هم ازدواج کردند و هرکدومشون 2 تا بچه دارند . معلومه اونطرف به من بیشتر خوش میگذره و عملاً خواهر و برادرام به من اعتراض میکنند و میگند همش اونطرفی مهمونی ، عید ، عزا و عروسی من همش اونطرفم دختر خاله هام و دختر عموهام را فقط عید به عید میبینم .من که نمیتونم همیشه روی میلم پا بذارم و همیشه من گذشت کنم کجا نوشته که زن همیشه باید کوتاه بیاد؟!! دختر برادرم از شوهرم بدش میاد میگه اون اومد و تورا برد و از ما جدا کرد خوب من جواب این بچه را چی بگم ؟ بقیه هم چیزی نمی گند ولی با رفتارشون نشون میدن که از این وضعیت ناراضیند .اگه قراره خوشی و شادی باشی باید دوطرفه باشه . اگه یکبار با خانواده شوهرم رفتم پارک ، باغ و یا مسافرت دفعه بعدی هم با خانواده خودم برم . درصورتیکه توی این 4 سال من هر هفته باغ هستم عملاً جمعه ها فقط باید اونطرف باشم و اون یه روز جمعه ای هم که خونه هستم شوهرم میگه روز تعطیله میخوام خونه باشم استراحت کنم و مال خودم باشه خونه بابات نمیام . سالی 2 تا 3 بار هم مسافرتم با خانواده شوهرم . ولی با خانواده خودم فقط 2 بار رفتم مسافرت یکی 4 روزه بود یکی دیگش 2 روزه. حالا من باید چکار کنم بازم کوتاه بیام و با اونا برم یا اینکه ...
    کاملا" حرف شمارو می فهمم...
    ولی همونطور که در آموزه های قرآنی و اسلامی وجود داره ، سرپرستی زن بر عهده مرده ...

    الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ
    سورة نساء آیه 34
    مردان، سرپرست و نگهبان زنانند

    و اگر مرد به زن اذن خروج از خانه رو نده ، زن نمیتونه از خانه خارج بشه و باقی موارد ....
    در گذشته خانمهای زیادی بودن که با همچین مواردی روبرو بودن و برای رضای خدا و عمل نکردن برخلاف دستورات دینشون از خودگذشتگی میکردن و این وضع رو هم به طبع تحمل میکردن ....
    بعدم بچه دار میشدن و سالها میگذشت تا بچه ها بزرگ بشن و شاید با پشتوانه اونا روزنه ایی از خلق بد شوهر گریزی به دنیای دلخواهشون میزدن ...(البته گاهی)
    ولی الان شرایط کاملا" متفاوته و خداوند انسان رو مخیر در انجام امور قرار داده البته با درایت و تفکر ...
    در این مورد باید شما انتخاب کنید که چی تو زندگیتون میخوایت و منم گفتم تمام معایب و مزایای این زندگی رو با چیزیکه دلخواهتونه بنویسید و بعد فکر کنید ....
    ویرایش توسط farokh : 05-29-2014 در ساعت 12:05 PM
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  14. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    کاملا" حرف شمارو می فهمم...
    ولی همونطور که در آموزه های قرآنی و اسلامی وجود داره ، سرپرستی زن بر عهده مرده ...

    الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ
    سورة نساء آیه 34
    مردان، سرپرست و نگهبان زنانند

    و اگر مرد به زن اذن خروج از خانه رو نده ، زن نمیتونه از خانه خارج بشه و باقی موارد ....
    در گذشته خانمهای زیادی بودن که با همچین مواردی روبرو بودن و برای رضای خدا و عمل نکردن برخلاف دستورات دینشون از خودگذشتگی میکردن و این وضع رو هم به طبع تحمل میکردن ....
    بعدم بچه دار میشدن و سالها میگذشت تا بچه ها بزرگ بشن و شاید با پشتوانه اونا روزنه ایی از خلق بد شوهر گریزی به دنیای دلخواهشون میزدن ...(البته گاهی)
    ولی الان شرایط کاملا" متفاوته و خداوند انسان رو مخیر در انجام امور قرار داده البته با درایت و تفکر ...
    در این مورد باید شما انتخاب کنید که چی تو زندگیتون میخوایت و منم گفتم تمام معایب و مزایای این زندگی رو با چیزیکه دلخواهتونه بنویسید و بعد فکر کنید ....
    ببخشید سرپرست ونگهبانن نه ملکه ی عذاب نه باعث ازارو اذیت نه باعث جدایی از خانواده

  16. کاربران زیر از کیانا2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2 نمایش پست ها
    ببخشید سرپرست ونگهبانن نه ملکه ی عذاب نه باعث ازارو اذیت نه باعث جدایی از خانواده
    متاسفانه باید سرپرست باشن نه ملکه عذاب ....

    من بعنوان یک مرد واقعا" متاسفم برای همچین رفتارهایی
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  18. 4 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3892
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    10
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    ممنون از شما. دعا کنید بتونم تصمیم درستی بگیرم . ولی واقعا نمیدونم چطوری ؟!!

  20. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahroo نمایش پست ها
    ممنون از شما. دعا کنید بتونم تصمیم درستی بگیرم . ولی واقعا نمیدونم چطوری ؟!!
    راه برید و فکر کنید ...

    متاسفانه انسان تا با مشکلی روبرو نشه ...فکرش کار نمی افته ...

    نوشتن اون مطالب رو فراموش نکنید ... به فکر کردتون جهت میده ....(بالا بهتون توضیحش دادم)

    موفق باشید ....
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  21. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2762
    نوشته ها
    532
    تشکـر
    119
    تشکر شده 641 بار در 289 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل با همسرم

    شما به خانوادش احترام بزار و اول شما با خانوادش خوب شو بعد از اون انتظار داشته باش

  23. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل با همسرم

    سلام خوشبختم شرایط مون کاملاشبیه هم دیگه است. من باهاش کناراومدم توهم بایدکناربیای.ولی مواظب باش شوهرت شورش رو درنیاره .همسرمن اول بهونه ش بی احترامی پدرم بود درحالی که شوهرمن خیلی کوچکترازپدرم بود وباید درمقابل حرفای پدرم ساکت میموند.دومین بهونه اش این بودکه چرامادروپدرت وقتی من نیستم میان که توروببینن پس منودوست ندارن .پشت سرهم بهونه اوردومن چیزی نگفتم تااینکه گفت دیگه لازم نکرده بری خونه بابات .نرو و نیان.هربارکه جلوی من پشت سرپدرو مادرم چیزی گفت من ساکت نموندم وجوابش رودادم.اگه اونجاهم ساکت مینشستم خدامیدونه تا الان چی شده بود توهم باید مدارا کنی ولی نه تا اون حدکه همسرت روحووووول برداره.موفق باشی
    امضای ایشان
    توراباغیرمی بینم
    صدایم درنمی آید
    دلم میسوزدوکاری
    زدستم برنمی آید......


  24. کاربران زیر از خسته دل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3892
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    10
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    با سلام خدمت دوستان .
    در مورد مشکلی که داشتم تصمیمی گرفتم به نظر شما ها خوبه یا بد؟ هم خانواده شوهرم میخواستن به سفر برند هم خانوده خودم . من میخواستم با خانواده خودم برم ولی شوهرم نمی خواست بیاد من هم تصمیم گرفتم که با هیچ کدوم نمی رویم نه با خانواده خودم و نه با خانوده شوهرم. و این چند روز را در منزل استراحت مطلق کنیم

  26. کاربران زیر از mahroo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahroo نمایش پست ها
    با سلام خدمت دوستان .
    در مورد مشکلی که داشتم تصمیمی گرفتم به نظر شما ها خوبه یا بد؟ هم خانواده شوهرم میخواستن به سفر برند هم خانوده خودم . من میخواستم با خانواده خودم برم ولی شوهرم نمی خواست بیاد من هم تصمیم گرفتم که با هیچ کدوم نمی رویم نه با خانواده خودم و نه با خانوده شوهرم. و این چند روز را در منزل استراحت مطلق کنیم
    خب اینم فکر خوبیه ...

    حالا چرا خودت و شوهرت تنهایی مسافرت نمیرید ...

    اینجوری خیلی میتونه تاثیر داشته باشه ...

    یه جورایی استقلال ام بدست میارید ... و جروبحثتون کم میشه

  28. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3892
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    10
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    خوب باید از قبل برنامه ریزی می کردیم .مسافرت دو تایی هزینه بره ولی با خانواده ها که میرفتیم خوب هزینه نداشت دیگه. الان جایی را نداریم که بریم . درثانی من چند بار دو تایی رفتم ولی اصلا بهم خوش نگذشت. دو بار شمال رفتم و 3 بار هم مشهد. شمال که خوش نگذشت ولی مشهد بد نبود چون جنبه زیارتی داشت .

  30. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahroo نمایش پست ها
    خوب باید از قبل برنامه ریزی می کردیم .مسافرت دو تایی هزینه بره ولی با خانواده ها که میرفتیم خوب هزینه نداشت دیگه. الان جایی را نداریم که بریم . درثانی من چند بار دو تایی رفتم ولی اصلا بهم خوش نگذشت. دو بار شمال رفتم و 3 بار هم مشهد. شمال که خوش نگذشت ولی مشهد بد نبود چون جنبه زیارتی داشت .
    خب شما باید عادت کنید که مستقل از خانواده مسافرتم برید...

    اینکه بهتون خوش نگذشته بخاطر اینه که شما عادت به مسافرت دسته جمعی دارید...

    پس الان فرصت خوبیه که توجه شوهرتونو به خودتون جلب کنید ... و بتونید مسیر زندگی رو به سمت آرامش بکشونید ...

    بهرحال یک مسافرت ساده به آرامشش می ارزد و بهتر از هزار مسافرت لذت بخش دسته جمعیه که جنگ اعصاب در پی داره ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  31. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3892
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    10
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    بله . من تا قبل از ازدواجم مسافرت تکی نرفتم با دانشگاه هم که رفتم 29 همراه داشتم .دقیقاً من مسافرتهای دسته جمعی خیلی بهم خوش میگذره و برام خاطره میشه . حالا به نظر شما تصمیمی که گرفتم خوبه ؟ درسته ؟

  33. کاربران زیر از mahroo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahroo نمایش پست ها
    بله . من تا قبل از ازدواجم مسافرت تکی نرفتم با دانشگاه هم که رفتم 29 همراه داشتم .دقیقاً من مسافرتهای دسته جمعی خیلی بهم خوش میگذره و برام خاطره میشه . حالا به نظر شما تصمیمی که گرفتم خوبه ؟ درسته ؟
    خب خوده شما ظاهرا" سردسته این مسافرتهای جمعی هستید ....

    پس چه بهتر سما لیدر و سردسته یک مسافرت دوستانه باشید ، جدای از هردو خانواده تا شرایط مطلوب بشه ...

    و اگرم خواستید خانوادگی برید ... قرار بگذارید که یکبار شما و یکبار ایشون باید همراه خانواده هر طرف به مسافرت بیاد ....

    خب این قول و قرار میتونه کارساز باشه ... به هرصورت قانون این قرارو خودتون باید بنویسید ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  35. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3892
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    10
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    شوهرم دوست نداره که با جمع دوستان باشیم یعنی تا حالا هرچی بهش گفتم رد کرده و به تعویق میندازه . با دوستهای من که هر کدومشون را به دلایلی رد کرد من با دوستام فقط رفت و آمد زنونه داریم با دوستای خودش هم که بهش میگم رفت و آمد کنیم زیر بار نمی ره و اونا هم که ازش میپرسند میگه خانمم دوست نداره بیاد و تقصیر را گردن من می اندازه

  37. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahroo نمایش پست ها
    شوهرم دوست نداره که با جمع دوستان باشیم یعنی تا حالا هرچی بهش گفتم رد کرده و به تعویق میندازه . با دوستهای من که هر کدومشون را به دلایلی رد کرد من با دوستام فقط رفت و آمد زنونه داریم با دوستای خودش هم که بهش میگم رفت و آمد کنیم زیر بار نمی ره و اونا هم که ازش میپرسند میگه خانمم دوست نداره بیاد و تقصیر را گردن من می اندازه

    خب پس گزینه خسته کننده مسافرت دونفره خودتون می مونه که باید بهش عادت کنید ...

    ولی خوبی این مورد اینه که آرامش دارید ...

    مگه اینکه خودتون دلتون برای مسافرت جمعی تنگ بشه ....

    البته همون جور که در پست قبلی گفتم ... دوره ایش کنید ... اینجوری عدالتم برقرار میشه ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  38. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3892
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    10
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    من هم میگم دوره ای بریم یه بار یا اونطرف یه بار با اینطرف . ما عید با خانواده شوهرم مسافرت بودیم . من هم گفتم عید بودیم این بار با خانواده من بریم

  39. کاربران زیر از mahroo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahroo نمایش پست ها
    من هم میگم دوره ای بریم یه بار یا اونطرف یه بار با اینطرف . ما عید با خانواده شوهرم مسافرت بودیم . من هم گفتم عید بودیم این بار با خانواده من بریم

    خب دیگه پس مشکلی نیست ....

    باید سر قولش باشه ....
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  41. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43722
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل با همسرم

    سلام من یک سال چند ماهه ازدواج کردم و شوهرم تک فرزند است و هروقت گفته ایم برویم. خانه خواهرم گفته است نه یعنی بعد از ازدواجمان به نه اکتفا می‌کند در دوران عقد اینطور نبود. او به مادر پدرم و به همه خانواده ام احترام می‌گذارد ولی به خانه خواهرم می‌گوید نه نمیام چه کنملطفا جواب بدین
    ویرایش توسط Minooooo : 04-18-2020 در ساعت 09:57 PM

  43. بالا | پست 28


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل با همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Minooooo نمایش پست ها
    سلام من یک سال چند ماهه ازدواج کردم و شوهرم تک فرزند است و هروقت گفته ایم برویم. خانه خواهرم گفته است نه یعنی بعد از ازدواجمان به نه اکتفا می‌کند در دوران عقد اینطور نبود. او به مادر پدرم و به همه خانواده ام احترام می‌گذارد ولی به خانه خواهرم می‌گوید نه نمیام چه کنملطفا جواب بدین
    سلام

    باید تاپیک مجزا ایجاد کنید تا در اسرع وقت بهتون پاسخ بدن
    به لینک زیر برین و مشکلتون رو بنویسید و ارسال کنید سپس میتونید تاپیکتون رو توی گزینه خانه مشاهده کنید
    تا ۲۴ ساعت بعد از ایجاد تاپیک پاسخ شما رو میدن

    لینک : https://forum.moshaver.co/newthread....ewthread&f=122
    ویرایش توسط Saltanat : 04-18-2020 در ساعت 10:19 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد