نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

1722
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10389
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    7
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    سلام به همه دوستان و تبریک سال نو

    مدتی خیلی خودخوری میکنم تا جایی که پدرم به مادرم گفته من چرا لاغر شدم؟ راستش خانواده همسرم اصلا کوچکترین محلی به من نمیزارن .انگار اصلا برادرشون زن نداره . وقتی میخوان دعوتمون کنن به همسرم زنگ میزنن که بیاین . وقتی هم که میخوان بیان خونه ما بازم به همسرم وقتی سرکاره زنگ میزنن که ما میخوایم بیایم اونجا . خوب من خیلی بهم برمیخوره . مگه من ادم نیستم؟ مثلا جمعه مادرشوهرم زنگ زده که خواهرشوهرم میخواد 5 شنبه این هفته بیان خونمون. حالا چرا خودش زنگ نمیزنه نمیدونم .
    منم گفتم بیان خوشحال میشیم.بعد امروز خواهرش ز رده به همسرم که ما 5 شنبه میایم اونجا . حتی واسه تولدها عروسیا و کلا همه مهمونیها این شوهرمه که دعوت میشه . درحالیکه برادر من که تو یه اپارتمان هستیم وقتی قرار باشه شام خونشون باشیم جدا ز میزنه همسرمو دعوت میکنه . برادرم تازه ازدواج کرده .مادر همسرم هفته پیش بهم میگه بهشون بگو هر وقت خواستن بیان خونه ما پاگشاشون کنیم .یعنی چی الان؟ یعنی من داداشمو دعوت کنم بره اونجا؟ یعنی داداشم ز بزنه خونشون بگه ما داریم میایم؟ کلا احترام نمیزارن مودبانه دعوت کنن. منم خیلی ناراحتی میکنم که چرا اینجورین .کل روز فکرم مشغولشونهگفتنش طولانیه ولی خوب بخاطر یسری مشکلات سعی کردم رابطمو باهاشون کم کنم که اعصابم راحت باشه بعد اینقدر خودخوری میکنم و همش فکرشونم که انگار هرروز میبینمشونچکار کنم برام بی اهمیت شن؟

  2. کاربران زیر از marta13 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    سلام
    منم سال نو رو بهت تبریک می گم

    ببین بین خانواده های زن و شوهر همیشه تفاوت هایی وجود داره، جو هر خانواده با خانواده دیگه متفاوته.
    تو هر خانواده ای یک سری مسائل ارزشمند تره ولی ممکنه تو خانواده دیگه اینطور نباشه، چیزی که باید بهش توجه داشته باشی اینه که تفاوت ها نباید باعث رنجشت بشن. حتی تو هر خانواده هم اعضا با هم ممکنه عقاید خیلی متفاوتی داشه باشن.
    شاید دوست داشتی که بهت بیشتر توجه بشه اما این دلیل نمیشه که دوستت نداشه باشند، عشق ورزیدن شکل های متفاوتی داره.

    من احساس می کنم که کمی احساساتی و زود رنج هستید و یه سری مسائل جزئی برات بیشتر برات آزار دهنده هست، درست می گم؟ اکثرا" این احساسات بد به این دلیل بوجود میان که ما توی ذهنمون برای موضوع پیش اومده زیاد فلسفه بافی می کنیم و یه چیزی رو زیاد تو دلمون انباشته می کنیم.
    چکار کنم برام بی اهمیت شن؟
    سعی کنید تو زندگی زناشویی چیزی رو تو دلتون نگه ندارید و در فرصت مناسب و با آرامش خاطر و خوشرویی مسئله رو با همسرتون یا مادر شوهرتون باز کنید. اینطوری ذهن مشغولیتون کمتر می شه و متوجه میشید که دقیقا منظورشون چی بوده.
    سعی نکنید ازتباطاتتون رو کاهش بدید چون عملا فرار از مسئله است.
    امضای ایشان


  4. 4 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24386
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    سلام خسته نباشید
    من دو ساله ازدواج کردم و الان هم یه پسر شش ماهه دارم .مشکل من با خواهر شوهرمه .نه اینکه بخواد دخالت کنه نه چون من از اول به کسی اجازه ندادم اما اون از همون اول با مشکل داشت .ما الان اصلا با هم برخوردی نداریم نه رفت و آمد میکنیم نه حرف می زنیم . حس می کنم به من حسادت میکنه و این قضیه خیلی داره اذیتم می کنه بس که خود خوری می کنم .نه احترام واسه من قائله نه برای برادرش نمیدونم منظورش چیه ؟منم هر چی می خوام بی اعتنایی کنم اما رفتاراش و کاراش روی مخمه ازتون می خوام راهنماییم کنید چیکار کنم که هم احساس سبکی کنم هم اینکه اون بفهمه که واسم دیگه اهمیتی نداره

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    سلام
    خودتون را توی جمع شاد و خوشحال نشون بدین و نسبت به ایشون بی تفاوت باشین سعی کنید باهمه گرم برخورد کنید تا خودش کم بیاره و اخلاقش درست بشه

  7. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24386
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    آخه مشکل اینجاست که من توی جمع همین کارو میکنم اما از بس ریختم توی خودم دیگه اعصابی واسم نمونده. می خوام بهش فکر نکنم اما نمیدونم چجوری میخوام از توی ذهنم پاکش کنم نمیدونم چجوری
    من آأم مثبت اندیشی هستم با همه هم تقریبا رابطم خوبه هیچ وقت بی احترامی نمیکنم اما این یه نفر فکرش هم اذیتم میکنه

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    فرض کنید ی همچین فردی وجود نداره
    فرض کن خواهرشوهر نداری
    اون ک تو زندگیتون نیس

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    فراموش مکن که:

    انسان مانند رودخانه است؛

    هر چه عمیق تر باشد آرامتر است...
    انسان بزرگ بر خود سخت می گیرد،
    و انسان کوچک بر دیگران...
    انسان قوی از خودش محافظت میکند ،
    و انسان قویتر از دیگران....
    وقطعاً این قدرت را فقط میتوان در پناه پروردگار داشت.
    هرکس که به او نزدیک تر است،
    آرامتر، متواضع تر و قدرتمندتر است،
    وتابش نور او را میتوان در تمامی جوانب زندگی اش دید...
    زندگیتان پر از نور خدا..
    روزتون پر از اتفاقات قشنگ

    🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿🌿

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21334
    نوشته ها
    57
    تشکـر
    41
    تشکر شده 15 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    خانواده همسر من هم دقیقا همین رفتارها رو داشتن و دارن اول بهشون خیلی احترام میذاشتم.. بهشون زنگ میزدم حالشون رو میپرسیدم و اونها هم به همسرم زنگ میزدن و حال و احوال میکردن ..منم تو خودم میریختم و به اصطلاح صبر میکردم ولی در نهایت با همسرم دعوامون میشد ..تا اینکه من هم ارتباطاتم رو کم کردم خیلی بهتر شد هروقت هم فکرایی مثل فکرای شما ..!! سراغم میومد پا میشدم موزیک با صدای بلند میذاشتم میرقصیدم و ورزش میکردم ..این فکرها کامل از بین نمیرفت ولی کمتر میشد ..با خودم میگفتم این خیالات جز اینکه پوستم رو خراب کنه کاری انجام نمیده.. اوضاع کم و بیش خوب بود .. تا اینکه اطرافیان با واسطه گری های بیخود مجبورمون کردن ارتباطات رو از سر بگیریم ..(آخه اگه همسر آدم طرفش رو بگیره خیالی نیست اصلا به روی خودت هم نمیاری ولی وقتی اون هم کاری نکنه دیگه واویلاس..)
    الان برای شروع دوباره اما متفاوت از مشاوره وقت گرفتم ..چون واقعا به یه راه بلد نیاز دارم ..با دست روی دست گذاشتن هیچی درست نمیشه فقط باید چشم و گوشت رو باز کنی راستی من حتی به صورت رودررو البته مودبانه با خواهر شوهرم هم صحبت کردم و گفتم بهش من احساس میکنم از من دلگیر هستید و ... واین رو هم گفتم دوست دارم وقتی کسی میخواد بیاد خونه ی ما زنگ بزنه خونه با خانم خونه هماهنگ کنن و ... خلاصه به همین شیوه ..اولش خوب بود به نفع من شد ولی بعدش خواهر برادرها طرف اون رو گرفتن که البته به طور فطری طبیعی هم بود (حتی اگه حق با من بوده باشه) و این به ضررم شد.. پیشنهاد من به شما فقط مشاوره اونم یه مشاور خوب ان شاالله که موفق میشیم..

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34188
    نوشته ها
    63
    تشکـر
    21
    تشکر شده 28 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    منم با خانواده همسرم خیلی مشکل دارم . خیلی از رفتاراشون برام قابل درک نیست همه چیزشون بهم برمیخوره. حرفای خواهرشوهرم رو مخه . و خیلی به این خاطر با همسرم بحث و دعوا کردم دیگه خسته شدم و به خودم قول دادم دیگه محل نذارم به هیچکس . چرا باید زندگی شیرین خودمو تلخ کنم بخاطر بقیه . همسرم خوب مهربون پس دیگه به هیچکس اهمیت نمیدم میخوام عشق و صفا کنم با شوهرم . خیلی بهم فضا میده تا هرکاری میخوام بکنم پس دیگه بقیه رو بیخیال . امسال سال تغییره

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19861
    نوشته ها
    529
    تشکـر
    412
    تشکر شده 505 بار در 291 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    سلام درسته این یعنی بی احترامی
    ولی شاید تو فرهنگ اونا این مسئله کم اهمیت و عادی باشه
    شمانمیتونی خانواده شوهرت و تغییربدی پس سعی کن باهاسون کنار بیای و تلافی نکنی به این فکر کن که فرهنگشون اینطوره
    خانواده منم ازینکارا میکنن

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21334
    نوشته ها
    57
    تشکـر
    41
    تشکر شده 15 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نشخوار فکری من بخاطر خانواده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط صابیر نمایش پست ها
    سلام درسته این یعنی بی احترامی
    ولی شاید تو فرهنگ اونا این مسئله کم اهمیت و عادی باشه
    شمانمیتونی خانواده شوهرت و تغییربدی پس سعی کن باهاسون کنار بیای و تلافی نکنی به این فکر کن که فرهنگشون اینطوره
    خانواده منم ازینکارا میکنن
    هر چند میدونم که این موضوع برای این خانواده فرهنگ نیست چون اونوقت باید با عروس های دیگه هم همین رفتار رو داشتند..ولی از طرفی هم درسته اونها رو نمیشه تغییر داد ولی لایق احترام قبلی هم نیستند ..

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد