دوراهی جدایی

[فافا]

سلام.من 1.5 ساله عقدکردم.نامزدمودوس دارم اما باهاش مشکلاتی دارم که به فکرجدایی افتادم اول من تحصیلاتم خیلی بالاتره شغلمون قابل مقایسه نیست (من پزشکم اون نظامیه)درامدم 3برابراونه خانواده بی کلاسی داره من همه ایناروقبل عقدمیدیدم امابرام مهم نبوداماحالاکه دوستاموشوهراشونومیبینم ناراحت میشم وقتی میرم خونه مادرش ناراحت میشم ضمن اینکه ازهمه بدترشوهرم اصلاابرازعلاقه نمیکنه بااینکه میدونم دوسم داره همه خانواده وفامیل منوسرزنش میکنن.دارم دیوانه میشم نمیدونم پیکارکنم نه شهامت جدایی رودارم نه تحمل این وضع ازدواجمونو.لطفاراهنمایی کنید

[فافا]

لطفا جواب بدین...

[Ravanshenas]

سلام.من 1.5 ساله عقدکردم.نامزدمودوس دارم اما باهاش مشکلاتی دارم که به فکرجدایی افتادم اول من تحصیلاتم خیلی بالاتره شغلمون قابل مقایسه نیست (من پزشکم اون نظامیه)درامدم 3برابراونه خانواده بی کلاسی داره من همه ایناروقبل عقدمیدیدم امابرام مهم نبوداماحالاکه دوستاموشوهراشونومیبینم ناراحت میشم وقتی میرم خونه مادرش ناراحت میشم ضمن اینکه ازهمه بدترشوهرم اصلاابرازعلاقه نمیکنه بااینکه میدونم دوسم داره همه خانواده وفامیل منوسرزنش میکنن.دارم دیوانه میشم نمیدونم پیکارکنم نه شهامت جدایی رودارم نه تحمل این وضع ازدواجمونو.لطفاراهنمایی کنید

سلام
به مشاور خوش آمديد
در رابطه با مطلبتون بايد بگم كه آنچه كه از نظر ما در وهله ى اول بايد حل شود عدم ابراز علاقه از جانب ايشون هست و چنانچه اين مسئله مرتفع گردد ساير موارد تحت الشعاع رابطه ى گرم شما دونفر قرار خواهد گرفت
و اما در ارتباط با بالا يا پايين بودن سطح تحصيلات و درآمد و يا به قولى كلاس اجتماعى، خب طبيعتا در بسيارى از ازدواجها يكى از طرفين بالاتر از ديگرى ميباشد، بعنوان مثال افرادى هستند كه برعكس مورد شما سطح پايين ترى نسبت به شوهرشان دارند و دائما حرص و جوش ميخورند كه چرا پايين تريم...
پس همانطور كه مى بينيد رضايتمندى از يك زندگى مشترك منوط به ملاكهايى همچون احترام متقابل، تعهد و وفاى به عهد، مهم بودن احساسات و خواسته هاى طرف مقابل و نيز تلاش صادقانه در جهت پيشرفت زندگى مشترك ميباشد
و از همه مهمتر اينكه مقايسه كردن نيز فى نفسه امر نادرستى ست كه همچون خوره به جان شما و فكر و روانتان و نيز زندگى مشتركتان افتاده و درنهايت باعث از هم پاشيدگى آن خواهد شد
اين را نيز مدنظر داشته باشيد كه همسر ايده آل (چه زن و چه مرد) فقط در رؤياها قابل دستيابى خواهد بود و همه ى ماها به ذات انسان بودنمان داراى نقائصى هستيم كه شايد باعث ناراحتى طرف مقابل نيز بشود، اما اگر همسرتان ملاكهايى كه در بالا ذكر كردم را داشت بدانيد به ايده آل حقيقى نزديك است

[فافا]

حرف هی شماباعث قوت قلب من شد.مرسی
امااصلادست خودم نیست که خودم روبادیکران مقایسه نکنم.برای حل این مشکل پچک
ارکنم؟

[فافا]

حرف های شماباعث قوت قلب من شد.مرسی
امااصلادست خودم نیست که خودم روبادیگران مقایسه نکنم.برای حل این مشکل چک
ارکنم؟

[فافا]

مرسی که جواب ندادین

[Ravanshenas]

حرف های شماباعث قوت قلب من شد.مرسی
امااصلادست خودم نیست که خودم روبادیگران مقایسه نکنم.برای حل این مشکل چک
ارکنم؟

سلام مجدد
البته تا حدودى ميتونم مواردى که فرموديد رو تصور و تجسم بکنم و قبول دارم در جمع دوستانى که اکثرا از پزشک عمومى به بالا بوده و بگونه اى قشر خاصى از جامعه به شمار مى آيند, وجود همسرى که سنخيت کاملى با اين شرايط ندارد شايد کمى کلافه کننده به نظر برسد و خب اينجاست که بتونيد هنر خودتون رو بعنوان يک پزشک به نمايش بزاريد و قسمتهاى کلافه کننده ى همسرتون رو به قسمتهاى شيرين زندگيتون تبديل کنيد, بعنوان مثال درباره ى بى کلاس بودن خانواده شون, شما ميتونيد با بيشتر کشوندن همسرتون به سمت خودتون و کسانيکه باهاشون در ارتباط هستيد شأن اجتماعى موردنظرتون رو براى همسرتون تنظيم کنيد
و يا اينکه تلاش کنيد تحصيلاتشون رو به سطوح بالاتر ارتقا بدن تا از اين طريق فاصله ى تحصيلاتى تون رو هم کمتر کنيد
درضمن برداشتم از صحبتهاتون اين هست كه در ذهن شما تعدادى از تحريفات شناختي جاي گرفته اند و همين شناخت هاي غلط موجب ايجاد مشكلات در زندگي شما شده اند، زيرا همانطور كه روانشناسان شناختي معتقدند، رفتار ما برمبناي شناختهايي كه در ذهن داريم شكل مي گيرد و وقتي اين شناختها غلط و غير واقع بينانه باشند رفتار ما نيز غلط و مشكل آفرين خواهد بود. لذا در وهله اول شما بايد به اصل تفاوتهاي فردي توجه كنيد و آن را به عنوان يكي از اصول مهم و واقع‌گرايانه بپذيريد، اصل تفاوتهاي فردي يكي از اصول مهمي است كه همه از جمله زن و شوهر بايد به آن توجه داشته باشند. هر انساني در كنار جنبه هاي مثبت، نقاط ضعفي نيز دارد و تمركز كردن بر جنبه هاي منفي صرف و غفلت از جنبه هاي مثبت طرف مقابل مي تواند مخدوش كننده روابط باشد

[فافا]

متشکرم ازپاسختون.حدودادرست حدس زدیدکمن قبل ازدواج ملاک هایی مثل انسانیت صداقت مهربانی برام خیلی مهم تربودوهمین باعث شدکه ازبین خاستگارانی باتخصص های مخختلف همسرم روانتخاب کردم.امامتاسفانه به مرورزمان ملاک هایی هم چون پرستیژاجتماعی ومسائل مالی برام پررنگ ترشدواین اغازگرمشکلات مابود.کم کم همه ی خصوصیات خوب همسرم که بسیارمهربان وصادق وصبوراست(کلاازنظرشخصیتی تنهاایرادایشون عدم بروزاحساسات هست)بر ام بی ارزش شد.نمیدونم چرااینقدرعوض شدم