سردی همسرم

[kia3]

همونطور که قبلا گفتم ازدواج اجباری داشتم وحالا که حدود یک ماه میگذره شوهرم(که حالم ازش بهم میخوره و متنفرم ازش) محبتش کمتر از قبل شده و حتی دیگه اون الفاظ محبت آمیزی که همیشه گفت رو نمیگه
واقعا نمیدونم باید چیکار کنم .هیچ علاقه ای بهش ندارم و حالا باید نگران باشم که محبتش داره کم میشه و ...

تو رو خدا بگید چیکار کنم دارم دیوونه میشم

[manizhe]

عزیزم خودت باعث سردی همسرت شدی ... تا زمانی تو به همسرت میلی نداشته باشی ایشون هم ناخواسته از شما فاصله میگیره
تا مشکلت بزرگتر نشده و این حس نفرتت رو به همسرت منتقل نکردی حتما به مشاور مراجعه کن

[saeed021]

چرا از ایشون خوشتون نمیاد؟؟عاشق پسر دیگه ای هستید؟

[پریماه.]

وقتی فکرت کس دیگه ای باشه
چرا ازدواج کردی با کس دیگه؟؟

اگه هم تو ازدواجت فکر کس دیگه ای هستییی

که عیب از تو

[aida68]

سلام خواهش میکنم با یه مشاور حتما صحبت کن قبل از اینکه کار اشتباهی بکنی این راهی که تو میری رو من رفتم البته از کسی خوشم نیومد اما همین دنیای مجازی باعث تباهی زندگی خودم و بچم شد جدی دارم میگم اگر هم از کسی خوشت اومده یه حقیقتی رو بهت بگم وقتی ازدواج کردی دیگه دختر تازه و تر گل ورگل نیستی که کسی عاشقت بشه اگرم کسی بیاد طرفت فقط به یه دلیله فقط یک دلیل شوهر منم عشقم بود خوب بود من اذیتش کردم من سردش کردم مسببش من بودم زندگیتو تباه نکن منم خیال نکنی با عشق ازدواج کردم نه اما بعد یکسال وقتی خوبیای شوهرم عشقشو دید عاشقش شدم اما بدعادت شدم لوس شدم خوشی واسم زیادی کرد به تمام حرفام فکر کن باور کن ته ای راه بی راهست

[شهرام2014]

همونطور که قبلا گفتم ازدواج اجباری داشتم وحالا که حدود یک ماه میگذره شوهرم(که حالم ازش بهم میخوره و متنفرم ازش) محبتش کمتر از قبل شده و حتی دیگه اون الفاظ محبت آمیزی که همیشه گفت رو نمیگه
واقعا نمیدونم باید چیکار کنم .هیچ علاقه ای بهش ندارم و حالا باید نگران باشم که محبتش داره کم میشه و ...

تو رو خدا بگید چیکار کنم دارم دیوونه میشم

سلام

خیلی متاسفم از آنچه که خواندم , ازدواج غلط حتما بده ولی طلاق غلط خیلی خیلی خیلی بدتره. مواظب باشید که فعلا به هیچ وجه هیچ وجه بچه دار نشید. و حتما به یک مشاور حاذق خوب خانم رجوع کنید.


موفق باشید.

روانشناس. دکترا

[kia3]

سنش کمه و مثل بچه ها رفتار میکنه .هربار بهم نزدیک میشه گریم میگیره ولی اهمیتی نمیده
بهش میگم فرصت بده تا موقعیت جدیدمو درک کنم ولی همش بهم میچسبه
اصلا درک نمیکنه .آرامشو اعصابمو از دست دادم
فقط آرزوی مرگ میکنم

[ملکه شیشه ای]

سنش کمه و مثل بچه ها رفتار میکنه .هربار بهم نزدیک میشه گریم میگیره ولی اهمیتی نمیده
بهش میگم فرصت بده تا موقعیت جدیدمو درک کنم ولی همش بهم میچسبه
اصلا درک نمیکنه .آرامشو اعصابمو از دست دادم
فقط آرزوی مرگ میکنم

سنتون چقدره؟سن اون چقدره؟

[kia3]

به فکر کس دیگه ای نیستم فقط با این نمیتونم کنار بیام .چون فامیل بودیم و پدر مادرم اصرار کردن قبول کردم ولی گفتم که علاقه ای ندارم و همه گفتن علاقه به وجود میاد
ولی الان هر روز که میگذره بدتر میشه .هربار که میبینمش بیشتر ازش متنفر میشم

[saeed021]

به فکر کس دیگه ای نیستم فقط با این نمیتونم کنار بیام .چون فامیل بودیم و پدر مادرم اصرار کردن قبول کردم ولی گفتم که علاقه ای ندارم و همه گفتن علاقه به وجود میاد
ولی الان هر روز که میگذره بدتر میشه .هربار که میبینمش بیشتر ازش متنفر میشم

پس این چیه؟

از این ازدواج تحمیلی راحت بشم و با مصطفی ازدواج کنم

[پریماه.]

به فکر کس دیگه ای نیستم فقط با این نمیتونم کنار بیام .چون فامیل بودیم و پدر مادرم اصرار کردن قبول کردم ولی گفتم که علاقه ای ندارم و همه گفتن علاقه به وجود میاد
ولی الان هر روز که میگذره بدتر میشه .هربار که میبینمش بیشتر ازش متنفر میشم

پس مصطفی کیه؟؟؟؟اگه به فکر کس دیگه ای نیستی

[kia3]

سنتون چقدره؟سن اون چقدره؟

هردو 22

[kia3]

پس مصطفی کیه؟؟؟؟اگه به فکر کس دیگه ای نیستی

یه پسری که قبل از عقد باهاش آشنا شدم .توی پروژه های دانشگاه بهم کمک کرد .پسر ظاهرا خوب ومعقولی بود و به خاطر این که شغل ثابت نداشت حرفی از ازدواج نزد
ولی وقتی فهمید دارم عقد میکنم خواست بیاد که من ازش خواستم اینکارو نکنه
الان نه به عنوان رابطه عاشقانه که به عنوان یه دوست وقتی که خیلی حالم بده دلداریم میده و میگه حاضره تا هروقت صبر کنه تا با هم ازدواج کنیم

[saeed021]

یه پسری که قبل از عقد باهاش آشنا شدم .توی پروژه های دانشگاه بهم کمک کرد .پسر ظاهرا خوب ومعقولی بود و به خاطر این که شغل ثابت نداشت حرفی از ازدواج نزد
ولی وقتی فهمید دارم عقد میکنم خواست بیاد که من ازش خواستم اینکارو نکنه
الان نه به عنوان رابطه عاشقانه که به عنوان یه دوست وقتی که خیلی حالم بده دلداریم میده و میگه حاضره تا هروقت صبر کنه تا با هم ازدواج کنیم

پس شما هم تو فکر طلاق هستید که با ایشون ازدواج کنید!! نگید نه!

[پریماه.]

یه پسری که قبل از عقد باهاش آشنا شدم .توی پروژه های دانشگاه بهم کمک کرد .پسر ظاهرا خوب ومعقولی بود و به خاطر این که شغل ثابت نداشت حرفی از ازدواج نزد
ولی وقتی فهمید دارم عقد میکنم خواست بیاد که من ازش خواستم اینکارو نکنه
الان نه به عنوان رابطه عاشقانه که به عنوان یه دوست وقتی که خیلی حالم بده دلداریم میده و میگه حاضره تا هروقت صبر کنه تا با هم ازدواج کنیم

ااااا پس همون دیگه

از یه طرف دیگه گرم میشی قدر شوهذت و نمیدونی


همه ارزو دارن همچین شوهرش داشته باشن اینطوری دورش بگردن

تو خودت بفهمی. شوهرت با دختر دیگه درارتباط یه دختر دیگه ارومش میکنه. دلت نمیشکنه,,,؟؟؟

البت چون شوهرت دوستش نداری به راحتی میگی نه دلم نمیکشنه

[kia3]

پس شما هم تو فکر طلاق هستید که با ایشون ازدواج کنید!! نگید نه!

آره خب .تنها امیدم الان فقط همینه

[saeed021]

آره خب .تنها امیدم الان فقط همینه

دقیقا چه راه حلی از ما میخواید؟؟راه خیانت به شوهرتونو؟؟متاسفم!

[kia3]

ااااا پس همون دیگه

از یه طرف دیگه گرم میشی قدر شوهذت و نمیدونی


همه ارزو دارن همچین شوهرش داشته باشن اینطوری دورش بگردن

تو خودت بفهمی. شوهرت با دختر دیگه درارتباط یه دختر دیگه ارومش میکنه. دلت نمیشکنه,,,؟؟؟

البت چون شوهرت دوستش نداری به راحتی میگی نه دلم نمیکشنه

آخه قضیه گرم شدن نیست
من حتی تا چندوقت ارتباطمو با اون قطع کردم .ولی بازم شوهرم با رفتارش .با بچه بازیا و ندونم کاریاش دلمو میشکست

[saeed021]

آخه قضیه گرم شدن نیست
من حتی تا چندوقت ارتباطمو با اون قطع کردم .ولی بازم شوهرم با رفتارش .با بچه بازیا و ندونم کاریاش دلمو میشکست

وقتی دل بهش ندادی چطوری شکستش؟؟؟؟

[kia3]

دقیقا چه راه حلی از ما میخواید؟؟راه خیانت به شوهرتونو؟؟متاسفم!

ببینید ما یه سال نامزد بودیم .وقتی که مصطفایی هم نبود
ولی بازم علاقه ای از طرف من شکل نگرفت و خانواده اون انقدر هوول بودن که به من فرصت تصمیم گیری ندادن
الان سوال من اینه بمونم یا جدا شم؟
همه تازه عروسا همین حسو دارن یا فقط من اینجوریم؟

همینو میخوام بدونم

[sooshiyant]

آره خب .تنها امیدم الان فقط همینه

امیدت امید واهی هست.
اون پسر الان داغه حالا یا عاشقه یا تحت تاثیر احساس نیاز جنسیش حرفی زده..یک درصد اگر شما طلاق بگیری و اون بیاد خواستگاری و خانوادش که راجبت تحقیق کنن و بفهمن مطلقه هستی قطعا مخالفت میکنن و اونموقع این پسر از خواب بیدار میشه و میفهمه که آره این خانم دیگه اون دختر ترگل ورگل و دست نخورده ای که دوست داشت نیست و میزاره میره.
شما برو به یه مشاور خانم مراجعه کن صحبت کن و سعی کن شوهرتو دوس داشته باشی.
احساست نسبت به اون پسر هم صرفا یه وابستگی هست.

[saeed021]

دقیقا چرا باید بیاد با یه خانم مطلقه ازدواج کنه وقتی این همه دختر مجرد هست؟؟

[پریماه.]

واقعا فک کردی طلاق بگیری میاد بگیرتت؟؟


نه جانم همه این ها بهونن پسر ها این روزا دنبال زن هستند تا دختر. چون ارضا کردن خودشون راحت ترن




ایشون اگه واقعا شمارو میخواست اصلا نباید فکر این کنه که شرایط ازدواج و داشت یا نداشت باید میامد خاستگاری

قدرت خدا الان شرایط دار شده ؟؟؟



نه جانم با این حرف ها خودتو گول نزن با این حرفها به خودت دل گرمی نده

همین پسره میشه بخت سیاه رو زندگیت



تا وقتی از جای دیگه گرم بشی معلوم شوهرت برات سخته


حیف این پسر که اینطور عاشقانه تورو دوست داره توهم تردش میکنی

حتی حاظر نیستی بخاظر زندگیت خوب بسه دست از اون پسره بکشی



جالب اینجاست عیب از تو ولی تایپکت نوشتی سردی همسر اونو مقصر میدونی



نکن به خدا این راه جز نابودی خودت و زندگیت چیزی نداره

اگه به این رابطه با این پسره ادامه بدی یه روز به این حرفم میرسی و اون موقع جز پشیمونی. هیچ سودی نداره



تو میگی یک. سال نانزد بودید وقتی مصطفی نبود

ولی تو پست قبلیت میگی مصطفی وقتی فهمید میخوام عقد کنم بخاطر شرایط نداشتن نیامد خاستگاری

عزیزم این یعنی تو با کس دیگه ای نامزد بودی مصطفی امد بین شما این یعنی خیانت






تو از این پسره حداشو همه راه های ارتباطید ببند همه فکرت و زندگیت بشه همسرت بسپار دست خدا به خدا میبینی زندگی خیلی قشنگتر از اون چیزی که فک میکنی

[شقایقم]

متاسفم واسه چیزی ک خوندم
ببین عزیز من ؟
تا زمانی که گوشت,قلبت و ذهنت پر از حرفای این آقاس نمیتونی به همسرت محبت کنی و نمیتونی محبتای اونو با جون و دل قبول کنی و واست خوشایند نیس
اینقدم نگو متنفرم...هی بگی متنفرم بدتر میشه...بگو دوسش دارم...به خودشم بگو تا خودتم باورت بشه
ب اون اقا هم اعتماد نکن..اون سواستفادشو میکنه بعدشم به بهانه های مختلف ک خانوادم نذاشتن و ..... میزاره میره
بچسب ب زندگیت دختر جون
بعدا حسرتشو میخوری
حداقل تلاشتو بکن اگه نشد فوقش میگی من سعیمو کردم ولی نشد ...هرچند هیچ کاری نشد نداره

[شقایقم]

چرا بعضی از دخترا اینقد سادن ک با حرف ی ادمی ک هیچ تعهدی نسبت بهشون نداره حاضرن زندگی خوبی ک دارنو از هم بپاشن هععععععععی

[aida68]

عزیزم من 6سال با شوهرم زندگی کردم اوایل دچار افسردگی شدم ودلم می خواست برگردم البته بگم خیلی هم عاشقش بودم اما خب افسردگی طبیعیه همه دوستان راست میگن من الان 8ماه زندگیمو از دست دادم اینارو که بهت میگم کشیدم میگم نکن اینکارو بذار شوهرت بهت نزدیک بشه بعد از ازدواج نه دیگه کسی عاشقت میشه نه دیگه دختر آفتاب مهتاب ندیده هستی که هر مردی زود عاشقت بشه اونم تازه اگه بهت قولی داه خیالت جمع طلاق گرفتی 1سال نهایت 2 سال حیرونت میکنه بعدم میره و امکان نداره ببینیش بعد تو میمونی یه دنیایی ویران شده و شوهرتو که از دست دادی خواهش میکنم زودتر با یه مشاور حرف بزن زندگیتو برای یه هوس از دست نده

[saraamiri]

یه بار بشین باخودت خلوت کن و به خوبیهاش فکر کن .اون الان دیگه شوهرته پس درموردش مثبت فکر کن. اگه از یکی از رفتاراش بدت میاد قشنگ بهش بگو نه با عصبانیت .به این فکر نکن که میخوای ثابت کنی تو درست می گفتی و خانوادت اشتباه می کردند . زندگی لج و لجبازی نیست .اگه آدم خوبیه باهاش بساز اگه بهش محبت کنی حتی ظاهری مه از ته دلت تاثیرش رو خودت میبینی فقط غرور و لجبازی رو کنار بزار

[sam64]

این همه دختر خوب و نجیب مجرد مودند اونوقت یکسر هایی هم مثل شما!!!!حالم از هر چی زنه خیانتکاره بهم میخوره.اون ادمی که شماها رو میگیره یکم تحقیق نمیکنه.اصلا اشنا نمیشه بهاتون که ببینه اخلاقتون چه جوره.بعضیا زندگی رو با خاله بازی اشتباه گرفتن هنوز هیچی نشده فکر طلاقن...خانم اینو بذار واضح بهت بگم،هیچ پسر مجردی که خودش و خانوده درست حسابی داشته باشه حاضر نمیشه یک زن مطلقه ( اونم به شیوه شما که خودت شوهر داری) رو بگیره،این پسر یکم فکر داشته باشه این. باید بفهمه شما ممکنه دو روز دیگه هم از دست اون سیر شی!!

[stafen]

عزیزم دلت سریده

تا زمانی که اون داره واست خلاء رو پر میکنه بالا بری پایین بری نمیتونی از دلو جون واسه همسره فعلی مایه زاری

بابا میگن رابطه عشقو نزدیکی میاره مگه میشه موقع رابطه از زور نفرت گریه کنی بعد لذت ببری ؟؟؟ مگه داریم ؟؟

نه عزیزنم نمیدونم حرفم درسته یا غلط ولی مگه ادم چقدر فرصت لذت بردن از زندگی رو دارههههه؟!!!!!!

دلتو بده اونجایی که واقعا از ته دل انتظارشو داریییییی باشه

بابا مگه زوره وقتی ازدواج زوری کردی زوری یکی رو بکنی تو دلت نمیشه آقای جون راهی که کج باشه راست کردنش کار هر کس نیست

شما هم الکی خودتو و جونیتی از بین نبر یه تصمیم بگیر اینطوری در حق این همسر فعلی هم داری ظلم میکنی بزار شاید بعد شما با یکی باشه که عاشاقه تر از شما باشه شما هم برو پی اونی که دوسش دارییی

البته اگه با این حرفا پریما جان نیاد و دعوام نکنه

[fatemeh.74]

عزیزم اون آقا وقتی بنیان خانواده یعنی شما و همسرتون براش مهم نیس حتی تخریبش، بعدا هم واسه زندگیتون و خانواده تون اهمیت قایل نمیشه
به نظر من ایشون فرد مورد اعتماد و عاقلی نیست

[yalda_arezou]

ببینید ما یه سال نامزد بودیم .وقتی که مصطفایی هم نبود
ولی بازم علاقه ای از طرف من شکل نگرفت و خانواده اون انقدر هوول بودن که به من فرصت تصمیم گیری ندادن
الان سوال من اینه بمونم یا جدا شم؟
همه تازه عروسا همین حسو دارن یا فقط من اینجوریم؟
همینو میخوام بدونم

یکبار دیگه از کلیه دوستان مشاور درخواست می کنم که با حملات احساسی به افرادیکه برای مشاوره اینجا میان هجوم نبرید.

و اما جواب:
دوست عزیز در پاسخ سوال شما باید بگم که "نه"! در ازدواجی که بر اساس علاقه ی واقعی طرفین شکل گرفته باشه به هیچ وجه تازه عروسان اینطوری که شما میگید نیستند و اغلب حتی اوایل ازدواج محبت و گرمای عاشقانه ی بیشتری بر فضای رابطه حکمفرماست و این طبیعیه.
در مورد سوال دیگه شما که پرسیدید: "بمونم یا جدا شم؟" به شما میگم که تنها کسی که میتونه به این سوال جواب بده خود شما و همسرتون هستید. شما یه بار اشتباه کردید و اختیار تصمیم گیری برای یکی از مهمترین اتفاقای زندگیتون که "همراه شدن با یک فرد دیگه تا آخر عمر" هستش رو به دست خانوادتون دادید در حالیکه ازدواج در وحله ی اول یه امر شخصی بین دو نفر انسان بالغ هست که خودتون باید انتخاب می کردید. الان شما دوتا راه دارین:
1- از همسرتون جدا بشید: با توجه به اینکه به ایشون علاقه ای ندارید و اجباری ازدواج کردید با وضعیت فعلی (سردی رابطه و ابراز تنفر شما از ایشون و ...) رابطتون محکوم به شکست هستش و چنانچه وضعیت فعلی رو ادامه بدید از انگیزه ای برای گرم نگه داشتن کانون خانواده ندارید و حتی اگه ایشون هم به فکر جدا شدن از شما نیافته و ادامه بدین و احیانا بچه دار هم بشید اوضاع خیلی سرد و ناخوشایند میشه و هیچکدوم در زندگی آرامش و سعادت نخواهید داشت. اگه جدا بشید ممکنه با توجه به محیط زندگیتون (تهران یا شهرستان - سنتی یا مدرن یا...) بازخورد های مختلفی دریافت کنید ممکنه که در محیطی باشید که مدت کمی بعد بتونید با فرد مورد نظرتون یا فرد دیگه ای که با هم تفاهم داشته باشید ازدواج کنید(فقط دوباره اشتباه قبلی رو تکرار نکنید و نگذارید کسی برای ازدواج شما تصمیم اولیه و اساسی رو بگیره اما با دیگران مشورت کنید) و ممکنه (بسته به محیطتون) بازخورد منفی دریافت کنید و مشکلاتی براتون به وجود بیاد اما اگه چنین تصمیم گرفتید بدونید که امروزه با توجه به بالا رفتن آمار طلاق اصلا پدیده ی نادری نیستید و اون دید منفی جامعه نسبت به مطلقه ها رفته رفته داره از بین میره نگران نباشید.
2- به زندگی مشترک با همسرتون ادامه بدید: اگه چنین تصمیم گرفتید که(با توجه به برآیند فاکتورهای مثبت ایشون مثل موقعیت اقتصادی ایشون(کار و ... که برای شما مهم بوده) و تایید خانواده و علاقه ی ایشون به شما و ... )با این آقا زندگیتون رو ادامه بدید بهتون توصیه می کنم که "حتما حتما حتما" به مشاور خانواده مراجعه کنید(هردوتون هم شما و هم ایشون) تا کمی رفتارهایی رو که برای همدیگه آزاردهنده هستش رو تعدیل کنید(نزدیک شدن های خودخواهانه ی ایشون بدون توجه به گریه شما) (و سرد بودن شما بدون توجه به ابراز علاقه های ایشون ) و ... و کمی هم با توجه به اینکه سن هردو شما چندان زیاد نیست و قطعا رفتار هر دو شما در زندگی پخته نیست شما رو راهنمایی کنند و این مشکلات چنانچه هر دوی شما واقعا بخواید قطعا حلی شدنی هست و میتونید با خوبی و خوشی به زندگی مشترکتون ادامه بدید.