نوشته اصلی توسط
Cafe
سلام
مطمئن هستم نتونستم عنوان رو درست بنویسم که همه متوجه بشید منظورم رو
من یه پسر 23 ساله هستم که از وقتی به خودم اومدم به پسرا علاقه داشتم، گی بودم. اما نه علاقه ای که فکرش رو می کنید. همش دلم میخواست رابطه نزدیک داشته باشم باهاشون. بعد از مدتی که دیگه وارد دوران راهنمایی شدم و بعد هم دبیرستان و ... با پسرهای زیادی بودم و با چندتا از اونا هم رابطه جنسی داشتم. در این بین کم کم احساسات دخترونه در من پیدا شده بود. دوست داشتم مثل دخترها آرایش کنم، لاک بزنم و در کل کارای دخترونه بکنم. داروهای هورمونی می خوردم بدون اجازه پزشک اما تاثیری نداشت زیاد. این آخرها هم یعنی اولای سال 92، فکر تغییر جنسیت زد به سرم تا اینکه با دختری آشنا شدم که لزبین بود و مثل پسرها لباس می پوشید و صداشو ضخیم می کرد و در کل یه پسر کرده بود خودش رو. سینه هاشو کش می بست تا معلوم نشن و... ما باهم آشنا شدیم و خیلی باهم صمیمی شدیم. اون 21 سالشه و قصد داشته تغییر جنسیت بده و پسر بشه اما نتونسته چون خانوادش اجازه ندادن. ما از اواسط تابستون امسال باهم آشنا شدیم و اومدیم تا به الان. اما موضوع اینجاست که هر دو از وضعیت همجنسگرایی خسته شده بودیم چون بن بست رسیده بودیم. با هم قرار گذاشتیم که به هم کمک کنیم تا از جنسیتی که داریم، لذت ببریم و اون دختر بودنش رو دوست داشته باشه و من هم پسر بودنم رو. بعد از چند ماه علاقه ما به هم خیلی زیاد شد، خیلی خیلی زیاد و به جایی رسیدیم که تصمیم گرفتیم خودمون رو هرطور که شده اصلاح کنیم و ازدواج کنیم باهم. در حال حاضر اون یه دختر شده و لباس دخترونه میپوشه و کارای دخترونه می کنه و حالاتش هم تغییر کرده. من هم مثل پسرها شدم و این حسم رو خیلی دوست دارم چون خیلی لذت بخشه. از طرفی از اینکه کنار هم هستیم خیلی خوشحالیم و اصلاً فکر این رو نمی کنیم که برگردیم به دوران همجنسگرایی. حالا یه مشکلی هست که خیلی ما 2 تا رو درگیر کرده. همش ترس داریم که ازدواج کنیم و بعد از ازدواج نسبت به هم سرد بشیم و نتونیم ارتباط برقرار کنیم و دوباره برگردیم به همجنسگرایی. آخه پیش یه دکتر رفتم و گفت اصلاً همجنسگراها و ترانسکشوال ها درمان نمیشن و شماهایی هم که میگید تغییر کردید، وانمود می کنید و دوباره برمیگردید به دوران قبل یا خودکشی می کنید.
این حرفها خیلی تاثیر بد رو من و اون گذاشته و ترس گرفته ما 2 تا رو. در صورتی که از طرفی علاقه و عشقمون اونقدر به هم زیاد شده که حاضر نیستم با هیچ کس دیگه عوض کنیم همدیگه رو. وقتایی که همدیگه رو می بوسیم یا بدن همدیگه رو لمس می کنیم، حس بی نظیری داریم. البته منظورم رابطه کامل جنسی نیست. البته این رو هم بگم که اون تا قبل از آشنایی با من نقش پسرها رو بازی میکرده، همونطور که گفتم و حالا وقتایی که از آینده و بچه حرف میشه، میگه از رابطه جنسی می ترسم و می دونم نمی تونم. این هم من رو خیلی نگران کرده. نمی دونم چیکار کنیم. از طرفی علاقه هست. از طرفی ترس از سرد شدن، اون هم بعد از ازدواج که دیگه میشه خوده تاریکی و بن بست.
بعد از اینهمه پرحرفی که کردم و می دونم کلافه شدید، می خواستم بپرسم و بدونم واقعاً ما که تغییر کردیم، دوباره به گی و لزبین بودن رو میاریم؟ سر میشیم؟ خودکشی می کنیم؟ واقعاً سردرگم شدم یا بهتره بگم شدیم. اگه میشه راهنماییم کنید.