نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: مادر همسرم و رابطه ما

956
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17104
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مادر همسرم و رابطه ما

    سلام و خسته نباشید خدمت شما
    حدود یک ماهی هست که ازدواج کردم به دلایل اقتصادی مجبور شدم با مادرشوهرم در یه خونه زندگی کنم البته تا چند ماه دیگه قراره بریم طبقه بالاشون زندگی کنیم...مادرشوهرم خیلی تو کارای ما دخالت میکنه...یکسره بمن میگه این بپوش..این کاررو بکن...و اونکارو نکن..نمیذاره اختیار زندگیمون دست خودمون باشه...شوهرم هم همیشه به من حق میده...و فقط میگه تو خودتو ناراحت نکن..صبور باش..بعضی وقتا خیلی خسته میشم..رابطم با مادرشوهرم نسبت به دوران عقدم باهاش سرد شده خیلی کم با هم حرف میزنیم..حس میکنم اصلا محبتی بهم نداریم حالا به نظرتون چکار کنم؟فعلا که مجبوریم فقط همو تحمل کنیم....من اصلا نمیتونم با شوهرم راحت باشم...بخاییم بریم مهمونی بیرون و...همیشه همراه ما هست..تو خونه هم همینطور..یه کلمه حرف نمیتونیم با هم بزنیم....

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مادر همسرم و رابطه ما

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلی نمایش پست ها
    سلام و خسته نباشید خدمت شما
    حدود یک ماهی هست که ازدواج کردم به دلایل اقتصادی مجبور شدم با مادرشوهرم در یه خونه زندگی کنم البته تا چند ماه دیگه قراره بریم طبقه بالاشون زندگی کنیم...مادرشوهرم خیلی تو کارای ما دخالت میکنه...یکسره بمن میگه این بپوش..این کاررو بکن...و اونکارو نکن..نمیذاره اختیار زندگیمون دست خودمون باشه...شوهرم هم همیشه به من حق میده...و فقط میگه تو خودتو ناراحت نکن..صبور باش..بعضی وقتا خیلی خسته میشم..رابطم با مادرشوهرم نسبت به دوران عقدم باهاش سرد شده خیلی کم با هم حرف میزنیم..حس میکنم اصلا محبتی بهم نداریم حالا به نظرتون چکار کنم؟فعلا که مجبوریم فقط همو تحمل کنیم....من اصلا نمیتونم با شوهرم راحت باشم...بخاییم بریم مهمونی بیرون و...همیشه همراه ما هست..تو خونه هم همینطور..یه کلمه حرف نمیتونیم با هم بزنیم....
    عزیزم بهتره صبور باشید و تا میتونید به مادرشوهرتون محبت کنید و نظرش رو در مورد بعضی مسایل بپرسید

    اینطوری بهش نزدیک میشید و میتونید اعتمادش رو جلب کنید ..

    وقتی بتونید به این مرحله برسید ایشون در واقع خیالش از اینکه پسرش همسری داره که میتونه از فرزند و زندگیش حفاظت کنه راحت شده

    و بعد از مدتی دیگه در کارهای شما دخالت نخواهد کرد پس صبور باشید تا این نگرانی از بین بره

    در ضمن از مادرشوهرتون به شوهرتون شکایت نکنید چون تاثیری نداره و رابطه شمارو هم بدتر خواهد کرد

    درسته راه سختی به نظر میاد ولی تاثیر فوق العاده ای داره

  3. 2 کاربران زیر از Bita moein بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6252
    نوشته ها
    287
    تشکـر
    216
    تشکر شده 191 بار در 126 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مادر همسرم و رابطه ما

    میدونم که خیلی سخته اما تمام تلاشت رو بکن که صبور باشی. بهشون محبت کن تا بالاخره اول بری طبقه بالا و بعد به امید خدا کاملا مستقل بشی. مثل مادر خودت ببینش.

    باهاش راه بیا تا به مرور دخالت های خودش کم کم از بین بره. شوهرت رو هم زیاد ناراحت نکن و قاطی مسائل خودتو مادرش نکن تا ازت سرد نشه.

  5. کاربران زیر از sepideh.t بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد