مشکل خانواده ام با همسرم یا برعکس!!!

با سلام
همسر من قبلا با خانواده ام مشکلی نداشت و حتی هر وقت من با آنها جر و بحث داشتم مرا نصیحت میکرد که به پدر و مادرم احترام بگذارم و همیشه مرا با آشتی کردن و احترام گذاشتن به آنها تشویق میکرد.قبلا با من می آمد و مشکلی نداشتیم.اما چندماهی است که میگوید خانواده ات به من بی احترامی میکنند،پشت سرم حرف میزنند و با من طوری سرد رفتار میکنند که وانمود میکنند که فقط تو را میخواهند و از اینکه من پیش تو باشم ناراحت میشوند.میگوید انها اگر میخواهند من هم با تو به خانه انها بیایم باید زنگ بزنند تا مطمئن شوم رفتارهایشان و پچ پچ کردنشان در مورد من از روی قصد نیست . از ان به بعد بدون اعتراض به رفتارشان با تو می آیم
راستش خودم در رفتار انها چیزی متوجه نشدم اما به مادرم گفتم به او زنگ بزند ولی مادرم گفت من هرگز چنین کاری نمیکنم.اگر میخاهد خودش بیاید قدمش به چشم
همسرم از ان روز از من هم دلخور است و میگوید من اگر قصدی داشتم آن روزها که رابطه ات با آنها بد بود اینقدر اصرار نمیکردم که به آنها احترام بگذاری.اما حالا تو با رفتنت مرا خار میکنی و با این کارت به آنها حق میدهی با زنت هرجور دوست دارند برخورد کنند.میگوید تو هم نرو و بگو تا به زنم بی احترامی میکنید من هم نمی آیم ولی من میدانم اگر نروم انهااهمیتی نمیدهند و اصراری نمیکنن
انها را دعوت کردم بیایند به خانه ما، هر چند قبلا هم بهانه پیدا میکردند و نمی آمدند یا به ندرت و با اکراه می آمدند اما حالا میگویند چون زنت نیامد و با ما مشکل دارد نمی آییم.تو خودت بیا
حالا شما بگویید کار درست کدام است؟بی اعتنا به همسرم به مادر و پدرم سربزنم (همین کاری که الان میکنم) یا احترام همسرم را نگهدارم؟
واضح و کامل گفتم...از اینکه شما هم باصبر و حوصله و کامل راهنمایی کنید ممنون میشوم

شما باید 2 تا بال داشته باشید یه بال همسرتون یه بال پدر مادرتون

به پدر مادرتون بگید اگه واسه من احترامی قائل هستید واسه همسرم هم باید باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sam127

شما باید 2 تا بال داشته باشید یه بال همسرتون یه بال پدر مادرتون

به پدر مادرتون بگید اگه واسه من احترامی قائل هستید واسه همسرم هم باید باشید

---

همانطور که نوشتم به انها گفتم ولی اعتنایی نکردند و میدانم اگر خودم هم به نشانه اعتراض نروم بازهم برایشان اهمیتی ندارد.از طرفی مادر و پدر هستند و من شرعا موظفم به انها سر بزنم

از کجا مطمئنید اهمیت نداره

دوست عزیز از آنجایی که گفتی قبلا اعتراضی نمیکرده و حتی شما را تشویق میکرده به آنها احترام بگذاری باید ببینی چه چیزی تغییر کرده که نظر او عوض شده؟
از طرفی گفتی انها با اکراه به خانه تو می آمدند؟علتش را پرسیده بودی؟آیا همسرت به آنها بی احترامی میکرد یا به تو اعتراضی میکرد که چرا می آیند؟اگر در خانه شما به مادر و پدرت بی احترامی میشد و بخاطر همین آنها کم می آیند مشکل از همسرت است و باید با او حرف بزنی و از او بخواهی وقتی انها می آیند اخمو نباشد و بدخلقی نکند و بهترین ها را برای انها بخواهد تا انها هم بهترین ها را برایش بخاهند.هر چند از چیزهایی که گفتی و وقتی تو را تشویق به احترام میکرده بعید میدانم خودش بی احترامی کرده باشد
نکته دیگر اینکه چه زمانهایی و چه ساعتهایی به خانوادتان سرمیزنی؟ایا شبها می مانی؟اگر می مانی بزرگترین اشتباه زندگیت را کرده ای چون با این کار به همسرت نشان میدهی هنوز مستقل نیستی،به صورت استاندارد هفته ای یک الی دو ساعت به خانواده ات سر بزن و حتی الامکان بدون همسرت به منزل هیچ یک از اقوام نرو.البته همسرت هم نباید بدون تو به منزل اقوام برود!
رفتارت با همسرت در مقابل خانواده ات چطور است؟اگر میدانی او و خانواده ات خیلی با هم صمیمی نیستند او را هرگز بین انها تنها نگذار و در مقابل انها سعی کن به همسرت بیشتر از همیشه احترام بگذاری. مثلا سر میز غذا اصرار کن که او باید کنارت بنشیند یا مثلا او را عزیزم صدا کن.او در بین انها غریب است و فقط تو را دارد ولی خانواده ات همدیگر را دارند.در ضمن اگر تو به او احترام بگذاری بقیه هم یاد میگیرند به او احترام بگذارند
سوال اخرت را هم اینگونه پاسخ میدهم:اگر حس کنی کسی به تو بی احترامی کرده و ان شخص تلاشی برای رفع کدورت نکند دوست داری همسرت چه رابطه ای با آن شخص داشته باشد؟اگر بی اعتنا به تو به رابطه اش ادامه دهد ناراحت نمیشوی؟حتی اگر مادر و پدرش باشند
موفق باشی دوست عزیز

اخه من و خانواده ام قبلا بنا به دلایلی مدتها با هم قطع رابطه میکردیم ولی اونها هرگز برای آشتی پیش قدم نمیشدند حتی میشد پنج شش ماه از هم بی خبر بودیم (البته شاید مقصر من بودم).بعد ازدواجم هم همش همسرم منو تشویق میکرد و یا خودم دلم براشون تنگ میشد که میرفتم آشتی میکردم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sam127

از کجا مطمئنید اهمیت نداره

---

اخه قبلا بنا به دلایلی بارها با هم قهر بودیم و اونا هیچ وقت پیش قدم نمیشدند واسه آشتی.حتی میشد پنج شش ماه از همدیگه بیخبر بودیم تا اینکه خودم دلم تنگ میشد که برمیگشتم یا بعد ازدواج همسرم تشویقم میکردم آشتی کنیم

سلام
ببخشید اینو میگم ولی لابلای حرفاتون رگه هایی از حسادت خانوادتون به همسرتون حس میشه.احیانا خواهری هم سن و سالش یا جاری که حس رقابت باهاش داشته باشه توی خانواده ندارید؟رابطه خانوادتون با بقیه عروسها هم همینه؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دکتر01

دوست عزیز از آنجایی که گفتی قبلا اعتراضی نمیکرده و حتی شما را تشویق میکرده به آنها احترام بگذاری باید ببینی چه چیزی تغییر کرده که نظر او عوض شده؟
از طرفی گفتی انها با اکراه به خانه تو می آمدند؟علتش را پرسیده بودی؟آیا همسرت به آنها بی احترامی میکرد یا به تو اعتراضی میکرد که چرا می آیند؟اگر در خانه شما به مادر و پدرت بی احترامی میشد و بخاطر همین آنها کم می آیند مشکل از همسرت است و باید با او حرف بزنی و از او بخواهی وقتی انها می آیند اخمو نباشد و بدخلقی نکند و بهترین ها را برای انها بخواهد تا انها هم بهترین ها را برایش بخاهند.هر چند از چیزهایی که گفتی و وقتی تو را تشویق به احترام میکرده بعید میدانم خودش بی احترامی کرده باشد
نکته دیگر اینکه چه زمانهایی و چه ساعتهایی به خانوادتان سرمیزنی؟ایا شبها می مانی؟اگر می مانی بزرگترین اشتباه زندگیت را کرده ای چون با این کار به همسرت نشان میدهی هنوز مستقل نیستی،به صورت استاندارد هفته ای یک الی دو ساعت به خانواده ات سر بزن و حتی الامکان بدون همسرت به منزل هیچ یک از اقوام نرو.البته همسرت هم نباید بدون تو به منزل اقوام برود!
رفتارت با همسرت در مقابل خانواده ات چطور است؟اگر میدانی او و خانواده ات خیلی با هم صمیمی نیستند او را هرگز بین انها تنها نگذار و در مقابل انها سعی کن به همسرت بیشتر از همیشه احترام بگذاری. مثلا سر میز غذا اصرار کن که او باید کنارت بنشیند یا مثلا او را عزیزم صدا کن.او در بین انها غریب است و فقط تو را دارد ولی خانواده ات همدیگر را دارند.در ضمن اگر تو به او احترام بگذاری بقیه هم یاد میگیرند به او احترام بگذارند
سوال اخرت را هم اینگونه پاسخ میدهم:اگر حس کنی کسی به تو بی احترامی کرده و ان شخص تلاشی برای رفع کدورت نکند دوست داری همسرت چه رابطه ای با آن شخص داشته باشد؟اگر بی اعتنا به تو به رابطه اش ادامه دهد ناراحت نمیشوی؟حتی اگر مادر و پدرش باشند
موفق باشی دوست عزیز

---

ممنون از پاسخ کامل و جامع شما اقای دکتر.سعی میکنم با پاسخ به سوالهای شما راه درستو انتخاب کنم|rolleyessmileyanim|