این داستان رو باور میکنید؟!
ایران نوشت: سه زن که دوست صمیمی بودند یکی پس از دیگری در دام یک مرد شیطانصفت گرفتار شدند.دو قربانی این نقشههای شوم برای هواخواهی از دوست دیگرشان بر سر قرار با مرد فریبکار رفتند و خود نیز به دام وی افتادند. اوایل زمستان سال جاری زن جوانی در حالی که پریشان و مضطرب بود به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از واقعه شومی که برایش رخ داده بود پرده برداشت. وی در حالی که گریه میکرد به بازپرس جنایی گفت: چندی پیش یکی از دوستان صمیمیام که مربی ورزش است درخصوص حادثه سیاهی که برایش اتفاق افتاده بود و از آن رنج میبرد، برایم حرف زد و گفت در دوران نامزدیاش برای خرید به سوپرمارکتی رفته و مرد ناشناسی از او خواسته موبایلش را در اختیار وی بگذارد تا تماسی ضروری بگیرد. وی نیز به آن مرد اعتماد کرده و تلفنش را به او داده است اما چند روز بعد آن مرد با وی تماس گرفته و برایش ایجاد مزاحمت کرده است.
وی افزود: دوستم نیز از ترس اینکه مبادا نامزدش از موضوع باخبر شود به دیدن مرد مزاحم رفته و حتی به او میگوید که شوهر دارد تا از مزاحمتهایش دست بردارد اما آن مرد به این التماسها اعتنایی نمیکند تا اینکه وقتی دوستم وارد زندگی مشترک میشود باز هم این مرد برایش مزاحمت تلفنی ایجاد میکند و باعث میشود زندگی او متلاشی شود. این زن دلسوز گفت: وقتی دیدم دوستم به خاطر این موضوع افسرده شده و از همسرش طلاق گرفته است تصمیم گرفتم با مرد مزاحم صحبت کنم تا از مزاحمتهایش دست بردارد.
به خاطر همین روز حادثه به دیدن او رفتم. وی که مدعی بود مهندس عمران است و قصد ازدواج با دوستم را دارد توانست با فریب و نیرنگ اعتماد مرا هم نسبت به خود جلب کند. از آنجا که بلیت داشتم تا به خانه برگردم آن مرد به من گفت که با خودرویش مرا به ترمینال میبرد. سوار خودرویش شدم تا به ترمینال بروم اما نیم ساعت بعد دیدم در سرخه حصار هستم، وقتی اعتراض کردم مرا به مرگ تهدید کرد و خواست که تسلیم نیت شومش شوم؛ ابتدا التماس کردم که رهایم کند اما بیفایده بود حتی از من فیلم گرفت و تهدید کرد اگر شکایت کنم آن را پخش خواهد کرد. این در حالی است که این مرد از دوستم نیز فیلم تهیه کرده است.
با اعلام شکایت این زن، بازپرس دوستش را احضار کرد و تحت بازجویی قرار داد. وی به مأموران گفت: وقتی از سوی مرد ناشناس هدف نیت سیاه قرار گرفتم موضوع را با دوستانم مطرح کردم، هر دوی آنها تصمیم گرفتند که با این مرد صحبت کنند تا از مزاحمتهایش دست بردارد اما آن مرد هر دو دوستم را نیز با تهدید و توسل به زور تسلیم خواستههای پلید خود کرده و با فیلمهایی که از ما گرفته بود مدام تهدید میکرد که آبروی ما را میبرد.
ما نیز از ترس، سکوت کردیم تا اینکه خانم مهندس تصمیم گرفت موضوع را به دستگاه قضایی اطلاع دهد. با اظهارات این سه زن که گرفتار تهدیدهای مرد شیطانصفت شده بودند بازپرس پرونده به تیمی از کارآگاهان پلیس دستور داد تا این مرد شیطانصفت ردیابی و دستگیر شود.
خیلی زود این مرد فریبکار به دام افتاد و در بازرسی از ویلایی که در سرخهحصار پاتوق خود کرده بود، فیلمهای شوماش به دست آمد.بنابر این گزارش، آدمربایی و تهدید وی در دادسرای جنایی در حال بررسی است و پرونده اقدامهای شیطانیاش نیز صبح دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران روی میز قاضی اصغرزاده و مستشاران دیگر قرار گرفت تا تصمیمگیری قضایی صورت گیرد.
واقعا این داستان رو شما باور میکنید ؟؟!!
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
یا دخترهای ما انقدر ساده و بی فکر هستند یا با یک داستان خنده دار مواجه ایم؟!|weirdsmiley||wacsmiley||blinksmiley|
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
آدمهاي كثيف زياد هستند انقدر كثيف كه مريض هستند مريض جنسي حالم از اين مردا بهم ميخوره
دختره بيچاره خواسته به دوستش كمك كنه ببين چجوري گولش زده دختره چقدر ساده بوده راه افتاده سوار ماشين يه فرد مزاحم كه بره ترمينال
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
این سایت نمی بینی گاها خودشون میان میگن !! ساده چه عرض کنم....
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
محمدزاده
آدمهاي كثيف زياد هستند انقدر كثيف كه مريض هستند مريض جنسي حالم از اين مردا بهم ميخوره
دختره بيچاره خواسته به دوستش كمك كنه ببين چجوري گولش زده دختره چقدر ساده بوده راه افتاده سوار ماشين يه فرد مزاحم كه بره ترمينال
نمیدونم چرا نمیتونم این جملتونو هضم کنم..
من بیشتر فکر میکنم اون دختر بخاطر مدرک اون فرد؛ میخواسته به طریقی باهاش ارتباط بگیره
والا آدم چقدر باید بی سواد و بی فکر باشه که به دیدن همچین نامردی بره و جالبتر اینکه باهاش همراه بشه
کرم از خوده درخته
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
orbital
نمیدونم چرا نمیتونم این جملتونو هضم کنم..
من بیشتر فکر میکنم اون دختر بخاطر مدرک اون فرد؛ میخواسته به طریقی باهاش ارتباط بگیره
والا آدم چقدر باید بی سواد و بی فکر باشه که به دیدن همچین نامردی بره و جالبتر اینکه باهاش همراه بشه
کرم از خوده درخته
الله اعلم
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
دوران نامزدیاش برای خرید به سوپرمارکتی رفته و مرد ناشناسی از او خواسته موبایلش را در اختیار وی بگذارد تا تماسی ضروری بگیرد. وی نیز به آن مرد اعتماد کرده و تلفنش را به او داده است اما چند روز بعد آن مرد با وی تماس گرفته و برایش ایجاد مزاحمت کرده است.
وی افزود: دوستم نیز از ترس اینکه مبادا نامزدش از موضوع باخبر شود به دیدن مرد مزاحم رفته و حتی به او میگوید که شوهر دارد تا از مزاحمتهایش دست بردارد اما آن مرد به این التماسها اعتنایی نمیکند تا اینکه وقتی دوستم وارد زندگی مشترک میشود باز هم این مرد برایش مزاحمت تلفنی ایجاد میکند و باعث میشود زندگی او متلاشی شود.
خیلی از افراد حاضر نیستن گوشیشونو دست اعضا خانوادشون بدن حالا چجور یه خانم به اصطلاح بالغ!! توی مغازه به یه اقای غریبه اعتماد میکنه و گوشیرو بهش میده!!
حالا اگه واقعا همینجوری گوشی بهش داده چرا وقتی دید مزاحمش شده؛ بلاکش نکرده یا موضوع رو با همسرش مطرح نکرده و بدتر از اون رفته به دیدن اون به اصطلاح مزاحم!!
گاهی وقتا خوده دخترها باعث ایجاد مشکلاتی میشن که آخرش با فاجعه تموم میشه
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
محمدزاده
آدمهاي كثيف زياد هستند انقدر كثيف كه مريض هستند مريض جنسي حالم از اين مردا بهم ميخوره
دختره بيچاره خواسته به دوستش كمك كنه ببين چجوري گولش زده دختره چقدر ساده بوده راه افتاده سوار ماشين يه فرد مزاحم كه بره ترمينال
نه خاهرشما دیگه چرا مگه میشه مگه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟این داستان یا تخیلی و هندیه یام که با خاست خودشون بوده منظورم اینه خودشونم مقصربودن و بیگناه نیست مگه الان دیگه زنا انقدر سادن؟؟؟همه ماشالا تحصیل کرده و دنیا دیده کسی گول نمیخوره اونم اینجوری|blushsmiley|
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
مهتاب نصیری
نه خاهرشما دیگه چرا مگه میشه مگه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟این داستان یا تخیلی و هندیه یام که با خاست خودشون بوده منظورم اینه خودشونم مقصربودن و بیگناه نیست مگه الان دیگه زنا انقدر سادن؟؟؟همه ماشالا تحصیل کرده و دنیا دیده کسی گول نمیخوره اونم اینجوری|blushsmiley|
سوال منم دقیقا همینه
یعنی دختر داریم انقدر ساده؟!! حالا جالبی اینجاست که 3تاشون یهویی انقدر ساده!!!|blinksmiley||blinksmiley|
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
ووووووووووااااااااااااااا ااا
خو این چه کاری بود...
خطش رو عوض میکرد ... کاری داشت؟؟؟ یا به شوهرش میگفت حسابشون بذاره کف دستش
دوستش چقد دیوونه بوده که به همچین مردی اعتماد کرده باهاش رفته|blinksmiley||blinksmiley||blinksmiley||bl inksmiley|
مسخره کردن بابا
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
منم معتقدام اگه از اول خط شو عوض می کرد این مشکلات پیش نمیومد
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
مهسا90
منم معتقدام اگه از اول خط شو عوض می کرد این مشکلات پیش نمیومد
پس خودش میخواست ؟
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
شاید نمیتونسته خطش عوض کنه
به نظر من اصلا نمیشه قضاوت کرد چون خیلی نکته های ریزی دست تو کار دارن
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
این ذهنیت هم می تونه وجود داشته باشه که این خانم گذشته خوبی نداشته و نمی خواسته با حساس کردن نامزدش اونو از دست بده بنابراین خودش تصمیم می گیره مسئله رو حل کنه
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
مهسا90
این ذهنیت هم می تونه وجود داشته باشه که این خانم گذشته خوبی نداشته و نمی خواسته با حساس کردن نامزدش اونو از دست بده بنابراین خودش تصمیم می گیره مسئله رو حل کنه
یا حتی حساسیت و متعصب بودن بیش از حد شوهر که تو ایران کم نیست ..
نکته خیلی مهم اینه که هیچ کدوم از ماها تو مقام قضاوت نیستیم که کی مقصره کی نه، فقط احتمال اتفاق افتادن چنین چیزی کم نیست، چه الان، چه آینده
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
من باورم نمیشه
مگه میشه سه تا خانم اینقدر ساده باشند؟
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
من میخواستم سادگی بعضی دخترهارو نشون بدم که با یه ساده انگاری و اعتماد بنفس کادب ، زندگی چند خانواده رو تحت تاثیر میزاره
کاری به جنبه ی سر و گوش جنبیدن دختر نداریم...
فقط میگم خواهرای عزیز، انقدر ساده نباشید
به عریبه ها و حتی اشناها انقدر زود اعتماد نکنید
شما هرچی باشه دختر هستید و ویژگی های خاصی دارین و بعصی مردها خیلی راحتتر از اونچیزی که حتی تصورش کنید میتونن اعفالتون گنن
در همچین مواقعی بجای قهرمان بازی و اعتماد بنفس کادب، موصوع رو با اولین مرد زندگیتون(پدر،برادریا همسر) در میون بزارید
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
orbital
سوال منم دقیقا همینه
یعنی دختر داریم انقدر ساده؟!! حالا جالبی اینجاست که 3تاشون یهویی انقدر ساده!!!|blinksmiley||blinksmiley|
چرا نداريم داريم بخدا
من ديدم
من خودم خيلي زود باورم هرچيزي باشه زود باو.ر ميكنم
ولي خداروشكر تا اين حد گول نخوردم
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
محمدزاده
چرا نداريم داريم بخدا
من ديدم
من خودم خيلي زود باورم هرچيزي باشه زود باو.ر ميكنم
ولي خداروشكر تا اين حد گول نخوردم
چرا واقعا دلیلش چیه ؟!!
پس فکر و تعقل کجا میره این وسط؟!
چرا باید ظاهر بین باشیم؟!
دخترا باید توی رفتارشون خیلی دقت کنن که خدایی نکرده گرفتار مشکلات نشن
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
orbital
چرا واقعا دلیلش چیه ؟!!
پس فکر و تعقل کجا میره این وسط؟!
چرا باید ظاهر بین باشیم؟!
دخترا باید توی رفتارشون خیلی دقت کنن که خدایی نکرده گرفتار مشکلات نشن
تو اين زمونه هيچ چيزي دور از فكر نيست همه چيز ممكنه شايد بخاطر اين البته ايني كه گفتم واسه دورانيه كه تقريبا نوجوون بودم و خام اما تجربه و زمونه خيلي جيزها رو ثابت كرده گاهي چشم آدمها انگار بستست يا واقعيت رو نميبينن يا انقدر با دروغ خوشن كه دوست دارن فكر كنن واقعيته و باور ميكنن گاهي هم همه رو مثل خودشون مي پندارن(|wacsmiley|)و فكر ميكنن طرف مثل خودشونه و ممكن نيست دروغ بگه و...
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
حالا دختر اولیرو میشه گفت که ساده بوده یا نمیتونسته به نامزدش بگه
ولی دخترای بعدی واقعا کارشون مسخره و خنده دار بود که چی که رفتن باهاش یا گول خوردن اخه |laughingsmiley|
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ژوان
حالا دختر اولیرو میشه گفت که ساده بوده یا نمیتونسته به نامزدش بگه
ولی دخترای بعدی واقعا کارشون مسخره و خنده دار بود که چی که رفتن باهاش یا گول خوردن اخه |laughingsmiley|
احتمالا وسوسه ی مدرکشون شدن|laughingsmiley|
پاسخ : این داستان رو باور میکنید؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
orbital
احتمالا وسوسه ی مدرکشون شدن|laughingsmiley|
البته دخترهای ساده که نه اما کله خر زیاده
که مثلا اتو میزنن و ازین کارا میکنن توقع هم دارند اتفاقی براشون نیوفته
یا مثلا با دوست پسرشون میرن چند شب شمال و میگن نه اتفاقی برامون نمیوفته
تو دوستهای منم هستن