از ی جایی ب بعد ادم ارام میگیرد . بزرگ میشود . بالغ میشود. پای تمام اشتباهاتش می ایستد . سنگینی تصمیمی که گرفته را گردن دیگری نمی اندازد . دنبال مقصر نمیگردد. قبول میکند گذشته اش را انکار نمیکند ان را .نادیده اش نمیگیرد ان را . حذفش نمیکند . اجازه میدهد هر چه هست هر چه بوده در همان جا بماند . حالا باید اینده را بسازد از نو به نوعی دیگر . یاد میگیرد زندگی یک موهبت است . غنیمت است . قدرش را میداند . و ان را فدای ادم های بی مقدار نمیکند ....
همه ی اینها را که فهمید یک ارامشی میاید در دلش مینشینید در دلش . توی روح و روانش .
پس تلاشتون رو بکنید
اینجوری مطمعن میشین که هیچ کوتاهی نکردین ، و در آینده از اینکه چرا دنبالش نرفتین و برا بدست نیاوردنش تلاش نکردین پشیمون نمیشین
و حتی بعد تلاش این حس های که الان دارین دیگه میره ، چون شما تلاشت رو کردی و اگه ایشون به طرفتون نیان اونوقت خیالتون راحت میشه که که تقصیری ندارین برای نگه داشتن این رابطه از چیزی دریغ نکردین
قولی بین شما بوده ، پس برا همون تلاش کنید
خواهش میکنم همین قدر که به کسی ارامش هدیه بدی خودش یه دنیاست. برای رسیدن به هرچیزی اول خودتو درست کن بد برای بدست اوردنش تلاش کن
سلام برادر تاپیک رو تا آخر خوندم نظرات دوستان رو هم دیدم راستش رو بخوای من اصلا آدم احساسی نیستم همه بهم میگن سرد و بی عاطفه(آدم آهنی خخخخخخخخ)برای همین شما و مثل شماها رو نمیتونم درک کنم(حس تونو میگم) یعنی برام قابل هضم نیست برای هیمن هم توی اینطور موضوعات زیاد ورود پیدا نمیکنم چون نمیتونم در این رابطه به کسی کمک کنم اما این تایپیک برام جالب بود به هر حال امیدوارم با توکل به خدا از این حال در بیای و به زندگی عادی برگردی.انشاءالله که همه چی درست بشه اونطوری که میخوای.ولی باید خودتم بخوای و تلاش کنی.موفق و پیروز و سربلند باشید.
سلام دوست عزیز منم دقیقا نه مهه پیش حال تو رو داشتم من دوازده سال با کسی زندگی کردم که تمام زندگیم بود عاشقانه میپرستیدمش ولی به یکباره درخواست طلاق کرد و من احمق هم قبول کردم و الان نه ماهه که دارم عذاب میکشم و نمیدونم این درد تا کی میخواد ادامه پیدا کنه آره میفهمت درکت میکنم و امیدوارم خدا خودش همه چی رو درستش کنه چون جدایی درد بزرگیه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)