نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: خیلی مهم واقعا مهمه مخالفت خانواده برای ازدواج

1807
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7783
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    خیلی مهم واقعا مهمه مخالفت خانواده برای ازدواج

    بسم الرب الشهدا
    باسلام بنده دختری هستم که واقعا الان به کمک مشاوره نیاز دارم بنده 20سالمه و از 7سالگی دچار خود ارضایی بودم و خودم متوجه نبودم چه کار میکردم وچهارسالی است که متوجه شدم که چکاری کردم چون عوارض هاش رو دیدم وفکر میکنم با ازدواج حل بشه چون میدونم هم نیاز دارم هم واقعا دارم به خودم صدمه میزنم تا حالا باکسی دوست نبودم و با هیچ مردی ارتباط نداشتم اما به خاطر این مشکل حدود 4ساله که حس میکنم هیچ میلی به درس خوندن تفریح و کارهای گروهی و دوستان و غیره رو ندارم هدفی ندارم دست به هرکاری میزنم وسط راه خسته میشمو به ثمره نمیشینه موندم چه کارکنم
    خواستگارم داشتم بعد از این همه رفت و امد خواستگار ها و اذیت شدن ماه رمضان امسال حدود یکماه برای اشنایی نامزد کردم و طی شناخت فهمیدم به درد زندگی نمیخورم و درکی از زندگی طرف مقابلش نداره اصلا به من توجهی نداره فوق العاده حساس زود رنج شدم
    اما حدود یک ماه هست که یک خواستگار دارم اما ایشون 27سالشه مطلقه است و یک پسر سه ساله داره طی جلساتی که ایشون و فرزندشون رو دیدم واقعا دوطرفه بهم وابسه شدیم
    و حس میکنیم همدیگرو بتونیم خوش بخت کنیم انشاا.. من ازتنهایی بیزارم و 4ساله که وقتی شب میشه ازتنهایی خوابم نمیبره و گریه میکنم تا صبح بشه و کسی بیدار بشه
    الان حس میکنم واقعا ایشون و من باهم مچ هستیم و هم رو میخوایم اما مادرو پدر بنده میگن تو دختری حالا حال فرصت داری و این اقا موقعیت پول هم نداره که تو خوشبخت شی
    تا حالا کلی رو هم همین طور رد کردن من براین باورم که ادم باید جنم کارو ایمان و توکل برخدا داشته باشه روزی میرسه
    اما مادرمن و خانواده اعتقادشون با من فرق داره چکارکنم خانوادم رو قانع کنم من حس میکنم چه عرض کنم یقین دارم مادر و همسر خوبی هستم الان شما بگید چطور هم خانواده و هم درمورد مسائل مادی قانعشون کنم
    درضمن علت طلاق ایشون زود ازوداج کردن دخالت خانواده ها و اختلاف نظر و دروغ بوده برم تحقیق از همسرشون حس حسادتش دخالت تو زندگیم نمیاره
    تورو خدا کمکم کنید مممنون منتظر جوابتون هستم.

  2. کاربران زیر از لیلی14 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7783
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه

    خیلی مهم کمک کنیددددددد

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه

    من با پدرو مادرتون موافقم شما هنوز جوونیدو میتونید موقعیت های بهتری رو هم داشته باشید.
    من سوالم از شما اینه که ایا دخالت خانواده ها و ازدواج زود دلیل میشه که ادم جدا بشه؟شما واقعا فک میکنی علتش همین بوده؟پس عشق چی میشه؟بچه ای که از سه سالگی باید با نامادری زندگی کنهو معلوم نیست درست تربیت بشه یا نه.این اقا درک درستی از زندگی مشترک نداره.شما از کجا میدونید شاید با شما زندگی رو شروع کرد و بعد مدتی این بار بچه بودن شما رو بهونه کرد.چطور میتونید انقدر راحت بهشون اعتماد کنید؟
    افسار زندگیتونو دست دلتون ندید که بعدا پشیمون بشید.این اقا اگه یه ذره احساس داشت حاظر نمیشد با وجود بچه ای که داره جدا بشه و بچه از الان بی مادری بکشه و شما هم نمیتونید برا ایشون دایه مهربانتر از مادر باشید
    به نظر اون خانوم در مورد این اقا هم فک کردید؟در موردش تحقیق کردید که ببینید ایشون هم راضی به طلاق گرفتن بودن یا نه؟
    راحت به همچین ادمایی اعتماد نکنید که بعدا پشیمون بشید
    موفق باشید

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    Guest
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7601
    نوشته ها
    83
    تشکـر
    27
    تشکر شده 53 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه

    نقل قول نوشته اصلی توسط لیلی14 نمایش پست ها
    بسم الرب الشهدا
    باسلام بنده دختری هستم که واقعا الان به کمک مشاوره نیاز دارم بنده 20سالمه و از 7سالگی دچار خود ارضایی بودم و خودم متوجه نبودم چه کار میکردم وچهارسالی است که متوجه شدم که چکاری کردم چون عوارض هاش رو دیدم وفکر میکنم با ازدواج حل بشه چون میدونم هم نیاز دارم هم واقعا دارم به خودم صدمه میزنم تا حالا باکسی دوست نبودم و با هیچ مردی ارتباط نداشتم اما به خاطر این مشکل حدود 4ساله که حس میکنم هیچ میلی به درس خوندن تفریح و کارهای گروهی و دوستان و غیره رو ندارم هدفی ندارم دست به هرکاری میزنم وسط راه خسته میشمو به ثمره نمیشینه موندم چه کارکنم
    خواستگارم داشتم بعد از این همه رفت و امد خواستگار ها و اذیت شدن ماه رمضان امسال حدود یکماه برای اشنایی نامزد کردم و طی شناخت فهمیدم به درد زندگی نمیخورم و درکی از زندگی طرف مقابلش نداره اصلا به من توجهی نداره فوق العاده حساس زود رنج شدم
    اما حدود یک ماه هست که یک خواستگار دارم اما ایشون 27سالشه مطلقه است و یک پسر سه ساله داره طی جلساتی که ایشون و فرزندشون رو دیدم واقعا دوطرفه بهم وابسه شدیم
    و حس میکنیم همدیگرو بتونیم خوش بخت کنیم انشاا.. من ازتنهایی بیزارم و 4ساله که وقتی شب میشه ازتنهایی خوابم نمیبره و گریه میکنم تا صبح بشه و کسی بیدار بشه
    الان حس میکنم واقعا ایشون و من باهم مچ هستیم و هم رو میخوایم اما مادرو پدر بنده میگن تو دختری حالا حال فرصت داری و این اقا موقعیت پول هم نداره که تو خوشبخت شی
    تا حالا کلی رو هم همین طور رد کردن من براین باورم که ادم باید جنم کارو ایمان و توکل برخدا داشته باشه روزی میرسه
    اما مادرمن و خانواده اعتقادشون با من فرق داره چکارکنم خانوادم رو قانع کنم من حس میکنم چه عرض کنم یقین دارم مادر و همسر خوبی هستم الان شما بگید چطور هم خانواده و هم درمورد مسائل مادی قانعشون کنم
    درضمن علت طلاق ایشون زود ازوداج کردن دخالت خانواده ها و اختلاف نظر و دروغ بوده برم تحقیق از همسرشون حس حسادتش دخالت تو زندگیم نمیاره
    تورو خدا کمکم کنید مممنون منتظر جوابتون هستم.
    سلام

    عزیزم اولا 20 سالته خیلی ازدواج زوده برات و پشیمون میشی طبق گزارشی که آقا فرخ و آقا فرشاد گذاشته بودند بهتره بعد از 25 سالگی, عجله نکن والا مثل خود این آقا پشیمون میشی.

    حالاتی رو که نام بردی ناشی از خود ارضایی نیست شما بیشتر حالات یک افسردگی شدید رو نشون میدی که هم مشاوره میخوای هم دارو.

    موفق باشی عزیز

  6. بالا | پست 5


    عنوان کاربر
    مدیر کل
    تاریخ عضویت
    May 2013
    شماره عضویت
    1
    نوشته ها
    251
    تشکـر
    477
    تشکر شده 414 بار در 135 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه

    سلام بله درسته مشکل شما دخالت خانواده و مخالفت خانواده با ازدواج نیست و سن شما برای ازدواج خیلی کمه ولی در نظر داشته باشید که شما شب نخوابی و تا حدودی روانپریشی دارین و بهتره حتما به یک متخصص روانشناس مراجعه کنید اهل کجا هستین؟



    امضای ایشان



  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7783
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه مخالفت خانواده برای ازدواج

    بنده به دلیل تنهایی این مشکل رو دارم مادرو پدر بنده هیچ وقت به خاطر شغلشون کنارمن نبودن من خواهرو برادرم ندارم
    ایشون همسرشون بادروغ وارد زندگیشون شدن خانواده معتاد بنده تحقیق کردم کوراز خدا چی میخاد دو چشم بینا اما داشته باشیش باهاش چکرکنی گناه
    من واقعا نمیدونم و میخام ازدواج کنم چون ازمحیط خونه خسته شدم و این خود ارضایی رو به مادرم گفتم میدونید با چی مواجه شدم با کلی تهمت و افترا که نجسی و ... جز سرکوفت چیزی نیست میخام راحت باشم
    نمیتونم دیگه تو خونه با خانواده باشم چون نیستن هیچ وقتی میان جز قر زدن چیزی ندارن هدف برا زندگیم میخام دارم نابود میشم
    و فقط ایشونه که میفهمه بنده رو

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7783
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه مخالفت خانواده برای ازدواج

    من میخام شما بگید چکارکنم که زندگیم نابود نشه این رو میخام کمک که چطور برخورد کنم بازم ممنون

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7783
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه

    استان البرز
    20سالمه اما بچه نیستم روی پای خودم بودم و محتاج پدرو مادرم نبودم ماهی 1تومن حقوق دارم البته اون شخص نمیدونه
    محتاج پدرو مادرم برای کارام نبودم درسته مشورت کردم سایشون بالا سرم بوده اما سراین موضوع دلسوزیه دخالت نیست میدونم اما یک سخت گیری قاطیشه

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7783
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه مخالفت خانواده برای ازدواج

    من فکر نمیکنم موقیتی باشه که میخام
    اون بچه گناهی نداره اما برای ثبات زندگیم چکارکنم واقعا دارم احساسی تصمیم میگیرم برای فرار دارم تو چاه میفتم اما نمیتونم باورکنم ادم چقدر مگه میتونه زندگیشو اتیش بزنه

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5649
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    45
    تشکر شده 64 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه مخالفت خانواده برای ازدواج

    سلام عزیزم تو هنوز خیلی جوونی چرا برا ازدواج عجله میکنی اونم با مردی که تجربه های سختی گذرونده و حتما تو روحش تاثیر گذاشته تازه با یه بچه که پسر هم هست و حتما به خاطر طلاق ضربه خورده چرا خودتو از چاله به چاه میندازی به خدا ازدواج شوخی نیست بیشتر فکر کن به پدر مادرت هم اعتماد کن خیلی بهتره به جای اویزون کردن خودت به ی نفر برای نجات تلاشتو بکنی به کمک روانشناس رو پای خودت وایسی و بلند شی و به خودت تکیه کنی عجله نکن اون طرف بهشت نیست.

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه مخالفت خانواده برای ازدواج

    شما حالتون خوب نیست خانوم.هنوز به اون تجربه لازم برا زندگی مشترک نرسیدید.شما طوری از پدرو مادرتون حرف میزنید که انگار اونا بلای جون شمان و هدفی جز بدبخت کردن شما ندارن.کدوم پدرو مادر هستن که بد بچهشونو بخوان؟تو این دنیا غیر از خدا کی هستش که شما رو بیشتر از پدرو مادرتون دوست داشته باشه؟اون اقا؟اون اقا دلسوز شماست یا مادرتون؟ازدواج اون اقا تو سنه کم اشتباه بود.جدا شدنش هم بایه بچه غلط بوده و این که الان میخواد بازم ازدواج کنه غلط اندر غلطه
    همه مادرا دلسوز بچه هاشونن اما بعضی موقع حرفاشونو طوری میزنن که باعث ناراحتیه بچه ها میشن مثل کاری که مادرتون باهاتون کرد.شما میخواید با ایشون زندگی کنید چون از زندگی خسته شدید؟برید پیش مشاور همینطوری تصمیم نگیرید در مورد زندگیتون شما قراره یک عمر با همسرتون زیر یه سقف زندگی کنید اگه اتفاق خاصی رخ نده تو زندگیتون احتمالا پدرو مادرتون قبل از شما به رحمت خدا میرن بچه دار هم که بشید بچه تون بزرگ میشه و اون هم ازدواج میکنه و میره در اخر بازم این شما هستید و همسرتون که با هم زندگی میکنید.کسی که جوونیتونو به پاش میزارید.پس تو انتخاب این شخص باید خیلی دقت بشه
    ادم بهتره تو زندگی یه بار ازدواج کنه ینی اتفاقی تو زندگیش نیفته که مجبور به طلاق بشه چون خواستگارایی که الان خانومی مثل شما داره خیلی فرق میکنه با زمانی که خدایی نکرده جدا شدید.پس تو انتخاب شریک زندگیتون انقدر سرسری تصمیم نگیرید.ازبقیه هم بخواید که کمکتون کنن.اینجا هم بازم هیچکس مثل پدرو مادرتون نمیتونه کمکتون کنه.پدرتون هم جنس خودشو خیلی از شما بهتر میشناسه.اطلاعاتی که ایشون از یه مرد دارنو شما ندارید پدرتون سابقه بیستو چندسال زندگیه مشترک داره.یه چیزایی رو میبینه که شما نمیبینی.پس بزار کمکت کنن که اونا خیرخواه توان نه هیچکس دیگه
    اگه با این اقا ازدواج کنیدو در اینده مجبور به طلاق بشید فرصت شروع یه زندگی مشترکو از خودتون صلب کردید و اضافه کنید به این موارد افسردگی ای که گریبانتونو میگیره
    پس خواهش میکنم تو انتخاب شریک زندگیتون عجله نکنید و با دقت تصمیم بگیرید
    و اما حرف اخرم با شما خواهر گلم و همه خانوما اینه که قدر وجود خودتونو بدونید و برا هرکسی حرومش نکنید شما لیاقتتون بیشتر از ایناست
    موفق باشید

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    Guest
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7601
    نوشته ها
    83
    تشکـر
    27
    تشکر شده 53 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه مخالفت خانواده برای ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط لیلی14 نمایش پست ها
    من فکر نمیکنم موقیتی باشه که میخام
    اون بچه گناهی نداره اما برای ثبات زندگیم چکارکنم واقعا دارم احساسی تصمیم میگیرم برای فرار دارم تو چاه میفتم اما نمیتونم باورکنم ادم چقدر مگه میتونه زندگیشو اتیش بزنه
    دختر گلم حالا پرا کندگی کلماتت بیشتر نگرانم کرد!

    ببین شما اگه 1 تومان درامد ماهیانه داری سعی کن مستقل تر زندگی کنی. اگه تحمل پدر و مادر رو نداری ولی دلیلی نداره از چاله در بیای بیفتی توی چاه.


    موفق باشی عزیزم

  14. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7729
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی مهم واقعا مهمه مخالفت خانواده برای ازدواج

    سلام، عزیزم تجربه نشون داده هذ زمانی که ما برای فرار از مشکلاتمون تصمیمی رو بگیریم اون تصمیم جدید ما رو تو شرایط بدتری قرار میده، به نظر من همونطوری که بچه ها گفتن شما وقت زیاد داری، اول سعی کن خودت و شرایطت رو از نو بسازی، به مشاور مراجعه کن حتما و با کمک اون مشاور انرژی های مثبت رو تو خودت تقویت کن، خودت رو ببخش و امیدوار باش ... ورزش کن به خدا توکل کن و ازش دور نشو، مطمئنم نتایج خیلی خوبی میگیری

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد