طلاق توافقی بلی یا خیر؟

سلام به همه
دوستان عزیزو با تجربه به کمکتون احتیاج دارم

من یه هفته دیگه میشه 20 سالم،،،18 ساله بودم که بعد یک ماه صیغه،عقد کردم.طریقه آشنایی هم خانواده ها بودن که همو میشناختن و من قبل صیغه اون آقا رو یکبارم ندیده بودم
خلاصه عقد کردم و به هزار و یک دلیل بعد 6ماه تحمل کردن کارمون به دادگاه و مهریه و نفقه کشید دلیل اصلی جداشدنمونم تهمتایی بود که خودش و خانوادش به من میزدن و آبرومو بردن نخام سرتونو درد بیارم خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــی اذیتم کردن هم خودمو هم خانوادمو
الان یک سال و یک ماهو 16 روزه که من از نامزدم خبر ندارم و قهریم و توی این مدت حتی یکبارهم خود نامزدم یا خانوادش نیومدن بپرسن چرا باهم قهرید ؟چی شده؟یه طرفه حرفای پسرشونو قبول کردن و بریدن و دوختن ومن در این مدت همش دنبال کارای دادگاهی مهریه بودم
حالا چند نفر از"فامیلای"اونا اومدن با داداشم و داییم و... حرف زدن که بیاید توافقی جداشیم(بازم خودشون نیومدن)

داداشم و داییم و بابام هم راضین و میگن:اونا اشتباه کردن و یه طرفه قضاوت کردن و مارو در نظر نگرفتن اگه ماهم مثل اونا رفتار کنیم دیگه با اونا فرقی نداریم.بعضی وقتا گذشت کردن لازمه.تو دانشگاه میری و ذهنت درگیر این مثائله همش.اونا هم فهمیدن اشتباه کردن و موندن توش.همین که دانشگاه قبول شدی تو این بل بشو خودش یه انتقامه از اونا و باعث تغیر ذهنیت بقیه شده

ولی من و مامان و آجیم با توافقی جدا شدن موافق نیستیم،من میگم:یه ساله دارم بدو بدو میکنم بعد الان که میخاد تازه به ثمر بشینه بیام توافقی جداشم،تازه اون روزای اول اون همه ما رفتیم باهاشون حرف زدیم که دست بردارن از این تهمتاشون کلی خودمونو براشون ثابت کردیم اما یه گوششون شده بود در یکیش دروازه اما الان ما دلمون براشون بسوزه؟!
اون موقع ما برای زندگی تلاش میکردیم و اونا عین خیالشون نبود اما الان اونا برای پول تلاش میکنن ما دلمون بسوزه؟!
درضمن منکه نمیخام دوباره ازدواج کنم که برای جدا شدن عجله داشته باشم...

حالا نمیدونم بنظرتون با این حرفا توافقی جداشم یا نه؟؟؟؟

سلام عزیزم

خیلی ناراحت شدم میدونی بیشتر تقصیر خودت و خانوادت بود اول اینکه تو سن کم ازدواج کردی
دوم اینکه بدون هیچ تحقیقی و شناخت در عرض یک هفته حتی بدون اینکه تو پسر و ببینی عقد کردید

ازدواج اداب خودش و داره شما اول باید میدیدی اصلا تو این سن مناسب ازدواج هستید

بعدش اقا پسر میامدن خاستگاری همو میدیدین بعدش خانواده شما کلی باید راجبشون تحقیق میکردن اگر خوب بود یه نامزدی میکردید. صیغه محرمیت تو این مدت باید همو میشناختید بعد مرحله به مرحله



ولی ببین تو بیشتر این فکر انتقام افتاده تو سرت و همش داری میگی چرا اونا اینجور چرا اونا اونجور

دیدی داداش و بابات و دایت چه حرفی خوبی زدن اگر قرار باشه مثل اونا رفتار کنیم که دیگه فرقی با اونا نداریم. ..
باید یه فرقی بین شما و خانواده اونا باشه دیگه :)

به نظرم طلاق توافقی بهترین گزینه هست فقط و فقط بخاطر ارامش خودت و زودتر تکلیفت روشن میشه ...
بخوای اینجور ادامه بدی مطمئن باش اونا عین خیالشونم نیست بدتر تو اذیت میشی
تو دختر هستی اسیبی که به تو وارد میشه به اونا وارد نمیشه

پس هرچی زودتر این وصلت و تموم کن

اگر باکره باشی که نصف مهریت بهت
تعلق میگیره و فکر کنم بعد از طلاق میتونی اسمت و تو شناسنامت پاک کنی

اگرم که باکره نیستی کل مهریه بهت تعلق میگیره

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

سلام به همه
دوستان عزیزو با تجربه به کمکتون احتیاج دارم

من یه هفته دیگه میشه 20 سالم،،،18 ساله بودم که بعد یک ماه صیغه،عقد کردم.طریقه آشنایی هم خانواده ها بودن که همو میشناختن و من قبل صیغه اون آقا رو یکبارم ندیده بودم
خلاصه عقد کردم و به هزار و یک دلیل بعد 6ماه تحمل کردن کارمون به دادگاه و مهریه و نفقه کشید دلیل اصلی جداشدنمونم تهمتایی بود که خودش و خانوادش به من میزدن و آبرومو بردن نخام سرتونو درد بیارم خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــی اذیتم کردن هم خودمو هم خانوادمو
الان یک سال و یک ماهو 16 روزه که من از نامزدم خبر ندارم و قهریم و توی این مدت حتی یکبارهم خود نامزدم یا خانوادش نیومدن بپرسن چرا باهم قهرید ؟چی شده؟یه طرفه حرفای پسرشونو قبول کردن و بریدن و دوختن ومن در این مدت همش دنبال کارای دادگاهی مهریه بودم
حالا چند نفر از"فامیلای"اونا اومدن با داداشم و داییم و... حرف زدن که بیاید توافقی جداشیم(بازم خودشون نیومدن)

داداشم و داییم و بابام هم راضین و میگن:اونا اشتباه کردن و یه طرفه قضاوت کردن و مارو در نظر نگرفتن اگه ماهم مثل اونا رفتار کنیم دیگه با اونا فرقی نداریم.بعضی وقتا گذشت کردن لازمه.تو دانشگاه میری و ذهنت درگیر این مثائله همش.اونا هم فهمیدن اشتباه کردن و موندن توش.همین که دانشگاه قبول شدی تو این بل بشو خودش یه انتقامه از اونا و باعث تغیر ذهنیت بقیه شده

ولی من و مامان و آجیم با توافقی جدا شدن موافق نیستیم،من میگم:یه ساله دارم بدو بدو میکنم بعد الان که میخاد تازه به ثمر بشینه بیام توافقی جداشم،تازه اون روزای اول اون همه ما رفتیم باهاشون حرف زدیم که دست بردارن از این تهمتاشون کلی خودمونو براشون ثابت کردیم اما یه گوششون شده بود در یکیش دروازه اما الان ما دلمون براشون بسوزه؟!
اون موقع ما برای زندگی تلاش میکردیم و اونا عین خیالشون نبود اما الان اونا برای پول تلاش میکنن ما دلمون بسوزه؟!
درضمن منکه نمیخام دوباره ازدواج کنم که برای جدا شدن عجله داشته باشم...

حالا نمیدونم بنظرتون با این حرفا توافقی جداشم یا نه؟؟؟؟

خواهش میکنم راهنماییم کنید نمیدونم چه کاری درسته

---

بش
چقدر تأسف برانگیز. تو ببخش بخاطر خدا. توافقی جدا شو تا خودت در آرامش باشی. خودش چی بود که بخواد پولش چی باشه. حتما آینده روشنی در انتظارت خواهد بود. امیدوارم ببخشی و زندگیتو از نو بسازی

سلام عزیزم متاسفم ولی بدون دنیا اینجوری نمیمونه خودت باید فکر کنی ببینی چطوری به ارامش میرسی؟
اصلا فکر انتقام نباش که تحت فشار بزاریش تا ادب شه که خدا خودش جای حق نشسته
تو فقط ببین چطوری خودت حالت بهتر میشه ؟ توافقی جدا شی و جونت و ازاد کنی یا مدام پات این دادگاه اون دادگاه باشه و با اعصاب و روانت بازی شه ؟خوب فکر کن بقیه هرچیزی بگن در نهایت این تویی که باید پای تصمیمی که گرفتی وایسی پس خوب فکر کن ببین کدوم راه و بری به ارامش بیشتری میرسی دوستای من بودن که بخاطر ادب کردن همسرشون پای شکایتشون ایستادن و هروزو رفتن دادگاه اما بعد چند ماه توافقی جدا شدن انقدر که اذیت شدن.
خدا کمکت میکنه |heart|

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پریماه.

سلام عزیزم

خیلی ناراحت شدم میدونی بیشتر تقصیر خودت و خانوادت بود اول اینکه تو سن کم ازدواج کردی
دوم اینکه بدون هیچ تحقیقی و شناخت در عرض یک هفته حتی بدون اینکه تو پسر و ببینی عقد کردید

ازدواج اداب خودش و داره شما اول باید میدیدی اصلا تو این سن مناسب ازدواج هستید

بعدش اقا پسر میامدن خاستگاری همو میدیدین بعدش خانواده شما کلی باید راجبشون تحقیق میکردن اگر خوب بود یه نامزدی میکردید. صیغه محرمیت تو این مدت باید همو میشناختید بعد مرحله به مرحله



ولی ببین تو بیشتر این فکر انتقام افتاده تو سرت و همش داری میگی چرا اونا اینجور چرا اونا اونجور

دیدی داداش و بابات و دایت چه حرفی خوبی زدن اگر قرار باشه مثل اونا رفتار کنیم که دیگه فرقی با اونا نداریم. ..
باید یه فرقی بین شما و خانواده اونا باشه دیگه :)

به نظرم طلاق توافقی بهترین گزینه هست فقط و فقط بخاطر ارامش خودت و زودتر تکلیفت روشن میشه ...
بخوای اینجور ادامه بدی مطمئن باش اونا عین خیالشونم نیست بدتر تو اذیت میشی
تو دختر هستی اسیبی که به تو وارد میشه به اونا وارد نمیشه

پس هرچی زودتر این وصلت و تموم کن

اگر باکره باشی که نصف مهریت بهت
تعلق میگیره و فکر کنم بعد از طلاق میتونی اسمت و تو شناسنامت پاک کنی

اگرم که باکره نیستی کل مهریه بهت تعلق میگیره

---

یه چیز دیگه اگر بخوای کشش بدی

فردا همین خانواده برات حرف درمیارن ما اصلا این دختر و نمیخواستیم مشکل داشت پسرمون و ول نمیکنه همینطوری داره کشش میده نمیاد توافقی جدا بشن

روزیم جدا شدی

فردا یه خاستگار خوبم داشته باشی با این حرف هایی که ممکن برات دربیارن یه عیب هم بذارن روت خاستگارت هم بپره

پس جوری رفتار کن که تو طلاق میخواستی نه اون

بهترین راه همین توافقی. پس کشش نده بخاطر فقط خودت نه زجر دادن اونا

ببین من نمیدونم مهریه تو چقدره ولی بدون مردی که با این مشخصاتی که تو گفتی هستش

قطعا چند ده راه هم بلده مهریتو نده پس اگه فک میکنی به همین راحتی مهریه ای دستت میاد

خیال باطله

دوم هیچ چیزی اندازه عمر تو ارزش نداره

ببین آیا ارزش عمر تو اینه که پله دادگاه بالا پایین کنی

من با نظر بيقه كاملا موافقم بهترين راه و نشون دادن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مري موجي

من با نظر بيقه كاملا موافقم بهترين راه و نشون دادن

---

منم با نظر تو موافقم |laughingsmiley|

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

سلام به همه
دوستان عزیزو با تجربه به کمکتون احتیاج دارم

من یه هفته دیگه میشه 20 سالم،،،18 ساله بودم که بعد یک ماه صیغه،عقد کردم.طریقه آشنایی هم خانواده ها بودن که همو میشناختن و من قبل صیغه اون آقا رو یکبارم ندیده بودم
خلاصه عقد کردم و به هزار و یک دلیل بعد 6ماه تحمل کردن کارمون به دادگاه و مهریه و نفقه کشید دلیل اصلی جداشدنمونم تهمتایی بود که خودش و خانوادش به من میزدن و آبرومو بردن نخام سرتونو درد بیارم خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــی اذیتم کردن هم خودمو هم خانوادمو
الان یک سال و یک ماهو 16 روزه که من از نامزدم خبر ندارم و قهریم و توی این مدت حتی یکبارهم خود نامزدم یا خانوادش نیومدن بپرسن چرا باهم قهرید ؟چی شده؟یه طرفه حرفای پسرشونو قبول کردن و بریدن و دوختن ومن در این مدت همش دنبال کارای دادگاهی مهریه بودم
حالا چند نفر از"فامیلای"اونا اومدن با داداشم و داییم و... حرف زدن که بیاید توافقی جداشیم(بازم خودشون نیومدن)

داداشم و داییم و بابام هم راضین و میگن:اونا اشتباه کردن و یه طرفه قضاوت کردن و مارو در نظر نگرفتن اگه ماهم مثل اونا رفتار کنیم دیگه با اونا فرقی نداریم.بعضی وقتا گذشت کردن لازمه.تو دانشگاه میری و ذهنت درگیر این مثائله همش.اونا هم فهمیدن اشتباه کردن و موندن توش.همین که دانشگاه قبول شدی تو این بل بشو خودش یه انتقامه از اونا و باعث تغیر ذهنیت بقیه شده

ولی من و مامان و آجیم با توافقی جدا شدن موافق نیستیم،من میگم:یه ساله دارم بدو بدو میکنم بعد الان که میخاد تازه به ثمر بشینه بیام توافقی جداشم،تازه اون روزای اول اون همه ما رفتیم باهاشون حرف زدیم که دست بردارن از این تهمتاشون کلی خودمونو براشون ثابت کردیم اما یه گوششون شده بود در یکیش دروازه اما الان ما دلمون براشون بسوزه؟!
اون موقع ما برای زندگی تلاش میکردیم و اونا عین خیالشون نبود اما الان اونا برای پول تلاش میکنن ما دلمون بسوزه؟!
درضمن منکه نمیخام دوباره ازدواج کنم که برای جدا شدن عجله داشته باشم...

حالا نمیدونم بنظرتون با این حرفا توافقی جداشم یا نه؟؟؟؟

خواهش میکنم راهنماییم کنید نمیدونم چه کاری درسته

---

سلام عزیزم.

همیشه آقایون تصمیماتشون منطقی و به دور از احساساتیه که مانع تصمیم درست میشه و برعکسش خانوما توی تصمیم گیریاشون درگیر عواطف و احساساتشون میشن.

همینطور که الانم توی خونوادتون آقایون یه نظر دارن و خانومها نظر دیگه!

پدر و برادر و دایی شما فکر آبرو هستن و به این فکر میکنن تموم شدن این ماجرا به چه شکل منطقی و درسته اما دغدغه شما و خواهر و مادرتون احساسات لگد مال شده ٬توهین و تحقیر ٬ بی توجهی و بی احترامی توسط خونواده نامزدته!

ببین عزیزم وقتی نامزدت و خونوادش بعد از این همه مدت و با این همه درگیری متوجه اشتباهاتشون نشدن و بدتر بهش دامن زدن ٬ مطمئن باش از این به بعدم متوجه نمیشن و قبول نمیکنن و اگه بخوای روبروشون بایستی بدتر باهات میجنگن و روح و روانتو داغون کنن!

وقتی خودشون خواستن توافقی جدا شین نشون میده میخوان از مهریه فرار کنن و اگه قرار باشه به زور ازشون بگیری خدا میدونه چه جنگی به پا کنن!

به نظر من حالا که خودشون رضایت دادن توافقی جدا شین و واسه طلاق قرار نیست اذیتت کنن و روندشو با مخالفت طولانی کنن٬ تا تنور داغه خودتو خلاص کن!

واقعا به نظر خودت مهریه ای که قراره با کلی دردسر و جنگ و دعوا به دست بیاد ارزش به هم خوردن آرامش خودت و خونوادتو داره؟؟؟

اینم از واقعیتهای تلخ جامعه ماست که اگه زن بخواد خودشو از یک ازدواج اشتباه خلاص کنه و بعدش با آبرو زندگی کنه مجبوره از حقش بگذره و مهریه شو ببخشه!!!!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پریماه.

سلام عزیزم

خیلی ناراحت شدم میدونی بیشتر تقصیر خودت و خانوادت بود اول اینکه تو سن کم ازدواج کردی
دوم اینکه بدون هیچ تحقیقی و شناخت در عرض یک هفته حتی بدون اینکه تو پسر و ببینی عقد کردید

ازدواج اداب خودش و داره شما اول باید میدیدی اصلا تو این سن مناسب ازدواج هستید

بعدش اقا پسر میامدن خاستگاری همو میدیدین بعدش خانواده شما کلی باید راجبشون تحقیق میکردن اگر خوب بود یه نامزدی میکردید. صیغه محرمیت تو این مدت باید همو میشناختید بعد مرحله به مرحله



ولی ببین تو بیشتر این فکر انتقام افتاده تو سرت و همش داری میگی چرا اونا اینجور چرا اونا اونجور

دیدی داداش و بابات و دایت چه حرفی خوبی زدن اگر قرار باشه مثل اونا رفتار کنیم که دیگه فرقی با اونا نداریم. ..
باید یه فرقی بین شما و خانواده اونا باشه دیگه :)

به نظرم طلاق توافقی بهترین گزینه هست فقط و فقط بخاطر ارامش خودت و زودتر تکلیفت روشن میشه ...
بخوای اینجور ادامه بدی مطمئن باش اونا عین خیالشونم نیست بدتر تو اذیت میشی
تو دختر هستی اسیبی که به تو وارد میشه به اونا وارد نمیشه

پس هرچی زودتر این وصلت و تموم کن

اگر باکره باشی که نصف مهریت بهت
تعلق میگیره و فکر کنم بعد از طلاق میتونی اسمت و تو شناسنامت پاک کنی

اگرم که باکره نیستی کل مهریه بهت تعلق میگیره

---

ممنونم که نظر دادین
تحقیق ما همون تحقیق پدرمو داداشم بود که از اطرافیانشون پرسیدن و همه تاییدشون کردن و خانوادمم بزرگای خاندان اونا رو میشناختن،،،،من اصلن مهلت اره یا نه گفتن نداشتم شب خاستگاری توی اتاق داشتیم حرف میزدیم که دیدم توی حال دارن صلوات میفرستن اومدم بیرون دیدم روحانیه محلمونه اومده صیغمون کنه...اینجوری ازدواج کردم|worry|
من باکره هستم و اگه مهریمو بخام نباید توافقی جدا شم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ؛آیسان؛

بش
چقدر تأسف برانگیز. تو ببخش بخاطر خدا. توافقی جدا شو تا خودت در آرامش باشی. خودش چی بود که بخواد پولش چی باشه. حتما آینده روشنی در انتظارت خواهد بود. امیدوارم ببخشی و زندگیتو از نو بسازی

---

بخدا برای پولش نیست
تنها دلیل اینکه مهریمو گذاشتم اجرا اینه که اونا خسیسن و فقط از طریق پول تنبیه میشن...اگه یه ریالم از اونا بگیرم خرج فقیر فقرا میکنم و یه قرونشو تو زندگیم نمیارم...به قول داداشم اون پول اصلا برکت نداره

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

ممنونم که نظر دادین
تحقیق ما همون تحقیق پدرمو داداشم بود که از اطرافیانشون پرسیدن و همه تاییدشون کردن و خانوادمم بزرگای خاندان اونا رو میشناختن،،،،من اصلن مهلت اره یا نه گفتن نداشتم شب خاستگاری توی اتاق داشتیم حرف میزدیم که دیدم توی حال دارن صلوات میفرستن اومدم بیرون دیدم روحانیه محلمونه اومده صیغمون کنه...اینجوری ازدواج کردم|worry|
من باکره هستم و اگه مهریمو بخام نباید توافقی جدا شم

---

واقعا ناراحت کنددست: ( حتما تحقیق درست نبود ..

به نظر منم اگر میدونی خانوادتت حمایتت میکنن. مهریت هم ببخش طلاقتو بگیر نذار برات حرف دربیارن که پسره میخواد طلاقت بده و مشکل داری چون اول اخر جدا میشی پس بذار به نفع تو تموم شه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط حناء

سلام عزیزم متاسفم ولی بدون دنیا اینجوری نمیمونه خودت باید فکر کنی ببینی چطوری به ارامش میرسی؟
اصلا فکر انتقام نباش که تحت فشار بزاریش تا ادب شه که خدا خودش جای حق نشسته
تو فقط ببین چطوری خودت حالت بهتر میشه ؟ توافقی جدا شی و جونت و ازاد کنی یا مدام پات این دادگاه اون دادگاه باشه و با اعصاب و روانت بازی شه ؟خوب فکر کن بقیه هرچیزی بگن در نهایت این تویی که باید پای تصمیمی که گرفتی وایسی پس خوب فکر کن ببین کدوم راه و بری به ارامش بیشتری میرسی دوستای من بودن که بخاطر ادب کردن همسرشون پای شکایتشون ایستادن و هروزو رفتن دادگاه اما بعد چند ماه توافقی جدا شدن انقدر که اذیت شدن.
خدا کمکت میکنه |heart|

---

منم از همین میترسم که باید تصمیم اخر خودم بگیرم
نگرانم که تصمیم اشتباهی نگیرم|worry|
ممنونم که آرومم کردین

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پریماه.

واقعا ناراحت کنددست: ( حتما تحقیق درست نبود ..

به نظر منم اگر میدونی خانوادتت حمایتت میکنن. مهریت هم ببخش طلاقتو بگیر نذار برات حرف دربیارن که پسره میخواد طلاقت بده و مشکل داری چون اول اخر جدا میشی پس بذار به نفع تو تموم شه

---

واقعا ممنونم که وقت میزاری
مگه حرفیم مونده که برام در نیاورده باشن|worry|

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

منم از همین میترسم که باید تصمیم اخر خودم بگیرم
نگرانم که تصمیم اشتباهی نگیرم|worry|
ممنونم که آرومم کردین

---

ببین عزیزدلم تصمیم که گرفته شده تو قصدت جداییه یعنی قصد هردوتون جداییه
فقط دوتا راه داری یا مدام پات این دادگاه اون دادگاه باشه
یا اینکه جونتو ازاد کنی و به یکباره طلاقتو بگیری
تو خودتو خوب میشناسی ببین ارامشت تو کودوم یکی ازین موارده اروم باش سعی کن تمرکز کنی از روی تنفر و حرص تصمیم نگیر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

واقعا ممنونم که وقت میزاری
مگه حرفیم مونده که برام در نیاورده باشن|worry|

---

جلو ضرر و از هرجا بگیری منفعت تو لیاقتت بیشتر از ایناست که با این خانواده بیشتر فامیل باشید پس جدا شو تصمییم و هدف خوبی برای ایندت بگیری سنی نداری بعدها یه خاستگار خوب گیرت میاد

پس از چیزی نترس عزیزم تو طلاق بده که بدونن تو طلاق خواستی نه اون جلو همه هم بگو مهرمو میبخشم فقط از این مرد طلاق بگیرم

دوستان همتون درست میگید
ولی من دلم میخاد زمانی طلاق بگیرم که ببخشمش یا کاراشو فراموش کنم
کاراشو که هیچوقت یادم نمیره
خیلیم سختمه که بخام ببخشم تهمتاشونو،ببخشم بی احترامی کردن به خانوادمو،ببخشم آبرویی که ازم بردنو....خیلی سختمه|worry|

ما توی یه شهر کوچیکیم و همه همو میشناسن،،،اگه مهرمو ببخشم و جداشم فردا میگن یه کاری کرده بودا که مهرشو بخشید و زودتری جداشد تا بیشتر از این گندش درنیاد|worry|
یا خانواده نامزدم میگن:اون هی یه نادرستی بود دادگاه بدون اینکه بخایم مهرشو بدیم طلاقشو صادر کرد|worry|

من حرف بقیه برام مهم نیست اصلا دانشگام یه شهر دیگست و اینجا نیستم که بخام خاله زنکیای یه سری افراد بیسوادو بشنوم فقط و فقط نگران خانوادمم که باید این حرفا رو تحمل کنن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

ما توی یه شهر کوچیکیم و همه همو میشناسن،،،اگه مهرمو ببخشم و جداشم فردا میگن یه کاری کرده بودا که مهرشو بخشید و زودتری جداشد تا بیشتر از این گندش درنیاد|worry|
یا خانواده نامزدم میگن:اون هی یه نادرستی بود دادگاه بدون اینکه بخایم مهرشو بدیم طلاقشو صادر کرد|worry|

من حرف بقیه برام مهم نیست اصلا دانشگام یه شهر دیگست و اینجا نیستم که بخام خاله زنکیای یه سری افراد بیسوادو بشنوم فقط و فقط نگران خانوادمم که باید این حرفا رو تحمل کنن

---

خب
کاری بکن که به نفعته اگر نگران حرفهایی که پشتت میزنن توافقی جدا نشو مهرتو بگیر به هرحال حقته
ما فقط نگرانیم که تو این برحه اذیت نشی اگر فکر میکنی گرفتن مهریه برات بهتر بگیرش
خدا کمکت میکنه
خدا پشتته از حضرت زینب کمک بگیر ایشون هوای دختترارو دارن |heart|

بسپار به خدا
شايد قبول شدنت تو دانشگاه اونم تو اين زمان حكمت خدا بوده كه از اينجا دور بشي از يك سري چيز ها
زمان همه چي رو درست مي كنه
دهن مردم رو نمي شه بست
هر كاري كني يك جور ديگه واست حرف در مي يارن
پس به خاطر حرف مردم خودت و ناراحت نكن
به تنها چيزي كه بايد فكر كني ازاد شدن و رهايي خودت از اين رابطه هستش
الان كاريه كه شده نمي توني به عقب برگردي
پس بهترين كار اينه كه به چشم يك تجربه بهش نگاه كني(مي دونم خيلي سخته)
ولي تو خيلي زمان داري واسه اينكه ايندت و از نو بسازي گلم
هميشه مي گن يك پايان تلخ بهتر از از يك تلخ بي پايان هستش
گلم تمام فكر و ذكرت رو بزار روي درس و دانشگاهت
بعد اون هم به اينده و كار و اينا فكر كن
مطمئن باش خدا بهترين ادم و وقتي فكرت و از همه اينا ازاد كردي مي زاره جلوت پات گلم
انشالله به زودي زود به ارامشي كه مي خواي مي رسي گلم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط حناء

خب
کاری بکن که به نفعته اگر نگران حرفهایی که پشتت میزنن توافقی جدا نشو مهرتو بگیر به هرحال حقته
ما فقط نگرانیم که تو این برحه اذیت نشی اگر فکر میکنی گرفتن مهریه برات بهتر بگیرش
خدا کمکت میکنه
خدا پشتته از حضرت زینب کمک بگیر ایشون هوای دختترارو دارن |heart|

---

حنا خانم من میخام هر تصمیمی میگیرم داداشمم راضی باشه نمیخام نظرمو بهشون تحمیل کنم
داداشمم خیلی این وسط داره اذیت میشه و درگیره
اون اصلا راضی نیست که ادامش بدیم
میگه مهم فامیلای درجه یکمون بود که ب هشون ثابت بشه این حرفا تهمته که دیگه متوجه شدن حرف مردم باد هواست
ولی مامانم خیلی تهت تاثیر حرف مردمه و حرف بقیه ناراحتش میکنه

من اصلا از حق و خاسته خودم گذشتم فقط دلم میخاد یه تصمیمی بگیرم که هم داداشم راضی باشه هم مامانم
نمیدونم چیکار کنم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مري موجي

بسپار به خدا
شايد قبول شدنت تو دانشگاه اونم تو اين زمان حكمت خدا بوده كه از اينجا دور بشي از يك سري چيز ها
زمان همه چي رو درست مي كنه
دهن مردم رو نمي شه بست
هر كاري كني يك جور ديگه واست حرف در مي يارن
پس به خاطر حرف مردم خودت و ناراحت نكن
به تنها چيزي كه بايد فكر كني ازاد شدن و رهايي خودت از اين رابطه هستش
الان كاريه كه شده نمي توني به عقب برگردي
پس بهترين كار اينه كه به چشم يك تجربه بهش نگاه كني(مي دونم خيلي سخته)
ولي تو خيلي زمان داري واسه اينكه ايندت و از نو بسازي گلم
هميشه مي گن يك پايان تلخ بهتر از از يك تلخ بي پايان هستش
گلم تمام فكر و ذكرت رو بزار روي درس و دانشگاهت
بعد اون هم به اينده و كار و اينا فكر كن
مطمئن باش خدا بهترين ادم و وقتي فكرت و از همه اينا ازاد كردي مي زاره جلوت پات گلم
انشالله به زودي زود به ارامشي كه مي خواي مي رسي گلم

---

باور کن تنها دلخوشی خودم و خانوادم وسط این همه عوامل ناراحت کننده قبول شدنم تو رشته پرستاریه
و واقعا از خدا ممنونم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

باور کن تنها دلخوشی خودم و خانوادم وسط این همه عوامل ناراحت کننده قبول شدنم تو رشته پرستاریه
و واقعا از خدا ممنونم

---

پرستاري رشته خيلي خوبيه
اميدوارم تو اين رشته موفق باشي گلم
خدا گر ز حكمت ببندد دري ز رحمت گشايد در ديگري
انشالله با پيشرفتت دهن همه كسايي كه ازارت دادن بسته مي شه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

حنا خانم من میخام هر تصمیمی میگیرم داداشمم راضی باشه نمیخام نظرمو بهشون تحمیل کنم
داداشمم خیلی این وسط داره اذیت میشه و درگیره
اون اصلا راضی نیست که ادامش بدیم
میگه مهم فامیلای درجه یکمون بود که ب هشون ثابت بشه این حرفا تهمته که دیگه متوجه شدن حرف مردم باد هواست
ولی مامانم خیلی تهت تاثیر حرف مردمه و حرف بقیه ناراحتش میکنه

من اصلا از حق و خاسته خودم گذشتم فقط دلم میخاد یه تصمیمی بگیرم که هم داداشم راضی باشه هم مامانم
نمیدونم چیکار کنم

---

عزیزم ما هیچوقت نمیتونم تمام ادمهای دوروبرمونو راضی نگه داریم هیچوقت
به مادر یا برادرت فکر نکن، در نهایت این تویی که باید با این غم کنار بیای
پس فقط به ارامش خودت فکر کن
موفق باشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

سلام به همه
دوستان عزیزو با تجربه به کمکتون احتیاج دارم

من یه هفته دیگه میشه 20 سالم،،،18 ساله بودم که بعد یک ماه صیغه،عقد کردم.طریقه آشنایی هم خانواده ها بودن که همو میشناختن و من قبل صیغه اون آقا رو یکبارم ندیده بودم
خلاصه عقد کردم و به هزار و یک دلیل بعد 6ماه تحمل کردن کارمون به دادگاه و مهریه و نفقه کشید دلیل اصلی جداشدنمونم تهمتایی بود که خودش و خانوادش به من میزدن و آبرومو بردن نخام سرتونو درد بیارم خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــی اذیتم کردن هم خودمو هم خانوادمو
الان یک سال و یک ماهو 16 روزه که من از نامزدم خبر ندارم و قهریم و توی این مدت حتی یکبارهم خود نامزدم یا خانوادش نیومدن بپرسن چرا باهم قهرید ؟چی شده؟یه طرفه حرفای پسرشونو قبول کردن و بریدن و دوختن ومن در این مدت همش دنبال کارای دادگاهی مهریه بودم
حالا چند نفر از"فامیلای"اونا اومدن با داداشم و داییم و... حرف زدن که بیاید توافقی جداشیم(بازم خودشون نیومدن)

داداشم و داییم و بابام هم راضین و میگن:اونا اشتباه کردن و یه طرفه قضاوت کردن و مارو در نظر نگرفتن اگه ماهم مثل اونا رفتار کنیم دیگه با اونا فرقی نداریم.بعضی وقتا گذشت کردن لازمه.تو دانشگاه میری و ذهنت درگیر این مثائله همش.اونا هم فهمیدن اشتباه کردن و موندن توش.همین که دانشگاه قبول شدی تو این بل بشو خودش یه انتقامه از اونا و باعث تغیر ذهنیت بقیه شده

ولی من و مامان و آجیم با توافقی جدا شدن موافق نیستیم،من میگم:یه ساله دارم بدو بدو میکنم بعد الان که میخاد تازه به ثمر بشینه بیام توافقی جداشم،تازه اون روزای اول اون همه ما رفتیم باهاشون حرف زدیم که دست بردارن از این تهمتاشون کلی خودمونو براشون ثابت کردیم اما یه گوششون شده بود در یکیش دروازه اما الان ما دلمون براشون بسوزه؟!
اون موقع ما برای زندگی تلاش میکردیم و اونا عین خیالشون نبود اما الان اونا برای پول تلاش میکنن ما دلمون بسوزه؟!
درضمن منکه نمیخام دوباره ازدواج کنم که برای جدا شدن عجله داشته باشم...

حالا نمیدونم بنظرتون با این حرفا توافقی جداشم یا نه؟؟؟؟

خواهش میکنم راهنماییم کنید نمیدونم چه کاری درسته

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

ممنونم که نظر دادین
تحقیق ما همون تحقیق پدرمو داداشم بود که از اطرافیانشون پرسیدن و همه تاییدشون کردن و خانوادمم بزرگای خاندان اونا رو میشناختن،،،،من اصلن مهلت اره یا نه گفتن نداشتم شب خاستگاری توی اتاق داشتیم حرف میزدیم که دیدم توی حال دارن صلوات میفرستن اومدم بیرون دیدم روحانیه محلمونه اومده صیغمون کنه...اینجوری ازدواج کردم|worry|
من باکره هستم و اگه مهریمو بخام نباید توافقی جدا شم

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

بخدا برای پولش نیست
تنها دلیل اینکه مهریمو گذاشتم اجرا اینه که اونا خسیسن و فقط از طریق پول تنبیه میشن...اگه یه ریالم از اونا بگیرم خرج فقیر فقرا میکنم و یه قرونشو تو زندگیم نمیارم...به قول داداشم اون پول اصلا برکت نداره

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

منم از همین میترسم که باید تصمیم اخر خودم بگیرم
نگرانم که تصمیم اشتباهی نگیرم|worry|
ممنونم که آرومم کردین

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

دوستان همتون درست میگید
ولی من دلم میخاد زمانی طلاق بگیرم که ببخشمش یا کاراشو فراموش کنم
کاراشو که هیچوقت یادم نمیره
خیلیم سختمه که بخام ببخشم تهمتاشونو،ببخشم بی احترامی کردن به خانوادمو،ببخشم آبرویی که ازم بردنو....خیلی سختمه|worry|

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

ما توی یه شهر کوچیکیم و همه همو میشناسن،،،اگه مهرمو ببخشم و جداشم فردا میگن یه کاری کرده بودا که مهرشو بخشید و زودتری جداشد تا بیشتر از این گندش درنیاد|worry|
یا خانواده نامزدم میگن:اون هی یه نادرستی بود دادگاه بدون اینکه بخایم مهرشو بدیم طلاقشو صادر کرد|worry|

من حرف بقیه برام مهم نیست اصلا دانشگام یه شهر دیگست و اینجا نیستم که بخام خاله زنکیای یه سری افراد بیسوادو بشنوم فقط و فقط نگران خانوادمم که باید این حرفا رو تحمل کنن

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

حنا خانم من میخام هر تصمیمی میگیرم داداشمم راضی باشه نمیخام نظرمو بهشون تحمیل کنم
داداشمم خیلی این وسط داره اذیت میشه و درگیره
اون اصلا راضی نیست که ادامش بدیم
میگه مهم فامیلای درجه یکمون بود که ب هشون ثابت بشه این حرفا تهمته که دیگه متوجه شدن حرف مردم باد هواست
ولی مامانم خیلی تهت تاثیر حرف مردمه و حرف بقیه ناراحتش میکنه

من اصلا از حق و خاسته خودم گذشتم فقط دلم میخاد یه تصمیمی بگیرم که هم داداشم راضی باشه هم مامانم
نمیدونم چیکار کنم

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

باور کن تنها دلخوشی خودم و خانوادم وسط این همه عوامل ناراحت کننده قبول شدنم تو رشته پرستاریه
و واقعا از خدا ممنونم

---

سلام

متاسفم عزیز از آنچه که خواندم .ولی خوب اتفاقی است که افتاده و کاری برای گذشته نمیشه کرد.

خیلی زود ازدواج کردید و بدون شناخت کافی(ازدواج امروز بالای 25 سال) حالا هم درگیر لج و لجبازی و انتقام گیری, به قول عوام باکره هم که هستید خوشبختانه!!

بهتره هر چه زودتر و به بهترین روش و کمترین طنش جدا بشید.

انسان سالم و عاقل وقتی چاقویی بهش زدن سریع میره بیمارستان و میگه لطفا درش بیارید و جایش رو نیز طوری بخیه بزنید و یا جراحی پلاستیک کنید که اثری از آن زخم نماند.

و از این به بعد بیشتر بخوان و بدان در مورد انسان و ازدواج و عشق. در ضمن حرف مردم باد هواست و به فکر خویش و ادامه زندگی و درس و دانشگاه باشید.

موفق باشید

سپاس دکتر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شهرام2014

سلام

متاسفم عزیز از آنچه که خواندم .ولی خوب اتفاقی است که افتاده و کاری برای گذشته نمیشه کرد.

خیلی زود ازدواج کردید و بدون شناخت کافی(ازدواج امروز بالای 25 سال) حالا هم درگیر لج و لجبازی و انتقام گیری, به قول عوام باکره هم که هستید خوشبختانه!!

بهتره هر چه زودتر و به بهترین روش و کمترین طنش جدا بشید.

انسان سالم و عاقل وقتی چاقویی بهش زدن سریع میره بیمارستان و میگه لطفا درش بیارید و جایش رو نیز طوری بخیه بزنید و یا جراحی پلاستیک کنید که اثری از آن زخم نماند.

و از این به بعد بیشتر بخوان و بدان در مورد انسان و ازدواج و عشق. در ضمن حرف مردم باد هواست و به فکر خویش و ادامه زندگی و درس و دانشگاه باشید.

موفق باشید

سپاس دکتر

---

ممنون از نظرتون
شما واقعا دکترید؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

سلام به همه
دوستان عزیزو با تجربه به کمکتون احتیاج دارم

من یه هفته دیگه میشه 20 سالم،،،18 ساله بودم که بعد یک ماه صیغه،عقد کردم.طریقه آشنایی هم خانواده ها بودن که همو میشناختن و من قبل صیغه اون آقا رو یکبارم ندیده بودم
خلاصه عقد کردم و به هزار و یک دلیل بعد 6ماه تحمل کردن کارمون به دادگاه و مهریه و نفقه کشید دلیل اصلی جداشدنمونم تهمتایی بود که خودش و خانوادش به من میزدن و آبرومو بردن نخام سرتونو درد بیارم خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــی اذیتم کردن هم خودمو هم خانوادمو
الان یک سال و یک ماهو 16 روزه که من از نامزدم خبر ندارم و قهریم و توی این مدت حتی یکبارهم خود نامزدم یا خانوادش نیومدن بپرسن چرا باهم قهرید ؟چی شده؟یه طرفه حرفای پسرشونو قبول کردن و بریدن و دوختن ومن در این مدت همش دنبال کارای دادگاهی مهریه بودم
حالا چند نفر از"فامیلای"اونا اومدن با داداشم و داییم و... حرف زدن که بیاید توافقی جداشیم(بازم خودشون نیومدن)

داداشم و داییم و بابام هم راضین و میگن:اونا اشتباه کردن و یه طرفه قضاوت کردن و مارو در نظر نگرفتن اگه ماهم مثل اونا رفتار کنیم دیگه با اونا فرقی نداریم.بعضی وقتا گذشت کردن لازمه.تو دانشگاه میری و ذهنت درگیر این مثائله همش.اونا هم فهمیدن اشتباه کردن و موندن توش.همین که دانشگاه قبول شدی تو این بل بشو خودش یه انتقامه از اونا و باعث تغیر ذهنیت بقیه شده

ولی من و مامان و آجیم با توافقی جدا شدن موافق نیستیم،من میگم:یه ساله دارم بدو بدو میکنم بعد الان که میخاد تازه به ثمر بشینه بیام توافقی جداشم،تازه اون روزای اول اون همه ما رفتیم باهاشون حرف زدیم که دست بردارن از این تهمتاشون کلی خودمونو براشون ثابت کردیم اما یه گوششون شده بود در یکیش دروازه اما الان ما دلمون براشون بسوزه؟!
اون موقع ما برای زندگی تلاش میکردیم و اونا عین خیالشون نبود اما الان اونا برای پول تلاش میکنن ما دلمون بسوزه؟!
درضمن منکه نمیخام دوباره ازدواج کنم که برای جدا شدن عجله داشته باشم...

حالا نمیدونم بنظرتون با این حرفا توافقی جداشم یا نه؟؟؟؟

خواهش میکنم راهنماییم کنید نمیدونم چه کاری درسته

---

سلام
واقعا بخاطر شرایطتون ناراحت شدم.بدتر از شنیدن تهمت، زندگی کردن در یک محیط کوچک هست که همه به هم کار دارن.
بنظرم بهترین کار ممکن در این برهه زمانی اینه که شما به همون واسطه ها بگید حاضرید توافقی جدا بشید در صورتیکه مقداری از مهریتون رو بدن(چندمورد اینجوری دیدم).اینجوری هم مادرتون راضی میشن هم برادرتون.بعد اگر نیازی به پولش ندارین وقف کنید‌.
مطمئن باشین اگر بعد از یکسال واسطه فرستادن حتما دلیلی داره(مثلا ازدواج مجدد) و ایشون هم نیاز به جدایی داره.
من همچین موردی دیدم اطرافم که موقع جدایی، دختره حاضر شد مثلا با گرفتن ۱۰٬۱۵ سکه از ۲۰۰ سکه جدا بشه.شاید باور نکنید ولی الان بعد ۵٬۶ سال با اینکه اون آقا ازدواج کرده بازهم خودش و خانوادش وقتی یاد اون چندتا سکه میفتن انگار دارن جون میدن از بس که خسیسن.
درمورد تهمتها و حرفهایی که شنیدین هم فقط واگذار کنید به خدا.یه روزی که خیلی دیر نیست جوری سرشون میاد که ...
درنهایت کاری رو انجام بدین که خودتون احساس آرامش داشته باشین.


Sent from my HUAWEI MT7-L09 using Tapatalk

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

ممنون از نظرتون
شما واقعا دکترید؟

---

سلام
خواهش

بله هستم عزیز

موفق باشید

سپاس

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

سلام به همه
دوستان عزیزو با تجربه به کمکتون احتیاج دارم

من یه هفته دیگه میشه 20 سالم،،،18 ساله بودم که بعد یک ماه صیغه،عقد کردم.طریقه آشنایی هم خانواده ها بودن که همو میشناختن و من قبل صیغه اون آقا رو یکبارم ندیده بودم
خلاصه عقد کردم و به هزار و یک دلیل بعد 6ماه تحمل کردن کارمون به دادگاه و مهریه و نفقه کشید دلیل اصلی جداشدنمونم تهمتایی بود که خودش و خانوادش به من میزدن و آبرومو بردن نخام سرتونو درد بیارم خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــی اذیتم کردن هم خودمو هم خانوادمو
الان یک سال و یک ماهو 16 روزه که من از نامزدم خبر ندارم و قهریم و توی این مدت حتی یکبارهم خود نامزدم یا خانوادش نیومدن بپرسن چرا باهم قهرید ؟چی شده؟یه طرفه حرفای پسرشونو قبول کردن و بریدن و دوختن ومن در این مدت همش دنبال کارای دادگاهی مهریه بودم
حالا چند نفر از"فامیلای"اونا اومدن با داداشم و داییم و... حرف زدن که بیاید توافقی جداشیم(بازم خودشون نیومدن)

داداشم و داییم و بابام هم راضین و میگن:اونا اشتباه کردن و یه طرفه قضاوت کردن و مارو در نظر نگرفتن اگه ماهم مثل اونا رفتار کنیم دیگه با اونا فرقی نداریم.بعضی وقتا گذشت کردن لازمه.تو دانشگاه میری و ذهنت درگیر این مثائله همش.اونا هم فهمیدن اشتباه کردن و موندن توش.همین که دانشگاه قبول شدی تو این بل بشو خودش یه انتقامه از اونا و باعث تغیر ذهنیت بقیه شده

ولی من و مامان و آجیم با توافقی جدا شدن موافق نیستیم،من میگم:یه ساله دارم بدو بدو میکنم بعد الان که میخاد تازه به ثمر بشینه بیام توافقی جداشم،تازه اون روزای اول اون همه ما رفتیم باهاشون حرف زدیم که دست بردارن از این تهمتاشون کلی خودمونو براشون ثابت کردیم اما یه گوششون شده بود در یکیش دروازه اما الان ما دلمون براشون بسوزه؟!
اون موقع ما برای زندگی تلاش میکردیم و اونا عین خیالشون نبود اما الان اونا برای پول تلاش میکنن ما دلمون بسوزه؟!
درضمن منکه نمیخام دوباره ازدواج کنم که برای جدا شدن عجله داشته باشم...

حالا نمیدونم بنظرتون با این حرفا توافقی جداشم یا نه؟؟؟؟

خواهش میکنم راهنماییم کنید نمیدونم چه کاری درسته

---

سلام عزیزم
از صحبت های ابتدایی که بگذرم
قط میتونم یه چیز بگم
اونم اینکه هیچوقت نمیشه بین دو زوج ، یک طرفه قضاوت کرد ، ما صحبت های ایشون رو مبنی بر دلیل اختلاف نشنیدیم ،
گاهی ناراحتی ادم اونقدر به مرور زیاد میشه که مسایل رو یک طرفه برداشت میکنه ، قضاوت میکنه ، حکم صادر میکنه و .....همه ادم ها اینطورن نه فقط شم .

ولی با توجه به اینکه گفتین نامزدتون مد طولانیه که خبری ازتون نگرفته و اقدامی نکرده و .... ما بنا رو میزاریم که هم جرف های شما درسته و از رو احساس و ناراحتی نیست و واقعیته محضه !

اگر اینطور باشه ، نظر من اینه که ، یک دختر با طلاق توافقی ، به گستاخی پسر دامن میزنه ، پسر باید برای ازدواج قبول مسیولیت کنه ولی وقتی دختر بعد؟سختی کشیدن هم راحت از حدش میگزره ، اینطور مردان جامعه روز بروز گستاخ تر میشن و با دل دخترها بیشتر بازی میشه و فکر میکنن ازدواج خاله بازیه که هی شریک بازی عوض کنن .

ولی با توجه به اینکه شما ، دارین کم کم خودتونو پیدا میکنین و در مسیر درس و اگاهی قرار گرفتین ، جدا شدن بی دردسرتون بیشتر به نفعتونه ..تا راحت به ادامه زندگیتون بپردازین .
ولی لطفا
لطفا فعلا به ازدواج فکر نکنین ، حداقل تاسه چهارسال . بخاطر وارد شدن به محیط دانشگاه میگم .
برای جداییتونم میتونی حداقل حرف های سنگین دلتون رو به نامزدتون بزنید و کمی دلتون رو سبک کنید ، نه که همینطور به خیر و خوشی بره پی کارش .
حداقل یه حرف ت************ دهنده لازمشه .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ghazal1

سلام عزیزم
از صحبت های ابتدایی که بگذرم
قط میتونم یه چیز بگم
اونم اینکه هیچوقت نمیشه بین دو زوج ، یک طرفه قضاوت کرد ، ما صحبت های ایشون رو مبنی بر دلیل اختلاف نشنیدیم ،
گاهی ناراحتی ادم اونقدر به مرور زیاد میشه که مسایل رو یک طرفه برداشت میکنه ، قضاوت میکنه ، حکم صادر میکنه و .....همه ادم ها اینطورن نه فقط شم .

ولی با توجه به اینکه گفتین نامزدتون مد طولانیه که خبری ازتون نگرفته و اقدامی نکرده و .... ما بنا رو میزاریم که هم جرف های شما درسته و از رو احساس و ناراحتی نیست و واقعیته محضه !

اگر اینطور باشه ، نظر من اینه که ، یک دختر با طلاق توافقی ، به گستاخی پسر دامن میزنه ، پسر باید برای ازدواج قبول مسیولیت کنه ولی وقتی دختر بعد؟سختی کشیدن هم راحت از حدش میگزره ، اینطور مردان جامعه روز بروز گستاخ تر میشن و با دل دخترها بیشتر بازی میشه و فکر میکنن ازدواج خاله بازیه که هی شریک بازی عوض کنن .

ولی با توجه به اینکه شما ، دارین کم کم خودتونو پیدا میکنین و در مسیر درس و اگاهی قرار گرفتین ، جدا شدن بی دردسرتون بیشتر به نفعتونه ..تا راحت به ادامه زندگیتون بپردازین .
ولی لطفا
لطفا فعلا به ازدواج فکر نکنین ، حداقل تاسه چهارسال . بخاطر وارد شدن به محیط دانشگاه میگم .
برای جداییتونم میتونی حداقل حرف های سنگین دلتون رو به نامزدتون بزنید و کمی دلتون رو سبک کنید ، نه که همینطور به خیر و خوشی بره پی کارش .
حداقل یه حرف ت************ دهنده لازمشه .

---

با همه حرفاتون واقعا موافقم،
حرفای دل خودمو تکرار کردین
به این مورد آخرم خیلی فکر کردم ولی کی میتونم باش حرف بزنم؟اصن موقعیتش پیش نمیاد...درضمن چی میتونم بهش بگم که تمام احساسات و نفرت الانم و عشق راستین قبلنمو توی اون حرف بگنجونم؟؟|worry|
تازه من هرچی هم بگم مطمعنم سریعا به همه میگه و دنبال اینه که از تو حرفام یه مدرک به نفع خودش دربیاره و هیچوقت نمیتونه منطقی به حرفام فکر کنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شهرام2014

سلام
خواهش

بله هستم عزیز

موفق باشید

سپاس

---

ممنونم استاد که نظر دادین|heart|
منم دانشجوی پرستاریم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Mahta21

سلام
واقعا بخاطر شرایطتون ناراحت شدم.بدتر از شنیدن تهمت، زندگی کردن در یک محیط کوچک هست که همه به هم کار دارن.
بنظرم بهترین کار ممکن در این برهه زمانی اینه که شما به همون واسطه ها بگید حاضرید توافقی جدا بشید در صورتیکه مقداری از مهریتون رو بدن(چندمورد اینجوری دیدم).اینجوری هم مادرتون راضی میشن هم برادرتون.بعد اگر نیازی به پولش ندارین وقف کنید‌.
مطمئن باشین اگر بعد از یکسال واسطه فرستادن حتما دلیلی داره(مثلا ازدواج مجدد) و ایشون هم نیاز به جدایی داره.
من همچین موردی دیدم اطرافم که موقع جدایی، دختره حاضر شد مثلا با گرفتن ۱۰٬۱۵ سکه از ۲۰۰ سکه جدا بشه.شاید باور نکنید ولی الان بعد ۵٬۶ سال با اینکه اون آقا ازدواج کرده بازهم خودش و خانوادش وقتی یاد اون چندتا سکه میفتن انگار دارن جون میدن از بس که خسیسن.
درمورد تهمتها و حرفهایی که شنیدین هم فقط واگذار کنید به خدا.یه روزی که خیلی دیر نیست جوری سرشون میاد که ...
درنهایت کاری رو انجام بدین که خودتون احساس آرامش داشته باشین.


Sent from my HUAWEI MT7-L09 using Tapatalk

---

واقعا بزرگتر از هر مشکلی زندگی توی یه شهر کوچیک و بین یسری آدم بی فرهنگه

ممنونم از همه که نظر دادین

به حرفاتون فکر کردم و واقعا روم تاثیر گذاشت
به همراه خانوادم و دایی هام تصمیم گرفتیم نفقمو بگیرم چون اکثر کارای ادرایشو انجام دادم و نزدیکه که نتیجه بده و برای مهریم توافق کنم و به امید خدا جدا شم
اینجوری هم مامانم راضی بود هم داداشم

ممنونم از همتون

سلام دوست عزیز
من حرفاتون رو خوندم و واقعا ناراحت شدم...
ولی بازم جای شکرش باقیه که آخر این اتفاق داره خوب تموم میشه
تبریک میگم هم به خاطر دانشگاتون و هم اینکه تصمیم درست و عاقلانه ای گرفتین
به هرحال دختر جنسش لطیفه
امیدوارم تو مراحل بعدی زندگیتون شاد و سربلند باشین.
ا

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر75

ممنونم استاد که نظر دادین|heart|
منم دانشجوی پرستاریم

---

موفق باشید عزیز

سپاس

اگر برای جدایی از همسرتان، تشکیل پرونده داده اید، باید مواظب باشید که طوری برخورد کنید که وضعیت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنید. شاید فرصتی پیش بیاید که خود شما بتوانید از تقاضای طلاق صرف نظر کنید. در این میان، چیزهایی که ممکن است در نظر شما بی اهمیت جلوه کند، ارزش زیادی پیدا می کند و حتی ممکن است در زندگی مشترک شما سرنوشت ساز واقع شود.به عنوان مثال:
– ممکن است شما که قصد جدایی از همسرتان را دارید ، برای این که همسر خود را مقصر نشان دهید و دلسوزی و حمایت دوستان و فامیل را به خود جلب کنید، در مورد همسر خود نزد آنان بدگویی کنید. ممکن است در این میان عده ای فرصت طلب و دشمنِ دوست نما بخواهند از این فرصت استفاده کنند و بدی های همسر شما را از آنچه که هست بزرگتر جلوه دهند که این باعث می شود شما بیشتراز همسر خود بیزار شوید و فرار کنید.
اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.
– ممکن است شما به خاطر وضعیت ناراحت کننده ای که به خاطر درخواست طلاق برای تان ایجاد شده ، خیلی پریشان و ناراحت شوید. این وضعیت ممکن است شما را نسبت به کارهای ضروری و شخصی روزمره بی تفاوت و بی علاقه کند. مثلاً ممکن است میل به غذا خوردن را از دست بدهید و آنقدر گرسنگی را تحمل کنید که دچار ضعف شوید و چون عقل سالم در بدن سالم است وقتی ضعف و گرسنگی غلبه کرد، دیگر فکرتان درست کار نمی کند و در نتیجه نمی توانید برای جدایی خود از همسرتان ، تصمیم درست و خردمندانه ای بگیرند.
– بعضی از زوجین – شاید شما هم جزو این دسته باشید – برای رهایی از استرس و ناراحتی به خاطر طلاق ، بدون تجویز پزشک از داروهای خواب آور و مسکن استفاده می کنند که این داروها مسلماً اثر سوء ، بر جسم و اعصاب آنها خواهند داشت.
– حتی ممکن است برخی از شما به جای صحبت با افراد متخصص و آگاه و دلسوز در مورد جدایی از همسر ، ارتباط خود را با دوستان و آشنایان کاهش دهید یا حتی قطع کنید. این انزوا و گوشه گیری به جای این که به شما احساس آرامش بدهد، بیشتر شما را آشفته و مضطرب خواهد کرد. چون وقتی انسان در شرایط دشوار و استرس زا قرار می گیرد ، رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارد و یا قابل اعتماد هستند ، می تواند باعث احساس امنیت و آرامش شما شود.
– معمولاً زن و شوهری که قصد جدایی از یکدیگر را دارند بارها و به طور مکرر با یکدیگر جر و بحث کرده اند و یا بارها دعوا کرده و با یکدیگر قهر کرده اند و چون بعد از هر دعوا یا قهر و آشتی نتوانسته اند یک راه حل مناسب برای مشکل خودشان پیدا کنند، فکر می کنند که زندگی مشترک غیرممکن و بی فایده است. در صورتی که چنین افرادی باید همیشه به یاد داشته باشند که همه دعواها و قهرها لزوماً منجر به طلاق نمی شود. چه بسا ممکن است که اگر با یک فرد با تجربه و متخصص در این مورد صحبت کنید، مشکلات شما رفع شود و از درخواست طلاق پشیمان شوید.
– پای فرزندان بیگناه خود را به معرکه نکشید و آنها را مجبور نکنید که از شما دفاع کنند و به اصطلاح ، گروه بندی نکنید.
– اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

021-22354282