باسلام.
ببخشید متنش خیلی طولانیه ولی دارم دیوونه میشم ترو خدا کمک کنید
من تازه نامزد کردم خونه نامزدم شهرستانه چند روز پیش برای خرید اومده بود خونه ما غروب که میخواستم برسونمش خونه شون توی جاده ماشین جوش اورد مجبور شدم بزنم کنار، در کاپوتو که بالا زدم چند دقیقه که گذشت یه وانتی اومد کنارمون وایساد تا دیدمشون موجه نیتشون شم تا خواستم سوار ماشین بشم هر دو نفرشون پیاده شدنو منو گرفتن،میخواستن اذیتمون کنن گفتن میخوان از نامزدم .... واقعا اسم کلمه شو بیارم قلبم اتیش میگیره ببخشید که نقطه گذاشتم، یکیشون دستمو پیچوند اونیکی رفت طرف نامزدم تا من دستمو ازاد کردمو یه مشت زدم توی صورت اونی که منو گرفته بود اونیکی دستشو از شیشه بره بود داخل و بدن نامزدمو لمس کرده بود، بعدشم سریع سوار شدمو از دستشون فرار کردیم. توی اون لحظه هیچی تو ذهنم نبود جز اینکه نامزدمو از اونجا دور کنم بخاطر همون یادم نبودپلاکشونو یادداشت کنم . میتونستم هردوشونو بزنم ولی گفتم اگه چیزی همراهشون باشه و بلایی سر من بیارن دیگه نمیتونم از نامزدم دفاع کنم. الان چند روزه میگذره هم من هم نامزدم داریم دیوونه میشیم حس میکنم یه تجاوز واقعی بوده، الانم هرجایی که فک میکنم اون وانتی پیداش بشه سر میزنم چون واقعا تصمیم به کشتنشون دارم حتی اگه بعدش اعدام بشم
منونم از راهنمایییتون