نمایش نتایج: از 1 به 40 از 40

موضوع: امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

4141
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    من میخوام همه ی مشکلاتم رو اینجا بنویسم و میدونم طولانی می شه اما میخوام ببینم میشه با همسرم زندگی کنم و راهکاری هست؟ یا باید جدا بشیم؟ من دلم نمی خواد جدا بشیم و دوست دارم با همسرم زندگی کنم ولی الان شرایط خیلی بده.
    من و همسرم با هم قبل از ازدواج چند سال چت می کردیم و دورادور همدیگر رو میشناختیم ولی همدیگه رو ندیده بودیم. به خاطر مجازی بودن فکر می کردم حرف همدیگه رو درک نمیکردیم اما دعوا زیاد می کردیم. توی دعواها زیاد از هم جدا می شدیم و می تونم بگم همش من التماس می کردم آشتی کنیم. چون دوستش داشتم. اونم می گفت دوستم داره و از آینده های خیلی خوشگل برام می گفت. باید بگم اون واقعا پسر خوبی هست. من میدونستم پسر خوبیه. اون دو سال برای تحصیل خارج از کشور اومد. ما با هم چت می کردیم و اس ام اس می دادیم و تلفنی صحبت می کردیم. یه روز بهش اس ام اس دادم گفت توی راه فرودگاه هست و کارش درست شده و به من نگفته بود و همش میگفت کارش درست نمیشه . اون روز دنیا برام خراب شد. باهاش قهر کردم. وقتی رسید باهاش توی چت دعوا کردم اونم گفت یه دختری ازش خواسته در مشروب رو براش باز کنه الان میره پیش اون. بعد دو روز دیگه با من چت نکرد. تصور اینکه من چقدر داغون شدم هم بده. من باز بودم و دعوا میکردیم و التماس می کردم و این چرخه ادامه داشت. من برام خواستگار زیاد می اومد من به سختی ردشون می کردم همیشه برای رد کردنشون جنگ اعصاب داشتم. بعد از دوسال که رفته بود خارج اومد خواستگاری و ازدواج کردیم و حدود یک سال هست باهاش هستم. قبل از عقد بهش گفته بودم توی چت که فکر کنم ما از نظر عقایدی به هم نمیخوریم ما خانوادمون مذهبیه خیلی و ... بعد ازش پرسیدم نماز می خونه و تا حالا انگشتش حتی به دختری خورده؟ گفت نه ما هم مثل شماییم و نماز می خونم و تا حالا انگشتم حتی به کسی نخورده. روز بعد از عقد من رفتم خونه ی برادرشون زن داداششون تی شرت و شلوار پوشیده بودن با یه شال. من نمیخوام کسی رو قضاوت کنم ولی من احساس کردم من اونجا بهشون نمیخورم. من دوستش داشتم و دوستم داشت ولی. وقتی رفتم خونه ی خودشون با یکی از دیگه زن داداش هاش که کلا اصلا هیچ حجابی نداره دست داد و هیچکسی هیچی نگفت. من دلم خیلی شکست. از روزی که اومدیم اینجا همش جنگ اعصاب داشتیم و من میگفتم تو چرا با دخترا می خندی ؟ چرا باهاشون دوستی ؟‌چرا باهاشون راحتی ؟ من رو یه احمق فرض می کرد و دعوام می کرد. کلا هر وقت من اعتراضی میکردم کاری می کرد که به غلط کردن و ببخشید گفتن بیفتم. دعوام میکرد که متوهم هستم. بعد مثلا هفته اول دلم می خواست بریم کوه بهش گفتم بریم کوه؟ گفت باشه پس بزار زنگ بزنم دوستم ببینم الان خوبه؟ من تعجب کردم زنگ زد با دوستش قرار گذاشت سه تایی بریم. من دلم خیلی غصه خورد من میخواستم با شوهرم دوتایی بریم کوه. اون پسره دوستش از کوهپایه تا قله ی کوه یه قطار اسم دختر اورد و سراغشون رو از شوهر من گرفت. شوهر من میگفت من نصفشون رو نمیشناسم و بقیشون رو اسمشون رو شنیدم و توی همونجایی که ما زندگی می کنیم هستن. می خواست برام دوچرخه از دختری بخره که بعدها فهمیدم کارت پستال روز تولدشو که یه دختری بهش داده همون بوده. هفته اول منو برد جایی که یه دختری اومد با شوهرم مثل دو دوست صمیمی شوخی کرد و شوهرم گفت برم باهاش دوست بشم دختر با شخصیته و بعدها فهمیدم این دختر هم مشروب می خوره هم جلوی همه ی ماها رقصید توی یه برنامه. و شوهرم تاکید داشت من خیلی توجه کردم و دیدم مشروب نمیخوره!‌ و من خودم نشونش دادم. و دو هفته هست که فهمیدم قبل از اومدن به اینجا به دختره ایمیل زده و ... یه بار یه خانم میانسال از برگزار کنندگان جایی که شوهرم میخواست سخنرانی کنه اومد و بازوی شوهرم رو چند بار نوازش کرد و شوهرم هیچ کاری نکرد بغضم داشت خفه ام میکرد و من نمیتونستم هیچ کاری بکنم و بعدش گفتم چرا دستتو نکشیدی؟ گفت کشیدم!!! گفتم چرا بهش چیزی نگفتی؟‌گفت میگم و بعدش رفت گفت. دیر نگفت؟؟؟‌ یه بار توی محل کارش بودم از گرسنگی داشتم می مردم و نمیتونستم از اتاقش برم بیرون چون عصر بود از توی کشو اومدم ببینم توی جعبه ی گزش گز هست یا نه دقیقا زیر اون یه عکسی دیدم از همسرم با یه خانم دیگه که گفت زن دوستشه. یه بارقبل ازدواج به عنوان کادو تولد برام کلی عکس فرستاده بود (‌ما دور بودیم اینجوری دوتامون به هم کادو می دادیم متن عکس اهنگ) بعد من دیدم عکس یه دختری توی عکسشه گفت زن دوستش بوده که رفته بودن دوچرخه سواری خواسته این عکس بگیره. بعد دو هفته پیش توی فیس بوک عکس یه مراسم رو دیدم که روز ورزش بود و همسرم پاشو به پای دختری بسته بود و دستاشون رو دور کمر هم گذاشته بودن و باید یه مسیری رو بالا و پایین می پریدن و چند عکس بعد لباس دختره هم نگه داشته بود. بازهم هست. من نمیتونم اینا رو هضم کنم ولی سعی میکردم هضم کنم. اینا برای زمانی بود که با من ازدواج نکرده بود ولی من فکر می کردم متعهدیم به هم و قرار بود با هم ازدواج کنیم!‌الان گفته قبلا ادم بدی بوده ولی به خاطر من خوب شده ولی من حس خوبی ندارم چون تصور اینکه همسرم استخر مختلط رفته یا اون اس ام اسی که از دختری خواسته باهاش بره بازی یا اینکه همش رد یه دختر توی زندگیمون هست داره آزارم می ده.
    ما دیشب دعوامون شد و همدیگه رو زدیم
    من بهش التماس کردم طلاقم نده چون برای بار سوم منو تهدید کرد ازم جدا می شه و میخواد طلاقم بده
    بهش گفتم بشو ادم قبلی و هر کاری دوس داری بکن و من اعتراضی نمیکنم
    اما دروغ چرا؟ دارم اذیت میشم
    فقط دوستش دارم
    امروز کلا حالت طلبکاری داره و میگه گذشت دیگه نداره!‌و منو نمیبخشه و دوستم نداره مثل قبل. که با توجه به دیروز میتونم بگم اصلا الان دوستم نداره
    من چکار کنم زندگیمون خوب بشه؟ باید جدا بشم؟ تصورش هم دردم میده میخوام خودمو بکشم وقتی فکر میکنم باید جدا بشیم
    ولی نمیدونم میشه چطور زندگی کرد؟
    دیگه نممیخواد اون تلاشی کنه برای زندگی امروز گفت. من چکار می تونم بکنم؟؟؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    ...................
    ویرایش توسط yekdokhtar : 02-16-2017 در ساعت 08:32 AM

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    زندگی شما وارد مرحله بدی شده و حرمت و احترام بینتون از بین رفته

    در این مواقع بهتره از وساطت بزرگان فامیل استفاده کنید تا بتونید ریشه این سردی رو پیدا کنید و خودتون مشاوره کنید ...

    متاسفانه ما ایرانی ها برعکس همین خارجیا که معتقدیم به اصول خانواده پایبند نیستن نمیتونیم فرقی بین قبل از ازدواج و بعد از ازدواج قایل بشیم


    نتایج پژوهش‌ها نشان داده است مردان بیش از زنان تنوع‌طلب و به برقراری رابطه جنسی گرایش دارند و مهم‌ترین عامل در گرایش آنان هیجانات جنسی خاموش نشده است.

    موارد دیگر کمبودهای روانی، ناتوانی در حل تعارضات زناشویی، ماجراجویی، کنجکاوی در رسیدن به نادیده‌ها و ناشناخته‌ها، میل به تجربه رابطه با افراد متعدد و انحرافات جنسی عنوان شده است.


    برخی افراد پس از مدتی که از زندگی مشترکشان می‌گذرد با این‌که از همسرشان رضایت دارند، احساس می‌کنند برای زنده و با طراوت ماندن میل جنسی یا عواطفشان به روابط و جذابیت‌های جدیدتر نیاز دارند و

    لذت از روابط جنسی در بسیاری از مردان ازجمله لذات قوی است که اگر بخوبی تامین نشود، ممکن است فرد را به سمت تنوع‌طلبی سوق دهد.


    برخی مردان حاضر نیستند تا آخر عمر نیاز جنسی خود را سرکوب کنند و اغلب از اعتراض کردن، بیان نیاز جنسی خویش و راهکارهای عملی درمان پرهیز می‌کنند

    و در نتیجه زمانی که زمینه مناسبی فراهم شود نیاز مخفی و سرکوب شده خود را با ایجاد رابطه نامشروع جبران می‌کنند.

    متاسفانه تنوع‌طلبی برای مردان جامعه کنونی و در این زمانه که دسترسی به برنامه‌های محرک و پوشش‌های نامناسب وجود دارد، بیشتر از گذشته است.

    تعداد مردانی که با وجود داشتن همسر اول تن به ازدواج دوم می‌دهند یا با دختران و زنان مجرد و متاهل وارد رابطه می‌شوند،

    کم نیستند و اغلب آنها نداشتن رابطه جنسی لذتبخش و رضایتمند را دلیل قانع‌کننده‌ای برای این کارشان می‌دانند.


    حال اگر نارضایتی از طرف زن باشد معمولا به دلایل شرعی و قانونی، زن نمی‌تواند زوج دیگری برای خود انتخاب کند و در نتیجه فحشا یا پافشاری در گرفتن حق طلاق رخ خواهد داد که ذکر پیامدهای منفی آن در این نوشتار نمی‌گنجد.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    زندگی شما وارد مرحله بدی شده و حرمت و احترام بینتون از بین رفته

    در این مواقع بهتره از وساطت بزرگان فامیل استفاده کنید تا بتونید ریشه این سردی رو پیدا کنید و خودتون مشاوره کنید ...

    متاسفانه ما ایرانی ها برعکس همین خارجیا که معتقدیم به اصول خانواده پایبند نیستن نمیتونیم فرقی بین قبل از ازدواج و بعد از ازدواج قایل بشیم


    نتایج پژوهش‌ها نشان داده است مردان بیش از زنان تنوع‌طلب و به برقراری رابطه جنسی گرایش دارند و مهم‌ترین عامل در گرایش آنان هیجانات جنسی خاموش نشده است.

    موارد دیگر کمبودهای روانی، ناتوانی در حل تعارضات زناشویی، ماجراجویی، کنجکاوی در رسیدن به نادیده‌ها و ناشناخته‌ها، میل به تجربه رابطه با افراد متعدد و انحرافات جنسی عنوان شده است.


    برخی افراد پس از مدتی که از زندگی مشترکشان می‌گذرد با این‌که از همسرشان رضایت دارند، احساس می‌کنند برای زنده و با طراوت ماندن میل جنسی یا عواطفشان به روابط و جذابیت‌های جدیدتر نیاز دارند و

    لذت از روابط جنسی در بسیاری از مردان ازجمله لذات قوی است که اگر بخوبی تامین نشود، ممکن است فرد را به سمت تنوع‌طلبی سوق دهد.


    برخی مردان حاضر نیستند تا آخر عمر نیاز جنسی خود را سرکوب کنند و اغلب از اعتراض کردن، بیان نیاز جنسی خویش و راهکارهای عملی درمان پرهیز می‌کنند

    و در نتیجه زمانی که زمینه مناسبی فراهم شود نیاز مخفی و سرکوب شده خود را با ایجاد رابطه نامشروع جبران می‌کنند.

    متاسفانه تنوع‌طلبی برای مردان جامعه کنونی و در این زمانه که دسترسی به برنامه‌های محرک و پوشش‌های نامناسب وجود دارد، بیشتر از گذشته است.

    تعداد مردانی که با وجود داشتن همسر اول تن به ازدواج دوم می‌دهند یا با دختران و زنان مجرد و متاهل وارد رابطه می‌شوند،

    کم نیستند و اغلب آنها نداشتن رابطه جنسی لذتبخش و رضایتمند را دلیل قانع‌کننده‌ای برای این کارشان می‌دانند.


    حال اگر نارضایتی از طرف زن باشد معمولا به دلایل شرعی و قانونی، زن نمی‌تواند زوج دیگری برای خود انتخاب کند و در نتیجه فحشا یا پافشاری در گرفتن حق طلاق رخ خواهد داد که ذکر پیامدهای منفی آن در این نوشتار نمی‌گنجد.
    من نمیتونم با بزرگان فامیل در ارتباط بزارم چون دلم نمیخواد زندگی ام خراب شود چون من میخوام تلاشم رو بکنم همسرم خوشبخت بشه و نمیخوام بیان کنم خودم چقدر شکننده و داغونم الان!‌من واقعا همسرم رو دوست دارم و برایم مهمه که غصه اش و خستگی اش از زندگی رو نبینم
    در ضمن باید بگم همسرم با کسی رابطه جنسی نداشته و جواب شما یکم نمیخوره به این مطلب من فکر می کنم شاید چون من ذهنم خیلی آشفته هست بدجوری نوشتم که انگار همسرم خیانت جنسی کرده است.
    من درست منظور شما رو متوجه نشدم منظورتون اینه که من نباید ناراحت باشم که همسرم اون روابط ( غیر جنسی - دوستانه - تماس و برخورد ) رو با دیگران زمانی که صیغه عقد جاری نشده بود داشته و با این حال که ما قرار ازدواج داشتیم؟
    چکار باید بکنم که همسرم دلش اونجوری که شما گفتین نشه؟ من باید چطور خوب باشم؟< خودم یه سری کارها میخوام بکنم می خوام خوشبختش کنم
    البته خودش گفته دیگه شوهره بده و با من بدرفتاری می کنه
    جدا از غصه های خودم قبول دارم منم اذیتش کردم
    نمیخوام عوض بشه ولی دلم میخواد روزی نباشه بگه میخوام مثل تو باشم پس بد هستم

    من نمیخوام طلاق بگیرم چون دوستش دارم اما اگه الان خیانت ببینم میرم بدون لحظه ای درنگ
    ولی خب میشه بگین چکارکنم اگه مردها اینقدر تنوع طلب هستن جطوری میشه کاری کرد که دختر دیگه به چشمشون نیاد؟ من واقعا اعتماد به نفسم یکم پایین بوده و الان در حد زیر خط فقره شما نمیدونین دخترای اینجا هم خوشگلن هم از هر نظر از من سر تر هستن از هر نظرررررر ولی شوهرم الان نه ولی قبلنا میگفت تارموی گندیده منو باهاشون عوض نمیکنه ولی الان یکم اوضاع فرق کرده من نمیخوام این غصه هامو باهاش درمیون بزارم من چکار کنم ؟ میشه بگین؟ من یکم گیج شدم اینجا خارج از کشور من مشاور از کجا گیر بیارم از صبح هر جا بگین پیام گذاشتم یه جا بود حتی مشاوره برای بهزیستی!!!‌ اصلا کلا قاطی کردم کمک کنین

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31648
    نوشته ها
    436
    تشکـر
    92
    تشکر شده 186 بار در 148 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    من نمیتونم با بزرگان فامیل در ارتباط بزارم چون دلم نمیخواد زندگی ام خراب شود چون من میخوام تلاشم رو بکنم همسرم خوشبخت بشه و نمیخوام بیان کنم خودم چقدر شکننده و داغونم الان!‌من واقعا همسرم رو دوست دارم و برایم مهمه که غصه اش و خستگی اش از زندگی رو نبینم
    در ضمن باید بگم همسرم با کسی رابطه جنسی نداشته و جواب شما یکم نمیخوره به این مطلب من فکر می کنم شاید چون من ذهنم خیلی آشفته هست بدجوری نوشتم که انگار همسرم خیانت جنسی کرده است.
    من درست منظور شما رو متوجه نشدم منظورتون اینه که من نباید ناراحت باشم که همسرم اون روابط ( غیر جنسی - دوستانه - تماس و برخورد ) رو با دیگران زمانی که صیغه عقد جاری نشده بود داشته و با این حال که ما قرار ازدواج داشتیم؟
    چکار باید بکنم که همسرم دلش اونجوری که شما گفتین نشه؟ من باید چطور خوب باشم؟< خودم یه سری کارها میخوام بکنم می خوام خوشبختش کنم
    البته خودش گفته دیگه شوهره بده و با من بدرفتاری می کنه
    جدا از غصه های خودم قبول دارم منم اذیتش کردم
    نمیخوام عوض بشه ولی دلم میخواد روزی نباشه بگه میخوام مثل تو باشم پس بد هستم

    من نمیخوام طلاق بگیرم چون دوستش دارم اما اگه الان خیانت ببینم میرم بدون لحظه ای درنگ
    ولی خب میشه بگین چکارکنم اگه مردها اینقدر تنوع طلب هستن جطوری میشه کاری کرد که دختر دیگه به چشمشون نیاد؟ من واقعا اعتماد به نفسم یکم پایین بوده و الان در حد زیر خط فقره شما نمیدونین دخترای اینجا هم خوشگلن هم از هر نظر از من سر تر هستن از هر نظرررررر ولی شوهرم الان نه ولی قبلنا میگفت تارموی گندیده منو باهاشون عوض نمیکنه ولی الان یکم اوضاع فرق کرده من نمیخوام این غصه هامو باهاش درمیون بزارم من چکار کنم ؟ میشه بگین؟ من یکم گیج شدم اینجا خارج از کشور من مشاور از کجا گیر بیارم از صبح هر جا بگین پیام گذاشتم یه جا بود حتی مشاوره برای بهزیستی!!!‌ اصلا کلا قاطی کردم کمک کنین
    سلام. به نظر من مشکل اصلی شما در حال حاضر اعتماد به نفستونه، شاید این موضوع رو با همسرتون درمیان نداشته باشید ولی اعتماد به نفس پایین توی همه رفتارها و زندگی تاثیرشو میذاره، روی اعتماد به نفستون کار کنید، روی داشته هاتون متمرکز بشید ، همین که گفتید فوق لیسانس دارید یعنی از هوش بالایی برخوردارید و... این روابطی هم که گفتید شوهرتون قبل ازدواج با شما داشتن، اگه اونا رو میخواستن قطعا شما الان همسرشون نبودید، اینکه حس میکنید اونا از شما سرن این حس شماست، اعتماد به نفستون رو بالا ببرید تا اونا رو برتر حس نکنید، در حال حاضر، تمرکزتون رو بذارید روی مسایل زندگی خودتون ، از طرز پوشیدن و غذاپختن و... اینجوری حساسیت هاتون هم کمتر میشه و در مورد حرفای همسرتون، من حس میکنم حرفاشون از سر لجبازی و عصبانیت بوده،چون رابطه شما رابطه یک روزه نبوده که یدفعه نظرشون عوض بشه...
    موفق باشید

  7. 2 کاربران زیر از توسکا2016 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط توسکا2016 نمایش پست ها
    سلام. به نظر من مشکل اصلی شما در حال حاضر اعتماد به نفستونه، شاید این موضوع رو با همسرتون درمیان نداشته باشید ولی اعتماد به نفس پایین توی همه رفتارها و زندگی تاثیرشو میذاره، روی اعتماد به نفستون کار کنید، روی داشته هاتون متمرکز بشید ، همین که گفتید فوق لیسانس دارید یعنی از هوش بالایی برخوردارید و... این روابطی هم که گفتید شوهرتون قبل ازدواج با شما داشتن، اگه اونا رو میخواستن قطعا شما الان همسرشون نبودید، اینکه حس میکنید اونا از شما سرن این حس شماست، اعتماد به نفستون رو بالا ببرید تا اونا رو برتر حس نکنید، در حال حاضر، تمرکزتون رو بذارید روی مسایل زندگی خودتون ، از طرز پوشیدن و غذاپختن و... اینجوری حساسیت هاتون هم کمتر میشه و در مورد حرفای همسرتون، من حس میکنم حرفاشون از سر لجبازی و عصبانیت بوده،چون رابطه شما رابطه یک روزه نبوده که یدفعه نظرشون عوض بشه...
    موفق باشید
    من اعتماد به نفس بالایی داشتم تا سال اول لیسانس بعدش کلا اعتماد به نفسم کم کم - کم شد و الان دقیقا به مرزی رسیدم که حس می کنم اصلا اعتماد به نفسی برام نمونده
    ولی خب الان طوری شده که یکی میاد حتی با خنده به شوهرم سلام میده و اون هم هر چقدر بخاد رعایت کنه دستشو میاره بالا و با لبخند میگه سلام من قاطی می کنم!‌ چون حس میکنم اون از من بهتره شوهرم منو دیگه نمیخواد حس من مهم نیست و الان هم دیگه میگم شوهرم گفته قبلا براش مهم نبوده به کسی بخوره یا نه پس قبلا دست می داده و ..... اینا کلا یه دفعه بهم هجوم میاره
    الان هم این حس ها رو دارم اما با خودم عهد کردم که دیگه به شوهرم هیچی نگم راجع به هر چی که توی حسم میاد و سعی کنم فقط خوشبختش کنم چون واقعا دوستش دارم
    ولی بهش گفتم اگه بهم خیانت کنه از پیشش میرم
    البته اونم قرار هس منو دعوا کنه و ادم بدی باشه چون می گه من دلش رو شکستم
    من دلش رو شکستم و پشیمونم و میخوام دختر خوبی باشم و خوشبختش کنم
    ولی اونم دلم رو شکسته که التیام پیدا نکرده ولی خب دیگه بهش هیچی نمیگم میزارم زخمم کهنه شه ولی سرباز نمیکنه دیگه
    من شوهرمو با عشق انتخاب کردم
    اون دوست داشتن منو باور نداره ولی

  9. بالا | پست 7


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    عزیز من وقتی خودتو از همه پایین تر میدونی٬

    وقتی سر هر بحثی حتی اگه شوهرت مقصر باشه خودتو خار و ذلیل میکنی و به دست و پاش میفتی٬

    وقتی خودت خودتو دوس نداری٬ خودتو قبول نداری٬ چطور انتظار داری یک نفر دیگه قبولت کنه و دوستت داشته باشه!!؟

    اگه احترام و توجه میخوای اول این خودتی که باید به خودت توجه کنی و احترام بزاری!

    انتظار داری واسه شوهرت ملکه باشی در حالی که خودت ملکه بودنتو باور نداری و حتی از خیلیا پایینتر میدونی!

    بعدشم شما الان توی یک کشور ذیگه با یه فرهنگ دیگه دارین زندگی و کار میکنین٬

    شما که نمیتونی با مردم اونجا بجنگی و بگی که با شوهرت چطور رفتار کنن٬

    شوهرتم که نمیتونه هر روز اعصابشو به خاطر رفتارای دیگران به هم بریزه و باهاشون بحث کنه که اینکارو نکنین خانومم نا احت میشه٬

    درسته خیلی چیزا رو میشه رعایت کرد اما یه چیزایی رو دیگه نمیشه کاریش کرد واقعا!

    حالا شما یکسره بخوای به جون شوهرت غر بزنی که این چرا اینجوری کرد و تو چرا اینجوری برخورد نکردی که نمیشه!

    این یک قانونه٬ مردا از زنهای ضعیف و غرغرو که همش فک میکنن دیگران ازشون بهترن و یکسره غر میزنن فراری ان!

    شما هم اگه واقعا میخوای شوهرت دوستت داشته باشه دیگه این رفتارا رو انجام نده و تمرکز کن روی تواناییهات تا واسه شوهرت بهترین باشی!

    پیشنهاد میکنم تاپیک چطوری شوهر بداخلاقمو عاشق خودم کردم رو بخونی!

  10. 2 کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7488
    نوشته ها
    381
    تشکـر
    942
    تشکر شده 1,135 بار در 596 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    سلام ممنون بابت اینکه دعوتم کردید.

    دوست عزیز، من فکر میکنم شما و همسرتون باید حضوری به مشاورین و روانشناسای محترم مراجعه کنید. با اینترنت و دوتا پست گذاشتن نمیشه همه مشکلات رو حل کرد.

    موفق باشید

  12. کاربران زیر از رنگو بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31648
    نوشته ها
    436
    تشکـر
    92
    تشکر شده 186 بار در 148 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    من اعتماد به نفس بالایی داشتم تا سال اول لیسانس بعدش کلا اعتماد به نفسم کم کم - کم شد و الان دقیقا به مرزی رسیدم که حس می کنم اصلا اعتماد به نفسی برام نمونده
    ولی خب الان طوری شده که یکی میاد حتی با خنده به شوهرم سلام میده و اون هم هر چقدر بخاد رعایت کنه دستشو میاره بالا و با لبخند میگه سلام من قاطی می کنم!‌ چون حس میکنم اون از من بهتره شوهرم منو دیگه نمیخواد حس من مهم نیست و الان هم دیگه میگم شوهرم گفته قبلا براش مهم نبوده به کسی بخوره یا نه پس قبلا دست می داده و ..... اینا کلا یه دفعه بهم هجوم میاره
    الان هم این حس ها رو دارم اما با خودم عهد کردم که دیگه به شوهرم هیچی نگم راجع به هر چی که توی حسم میاد و سعی کنم فقط خوشبختش کنم چون واقعا دوستش دارم
    ولی بهش گفتم اگه بهم خیانت کنه از پیشش میرم
    البته اونم قرار هس منو دعوا کنه و ادم بدی باشه چون می گه من دلش رو شکستم
    من دلش رو شکستم و پشیمونم و میخوام دختر خوبی باشم و خوشبختش کنم
    ولی اونم دلم رو شکسته که التیام پیدا نکرده ولی خب دیگه بهش هیچی نمیگم میزارم زخمم کهنه شه ولی سرباز نمیکنه دیگه
    من شوهرمو با عشق انتخاب کردم
    اون دوست داشتن منو باور نداره ولی
    ببین عزیز من بیشتر رفتارهاتونو ناشی از اعتماد به نفس پایینتون میدونم، تلاش کنین اعتماد به نفستون رو بالا ببرید، شما یک انسان منحصر به فریدید، هرکسی توانایی ها و استعدادهای خودشو داره، به هیچ وجه خودتونو با بقیه مقایسه نکنید، مخصوصا با دخترای همکارشوهرتون و...
    این موضوع به شدت به اعتماد به نفس ضربه میزنه،همین باعث میشه که به روابط معمولی شوهرتون حساس بشید، اینو بدونید که توی اون روابط، شوهرتون یک طرف قضیه ست، شما نمیتونید رفتارهای همه رو کنترل کنید ، پس سعی کنید با این موضوع کنار بیاید و برای اینکه اون دخترا به چشم همسرتون نیایند روابطتون با شوهرتون رو قوی تر کنید و بهش اعتماد داشته باشید...
    اگر با همسرتون مشکلی دارید بدون نیش و کنایه و دعوا در زمانی که فکر میکنید مساعده با ایشون صحبت کنید، اینکه بذارید کهنه بشه، در درجه اول به خودتون آسیب میزنه و دچار مشکل میشید... با کارهاتون دوس داشتنتونو اثبات کنید، با اعتماد داشتنتون و...

  14. کاربران زیر از توسکا2016 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    سلام
    مردا برای خانم هایی ک خودشون را کوچیک میکنن و راحت بدستشون میارن ارزش قایل نیستن و وقتی اینطور راحت خودتون را کوچیک میکنید از چشم شون میفتید
    متاسفم اما گلم خودت ارزش خودت را پایین اوردی
    دنیای مجازی دنیای دروغ و کلک هست.

    یا علی مدد

  16. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    عزیز من وقتی خودتو از همه پایین تر میدونی٬

    وقتی سر هر بحثی حتی اگه شوهرت مقصر باشه خودتو خار و ذلیل میکنی و به دست و پاش میفتی٬

    وقتی خودت خودتو دوس نداری٬ خودتو قبول نداری٬ چطور انتظار داری یک نفر دیگه قبولت کنه و دوستت داشته باشه!!؟

    اگه احترام و توجه میخوای اول این خودتی که باید به خودت توجه کنی و احترام بزاری!

    انتظار داری واسه شوهرت ملکه باشی در حالی که خودت ملکه بودنتو باور نداری و حتی از خیلیا پایینتر میدونی!

    بعدشم شما الان توی یک کشور ذیگه با یه فرهنگ دیگه دارین زندگی و کار میکنین٬

    شما که نمیتونی با مردم اونجا بجنگی و بگی که با شوهرت چطور رفتار کنن٬

    شوهرتم که نمیتونه هر روز اعصابشو به خاطر رفتارای دیگران به هم بریزه و باهاشون بحث کنه که اینکارو نکنین خانومم نا احت میشه٬

    درسته خیلی چیزا رو میشه رعایت کرد اما یه چیزایی رو دیگه نمیشه کاریش کرد واقعا!

    حالا شما یکسره بخوای به جون شوهرت غر بزنی که این چرا اینجوری کرد و تو چرا اینجوری برخورد نکردی که نمیشه!

    این یک قانونه٬ مردا از زنهای ضعیف و غرغرو که همش فک میکنن دیگران ازشون بهترن و یکسره غر میزنن فراری ان!

    شما هم اگه واقعا میخوای شوهرت دوستت داشته باشه دیگه این رفتارا رو انجام نده و تمرکز کن روی تواناییهات تا واسه شوهرت بهترین باشی!

    پیشنهاد میکنم تاپیک چطوری شوهر بداخلاقمو عاشق خودم کردم رو بخونی!
    راست میگین من باید اعتماد به نفسم رو بالا ببرم این که گفتین چطور میتونم بخام شوهرم من رو ملکه تصور کنه در صورتی که خودم این باور رو ندارم برام خیلی جالب بود و دقیقا درست میگین
    اما خب من چطور اعتماد به نفسم رو ببرم بالا
    من زبانم خیلی بده و نمیتونم یاد بگیرم تنهایی
    الان به مرحله ای رسیدم باید هی تمرین کنم و باهاشون حرف بزنم ولی همش میترسم و حس خجالت و سرخوردگی دارم!‌
    بعد مثلا یه دختره که توی عکسا با شوهرم بود امروز توی راه برگشت دیدیم و سلام کرد و هیچکدوم نایستادیم ولی من میدونم شوهرم کار بدی نکرده الان شوهرم جواب سلام و احوالپرسی رو توی همون مسیرمون داد من فقط تونستم لبخند بزنم به روی دختره که از دور دست ت************ داد من داشتم میترکیدم من داشتم منفجر میشدم چکااااااااار کنم؟ شوهرم مقصر نبود امروز و کار بدی نکرده بود من قبلا ازش خواستم کاری کنه این دختره رو دیگه نبینم اما اون باید چکار میکرد؟؟؟؟ من میدونم امروز کار بدی نکرد برای همین به شوهرم هیچی نگفتم ولی پشت لبم سوخت از بس محکم گازش گرفتم گریه نکنم و بخندم منظورمو متوجه میشین؟ منم دارم درد میکشم چکار کنم چطور با این حس ها مقابله کنم میشه بگین لطفا؟
    من تاپیکی که گفتین از کجا پیدا کنم؟

  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رنگو نمایش پست ها
    سلام ممنون بابت اینکه دعوتم کردید.

    دوست عزیز، من فکر میکنم شما و همسرتون باید حضوری به مشاورین و روانشناسای محترم مراجعه کنید. با اینترنت و دوتا پست گذاشتن نمیشه همه مشکلات رو حل کرد.

    موفق باشید
    شوهرم گفت بریم مشاوره اینجا اما من میخوام مشاورم فارسی حرف بزنه
    من زبانم خوب نیست خیلی دردمو نمیتونم بگم

  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط توسکا2016 نمایش پست ها
    ببین عزیز من بیشتر رفتارهاتونو ناشی از اعتماد به نفس پایینتون میدونم، تلاش کنین اعتماد به نفستون رو بالا ببرید، شما یک انسان منحصر به فریدید، هرکسی توانایی ها و استعدادهای خودشو داره، به هیچ وجه خودتونو با بقیه مقایسه نکنید، مخصوصا با دخترای همکارشوهرتون و...
    این موضوع به شدت به اعتماد به نفس ضربه میزنه،همین باعث میشه که به روابط معمولی شوهرتون حساس بشید، اینو بدونید که توی اون روابط، شوهرتون یک طرف قضیه ست، شما نمیتونید رفتارهای همه رو کنترل کنید ، پس سعی کنید با این موضوع کنار بیاید و برای اینکه اون دخترا به چشم همسرتون نیایند روابطتون با شوهرتون رو قوی تر کنید و بهش اعتماد داشته باشید...
    اگر با همسرتون مشکلی دارید بدون نیش و کنایه و دعوا در زمانی که فکر میکنید مساعده با ایشون صحبت کنید، اینکه بذارید کهنه بشه، در درجه اول به خودتون آسیب میزنه و دچار مشکل میشید... با کارهاتون دوس داشتنتونو اثبات کنید، با اعتماد داشتنتون و...
    من بهش اعتماد دارم
    راست می گم باورکردنی نیست چون گاهی برعکس اعتماد رو نشون میدم
    من الان ضربه بدی خوردم یهو قاطی میکنم که میخوام خودمو کنترل کنم امروز شاید زیاد موفق نبودم ولی بهتر از دیروز بود وقتی اون دختره رو دیدم ولی فردا موفق ترم
    من دلم میخواد با شوهرم در میون بزارم چون تنها کسیه که میتونم حرفای دلمو بهش بزنم اما حتی با حالت ملایم هم که بگم دردش میاد!‌میگه من تلاشی نمیکنم و بحث می شه
    من چطور اعتماد به نفسمو باید بالا ببرم و چطور غصه ام ندن اونا؟ من واقعا هیچ هنر و چیز مثبتی ندارم

  20. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    مردا برای خانم هایی ک خودشون را کوچیک میکنن و راحت بدستشون میارن ارزش قایل نیستن و وقتی اینطور راحت خودتون را کوچیک میکنید از چشم شون میفتید
    متاسفم اما گلم خودت ارزش خودت را پایین اوردی
    دنیای مجازی دنیای دروغ و کلک هست.

    یا علی مدد
    دنیای مجازی دروغ نیست چون شوهر من همونطور ک گفتم خوبه
    من چطور اعتماد به نفسم رو بالا ببرم وقتی چیزی ندارم

  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    دنیای مجازی دروغ نیست چون شوهر من همونطور ک گفتم خوبه
    من چطور اعتماد به نفسم رو بالا ببرم وقتی چیزی ندارم
    دروغ گفت ک دستش به هیچ دختری نخورده
    دروغ گفت ک مثه شماس از نظر مذهبی
    و...

    چرا چیزی نداری
    بشین و حسن های خودت را بنویس
    تحصیلات .خانواده.ادب.ایمان.زیبایی.ه ر.و...
    بعد بگو چی دارم

    یا علی مدد

  22. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31648
    نوشته ها
    436
    تشکـر
    92
    تشکر شده 186 بار در 148 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    من بهش اعتماد دارم
    راست می گم باورکردنی نیست چون گاهی برعکس اعتماد رو نشون میدم
    من الان ضربه بدی خوردم یهو قاطی میکنم که میخوام خودمو کنترل کنم امروز شاید زیاد موفق نبودم ولی بهتر از دیروز بود وقتی اون دختره رو دیدم ولی فردا موفق ترم
    من دلم میخواد با شوهرم در میون بزارم چون تنها کسیه که میتونم حرفای دلمو بهش بزنم اما حتی با حالت ملایم هم که بگم دردش میاد!‌میگه من تلاشی نمیکنم و بحث می شه
    من چطور اعتماد به نفسمو باید بالا ببرم و چطور غصه ام ندن اونا؟ من واقعا هیچ هنر و چیز مثبتی ندارم
    شما گفتید ارشد دارین، این خودش یک نکته مثبته. بقیه شم خودتون پیدا کنید.

  24. کاربران زیر از توسکا2016 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7488
    نوشته ها
    381
    تشکـر
    942
    تشکر شده 1,135 بار در 596 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    خب اگه نمیتونید ایران بیاید و نمیتونید از مشاوران خارجی کمک بگیرید، میتونید از مشاوره های تلفنی ایرانی کمک بگیرید.

    شماره هاش رو از پایین همین صفحه پیدا میکنی.

  26. کاربران زیر از رنگو بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 18


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    https://plus.google.com/+MoshaverCo/posts/EMTiu93qxis

    بیا عزیزم لینکشو واست گذاشتم.

    نکات آموزنده ای توش هست.

    باید روی استعداد و تواناییهات تمرکز کنی.

    قطعا ویژگیهای خوبی داشتی که شوهرت عاشقت شده و باهات ازدواج کرده٬ همونا رو قویتر کن!

    به دست آوردن خوشبختی و آرامشی که دنبالشی به راحتی نیست٬ باید باید زحمت بکشی٬ باید سختی بکشی و تلاش کنی تا چیزی که میخوای به دست بیاری!

    مثلا من نمیفهمم چرا میگی نمیتونی زبان یاد بگیری؟!
    معذرت میخوام ولی کند ذهن که نیستی٬ کسی که تحصیلات دانشگاهی داره قطعا توانایی یادگیریش بالاس پس انقد نگو نمیتونم.

    به خودت برس٬ به ظاهر و پوششت!

    ببین تو چه کاری استعداد داری٬ برو دنبالش ٬ مطالعه کن٬ تحقیق کن و خودتو توش قوی کن!

    تو خونه نشین و درجا نزن٬ برو دنبال رشد و پیشرفتت!

    یاد بگیر ملکه بودنو تا مثل ملکه ها باهات رفتار بشه.

    از شوهرت محبت گدایی نکن٬ خونسرد و خویشتن دار باش٬ عزت نفستو حفظ کن٬ قوی باش و رشد کن٬ اونوقت میبینی شوهرت چطوری میاد دنبالت و با افتخار هر جا میره فقط از تو حرف میزنه و به همه معرفیت میکنه!

    وقتی بتونی خودتو توی اوج ببینی دیگه این احساسات آزار دهنده نمیاد سراغت٬ چون اونوقت مطمئنی شوهرت هر جایی باشه چشماش فقط تو رو میبینه و گوشاش فقط صدای تو رو میشنوه!

    پس اولین لازمه غلبه به مشکلاتت بالا بردن اعتماد به نفس و قوی کردن خودته!
    باید اول تغییر رو از خودت شروع کنی!
    ویرایش توسط رامونا : 02-16-2017 در ساعت 09:02 PM

  28. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 19


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    ببین خانومی مطمئن باش هزار سال دیگه اینجا یا هر جای دیگه دیگران بهت مشاوره و کمک بدن

    اما تو مدام با درموندگی بگی که من هیچ استعدادی ندارم و نمیتونم و نمیدونم و بلد نیستم و این حرفا ٬ هیچ مشکلی ازت حل نمیشه!

    آخرش فقط خودتی که میتونی به خودت کمک کنی و لاغیر!

    پس با امید به خدا دستتو بگیر به زانوت و پاشو از راهنمایی و کمک دیگران استفاده کن و یه حرکت جدی برای بهبود زندگیت انجام بده.

    انشاء الله که عشق و آرامش به زندگیت برمیگرده!

  30. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    دروغ گفت ک دستش به هیچ دختری نخورده
    دروغ گفت ک مثه شماس از نظر مذهبی
    و...

    چرا چیزی نداری
    بشین و حسن های خودت را بنویس
    تحصیلات .خانواده.ادب.ایمان.زیبایی.ه ر.و...
    بعد بگو چی دارم

    یا علی مدد
    آره خب اون دروغ ها شدیدا ازارم میده
    ولی من دلم میخواد الان بتونم دختر خوبی باشم
    یعنی میدونین اول دلم میخواد اعتماد به نفسمو بدست بیارم و مشکل و سردرد برای شوهرم ایجاد نکنم
    بعد دلم میخواد کاری کنم که بتونم اون موارد رو فراموش کنم
    نمیدونم چطور دلم رو برای اونا هم اروم کنم

  32. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط توسکا2016 نمایش پست ها
    شما گفتید ارشد دارین، این خودش یک نکته مثبته. بقیه شم خودتون پیدا کنید.
    من دقیقا ارشدم رو توی یکی از بهترین دانشگاه های ایران گرفتم ولی راستش الان که نگاه میکنم میبینم اونطور که باید چیزی بلد باشم نیستم حس میکنم همش داشتم درجا میزدم... همش حس میکنم باید از اول شروع کنم و بخونم و اون فقطظ یه تیکه مدرکه

  33. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رنگو نمایش پست ها
    خب اگه نمیتونید ایران بیاید و نمیتونید از مشاوران خارجی کمک بگیرید، میتونید از مشاوره های تلفنی ایرانی کمک بگیرید.

    شماره هاش رو از پایین همین صفحه پیدا میکنی.
    خب من شماره تلفنم اول پلنش اینترنشنال رو نداره اگه داشته باشه میتونم ماهی یک ساعت رو بگیرم که هزینه اش برام قابل قبول نیست. با واتساپ و ... جواب می دهند؟

  34. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    https://plus.google.com/+MoshaverCo/posts/EMTiu93qxis

    بیا عزیزم لینکشو واست گذاشتم.

    نکات آموزنده ای توش هست.

    باید روی استعداد و تواناییهات تمرکز کنی.

    قطعا ویژگیهای خوبی داشتی که شوهرت عاشقت شده و باهات ازدواج کرده٬ همونا رو قویتر کن!

    به دست آوردن خوشبختی و آرامشی که دنبالشی به راحتی نیست٬ باید باید زحمت بکشی٬ باید سختی بکشی و تلاش کنی تا چیزی که میخوای به دست بیاری!

    مثلا من نمیفهمم چرا میگی نمیتونی زبان یاد بگیری؟!
    معذرت میخوام ولی کند ذهن که نیستی٬ کسی که تحصیلات دانشگاهی داره قطعا توانایی یادگیریش بالاس پس انقد نگو نمیتونم.

    به خودت برس٬ به ظاهر و پوششت!

    ببین تو چه کاری استعداد داری٬ برو دنبالش ٬ مطالعه کن٬ تحقیق کن و خودتو توش قوی کن!

    تو خونه نشین و درجا نزن٬ برو دنبال رشد و پیشرفتت!

    یاد بگیر ملکه بودنو تا مثل ملکه ها باهات رفتار بشه.

    از شوهرت محبت گدایی نکن٬ خونسرد و خویشتن دار باش٬ عزت نفستو حفظ کن٬ قوی باش و رشد کن٬ اونوقت میبینی شوهرت چطوری میاد دنبالت و با افتخار هر جا میره فقط از تو حرف میزنه و به همه معرفیت میکنه!

    وقتی بتونی خودتو توی اوج ببینی دیگه این احساسات آزار دهنده نمیاد سراغت٬ چون اونوقت مطمئنی شوهرت هر جایی باشه چشماش فقط تو رو میبینه و گوشاش فقط صدای تو رو میشنوه!

    پس اولین لازمه غلبه به مشکلاتت بالا بردن اعتماد به نفس و قوی کردن خودته!
    باید اول تغییر رو از خودت شروع کنی!
    راستش من شوهرمو خیلی دوست دارم و برای همین میخوام خیلی تلاش کنم
    برای زبان باید بگم من از زبان متنفر بودم اومدم اینجا و اعتماد به نفسم راجع بهش منفی بود اگه روز اول یکی می گفت hello من فقط نگاهش میکردم!!!‌تا این حد ولی الان تا حدی زیاد پیشرفت کردم اما خب من دلم میخواد خیلی بلد باشم که دیگه نترسم ادم تا یه جایی میتونه تنها بشینه خونه و انگلیسی یاد بگیره از یه جایی به بعد باید بره بیرون و حرف بزنه اما من میترسم
    من حجاب دارم خب ؟ بیرون که میرم سعی میکنم خیلی زیاد تابلو ارایش نکنم در این حد ارایش میکنم که نگن بچه کوچولو ام!‌ و شبیه خانم های متاهل بشم بعد من رو تصور کن خانم های دیگه اینجا رو که از هر نظر بیست هستن هم تصور کن من وقتی بیرونم چطور اعتماد به نفس داشته باشم که همسرم از من خوشش بیاد بیشتر؟ سو برداشت نشه هااا شوهرم نه چشم چران هست نه واقعا الان دیگه اون رفتار هایی که مثلا براش مهم نبوده تماس با خانم ها و ... رو داره ولی خب چطور بگم من یه زنم حساسم داغون میشم خب
    شوهرم گفته ناهار فردا رو شب درست کنم و هر روز باهاش تا شب میام سرکارش دیگه شب برمیگردم همش باید اشپزی کنم ( دو روزه البته )‌ ولی فکر کنم این روال خیلی ادامه داره
    من چطور ملکه باشم وقتی اذیت میشم این همه لباس بپوشم و تا شب روسری روی سرم باشه و همین که کاری هم که نکنم خسته میشم که بعدش شب باید اشپزی کنم
    اما من دلم میخواد زن خوب باشم
    اما خب ملکه اگه بخوام باشم ترجیح میدم صبح به خونه داری ام برسم و تا عصر به کارام شب هم با شوهرم بگذرونم یعنی بشینیم با هم حرف بزنیم فیلم و ... میبینیم هاااا اما خوبه و واقعا دوس دارم اما بعضی وقتا دلم میخواد بشینیم با هم حرفای دلمون رو بزنیم که فکر کنم خیلی دوس نداره
    بعدش گاهی هم هنوز میترسم نکنه ادم قبلی باشه با این چطور کنار بیام؟
    من میخوام زندگی ام عالی باشه
    اگه اعتماد به نفسم رو بالا ببرم همه ی اینا حل میشه؟

  35. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    ببین خانومی مطمئن باش هزار سال دیگه اینجا یا هر جای دیگه دیگران بهت مشاوره و کمک بدن

    اما تو مدام با درموندگی بگی که من هیچ استعدادی ندارم و نمیتونم و نمیدونم و بلد نیستم و این حرفا ٬ هیچ مشکلی ازت حل نمیشه!

    آخرش فقط خودتی که میتونی به خودت کمک کنی و لاغیر!

    پس با امید به خدا دستتو بگیر به زانوت و پاشو از راهنمایی و کمک دیگران استفاده کن و یه حرکت جدی برای بهبود زندگیت انجام بده.

    انشاء الله که عشق و آرامش به زندگیت برمیگرده!
    میخوام هنرهایی که ندارم مپل زبان و پیشرفت توی رشته تحصیلی ام رو بدست بیارم بعدش اعتماد به نفسم میره بالا نه؟
    مرسی خیلییییییی

  36. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31648
    نوشته ها
    436
    تشکـر
    92
    تشکر شده 186 بار در 148 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    من دقیقا ارشدم رو توی یکی از بهترین دانشگاه های ایران گرفتم ولی راستش الان که نگاه میکنم میبینم اونطور که باید چیزی بلد باشم نیستم حس میکنم همش داشتم درجا میزدم... همش حس میکنم باید از اول شروع کنم و بخونم و اون فقطظ یه تیکه مدرکه
    میشه بپرسم رشتتون چیه؟

  37. کاربران زیر از توسکا2016 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 26


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    راستش من شوهرمو خیلی دوست دارم و برای همین میخوام خیلی تلاش کنم
    برای زبان باید بگم من از زبان متنفر بودم اومدم اینجا و اعتماد به نفسم راجع بهش منفی بود اگه روز اول یکی می گفت hello من فقط نگاهش میکردم!!!‌تا این حد ولی الان تا حدی زیاد پیشرفت کردم اما خب من دلم میخواد خیلی بلد باشم که دیگه نترسم ادم تا یه جایی میتونه تنها بشینه خونه و انگلیسی یاد بگیره از یه جایی به بعد باید بره بیرون و حرف بزنه اما من میترسم
    من حجاب دارم خب ؟ بیرون که میرم سعی میکنم خیلی زیاد تابلو ارایش نکنم در این حد ارایش میکنم که نگن بچه کوچولو ام!‌ و شبیه خانم های متاهل بشم بعد من رو تصور کن خانم های دیگه اینجا رو که از هر نظر بیست هستن هم تصور کن من وقتی بیرونم چطور اعتماد به نفس داشته باشم که همسرم از من خوشش بیاد بیشتر؟ سو برداشت نشه هااا شوهرم نه چشم چران هست نه واقعا الان دیگه اون رفتار هایی که مثلا براش مهم نبوده تماس با خانم ها و ... رو داره ولی خب چطور بگم من یه زنم حساسم داغون میشم خب
    شوهرم گفته ناهار فردا رو شب درست کنم و هر روز باهاش تا شب میام سرکارش دیگه شب برمیگردم همش باید اشپزی کنم ( دو روزه البته )‌ ولی فکر کنم این روال خیلی ادامه داره
    من چطور ملکه باشم وقتی اذیت میشم این همه لباس بپوشم و تا شب روسری روی سرم باشه و همین که کاری هم که نکنم خسته میشم که بعدش شب باید اشپزی کنم
    اما من دلم میخواد زن خوب باشم
    اما خب ملکه اگه بخوام باشم ترجیح میدم صبح به خونه داری ام برسم و تا عصر به کارام شب هم با شوهرم بگذرونم یعنی بشینیم با هم حرف بزنیم فیلم و ... میبینیم هاااا اما خوبه و واقعا دوس دارم اما بعضی وقتا دلم میخواد بشینیم با هم حرفای دلمون رو بزنیم که فکر کنم خیلی دوس نداره
    بعدش گاهی هم هنوز میترسم نکنه ادم قبلی باشه با این چطور کنار بیام؟
    من میخوام زندگی ام عالی باشه
    اگه اعتماد به نفسم رو بالا ببرم همه ی اینا حل میشه؟

    عزیزم من متوجه شدم چیزی که خیلی اذیتت میکنه اینه که شوهرت خانومای بی حجاب رو ببینه٬ حالا هر چقدم که دوستت داشته باشه!

    خوب شما نمیتونی به چشمای شوهرت چشم بند بزنی که نبینه٬

    بالاخره چشمش میفته و اینم طبیعیه که اگه آدم یک چیز قشنگ ببینه تحسینش کنه و با خودش بگه چه زیبا و قشنگ!

    اما تو نباید از این واکنش ناراحت بشی٬ چون معنیش زیر سوال بردن تو یا اینکه تو قشنگ نیستی نیست.

    اصلا مگه حتما باید بیرون بی حجاب باشی تا واسه شوهرت عالی به نظر بیای!

    قربونش برم وضعیت حجاب مملکت خودمونم دست کمی از اونجایی که شما هستی نداره٬ یعنی اگه یک زنی حجاب داشت و شوهرش رفت بیرون تمام برجستگی و فرو رفتگی بدن خانومها ناخواسته به چشمش خورد دیگه نباید زنش واسش خواستنی باشه؟!

    توی خونه واسه شوهرت انقد عالی باش که هر جا رفت دلش تنگ بشه بخواد سریع برگرده خونه و فقط توی فکر تو باشه!
    یا حتی اگه با هم بیرونین دلش بخواد زودتر برگردین خونه و با هم تنها باشین!

    ببین چه رنگ و چه مدلهایی دوس داره ٬ خوشگلتر از اونی که خانومهای دیگه بیرون میپوشنو تو توی خونه واسه شوهرت بپوش٬

    تازه مطمئن باش اینجوری وقتی شوهرت ببینه یه مروارید خوشگل و همه چی تموم توی صدف خونش داره که فقط مال خودشه بیشتر عاشقت میشه!

    بعدشم فقط پوشش نیست٬ اخلاق خیلی خیلی مهمه!

    تو میتونی قلق رفتار با شوهرتو به دست بیاری و با صبوری و مهربونی طوری باهاش رفتار کنی که دیوونت بشه!

    خوب قطعا اینطوری وقتی شما روابط عاشقانه و قشنگی داشته باشین تو بیشتر دلت آروم میشه که شوهرت به خانومهای دیگه کمتر توجه میکنه وشوهرت هم با داشتن یه عشق خوب و دوس داشتنی روابط گذشتش براش بی اهمیت میشه و دیگه بهشون فکر نمیکنه و تصمیم میگیره فقط برای تو باشه!

    قطعا هر مردی اگه با خانومش رابطه خوبی نداشته باشه خیلیم که آقایی کنه بعد از یه مدت خسته میشه و سرش اینور اونور میچرخه!
    ویرایش توسط رامونا : 02-17-2017 در ساعت 11:34 AM

  39. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 27


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    میخوام هنرهایی که ندارم مپل زبان و پیشرفت توی رشته تحصیلی ام رو بدست بیارم بعدش اعتماد به نفسم میره بالا نه؟
    مرسی خیلییییییی
    آره عزیزم٬ حتی میتونی در کنار اینا هر فن و هنری که فکر میکنی بهش علاقه داری بری دنبالش و توش موفق بشی !

    اونوقت رضایت درونی و احساس مفید بودن بهت دست میده که باعث میشه اعتماد به نفست بره بالا!

  41. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    عزیزم من متوجه شدم چیزی که خیلی اذیتت میکنه اینه که شوهرت خانومای بی حجاب رو ببینه٬ حالا هر چقدم که دوستت داشته باشه!

    خوب شما نمیتونی به چشمای شوهرت چشم بند بزنی که نبینه٬

    بالاخره چشمش میفته و اینم طبیعیه که اگه آدم یک چیز قشنگ ببینه تحسینش کنه و با خودش بگه چه زیبا و قشنگ!

    اما تو نباید از این واکنش ناراحت بشی٬ چون معنیش زیر سوال بردن تو یا اینکه تو قشنگ نیستی نیست.

    اصلا مگه حتما باید بیرون بی حجاب باشی تا واسه شوهرت عالی به نظر بیای!

    قربونش برم وضعیت حجاب مملکت خودمونم دست کمی از اونجایی که شما هستی نداره٬ یعنی اگه یک زنی حجاب داشت و شوهرش رفت بیرون تمام برجستگی و فرو رفتگی بدن خانومها ناخواسته به چشمش خورد دیگه نباید زنش واسش خواستنی باشه؟!

    توی خونه واسه شوهرت انقد عالی باش که هر جا رفت دلش تنگ بشه بخواد سریع برگرده خونه و فقط توی فکر تو باشه!
    یا حتی اگه با هم بیرونین دلش بخواد زودتر برگردین خونه و با هم تنها باشین!

    ببین چه رنگ و چه مدلهایی دوس داره ٬ خوشگلتر از اونی که خانومهای دیگه بیرون میپوشنو تو توی خونه واسه شوهرت بپوش٬

    تازه مطمئن باش اینجوری وقتی شوهرت ببینه یه مروارید خوشگل و همه چی تموم توی صدف خونش داره که فقط مال خودشه بیشتر عاشقت میشه!

    بعدشم فقط پوشش نیست٬ اخلاق خیلی خیلی مهمه!

    تو میتونی قلق رفتار با شوهرتو به دست بیاری و با صبوری و مهربونی طوری باهاش رفتار کنی که دیوونت بشه!

    خوب قطعا اینطوری وقتی شما روابط عاشقانه و قشنگی داشته باشین تو بیشتر دلت آروم میشه که شوهرت به خانومهای دیگه کمتر توجه میکنه وشوهرت هم با داشتن یه عشق خوب و دوس داشتنی روابط گذشتش براش بی اهمیت میشه و دیگه بهشون فکر نمیکنه و تصمیم میگیره فقط برای تو باشه!

    قطعا هر مردی اگه با خانومش رابطه خوبی نداشته باشه خیلیم که آقایی کنه بعد از یه مدت خسته میشه و سرش اینور اونور میچرخه!
    درسته اینم یکی از مواردی هست که ازارم میده
    من نمیگم وای چرا من حجاب دارم اونا ندارن ولی می دونین شوهر من از اونا اصلا تعریف و تمجید و تحسین نمیکنه ولی این یه حسی درونی است که مثلا وقتی یه دختر با اون حالت و البته سرشار از انرژی و شادی از جلوی ما رد میشه و بعضا خیلی پیش اومده توی محیطی که زندگی میکنیم از این دخترا بیان با همسرم سلام و علیک هم بکنن من توی خودم اونقدر له بشم که برای بازسازی اعتماد به نفس له شده ام هیچ انگیزه ای دیگه نداشته باشم
    شوهرم میگه دوست داره با ادب و قبلا میگفت میخواد فقط نایس باشه! ولی الان با چیزایی و عکسایی که دیدم خیلی بیشتر داغون شدم
    و البته دلم میخواد زندگیمو خوب کنم و به خوشبختی برسیم
    من دلم جدایی نمیخواد
    همسرم الان میگف دیگه پسر خوبی شده و اونطوری نیست
    من دلم میخواد اعتمادم بهش حفظ بشه
    منظورمو نمیدونم چطور برسونم
    من میگم آره من اعتماد به نفسم رو میبرم بالا من فلانم من اینطورم من اونطورم من خودمو خوشگل میکنم توی خونه ولی همه ی اینا راحت پودر میشه وقتی این محیط داره ازارم میده وقتی فکرها و خاطرات بد توی ذهنم میاد
    وقتی ارایش میکنم توی خونه حس میکنم یه دلقکم که مجبورم نقش بازی کنم
    ولی خب این اخرین تلاشم برای حفظ زندگیمه میخوام موفق باشم÷‌منم دلم میخواد خوشبخت بشم خب
    می خوام همه ی نقص هامو اینجا بفهمم و اول از خودم شروع کنم و اصلاح بشم
    شاید اگه من اصلاح بشم خیلی از مشکلات ما حل بشه

  43. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    آره عزیزم٬ حتی میتونی در کنار اینا هر فن و هنری که فکر میکنی بهش علاقه داری بری دنبالش و توش موفق بشی !

    اونوقت رضایت درونی و احساس مفید بودن بهت دست میده که باعث میشه اعتماد به نفست بره بالا!
    حتما
    یه سوال خیلی مهم دارم
    میخواستم براش تاپیک ایجاد کنم ولی حس کردم اینا کنار هم باشه بهتره
    من چطور مرزی بین خواسته هام و خودخواهی نکردن ایجاد کنم؟ از کجا بفهمم خواسته های طبیعی من چیه و از نظر شوهرم خودخواهی نیاد؟
    من چطور خوب باشم و خودخواه نباشم؟
    چطور الان که میخوام دختر خوبی باشم شوهرم فکر نکنه خودخواه شدم؟ چون من با این که شوهرم این نظر رو نداره ولی واقعا اول همه جا سعی کردم اون رو ببینم و خودم اهمیت ندادم خیلی
    میخوام خودم رو دوست داشته باشم تا به زندگیمون کمک کنم نمیخوام خودخواهی کنم
    نمیدونم منظورمو چطور بگم

  44. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط توسکا2016 نمایش پست ها
    میشه بپرسم رشتتون چیه؟
    میشه لطفا نگم؟
    اگه لازم هست بگین من خصوصی براتون ارسال کنم

  45. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31648
    نوشته ها
    436
    تشکـر
    92
    تشکر شده 186 بار در 148 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    میشه لطفا نگم؟
    اگه لازم هست بگین من خصوصی براتون ارسال کنم
    نه عزیز، هر طور راحتین، برای این پرسیدم که اگه نرم افزارهای تخصصی برا رشتتون هست یا تخصص هایی میخواد رو پیگیری کنید تا حس مفید بودنتون باعث افزایش اعتماد به نفستون بشه

  46. کاربران زیر از توسکا2016 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط توسکا2016 نمایش پست ها
    نه عزیز، هر طور راحتین، برای این پرسیدم که اگه نرم افزارهای تخصصی برا رشتتون هست یا تخصص هایی میخواد رو پیگیری کنید تا حس مفید بودنتون باعث افزایش اعتماد به نفستون بشه
    دقیقا من همین تصمیم رو دارم
    ولی من تا شب میرم محل کار شوهرم شب هم باید شام و ناهار فردا رو درست کنم هنوز روی روالی نیفتادم که درست وقتم رو مدیریت کنم ولی باید حتما همین کار رو بکنم مخصوصا اینکه شدیدا دلم میخواد ادامه تحصیل بدم.....

  48. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31648
    نوشته ها
    436
    تشکـر
    92
    تشکر شده 186 بار در 148 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    دقیقا من همین تصمیم رو دارم
    ولی من تا شب میرم محل کار شوهرم شب هم باید شام و ناهار فردا رو درست کنم هنوز روی روالی نیفتادم که درست وقتم رو مدیریت کنم ولی باید حتما همین کار رو بکنم مخصوصا اینکه شدیدا دلم میخواد ادامه تحصیل بدم.....
    خب تو محیط کار براتون مقدور نیست یادبگیرید؟

  49. کاربران زیر از توسکا2016 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  50. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آیا میشه به زندگی با همسرم ادامه بدهم یا باید جدا بشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط توسکا2016 نمایش پست ها
    خب تو محیط کار براتون مقدور نیست یادبگیرید؟
    چرا
    من میام اینجا و کل روز می تونم زبان بخونم و مهارت های دیگرمو ( درسی ) افزایش بدم
    اما مشکل اینجاس که من تا غروب از صبح میرم محل کار شوهرم. بعدش که میام اول باید شام اون شب با ناهار فردا رو درست کنم که من دوست ندارم ناهار و شام یک مدل باشه چون توی آشپزی پرفکت نیستم ولی میخوام با توجه و علاقه باشه و دوس ندارم یه مدل ناهار و شام به شوهرم بدم!‌کلی از وقتم میره آخرش میدونین چیه؟ تا غذامون رو بخوریم و اینا موقع خواب هست یا من هیچ انرژی دیگری ندارم درسته من کل روز کار بزرگی انجام ندادم یا درسته با همسرم رفتم و اومدم و اندازه اون نه انرژی گذاشتم نه فکر. ولی اندازه خودم و گنجایشم خسته شدم و دیگه توانی نمیمونه در نتیجه خونمون به هم ریخته هست و این مورد ازارم میده و اگه وقتی کنم یه دستی هم بعد از آشپزی به خونه میکشم
    این چیزی که زجرم میده اینه که دخترها میدونن گاهی دلشون میخواد به خودشون برسن گاهی یه سری کارهای شخصی و خانمانه دارن و .... من به هیچ کدوم از اینها نمیرسم
    اول غصه میخوردم یعنی دیروز ک میخواستیم بریم جایی پنیک کردم و شوهرم میگفت تو برای من خوبی و ... ولی من دل خودم از خودم راضی نبود. نمیخواستم خودم رو برای کسی دیگه درست کنم
    راستش چطور بگم حس کردم هیچ وقتی برای خودم ندارم که به خودم برسم مگه اراستگی برای همسرم جز راضی بودن دل خودم و اون نیست؟ دل من راضی نیست خب!‌
    الان هم اصلا مثلا اگه بگن بیا زمان داری دست و دلم نمیره الان اصلا تکلیفم با خودم مشخص نیست معلوم نیست چند چندم.
    من مثلا اولین تاپیکی که زده بودم برای این بود که چطور با یک سری مسایل کنار بیام. بعد مشکلاتی به وجود اومد که اونا الان حاشیه شده و فقط میخوام خوشبخت باشیم و زندگیمو حفظ کنم
    ولی اون مشکلات هنوز به اون شدت باقی موندن و من خواب های خیلی بدی میبینم و گاهی به روابط گذشته همسرم ناخاسته فکر میکنم و ازار میبینم اما خیلی تلاش میکنم همسرم رو ناراحت نکنم
    من دارم تلاش میکنم همسرم رو ناراحت نکنم چون دوستش دارم!‌ولی دارم داغون میشم
    قبلا ها از غصه هام بهش زیاد میگفتم و خب کسی بود که دردهامو باهاش به اشتراک بزارم اما الان این کار رو نمیکنم چون دارم سعی میکنم غصه هامو سرکوب کنم تا تموم بشن ولی من دارم افسرده تر میشم
    من دارم توانایی هامو بالا میبرم ولی دارم داغون تر هم میشم
    من دارم خودم رو دوس میدارم ولی وقت ندارم به خودم برسم
    من گیر کردم حس میکنم توی دریا زیر آبم و دارم غرق میشم ولی به خوشبختی دارم میرسم و حس خوشبختی دارم
    من قاطی کردم خب

  51. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    من خیلی ناراحتم لطفا کمکم کنین
    امروز خیلی دلم گرفته بود گفت باهاش درد و دل کنم منم حماقت کردم باهاش درد و دل کردم
    گفتم که به هیچ کاری نمیرسم و ... بعدش گفتم نمیخوام بیام باهات هر روز تا عصر سر کار تو!‌بعد گفت این یه قانونه که من گذاشتم و دلیلش به خودم مربوطه اگه نیای یعنی نمیخوای توی این زندگی باشی!!!‌
    منم بهش گفتم داری ازم میکشی و انرژی ام رو میکشی بعد حالا طلبکار شده این حرف رو زدم و بداخلاق شده
    من راست گفتم داره انرژی من رو میکشه این حق رو ندارم ؟؟؟
    خیلی جابرانه باهام داره رفتار میکنه
    امروز من رو برد گردوند و کلی خوش گذشت ولی من همش استرس داشتم مثل ادم هایی بودم که یه امروز رو وقت دارن خونه جمع کنه و کلی کار کنه و هیچ کاری نکردم و دلم میگیره که احساس میکنم مثل برده دارم زندگی میکنم
    من میخوام خوشبخت باشیم
    چکار کنم؟

  52. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    گاهی وقتها فکر میکنم دارم نادیده گرفته میشم و خیلی خسته ام
    همسرمو دوس دارم

  53. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    وقتی عجله داره یا باید یه کاری بکنه با من بدرفتار میکنه من دلم میشکنه ولی بعدش همه چی خوب میشه ولی در لحظه دل من خیلی میشکنه- من درکش میکنم ولی من احساس دارم خب!‌
    وقتی توی خیابون همش اطراف و همه رو داره نگاه میکنه و توجیهش اینه که میخواد مواظب من باشه من دلم میشکنه چون جایی ک موردی پیش نمیاد چرا باید ده متر اون طرف تر فلان دختر رو ببینه دلم میشکنه
    وقتی یه دفعه همه ی گذشته جلوم میاد و روابط قبلیش یادم میاد دلم میگیره و سعی میکنم همه رو بزنم کنار و میتونم بزنم کنار ولی در لحظه دلم خیلی میگیره و در لحظه خیلی داغون میشم
    چکار کنم این لحظه لحظه ها با این که کوچیک هستن اما اثار مخرب و بزرگی دارن رو حذف کنم من؟
    من زندگی میخوام بکنم

  54. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30434
    نوشته ها
    521
    تشکـر
    199
    تشکر شده 452 بار در 246 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    کاملا معلومه ازنظرعقیدتی با هم اختلاف دارین

    خودتونو نبازین نگید چون دوسش دارم و زندگی بدون اون برام سخته باهاش زندگی میکنم

    اینجوری فقط خودتونو قربانی یه رابطه ی اشتباه میکنید

    خیلی جدی و محکم باهاش صحبت کنین و ازش بخواین با هم پیش مشاوربرید

    اینکه هردفعه طرفمون خطایی میکنه و ما بدونه اینکه معذرت خواهی کنه یا متوجه خطاش بشه بخاطر علاقمون ازاشتباهش چشم پوشی میکنیم و تو اشتی پیشقدم میشیم

    این فرصتو ازش میگیریم که بفهمه هر اشتباهی تاوانی داره

    ایشون فکرمیکنن هرکاری بکنن شما هرچندقهرکنین ولی باز بخاطر احساستون خودتون کوتاه میاین و برمیگردین ولی قرص و محکم باهاش حرف بزنین

    بذارین ترس ازدست دادن داشته باشه اینجوری اگه دوستتون داشته باشه واقعا برا راضی کردنتون هرکاری میکنه و رفتارشو تغییر میده
    امضای ایشان
    جوری عاشقتم که

    انگار دنیا فقط همین یه مرد رو داره

  55. کاربران زیر از hamideh banoo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamideh banoo نمایش پست ها
    کاملا معلومه ازنظرعقیدتی با هم اختلاف دارین

    خودتونو نبازین نگید چون دوسش دارم و زندگی بدون اون برام سخته باهاش زندگی میکنم

    اینجوری فقط خودتونو قربانی یه رابطه ی اشتباه میکنید

    خیلی جدی و محکم باهاش صحبت کنین و ازش بخواین با هم پیش مشاوربرید

    اینکه هردفعه طرفمون خطایی میکنه و ما بدونه اینکه معذرت خواهی کنه یا متوجه خطاش بشه بخاطر علاقمون ازاشتباهش چشم پوشی میکنیم و تو اشتی پیشقدم میشیم

    این فرصتو ازش میگیریم که بفهمه هر اشتباهی تاوانی داره

    ایشون فکرمیکنن هرکاری بکنن شما هرچندقهرکنین ولی باز بخاطر احساستون خودتون کوتاه میاین و برمیگردین ولی قرص و محکم باهاش حرف بزنین

    بذارین ترس ازدست دادن داشته باشه اینجوری اگه دوستتون داشته باشه واقعا برا راضی کردنتون هرکاری میکنه و رفتارشو تغییر میده
    من بهش میگم میگه وقتی که اشتباه میکنه من نباید چیزی بگم با رفتار خوبم باید متوجه ش کنم
    میگه اگه کار بدی که میکنه من عکس العمل که نشون می دم کار من بدتره چون من عمدی عکس العمل نشون میدم و اون عمدی کار بد نمیکنه
    من میگم وقتی کار بدی میکنه من رو می سوزونه من نباید آتیش بگیرم؟
    سوتفاهم زیاده

  57. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30434
    نوشته ها
    521
    تشکـر
    199
    تشکر شده 452 بار در 246 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : امید به ادامه زندگی یا جدایی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekdokhtar نمایش پست ها
    من بهش میگم میگه وقتی که اشتباه میکنه من نباید چیزی بگم با رفتار خوبم باید متوجه ش کنم
    میگه اگه کار بدی که میکنه من عکس العمل که نشون می دم کار من بدتره چون من عمدی عکس العمل نشون میدم و اون عمدی کار بد نمیکنه
    من میگم وقتی کار بدی میکنه من رو می سوزونه من نباید آتیش بگیرم؟
    سوتفاهم زیاده
    بعلههه ایشون میخواد هرکاری میکنه شما بروش نیارید چه توجیهات غیرمنطقی ولی زیرکانه ای!
    امضای ایشان
    جوری عاشقتم که

    انگار دنیا فقط همین یه مرد رو داره

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-13-2021, 11:35 PM
  2. 25 نکته طلایی برای رسیدن به وزن رویایی
    توسط mahsa42 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-27-2015, 10:26 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد