پاسخ : مادر همسرم و رابطه ما
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نیلی
سلام و خسته نباشید خدمت شما
حدود یک ماهی هست که ازدواج کردم به دلایل اقتصادی مجبور شدم با مادرشوهرم در یه خونه زندگی کنم البته تا چند ماه دیگه قراره بریم طبقه بالاشون زندگی کنیم...مادرشوهرم خیلی تو کارای ما دخالت میکنه...یکسره بمن میگه این بپوش..این کاررو بکن...و اونکارو نکن..نمیذاره اختیار زندگیمون دست خودمون باشه...شوهرم هم همیشه به من حق میده...و فقط میگه تو خودتو ناراحت نکن..صبور باش..بعضی وقتا خیلی خسته میشم..رابطم با مادرشوهرم نسبت به دوران عقدم باهاش سرد شده خیلی کم با هم حرف میزنیم..حس میکنم اصلا محبتی بهم نداریم حالا به نظرتون چکار کنم؟فعلا که مجبوریم فقط همو تحمل کنیم....من اصلا نمیتونم با شوهرم راحت باشم...بخاییم بریم مهمونی بیرون و...همیشه همراه ما هست..تو خونه هم همینطور..یه کلمه حرف نمیتونیم با هم بزنیم....
عزیزم بهتره صبور باشید و تا میتونید به مادرشوهرتون محبت کنید و نظرش رو در مورد بعضی مسایل بپرسید
اینطوری بهش نزدیک میشید و میتونید اعتمادش رو جلب کنید ..
وقتی بتونید به این مرحله برسید ایشون در واقع خیالش از اینکه پسرش همسری داره که میتونه از فرزند و زندگیش حفاظت کنه راحت شده
و بعد از مدتی دیگه در کارهای شما دخالت نخواهد کرد پس صبور باشید تا این نگرانی از بین بره
در ضمن از مادرشوهرتون به شوهرتون شکایت نکنید چون تاثیری نداره و رابطه شمارو هم بدتر خواهد کرد
درسته راه سختی به نظر میاد ولی تاثیر فوق العاده ای داره
پاسخ : مادر همسرم و رابطه ما
میدونم که خیلی سخته اما تمام تلاشت رو بکن که صبور باشی. بهشون محبت کن تا بالاخره اول بری طبقه بالا و بعد به امید خدا کاملا مستقل بشی. مثل مادر خودت ببینش.
باهاش راه بیا تا به مرور دخالت های خودش کم کم از بین بره. شوهرت رو هم زیاد ناراحت نکن و قاطی مسائل خودتو مادرش نکن تا ازت سرد نشه.