کاری به درست و غلطش ندارم، به عجیب غریب بودنش ندارم
من.این نیاز و دارم، از اولش هم داشتم ، همیشه یه مرد مقتدر خشن غیرتی تو روياهام بوده،
ولی شوهرم اینطوری نیست، اون خیلی خوشحال و خندونه ! دائم قربون صدقم میره. همش نیخواد ناز و نوازشم کنه
نه اینکه ازینا بدم بیاد، خیلی هم دوست دارم ، نیاز هم دارم، اما همون اندازه هم نیاز به خشونت و تحکم و
کتک زدنش دارم،
و اونقدر بهش گفتم و راجبش باهاش حرف زدم که زبونم مو درآورده، التماسش کردم ، باهاش دعوا کردم، قهر کردم ، تحقیرش کردم که عرضشان نداری، و ، صحبت کردم ولی عوض نمیشه
این نیاز برام خیلی حياتيه، اون هم میدونه، چند روز قبل پیشش دوساعت تموم گریه کردم که چرا منو نمیزنی
چون واقعا حالم بد شده بود و دست خودم نبود، اما بازم نزد.... خسته شدم دیگه، رابطمون داره نابود میشه، خودم روز به روز افسرده تر میشم همش گریه می کنم،
ولی اون نمیتونه منو بزنه، البته منظورم زدن تو رختخواب و چیزای ************ی نیست، اونجا اصلا خوشم نمیاد و ملایم هستم، اونجا هیچ مشکلی نداریم
منظورم زدن واقعیه، براش یه کمربند خریدم ولی یکبار هم منو نزد باهاش، همش میگه باشه، ازین به بعد فلان میکنم اما الکی میگه، مريضم کرده
آخرش هم نمی زنه، میگه تو که کاری نکردی بزنمت، میگم مجبورم میکنی کارای بد کنم تا به نیازم برسم.. یا میگه تو خیلی ظریفی مثل عروسکی نمیتونم بزنمت.
توروخدا یه دکتر ، مشاور یا هرکی که خوبه بهم معرفی کنید بريم پیشش، زندگيمون داره جهنم میشه