نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

11310
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4492
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    4
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    سلام.تقریبا 2 سال می رفتم خواستگاری که دختر مورد نظرم رو از لحاظ اخلاق و ظاهر پیدا کنم.بعد دوسال یکی رو پیدا کردم که همه جوره عالی بود و خوبیش این بود که طرف مقابل هم از همه لحاظ من رو پسندیده بود. یعنی در جلسه دوم خواستگاری که صحبت کردیم دیگه قضه رو تمام شده فرض کردیم.برا جلسه سوم که برا بریدن مهریه و .... خواستیم بریم دقیقا 10 دقیقه به رفتن مشکلی پیش اومد که واقعا کمی از معجزه نداشت و باعث شد پدر دختر بگه فعلا نیاین. مشکلی که میگم فقط یه سوتفاهم بود که بعدا پدرش متوجه شد اما با ازدواج ما هم مخالف بود و هم نبود.مخالف بود چون میگفت قسمت الهی بوده و موافق بود چون متوجه سو تفاهم شده بود. من توی این مسئله طوری شده بودم که وقتی قرار بود جایی برم خواستگاری احساس میکردم دارم خیانت میکنم و اصلا رغبتی به ازدواج با غیر از اون رو نداشتم. از حرفهای دوستام خیلی شنیدم که میگفتن ظاهر دختر بعد 2 سال طبیعی میشه و اخلاقه که برات میمونه...درسته اما همون چند سال اول خیلی مهمه که علاقه به خانمت داشته باشی(اینو بعد ازدواج فهمیدم) خلاصه با یه دختر دیگه که از لحاظ اخلاقی شباهت به نفر قبلی داشت ولی از لحاظ ظاهری به هیچ عنوان به نفر قبلی نمی رسید، ازدواج کردم. خانمم خیلی بیش از حد به من علاقه داره و اینو فهمیدم که ظاهری نیست ولی من هر کار میکنم نمیتونم بهش علاقه من بشم و تا الان فقط فیلم بازی کردم و الکی بهش گفتم دوستت دارم و... خودمم عذاب میکشم که با اونهمه علاقه خانمم حتی ذره ای بهش احساس ندارم.اخیرا هم چهره دختر اول به صورت دائم جلو چشامه. حس میکنم اونم داره اذیت میشه. بخدا نمیدونم چیکار کنم از طرفی اصلا اهل جدایی نیستم چون منطقی نیست بخاطر ظاهر یه دختر که زیبا هست اما اصلا به دل من نمیشینه بخوام ازش جدا شم. دوما تقصر خودم بوده و نباید با احساسات یه دختر بازی کنم و علاقه بیش از حد اونو نادیده بگیرم.از طرف دیگه نمیتونم علاقه اونو جبران کنم و حتی من که در مسائل جنسی فوق العاده گرم مزاج بودم، حالا ترجیح میدم هر شب فورا بخوابم و کاری نکنم. خانمم از اینکه شبا کاری نمیکنم گله میکنه و با خنده یه حرفی میزنه.اما الان جون اول زندگیه با خنده میگه بعدا قضیه جدی میشه. خودمو تو آینه نگاه میکنم انگار غم دنیا تو صورتمه و پژمرده شدم. هنوز یکماه بیشتر نیست عقد کردم.توی عمرم حتی یکبار با هیچ دختری دوست نشدم و وقتی برای اولین بار اون دختر رو دیدم در دلم باز شد و افتاد تو دلم و دیگه بسته شد.یعنی نمی تونم به هیچ کسی غیر از اون فکر کنم. حرفهایی که دائم تو فکرم میچرخه ایناس: 1- ازش جدا شم؟ *هیچ دلیل قانع کننده ای وجود نداره و اگرم وجود داشته باشه شاید اونا ندونن اما خودم میدونم که بهانه س و کار درستی نیست.....جواب خدارو چی بدم؟.....خانواده ش بیش از حد به من علاقه دارن چون تا الان پسر نداشتن ........ خودش گناهی نداره ....نهایتا اگه ازش جدا شم دیگه دختر اولی رو بهم نمیدن چون سابقه دارم و باید دنبال یه درب و داغون بگردم که نه زیبایی داشته باشه و نه اخلاق و مثل خودم مطلقه باشه..... 2- از جدا نشم؟ * علاقه ای بهش ندارم.....همه ش دوست دارم اون تو خونه شون باشه،منم تو خونه مون......دوس ندارم ببینمش و بخاطر علاقه یکطرفه احساس گناه کنم...... از فیلم بازی کردن و گفتن جملات عاشقانه الکی خسته شدم (تا کی؟)......به حال خانمم قبطه میخورم که وقتی خوابم ساعتها بیداره و بی حرکت فقط به صورت من نگاه میکنه و میگه سیر نمیشم....منم تو فکر و خیالاتم خیلی به صورت دختر اولی نگاه میکردم و آرزو داشتم خانممو اینطور دوست داشته باشم اما همه چی تموم شد و آرزو به دل موندم....... دوست داشتم وقتی به صورت خانمم نگاه میکنم آرامش بهم بده اما الان اصلا نمیتونم بهش نگاه کنم. 3- حرفهای خانمم آزارم میده ..... بهم نگاه میکنه و میگه خدا کنه همیشه همینطوری عاشق هم بمونیم در صورتی که فقط اون به من علاقه داره و من دارم فیلم بازی میکنم.....بهم میگه موقع درس خوندن بیشتر از اینکه به درس فکر کنم، تو جلو چشمامی در صورتی که فکر و ذهن من لحظه ای نیست که از دختر اولی غافل باشه....احساس میکنم حتی با فکر کردنم به اولی، دارم به خانمم خیانت میکنم که واقعا هم نامردیه. جدا از این مسائل دهان خانمم بوی بدی میده.مسواک میزنه، آدامس هم میخوره اما بازم نفسش بو میده و همین باز بیشتر باعث میشه که ازش دوری کنم. اصلا هم نمیدونم چطور بهش بگم. خواهش میکنم یه کارشناس راهنماییم کنه لحظه ای آرامش ندارم.

  2. کاربران زیر از ramin بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    خوب تلاشتو بکن ظاهر خانمتو اونجوری درس کن که خودت میپسندی
    مثلا اون لباسایی رو براش بخرو ازش بخواه بپوشه که شما خوشت میاد و به نظرت خانموت زیبا میشه
    بجای اینکه به اون دختر فکر کنی سعی کن خانموتو اونجوری که دوستداری عوض کن
    در مورد مسئله ی دهان ایشونم بهش بگو اما جوری که ناراحت نشه یا خودتو از دکتر بپرسید در این مورد دارو بگیرید بعد به خانومتون بدید جوری که ناراحت نشه
    خداروشکر مرد با وجدانی هستید واقعا گناه داره دختریی که انقد دوستون داره رو نا امید کنید
    پس فکر رفع مشکلات خانومتون باشید تا کنارش احساس ارامش کنید

  4. 2 کاربران زیر از کیانا2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    سلام . من هميشه شنيدم كه ميگن ازدواج قسمت و سرنوشته . اينو قبول كنيد كه اون دختر قسمت و سرنوشت شما نبوده و اينكه هميشه انسان به چيزهاي كه دست نيافتني هست بيشتر علاقه داره .
    به اين موضوع فكر كنيد كه الان با اون دختر ازدواج كرده بوديد و الان اون تصويري كه ازش ساخته بوديد غلط بود چيكار ميكردين ؟؟؟!!!!

  6. 3 کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    سلام ،راستش اين بلا تكليفيه بديه كه ادم جسمش براي يه نفر باشه و روحش جاي ديگه اوايل منم تو همچين شرايطي بودم،حرفاي (بهار شريف) رو كاملا قبول دارم ،اين خصلت آدماست كه دست نيافتني ها براش خيييلي با ارزش تر ميشن. الان بعد از 4 سال با وجود تلخ و شيريني هايي كه تو زندگيم ميچشم هزاران بار خدارو شكر ميكنم كه به اون فرد نرسيدم چون حالا كه تو واقعيت زندگي قرار گرفتم ميبينم هيييچ كس نميتونست به اندازه همسرم منو دوست داشته باشه و خييلي از خصوصيات خوبو بدمنو تحمل كنه اون فكرو خيالا فقط براي يك سال اول زندگي كه اختلاف نظرها بيشتره به سراغم ميومد كه اي كاش الان اون بودو با اون زندگي و شروع كرده بودم و قد هيكل اون چيز ديگه بودو .....ولي اگه واقعا همسرتون عاشقتون باشه بعد از يه مدت ديگه خوبياش اجازه نميده كه حتي نيازي به فكر كردن به كس ديگه داشته باشي حتي بعضي بدي هاي كوچيكشم برات كم رنگ ميشه و خدارو بابت داشتنش شكر ميكني ،الان من همسرمو با وجود بعضي خصوصيا ت بدش ميپرستم وبا اينكه فرد قبلي به خاطر من با يكي از اقواممون ازدواج كرد تا نزديك تر به من باشه اما هيييييييچ رقبتي حتي به نگاه كردن بهش ندارمو برام مهم نيست كه در چه حاليه .جلوي شيطونو بگير و به قسمتت سلام كنو اون جوري كه دلت ميخواد ظاهر همسرتو بساز و حتي در اين مورد باهاش صحبت كن كه چه تيپ و چه شخصيتي رو بيشتر ميپسندي زنها خييلي تو اين چيزا تلاش ميكنن كه به دل همسرشون باشن.اميدوارم شادو خوشبخت باشي.
    ویرایش توسط zbahane : 07-02-2014 در ساعت 02:16 PM

  8. 2 کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4492
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    4
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    ممنون از تمام دوستانی که پاسخ دادن.
    خانمم اط لحاظ زیبایی کم نداره و از دید اطرافیان خیلی خوبه. اما به دلم نمیشینه. مثلا من ظاهر سفید رو دوست دارم درصورتی که خانمم سبزه س. حالا چطور عوضش کنم. اصلا نمیتونم بهش نگاه کنم. روز خواتگاری هم که نمیدونم چی استفاده کرده بود که سفید و بشاش جلوه می کرد. دوست داشتم بدون آرایش و رسیدگی به خودش و با ظاهر واقعیش به دلم بشینه. نشد دیگه... چیکار میشه کرد.
    همیشه میگه دوست دارم طوری لباس بپوشم که تو دوس داری. دائم ازم نظر میخواد و فقط نظر من براش مهمه اصلا سلیقه خودشو کنار گذاشته. من اینو میگم که خیلی برام سخته که نمیتونم این همه علاقه رو با فیلم بازی کردن جبران کنم. خیلی بی انصافیه.
    به قسمت خدایی هم اعتقاد دارم و بی شک مطمئنم صلاح همین بوده که انجام شده. اما شاید از کم ایمانی و شایدم از بی ایمانی باشه که ته دلم یه چیز دیگه س. نه میتونم با کسی درمیون بذارم نه تو دلم نگه دارم. به همین خاطر اودم اینجا و دلمو خالی میکنم. همین یک ساعت پیش نا خودآگاه دلم رفت سمت اولی و کلی گریه کردم و از خدا گله کردم چرا حالا که متاهل شدم یاد اون دختر رو تو ذهنم زنده کردی. تا قبل از تاهل گه گاهی یادش می افتادم اما الان لحظه ای نیست ازش غافل باشم.
    از این میترسم که این افکار پرشان من باعث بشه بهانه جویی کنم و به چیزای الکی گیر بدم و اوقات خودمو خانممو تلخ کنم. روانشناس میتونه کمک کنه که با هیپنوتیزم کاری کنه که اصلا فکر کردن به نفر اول از ذهنم پاک بشه؟
    وقتی به جزئیات مسئله ای که باعث شد این ازدواج بهم بخوره فکر میکنم میبینم واقعا معجزه بود و قطعا خواست خدا بود که نشه.اما این خدای بی انصاف لااقل علاقه اونو از دلم بیرون نکرد که هیچ، بیشترم کرده.
    چی بگم؟
    ولش کنید اصلا.............
    خدایا شکرت به خاطر همه چیزایی که دادی و ندادی.
    خدایا فقط مارو عاقبت بخیر کن...همه رو عاقبت بخیر کن
    خدایا ازت خواهش میکنم علاقه به اونو از بین ببر و علاقه به همسرمو زیاد کن.
    شما بجه ها هم فقط دعا کنید...شاید گره مشکل من با زبان دعا کننده یکی از شما باز بشه....از ته دل برام دعا کنید.

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    تا وقتي خودتون نخواين اونو فراموش كنيد دعاهاي ما هم واستون اجابت نميشه .
    ميدونيد چرا الان كه متاهل شدين بيشتر بهش فكر ميكنيد ؟!!
    چون همش دارين با هم مقايسشون ميكنيد ؟!! ا
    ينو بپذيريد كه اون قسمت شما نبوده . خوشبختي شما با همسر فعلي رقم خورده پس با خودتون و خداي خودتون كلنجار نكنيد كه چرا اون نشد و از اين حرفا .
    واسه چي ما آدمها وقتي به يه چيزي نميرسيم اينقدر تشنه اون ميشيم ولي وقتي بهش ميرسيم ميبينيم خيلي هم چيز مهمي نبوده كه اينقدر الكي بابتش غصه خورديم !!؟؟؟


  11. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    واقعیت اینه که زندگی یه مسیریه که ما در یک سن مشخصی اقدام به ازدواج می کنیم و ممکنه در طول این راه اتفاقای خیلی سختی بیفته و معرفت و مرام آدما محک زده بشه و عشق اونا امتحان بشه. پس باید کسی باشه که واقعا با مرام و مهربون باشه . بعضی وقتا هم همه چیز اون چیزی نمی شه که ما دقیقا می خوایم.ولی بعدش می بینیم که به نفعمون بوده. البته اگه اجازه بدیم که عقلمون هم کار کنه نه فقط احساسمون. احساس هم فقط تا یه سنی کار می کنه ها! بعدش هرچی که هست خاطره می مونه و ادامه زندگی مسالمت آمیز با همدیگه و همکاری با هم...
    البته من فکر می کنم شما باید فیلم بازی نکنید. ممکنه یخورده هم همسرتون بیش از حد دارن ابراز احساسات می کنن شایدم این آزارتون میده .یجوری باید بین شما دوتا تعهد برقرار باشه.شما چون به کل دارید به فرد قبلی فکر می کنید و ازش بت ساختید به همسرتون که جلو روی شماست با وجود اونهمه محبت توجهی ندارید. چرا؟چون با وجود ازدواج تعهد عاطفیتون میان شما ضعیف شده. اگه بیشتر با اون روراست و صادق باشید به نفعتونه. اگه واقعا بهش در حد متوسط محبت دارید همونقدر متوسط محبت کنید نه بیشتر! چون دروغ بدترین چیز در زندگی زناشوییه. یعنی همه چیز رو واقعی اجرا کنید نه الکی.اینو یادتون باشه که شما مسئولید.و هرچیزی که به پاش زحمت بکشید میوه میده. به مشاور هم رجوع کنید لطفا.

  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    شما شروع کردید و پاک کردن صورت مساله راهش نیست. شما یه رنگ رو رو بوم نقاشی ریختید و می تونید ازش یه طرح زیبا بسازید. بدون اینکه به بوم نقاشی دیگه ای فکر کنید که مال یکی دیگه س.به خدا توکل کن.

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2762
    نوشته ها
    532
    تشکـر
    119
    تشکر شده 641 بار در 289 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    چرا ته دل بدبختو خالی میکنید !! شر.ع کردید دیگه راهی نداری و فلان!!!
    ببین دوست من - حتما خیری تو اینکاه و حکمتی هست که تو نمیدونی - شاید این خانوم که الان زنت هست فرشتت باشه از سو خدا شاید کس دیگه شیطان و بلای جونت بود - ما آدما اگه از حکمت خدا با خبر میشدیم میزدیم تو سرمون که چرا همه چیو نسپردیم به خودش - تو این زمونه که دختر خوب کم شده تو این زمونه که زنها چه بلاهایی سر شوهرشون میارن و... یه فرشته نصیبت شده یه فرشته ی پاک و معصوم که عاشقت هست . حالا خودت میدونی که قدرش رو بدونی و از زندگیت لذت ببری یا هدیه رو که خدا بهت داده پسش بدی .

  15. کاربران زیر از mronaldo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    راستش تنها چیزی که میشه در این حالت به شما گفت اینه که به این دختر و عمرش خیانت کردید ...

    وقتی نتونستید دختر اولی رو فراموش کنید پس چرا باید با احساس یه دختر دیگه بازی کنید ؟

    چرا یه مرد نمیتونه اونقدر قوی باشه که کسی رو اینطوری بازیچه دستش نکنه ؟

    چرا یک مرد نمیتونه دختری رو الان با هزار عشق دوستش داره ، دوست داشته باشه ؟

    چرا باید اونقدر قلبش کوچیک باشه که نتونه پنجره ای جدید به دنیای جدید باز کنه ؟

    چرا این مرد نمیتونه قسمتی که خداوند براش در نظر گرفته رو قبول کنه ؟

    چرا نمیتونه بجای شکر گذاری فقط فیلم بازی کنه ؟ و ذره ای هم نخواد که تغییر کنه ؟

    این سوالارو باید روزی هزار بار از خودت بپرسی ......! و از خودت شرمنده باشی

    بنظر من تا بیشتر از اینها این دختر رو پیرو نابود نکردی فکری برای تغییر خودت بکنی ...

    چون تو در مقابل علاقه مندیش مسئولی و باید بتونی خودت رو باهاش هماهنگ کنی ...

    همون جور که به خواستگاریش رفتی ، همون جورم باید بتونی الان قبولش کنی و اون تصویر پوسیده قدیم رو از ذهنت دور بریزی ...

    باید بتونی ....

    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  17. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4662
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    11
    تشکر شده 11 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    من باfarohk کاملا موافقم. تو باید بتونی

  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ramin نمایش پست ها
    ممنون از تمام دوستانی که پاسخ دادن.
    خانمم اط لحاظ زیبایی کم نداره و از دید اطرافیان خیلی خوبه. اما به دلم نمیشینه. مثلا من ظاهر سفید رو دوست دارم درصورتی که خانمم سبزه س. حالا چطور عوضش کنم. اصلا نمیتونم بهش نگاه کنم. روز خواتگاری هم که نمیدونم چی استفاده کرده بود که سفید و بشاش جلوه می کرد. دوست داشتم بدون آرایش و رسیدگی به خودش و با ظاهر واقعیش به دلم بشینه. نشد دیگه... چیکار میشه کرد.
    همیشه میگه دوست دارم طوری لباس بپوشم که تو دوس داری. دائم ازم نظر میخواد و فقط نظر من براش مهمه اصلا سلیقه خودشو کنار گذاشته. من اینو میگم که خیلی برام سخته که نمیتونم این همه علاقه رو با فیلم بازی کردن جبران کنم. خیلی بی انصافیه.
    به قسمت خدایی هم اعتقاد دارم و بی شک مطمئنم صلاح همین بوده که انجام شده. اما شاید از کم ایمانی و شایدم از بی ایمانی باشه که ته دلم یه چیز دیگه س. نه میتونم با کسی درمیون بذارم نه تو دلم نگه دارم. به همین خاطر اودم اینجا و دلمو خالی میکنم. همین یک ساعت پیش نا خودآگاه دلم رفت سمت اولی و کلی گریه کردم و از خدا گله کردم چرا حالا که متاهل شدم یاد اون دختر رو تو ذهنم زنده کردی. تا قبل از تاهل گه گاهی یادش می افتادم اما الان لحظه ای نیست ازش غافل باشم.
    از این میترسم که این افکار پرشان من باعث بشه بهانه جویی کنم و به چیزای الکی گیر بدم و اوقات خودمو خانممو تلخ کنم. روانشناس میتونه کمک کنه که با هیپنوتیزم کاری کنه که اصلا فکر کردن به نفر اول از ذهنم پاک بشه؟
    وقتی به جزئیات مسئله ای که باعث شد این ازدواج بهم بخوره فکر میکنم میبینم واقعا معجزه بود و قطعا خواست خدا بود که نشه.اما این خدای بی انصاف لااقل علاقه اونو از دلم بیرون نکرد
    خب دوست عزیز همه ما بعد از ازدواج فکر میکنیم لیاقت ازدواجی بهترو داشتیم ...

    چه مرد و چه زن ... ولی وقتی نگاه میکنی میبینی عمرمون خیلی کوتاهتر از اونیه که ماها فکر میکردیم ...

    شما با این خانم قرار نیست تا ابد زندگی کنی و البته براورده شدن در این دنیا اینجوریه ...

    هیچ وقت 100 درصد نمیتونید کسی رو پیدا کنید که کامل و بی نقص باشه ...

    البته تا وقتی که دختر اول رو از ذهنتون خارج نکرده بودید نباید خواستگاری میرفتید ...

    حالام باید بتونی خودت و دیدگاهتو عوض کنی ... میشه اینکارو کرد فقط باید یه خورده ولوم خواسته اون دلتون رو پایین بکشید ... همی
    ن
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  20. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    واقعا" جالبه !

    اینجا افرادی هستن که تشنه یه لحظه محبت همسرشون هستن و فارغ از اینکه چه قیافه وظاهری داره ...

    بعد یکی مثل این دوستمون با این همه محبت که بهش میشه ، هنوز در بند اون صورت دختر اولیه ...

    دنیای عجیبیه ... ظاهرا" تو این دنیا هیچکس نباید به مقصدش برسه ...

    میگن خدا لاک پشت رو برداشت و در مورد کندی راه رفتنش بهش دلداری داد و گفت :

    قرار نیست تو این دنیا کسی به مقصد برسه ، فقط چیزی که مهمه اینه که مسیرو درست انتخاب کنه و سالم قدم برداره
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  22. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4517
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    رامین جان عزیز شاید سن من کم باشه و تجربه آن چنانی نداشته باشم ولی نظر خودمو در مورد این موضوع میگم.شما اول به فکر این باشید که فکری به حال دهان خانوم خودت بکنی که بتونی وقت بیشتری پیشش بمونی! رابطه ها مثل ایستادن روی سیمان میمونه هرچه بیشتر بمونی رفتنت سخت تر هست و جای پایت بیشتر روی سیمان میمونه! این یه امر طبیعیی هست که تا چن وقت به اون دختری که قبلا باهاش بودی فک کنی ولی بعد از گذشت مدتی یک قانونی میشه برات که اون دختر رفته و دیگه بر نمیگرده! و اونو کم کم فراموش میکنی نگران نباش.به همسرت دل ببند و بهش عشق بورز من مطمئنم تو زندگیت موفق میشی چون یکی رو داری که واقعا دوست داره.سعی کن باهش بری جاهایی که دوس داری و بگردی فراموش نکن که اون دختر دیگه بر نمیگرده پس به آینده امید وار باش سعی کن با همسرت به یک مشاور برید و مشکلات زندگیتونو مطرح کنید. من معتقدم راست گویی و صداقت بالا ترین درجه ممکن رو تو یه زندگی داره پس همیشه با همسرت صادق باش.برات بهترین ها و آرزو میکنم.
    امضای ایشان
    این جا زمین است جایی که اثری از وجدان نیست.

  24. کاربران زیر از عباس رمضانی گهروئی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    44235
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    برای بنده هم دقیقا همین اتفاق افتاده. با وجود دختران زیبا و با کلاس و با شخصیتی که در زندگیم بودند اما با یک اشتباه بسیار بزرگ که دلم برای دختری که نه از نظر مدرک، نه قیافه، نه فرهنگ و نه خونواده به من میخورد، با یک دلسوزی احمقانه به خواستگاریش رفتم به این فکر که شاید یه روزی بهش علاقه پیدا کردم ولی با گذشت دوسال از خواستگاری روز به روز دارم نسبت بهش سردتر و احساس تنفر پیدا میکنم. هیچ جوره نمیتونم تو دلم جاش بدم.
    روز به روز دارم داغونتر میشم. جوری که نه دلم به کاری گرم میشه که برم دنبال کار و نه امید دارم.
    متاسفانه من با یک دلسوزی احمقانه که وقتی دختره گریه میکرد و منم صدها بار بهش فحش دادم ناسزا گفتم. بهش گفتم برو گمشو اشغال من نمیخامت. تو خوشگل نیستی و کلی از این حرفا ولی متاسفانه بیشعور ول کن نبود. منم چون خدمت سربازی بودم و اونجا هم اذیتم میکردن دلم دیگه اخریا سوخت واسش و گفتم به امید خدا ولی حالا میفهمم چه اشتباهی کردم.
    دختره روستایی هست. من مدرک مهندسی دارمو اون سیکل.... پدرش معتاد... داداش
    و داماداش معتاد... منی که اگر کسی سیگار میکشید حالم بد میشد ولی با یک خریت خودم به فنا دادم.
    دختزه هم اینقدر زشت هست که هرکسی منو باهاش میبینه جوری نگامون میکنن که من کاملا میفهمم که تو دلشون میگن خاک تو سرش خودش به این خوشگلی و هنرمند چه زن عبرتی گرفته. حتی بعضیا که کمی روشون بهتره اینو بهم گفتن که حیف تو نیست!!!
    خلاصه داداش فکر کنم وضعیت من از تو بدتر باشه... برو خداروشکر کن که شما این مسایل نداری

  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2020
    شماره عضویت
    43325
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    شما برید مشاوره حضوری بهتره ببین‌نگو نمیشه بگو خودت نمیخای بخای هیچی نشد نداره اک همین کاروخانومت باهات انجام بده شمامردا چه حسی بتون دست میده سعی کن یه بارم ک شده ازیه دید دیگ بش نگا کنی شما مشگلت اینه ک همش داری اینو بااون مقایسه میکنی هیج وقت روابط مثبت اونو نمی بینی همیشه تودیدت اونه پس بجا مقایسه کردن یه بار ازدید دیگ نکاکن خودتم میدونی همه چی زیبای صورت نیس سیرتم مهمه الان بخای به همه چی پشت پابزنی اخرش سرخودت اوارمیشه اه یه دختر گناه بزرگه ب خودت و اون فرصت دوست داشتن همو بدید سعی کن رفتارای مثبتشو ببینی اینو میدونم اگه پی ببری به حسی واقعی ک بت داره مطمینم توبیشترازاون دوسش خواهی داشت بعدشم اون ک همسرته چرامشگلی ک داره روبش نمی گی تا یکی از خونوادت یا غریبه بهش بگه ک باعث بشه حس بدی بهش دست بدع بهش بگو عزیزم تو همچین مشگلی داریم بریم پیش پزشگ این یه بهونه میشه واست ک ازش دوری کنی اون گناهی نداره اون فقط یه دختر و صادقانه دوست داره اینو بدون شاید مصلحت خدا این بوده شایداون وصلت ممکن بوده بت اسیب برسونه پس به چیزی ک داری قانع باش چون عشق واقعی خیلی کمه ممنون ✋
    ویرایش توسط Hastijoon8070 : 05-29-2020 در ساعت 08:40 AM

  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    36063
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    6
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به خانمم علاقه مند نبودم و نمیشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ramin نمایش پست ها
    ممنون از تمام دوستانی که پاسخ دادن.
    خانمم اط لحاظ زیبایی کم نداره و از دید اطرافیان خیلی خوبه. اما به دلم نمیشینه. مثلا من ظاهر سفید رو دوست دارم درصورتی که خانمم سبزه س. حالا چطور عوضش کنم. اصلا نمیتونم بهش نگاه کنم. روز خواتگاری هم که نمیدونم چی استفاده کرده بود که سفید و بشاش جلوه می کرد. دوست داشتم بدون آرایش و رسیدگی به خودش و با ظاهر واقعیش به دلم بشینه. نشد دیگه... چیکار میشه کرد.
    همیشه میگه دوست دارم طوری لباس بپوشم که تو دوس داری. دائم ازم نظر میخواد و فقط نظر من براش مهمه اصلا سلیقه خودشو کنار گذاشته. من اینو میگم که خیلی برام سخته که نمیتونم این همه علاقه رو با فیلم بازی کردن جبران کنم. خیلی بی انصافیه.
    به قسمت خدایی هم اعتقاد دارم و بی شک مطمئنم صلاح همین بوده که انجام شده. اما شاید از کم ایمانی و شایدم از بی ایمانی باشه که ته دلم یه چیز دیگه س. نه میتونم با کسی درمیون بذارم نه تو دلم نگه دارم. به همین خاطر اودم اینجا و دلمو خالی میکنم. همین یک ساعت پیش نا خودآگاه دلم رفت سمت اولی و کلی گریه کردم و از خدا گله کردم چرا حالا که متاهل شدم یاد اون دختر رو تو ذهنم زنده کردی. تا قبل از تاهل گه گاهی یادش می افتادم اما الان لحظه ای نیست ازش غافل باشم.
    از این میترسم که این افکار پرشان من باعث بشه بهانه جویی کنم و به چیزای الکی گیر بدم و اوقات خودمو خانممو تلخ کنم. روانشناس میتونه کمک کنه که با هیپنوتیزم کاری کنه که اصلا فکر کردن به نفر اول از ذهنم پاک بشه؟
    وقتی به جزئیات مسئله ای که باعث شد این ازدواج بهم بخوره فکر میکنم میبینم واقعا معجزه بود و قطعا خواست خدا بود که نشه.اما این خدای بی انصاف لااقل علاقه اونو از دلم بیرون نکرد که هیچ، بیشترم کرده.
    چی بگم؟
    ولش کنید اصلا.............
    خدایا شکرت به خاطر همه چیزایی که دادی و ندادی.
    خدایا فقط مارو عاقبت بخیر کن...همه رو عاقبت بخیر کن
    خدایا ازت خواهش میکنم علاقه به اونو از بین ببر و علاقه به همسرمو زیاد کن.
    شما بجه ها هم فقط دعا کنید...شاید گره مشکل من با زبان دعا کننده یکی از شما باز بشه....از ته دل برام دعا کنید.
    خدا هرگز فکر اولی رو تو سر شما نگه نداشته که الان بخواد از سرتون بندازه.این شیطانه که داره فکر اونو تو ذهنتون زنده نگه میداره تا ایمانتون رو با این ظلمی که در حق همسرتون میکنید به باد بده. اگه یکم وجدان داشته باشید اینطور با غرور و شخصیت و احساس یه دختر بازی نمیکنید. بعد از سی سال زندگی بهم ثابت شده که انسان فقط کافیه اراده کنه تا فکرش رو به کل تغییر بده. شما هم یکم خودتون رو جمع و جور کنید دست بردارید از فکر به نامحرم. به جای اون قلبتون رو تمام و کمال به حلال خودتون بدید تا ببینید زندگی چقدر شیرین میشه.
    در مورد مشکل بوی دهان هم هرچه زودتر بهش بگید بهتره چون هرچی بیشتر کشش بدید وقتی متوجه مشکلش بشه شرمنده تر میشه. اکثر مشکلات بوی دهان به وضعیت گوارش برمیگرده. گاهی اوقات هم به خاطر مزاج و طبع معده هست. خیلی راحت میتونید به دکتر مربوطه مراجعه کنید تا مشگل حل بشه.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد