نمایش نتایج: از 1 به 24 از 24

موضوع: میخوام جدا بشم

6194
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    میخوام جدا بشم

    میخوام از همسرم جدا بشم..بااینکه دوست ندارم واز طلاق متنفرم.من یه دختر2ساله دارم.عاشق زندگیم ودخترم هستم هروقت بهش فکرمیکنم که میخوام جداشم ودخترم آسیب میبینه کلی دلم میگیره من عاشقشم چون بعد5سال خدا بهمون بچه داد.ولی دیگه صبرم تموم شده بخدا از دست همسرم خیلی دلخورو ناراحتم..هرچند وقت یکبار دعوا وقهر ولی با آشتی میکنیم وچند وقت بعد باز دوباره روز از نو ....یکی نسیت کمک کنه خیلی دلم گرفته ست
    ابوالفضل 30ساله

  2. 2 کاربران زیر از abalfazl بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم بااینکه..

    سلام
    به انجمن خوش اومدین
    درمورد خانموتون بیشتر توضیح بدین
    علت رفتاراشون چیه؟

  4. 3 کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم بااینکه..

    درود دادا ببينيد هيچ زندگي بي مشكل نيست ولي بايد قلق همو بدست بياريد وبا هم جوري كنار بيايين وزندگيتون رو حفظ كنيد طلاق اخرين وبديترين راه ممكنه هست فعلا اينو از سر بيرون كنيد وگزينه بهتري براي درست كردن زندگيتون امتحان كنيد اولين حرف من مقايسه نكيند ديگران رو با خودتون واينكه ميگيد هر از گاهي دعوا ميشه پس هميشگي نيست ودوم اينكه بچه داريد الان وميگيد خيليم دوسش داريد شما بيشتر توضيح بدين بقول دوست عزيزمون تا ببينيم مشكل چيه وبتونيم بهتر راهنمايي كينم

  6. کاربران زیر از Dr . Security بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط abalfazl نمایش پست ها
    میخوام از همسرم جدا بشم..بااینکه دوست ندارم واز طلاق متنفرم.من یه دختر2ساله دارم.عاشق زندگیم ودخترم هستم هروقت بهش فکرمیکنم که میخوام جداشم ودخترم آسیب میبینه کلی دلم میگیره من عاشقشم چون بعد5سال خدا بهمون بچه داد.ولی دیگه صبرم تموم شده بخدا از دست همسرم خیلی دلخورو ناراحتم..هرچند وقت یکبار دعوا وقهر ولی با آشتی میکنیم وچند وقت بعد باز دوباره روز از نو ....یکی نسیت کمک کنه خیلی دلم گرفته ست
    ابوالفضل 30ساله
    ازدواج امری شخصیه و طلاق امری حقوقی که نیاز داره دو طرف در موردش نظر بدن

    در مورد رفتارهمسرتون هم باید صحبت های ایشون رو شنید ... پس بهتره برای اینکه بتونید تصمیمی درست بگیرید با مشاوره روانشناس

    در این مورد مشورت کنید ... شاید همسر شما هم حرفهایی برای گفتن داشته باشه

    به هر حال یا شماها تغییراتی برای زندگی بهتر رو انجام خواهید داد یا اینکه واقعا" مسئله ناشزه بودن مطرح خواهد شد و در نهایت جدایی

    پس بهتره خوب فکر کنید و برای نجات زندگی تلاش کنید تا لااقل در پیشگاه وجدان خودتون آرامش خیال داشته باشید

  8. کاربران زیر از Bita moein بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    e.v

  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14259
    نوشته ها
    44
    تشکـر
    41
    تشکر شده 37 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    عزیزم بیشتر توضیح بده تا کمکت کنیم . منم خیلی مشکلات دارم . اینجا مطرح کردم و دوستان دارن راهنماییم می کنن . خدا همراهت باشه همیشه .

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط abalfazl نمایش پست ها
    میخوام از همسرم جدا بشم..بااینکه دوست ندارم واز طلاق متنفرم.من یه دختر2ساله دارم.عاشق زندگیم ودخترم هستم هروقت بهش فکرمیکنم که میخوام جداشم ودخترم آسیب میبینه کلی دلم میگیره من عاشقشم چون بعد5سال خدا بهمون بچه داد.ولی دیگه صبرم تموم شده بخدا از دست همسرم خیلی دلخورو ناراحتم..هرچند وقت یکبار دعوا وقهر ولی با آشتی میکنیم وچند وقت بعد باز دوباره روز از نو ....یکی نسیت کمک کنه خیلی دلم گرفته ست
    ابوالفضل 30ساله
    قهر و دعوا هست توو هر زندگی ای.اما دلیلش چی میتونه باشه؟
    خیلی کلی گفتید.اگر واقعا به خاطر این قهر ها می خواید جدا بشید کار درستی نیست.

  11. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    e.v

  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم بااینکه..

    رفتار دگانه ای داره..اگه تمام هفته رو پیش خونواده ش باشه کمه اینقدم براشون اهمیت قایل هست که هرچی بگن گوش میکنه .خیلی بهشون احترام میذاره منم همینو ازش انتظار دارم ولی باید برای من وخونواده منم همینطور باشه..خواهرخوانومم 2سال از ش کوچیکتره یه سال ونیم که ازدواج کرده توی شهرستان .هروقت که باخونواده شوهرش میاد ایجا اصن ازشون کنده نمیشه ومن خیلی ناراحت میشم هرچیزی آدابی داره واندازه ای.احترامی که برای خواهرش وشوهر خواهرش وخونواده شوهر خواهرش میذاره متاسفانه برای خواهرمن وخونواده م .................
    احساس میکنم توی بد مقایسه هایی افتاده

  13. کاربران زیر از abalfazl بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    بازم این چیزایی که گفتید دلیل قانع کننده ای برای طلاق نیست.
    این بر میگرده به هنر شما که بتونید یه جوری رابطه همسرتون رو با خونواده خودتون درست کنید.
    حالا به هر نحوی.حالا اینکه به خونواده ش وابسته ست ایرادی نداره اما باید باهاش صحبت کنید در کمال آرامش نه با دعوا که باید اعتدال رو رعایت کنه.
    البته اونم نه مستقیم .همیشه غیر مستقیم تاثیر بیشتری داره.
    زمان هایی که حرفتون خیلی میتونه تاثر بیشتری داشته باشه یکی زمانی هست که براش یه هدیه ای خریدید و یک جای دیگه که شاید اینجا جاش نباشه بگم بهتون.
    میتونید در زمان هایی که همه چیز خوبه و خوشحال هستید و در روز های خوبی دارید یه جوری نا محسوس بهش تذکر بدید.

  15. 2 کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    شاید دلیلش اینه که انتظارایی داره که شما براورده نمیکنید به خاطر همین وابسته ی خانوادش میشه
    شاید پیش شما حس امنیت نمیکنه
    شاید شما نمیتونید احساساتشو ارضا کنید
    اصلا شما شخصیت خانمتونو چقدر میشناسین؟میدونید ازچی خوشش میاد از چی بدش میاد؟میدونید نقطه ضعفاش چیان؟میدونید چی ناراحتش میکنه چی خوشحالش میکنه؟؟میدونید چه انتظارایی ازتون داره؟؟؟
    ازکجا معلوم شاید چون ازشما ناامید شده همش میره سمت خونوادش....

  17. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    من تقریبا اینکارایی رو که گفتید انجام دادم ولی متاسفانه یه مدت کوتاهی تاثیر داشته

  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    ملکه شیشه ای:شاید حرف شما درست باشه ولی
    من یکی دوسال نیست که باهمیم 9سال میشه اززمان عقدمون و6ساله خونه خودمونیم
    همه اینکاررو کردم کاملا بااخلاق هم آشناهستیم..میدونه من روی چه چیزا حساسم ومن میدونم اونو چه چیزهایی خوشحال میکنه بخدا همه کار کردم نمیگم همه چی تمام ولی در اندازه وتوان خودم انجام دادم
    مثلا یه نمونه شکه امروز دعوامون شد...ما هرسال سیزده بدر بایکی از دو خوانواده پدرمن یا پدر ایشون میریم بیرون.پارسال باخونواده اینارفتیم وخونواده من تنها رفتن امسال ازاول هم قرار بوده باخونواده من بریم بیرون.از اول عید هرجاگفته رفتیم این هفته آخرهمش بافامیل خودش وخواهرش بوده دیروز ماشینمو بردم تعمیرنتونستم بریم خونه پدرش که نهاردعوت بودیم وخواهروعموش اونجابودن همینو بهونه کرد تا امروز نریم باخونواده من بیرون حالا بااینکه دیشب که بعدیه هفته رفتیم خونه بابام اازش پرسیدن فردا میان باما بیرون گفت بله واونهاهم تدارک همه چیو برای مادیدن ولی صبح گفت نمیام خودت برو.............منم چطوری بدون زن وبچه م برم ونرفتم خونواده پدرمم نرفتن

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط abalfazl نمایش پست ها
    من تقریبا اینکارایی رو که گفتید انجام دادم ولی متاسفانه یه مدت کوتاهی تاثیر داشته
    خب ابوالفضل خان عزیز نباید کم بیارید.به کارتون انقدر ادامه بدید تا این مدت کوتاه ها انقدر زیاد بشن که خودش زیاد جلوه بده.قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
    به نظر من کوتاه نیایید.
    به نظر من زندگی ارزشش انقدر زیاد هست که بخواید به راحتی از دستش بدید.به نظر من اصلا طلاق برای شما جایگاهی نداره.
    مشکل شما با خودتون حل میشه.
    شما باید پای زندگی تون بایستید و بسازیدش.

  21. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط abalfazl نمایش پست ها
    ملکه شیشه ای:شاید حرف شما درست باشه ولی
    من یکی دوسال نیست که باهمیم 9سال میشه اززمان عقدمون و6ساله خونه خودمونیم
    همه اینکاررو کردم کاملا بااخلاق هم آشناهستیم..میدونه من روی چه چیزا حساسم ومن میدونم اونو چه چیزهایی خوشحال میکنه بخدا همه کار کردم نمیگم همه چی تمام ولی در اندازه وتوان خودم انجام دادم
    مثلا یه نمونه شکه امروز دعوامون شد...ما هرسال سیزده بدر بایکی از دو خوانواده پدرمن یا پدر ایشون میریم بیرون.پارسال باخونواده اینارفتیم وخونواده من تنها رفتن امسال ازاول هم قرار بوده باخونواده من بریم بیرون.از اول عید هرجاگفته رفتیم این هفته آخرهمش بافامیل خودش وخواهرش بوده دیروز ماشینمو بردم تعمیرنتونستم بریم خونه پدرش که نهاردعوت بودیم وخواهروعموش اونجابودن همینو بهونه کرد تا امروز نریم باخونواده من بیرون حالا بااینکه دیشب که بعدیه هفته رفتیم خونه بابام اازش پرسیدن فردا میان باما بیرون گفت بله واونهاهم تدارک همه چیو برای مادیدن ولی صبح گفت نمیام خودت برو.............منم چطوری بدون زن وبچه م برم ونرفتم خونواده پدرمم نرفتن
    مشکلش باخونوادتون چیه؟؟
    براچی نمیخاد باهاشون باشه؟؟

  23. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    هیچ مشکل خاصی نداره..وقتی دوروبرش خلوته یعنی خونه پدرش زیادرفت وآمد نیست که میاد ولی وقتی خونوادش مخصوصاخواهرش وشوهرش میان رفتارش بکل تغییرمیکنه

  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    آقای مهدی:به خدا خسته شدم یعنی مطمینمااگه بااون هم صحبت بشه همینو میگه نمی دونم حق باکدوممونه..فقط دلم برای دخترم میسوزه وگرنه یه مدت تنهاش میذاشتم بره خونه باباش تا شاید تغییرکنه

  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    خب اگه9ساله که بهش محبت میکنید و براش کم نمیذارین ولی بازم نتونستین روش تاثیربذارین ازین به بعد یکم قاطع تر باشید
    این چیزایی که گفتین شاید زیاد مهم نباشن به هر حال هرکسی خودش تصمیم میگریه وقتشو باکی بگذرونه....
    ولی الان که این مسائل انقدر ازارتون میده که حتی به فکر طلاق بیفتین بهش بگین .
    یه بار برای همیشه بهش بگین که کدوم کاراش اذیتون میکنه ازش بخاین حتما رفتاراشو تغییر بده به هیچ عنوانم جلوش ضعف نشون ندین
    شاید خودش نمیدونه که این چیزای کوچیک چقدر ناراحتتون میکنه پس اگه قاطع برخورد کنید حساب همه چی دسش میاد
    حتی موضوع طلاقم بهش بگین ازش بخاین واسه زندگیتون خودشو تغییر بده

  27. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    بنده هم نظر خانم ملکه شیشه ای رو قبول دارم برای یک بار باهاش به طور کاملا جدی حرف بزنید.
    و بگید از این رفتار هاش واقعا خسته هستید وتحملش براتون خیلی سخته.
    شاید از نظر ایشون اصن رفتارش بد نیست.
    شاید ایشون هم از خیلی از رفتار های شما خسته هستند.

    اتمام حجت به صورت جدی.

    اما این رو در نظر داشته باشید که حرفاتون بوی وصل کردن داشته باشه نه جدایی.

  29. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    من هیچی ازش نمی خوام فقط میخوام به حرف منم گوش کنه برای حرفای من ارزش قایل بشه همین

  31. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14259
    نوشته ها
    44
    تشکـر
    41
    تشکر شده 37 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط abalfazl نمایش پست ها
    من هیچی ازش نمی خوام فقط میخوام به حرف منم گوش کنه برای حرفای من ارزش قایل بشه همین
    پس مشکل همینه عزیز من . یه داستان برات می گم که خودتم حتما شنیدی : خودت ازش نتیجه گیری کن :

    یه مرد بود که سه تا زن داشت . برای تجارت رفت خارج و حسابی پول درآورد و هم برای خودش نگه می داشت و هم می فرستاد برای هر سه تا زنش . سه تا خانوم هر کدوم به طور متفاوت از این پولها استفاده می کردن :

    1 = رن اول تمام پولها رو پس انداز می کرد و به اندازه کمی برای خورد و خوراک و پوشاک از اون استفاده می کرد .
    2 = زن دوم با پولها زمین و خانه و ملک می خرید و به اندازه کمی برای خورد و خوراک و پوشاک از اون استفاده می کرد .
    3 = زن سوم از تمام پولها برای خودش استفاده می کرد به سر و وضعش می رسید به پوستش به زیباییش .

    چندین سال گذشت و مرد خودشو بازنشسته کرد و برگشت به کشورش . حالا برای خودش کسی شده بود و پول زیادی جمع کرده بود .
    رفت پیش زنه اولش دید پیر و فرتوت و بیمار شده .
    رفت پیش زنه دومش دید پیر و فرتوت و بیمار شده .
    رفت پیشه زنه سومش دید بسیار جوان و زیبا و سرحال و خوش لباس و ....

    مرد پیش خودش گفت من که همه چی دارم الان فقط به یه زنه جوان و زیبا نیاز دارم که نیازهای منو برآورده کنه . پس پیش همین زنه سوم می مونم برای همیشه .
    ==
    حالا عزیزم شما خودت نتیجه گیری کن .
    وقتی خودت چیزی از کسی نخوای مسلما هیچ کس هم کاری برای شما نمی کنه .

  32. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    الان این داستان دقیقا برای کی بود؟؟؟برا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چطوری به خودم ربطش بدم آخه
    کجای زندگی من مث این آقاست؟؟؟
    هی وای من

  33. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط abalfazl نمایش پست ها
    الان این داستان دقیقا برای کی بود؟؟؟برا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چطوری به خودم ربطش بدم آخه
    کجای زندگی من مث این آقاست؟؟؟
    هی وای من
    شما3تازن ندارین؟؟؟؟مطمئنی؟؟
    ولی من یه چیزایی ازچشماتون میخونما
    هعی خدا عجب زمونه ای شده


  34. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14259
    نوشته ها
    44
    تشکـر
    41
    تشکر شده 37 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط abalfazl نمایش پست ها
    الان این داستان دقیقا برای کی بود؟؟؟برا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چطوری به خودم ربطش بدم آخه
    کجای زندگی من مث این آقاست؟؟؟
    هی وای من
    بله این داستان برای شما بود . مگه باید همه اتفاقات دقیقا شبیه شما باشه تا ازش درس بگیرید ؟
    درسی که میشه از این داستان گرفت اینه که : همیشه و در همه حال به خودت اهمیت بده ( البته من منظورم این نیست به دیگران اهمیت ندی ) منظور اینه که خودت رو فدای دیگران نکنی . وقتی برای خودت اهمیت قایل بشی دیگران ناخودآگاه برای شما اهمیت قایل می شن .
    وقتی شما می گی من هیچی ازش نمی خوام فقط میخوام به حرف منم گوش کنه برای حرفای من ارزش قایل بشه همین
    شما باید چیزهای بیشتری ازش بخوای تا ایشون همین چیزهای بالا رو برای شما اجام بده .
    مثه خریدار و فروشنده می مونه وقتی می ری واسه خرید یه فروشنده هست که می گه جنس من مقطوعه شما یا ازش چیزی نمی خری یا با اکراه می خری و دیگه هم طرف خودشو مغازش نمی ری . ولی یه فروشنده هست که تخفیف میده شما هم با خوشحالی ازش خرید می کنی و مبلغ رو با کمال میل و دل خوش پرداخت می کنی . و میشه یکی از جاهایی که همیشه برای خرید اونجا میری .
    عزیزم نمیدونم واضح گفتم یا نه ؟

  35. کاربران زیر از tandiss بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    یه کم حالا بهتر شد...ممنونم

  37. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14271
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : میخوام جدا بشم

    عجب زمونه ی شده هاازکجا چشمای منو دیدی شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ولی در کل از دیروز که اینجا اومدم یکم حالم بهتر شده

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد