با سلام
دوستان اگه میشه راهنماییم کنیدبا تشکر
من دوساله ازدواج کردم الان 7ماهه خونه ی پدرم هستم و تقاضای طلاق دادم,من و شوهرم 2ماه با هم دوست بودیم خیلی همدیگرو دوست داشتیم اما بعضی مشکلات ما رو از هم دور کرد,شوهرم قدرت تصمیم گیری در مسايل زندگی رو نداره،سر کوچکترین موضوعی با مامانش مشورت می کنه،تحت تأثیر حرفای مامانش قرار می گیره،بد بینه به همه شک داره،نمیذاره تنهایی برم بیرون حتی خونه پدرم.من و اون هر دو مهندس برق هستیم،سطح فرهنگی خونواده هامون فرق میکنه،اونا خیلی رو من فشار میارن در مورد حجاب و...
البته من خودم خیلی خیلی مراعات می کنم.خلاصه بزرگترین مشکل ما خونواده ی شوهرم هستن اما شوهرم هیچ وقت قبول نمی کنه،مادرش در همه مسايل زندگیمون دخالت میکنه شوهرم هم همش طرف مامانشو می گیره،من تو این مدت به خاطر زندگیم و عشقم به همسرم هیچ وقت اعتراض نکردم،همیشه در مورد تحقیر توهیناشون سکوت کردم اما دیگه صبرم تموم شد و رفتم تقاضای طلاق دادم اما همسرم میگه من دوسش دارم و نمی خوام طلاقش بدم.از یه طرف هم مامانش نمیذاره بیاد دنبالم میگه اونقدر اذیتت میکنیم تا خسته شی از زندگی.
از یه طرف عاشق همسرم هستم از یه طرف هم میگم اگه برگردم زندگی کنم باهاش وضع از اینم بدتر میشه چون دخالت های مامانش تمومی نداره.واقعا نمیدونم چیکار کنم............