منم شوهرمو دوس ندارم.ازش خستم.موقعی ک نامزد بودم میخاستم جدا شم خانوادم نزاشتن.خیلی بی احساسه.وقتی قهر کنیم یه درصدم جلو نمیاد ک اشتی کنیم.دیشبم بهم گف من هرکاری کردم باعثش خودت بودی ولی من ک زیادی باش خوبم.خیلی خستم از زندگیم با اینکع زیادم از زندگیمون نمیگذره
سرکاریه استارتر نیامد جواب بده
با سلام
دوست عزیز من از دیدگاه روانشناسی به مشکل شما میپردازم با اینکه چند جمله ای بیشتر در مورد مشکل خود توضیح نداده اید اما اطلاعات خوبی از مشکلتان دستگیرم شد.با وضعیتی که شما شرح دادید میتوانم بگویم هیچ تصمیمی بدون مشورت برای زندگیتان نگیرید چه این تصمیم طلاق و ازدواج دوباره باشد و چه تحمل و ماندن در این زندگی.در هر دو صورت تصمیم شما (ماندن یا رفتن ) به ضرر شما تمام خواهد شد شما نیاز دارید افکار و خیالهای خود را کمی منظم تر کنید و بعد تصمیم بگیرید. در مورد عشق آتشینی که از آن حرف میزنید باید بگویم این عشق نوعی دیوار دفاعی در برابر نیازهای روحی و جنسی شماست که متاسفانه توسط همسرتان برآورده نشده هر گونه تصمیم عجولانه و تن دادن به این عشق سرکش زودتر از آنچه که شما فکرش را بکنید شما را به زمین خواهد زد پیشنهاد میکنم هر چه سریعتر و با هر شرایطی که ممکن است به یک خانواده درمان مراجعه کنید تا بتوانید در مورد طلاق و ازدواج دوباره تصمیم درستی بگیرید تصمیمی که بعد از سالها با حسرت به روزهای گذشته خود نگاه نکنید.
باز هم مثل همیشه که تنها میشوم…
دیوار اتاق پناهم میدهد…
بی پناه که باشی قدر دیوار را میدانی…
پنح ساله که باهاش زندگی میکنم الان متوجه شدم با خانومای همکارش خیلی صمیمی هست بهشون عزیزم و قربونت بشم میگع
خیلی رفتاراش رو تحمل کردم کتک زدناش و بی توجهیاش و چشم چرونیاش و ولی دیگه خسته شدم من عاشقش بودم خیلی به خودم میرسم براش خیلی بهش محبت میکردم عاشقانه اولش که متوجه رفتارش شدم خیلی افسرده شدم ولی کمکم به این نتیجه رسیدم که دیگه دوستش نداشته باشم ...
اینجوری هم خودم ارامش دارم هم دیکه بهش گیر نمیدم چرا این کار کردی چرا اون حرف و زدی.....
به لینک زیر برین و تاپیک تون رو با مطرح کردن مشکلتون ایجاد کنید
https://forum.moshaver.co/newthread....ewthread&f=124
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)